eitaa logo
خاطرات یک پدر
295 دنبال‌کننده
85 عکس
5 ویدیو
0 فایل
[ابوالقاسم جوپاری] پدری گرافیست و یک دنیا خاطره... روزمرگی‌های شیرین و سخت زندگی‌ در کنار سه پسرم... از دنیای گرافیک تا خطوط میخی «یحیی، طاها و مصطفی» روی دیوار اتاق... @ajoopari
مشاهده در ایتا
دانلود
تو پاییز و زمستون ها یه چالش ثابت داریم. لذت ما از این دو فصل قشنگ، اینه که کمتر . معمولاً اول یحیی مریض میشه، بعد طاها و سپس مصطفی. مثل گذشته، بچه ها رو به نوبت پیش دکتر بردم. یحیی رو بردم درمانگاه. دکتر گفت: پسرته؟ : بله : ماشاءالله. خدا حفظش کنه. در آخر هم یه ست کامل سرنگ براش نوشت و رفتیم.... دو روز بعد، طاها رو بردم. دکتر گفت: پسرته؟ :بله : ماشاءالله. خدا هر دو تاشون رو حفظ کنه. یک روز بعد، مصطفی رو بردم. دکتر گفت: نکنه این هم پسرته؟ :بله : شما در مورد فرزندآوری، چارچوب خاصی داری؟..... به همه ابعاد قضیه، فکر هم میکنی؟ : من سعی میکنم در این زمینه فکر نکنم؛ عمل کنم.... : چطوری میتونی سه تا پسر را مدیریت کنی؟ : من اونها رو مدیریت نمی‌کنم، اونها منو مدیریت میکنن... : به عواقب کارهات فکر میکنی؟.... برای آینده‌شون برنامه‌ریزی کردی؟ : بله. چند وقته که پیگیرم.... : پیگیر چی؟ : پیگیریم که ان‌شاالله سه تا دختر هم داشته باشیم.... شاید خستگی‌هامون تموم بشه... شاید.... : 🙈 روز بعد، مجدد رفتم پیش دکتر. همینکه منو دید، گفت: آغا تو به فکر خودت نیستی، به فکر بچه هات باش.... به فکر بچه هات نیستی، به فکر همسرت باش.... : چشم. از سری بعد بیشتر فکر میکنم.... امروز برای خودم اومدم..... بدنم درد میکنه، استخون هام درد میکنه.... : همینه! وقتی حد و مرز و نگه نمی‌دارید، آخرش اینجوری میشه. : فکر کنم، این بدن درد برای نه چیز دیگه..... : مگه فکر هم میکنی؟..... شما که قائل به فکر کردن، نبودی..... : 🧐 ✅ @pedare_irani