eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.7هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
7.6هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
12.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥چرا دین های دیگر مثل یهودی ها و مسیحی ها حجاب ندارن و حجاب برای ما مسلمانان است؟ استادمحمدی @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
زیبایی حجاب زمانی است که رو در روی خدا می ایستی🍃 وبا او نجوا میکنے که... ای تمام هستیِ من! تو مرا اینگونه خواسته ای...🙏 باحجاب👑💖 #از_لاک_جیغ_تا_خدا @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️ #حامی_ایتا
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
#شکر_در_سختی_ها 7 اونایی که عاشـ❤️ـق تـرند؛ شاکِرترند! اونی کـه عاشقه؛ ردپای محبــوبش رو هم لاب
عزیزان این فایل و از دست ندین قسمت های قبلیش هم در کانال هست و ادامه دارد🌸 من حقیر را هم از دعا فراموش نکنید🌸
9.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ پیشنهاد ویژه و مهم استاد برای سومین شب قدر ➕ هشدار جدی آیت الله بهجت(ره) 🔻مجلس اضطراربگیرید 🔻امشب اگر وعدۀ ظهور به ما داده نشود برای امام زمان (عج) کم گذاشته‌ایم @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
. ⛔️متن و پاسخ شایعه ❌ متن شایعه "با توجه به نزدیکی به شبهای قدر پیامی در فضای مجازی از زبان استاد پناهیان دست به دست میچرخد که ایشون سال پیش تکذیب کردند و تحریفی بیش نیست: بیاین شب بیست و سوم هیچ کس برای خودش دعای شخصی نکند دعای شخصی نیاورید هیچ کس العفو نگوید بیایید برای یکبار شب بیست و سوم ماه رمضان کل مردمی که احیا گرفته اند برای یک نفر دعا کنند برای مهدی فاطمه دعا کنند بیایید به ریسمان خدا چنگ بزنیم و با همه وجود فریاد بزنیم تا خدا ما رو از این غیبت نجات بده آنوقته که مهدی فاطمه میگه چی شده که همه مردم تو این شب برای من دعا می کنند؟! و اون زمانی هست که ان شالله ظهور نزدیک است. یا علی ..." ✅ پاسخ شایعه 1. شایعه اقدام به تقطیع و تحریف متن اصلی کرده و این دو متن قابل مقایسه نیستند! 2. متن بدون تحریف این مطلب در سایت بیان معنوی، ناشر رسمی آثار و سخنرانیهای حجت الاسلام پناهیان در دسترس است! 3. از مهمترین تحریفات متن، عبارت "هیچ کس العفو نگوید" است که در متن اصلی وجود ندارد و بجای آن آمده: "کاش مومنین در شب بیست و سوم الهی العفوها را به نیت زمینه‌سازی برای ظهور بگویند."! 4. با توجه به اهمیت شب ۲۳ رمضان میان شبهای قدر، ایشان پیشنهاد نموده تا آن را به مهمترین حاجت بشریت که ظهور است اختصاص دهیم. زیرا اگر برای نجات مظلومان عالم دعا نکنیم خودمان هم دچار بلا خواهیم شد. http://yon.ir/iPnR 5. هیچ تکذیبی هم از طرف ایشان در خصوص رد متن اصلی یافت نشد! حق جو وحق طلب باشیم(نشر حد اکثری) @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
#رمان_هاد🌹🍃 #قسمت۹۸ ✍ #ز_جامعی(م.مشکات) - به نظرت فرار کردن از خونه راه حل مناسبیه؟ تا کی میشه فرار
🌹🍃 ۹۹ ✍ (م.مشکات) - تعجب می کنم که تو چطور اون موقع شب از خوابت می زنی برای همچین کاری! نماز رو می گم - مگه چه جور کاریه؟ -بی فایده! اون اوایل که جوگیر بودم یه چند ماهی نماز خوندم اما کار بی فایده ای بود. منم ولش کردم - به فرض هم که بی فایده باشه تازه می شه مثل این همه کار بی فایده که شبانه روز می کنیم. از بین این همه کار بیخود گیر دادی به این هفده رکعت؟قبول کن که این دلیلت منطقی نیست. در ثانی بستگی داره فایده رو چی معنی کنی! - چیزی رو عوض نمی کنه - چیزی رو عوض می کنه که برای عوض کردنش تلاش کنی - اون که میشه تلاش من! - نماز بهت یاد میده برای تغییر چی تلاش کنی شروین بیسکوئیتی را از کوله اش بیرون آورد و همانطور که بازش می کرد گفت: - پس اگر یکی نخواست چیزی رو عوض کنه نیازی نداره نماز بخونه - فقط یه مرده نیاز به تغییر نداره - اما بعضی چیزا رو اگر کوه انرژی هم باشه نمی تونه عوض کنه شروین این را گفت،گازی به بیسکوئیت زد و گفت: - مثلا من هیچ وقت نمی تونم رفتار پدر و مادرم رو عوض کنم - لازم نیست همیشه شرایط رو تغییر بدی. گاهی باید خودت رو عوض کنی تا بتونی دردها رو تحمل کنی. نمیشه همه دنیا رو مطابق میل خودمون کنیم اما می تونیم یاد بگیریم باهاش کنار بیایم - پس ازم می خوای یه ترسو باشم و به جای جنگیدن وفق پیدا کنم - فکر نمی کنم بشه اسم  فرار از خونه رو جنگیدن گذاشت. همه فکر می کنن جنگیدن یعنی کارای پرهیجان کردن اما گاهی تحمل کردن یه مشکل، بی سر و صدا بزرگترین کاره. گاهی برای حل مشکلات باید بتونی اونا رو نادیده بگیری شروین بسته بیسکوئیت را به طرف شاهرخ تعارف کرد: - گیرم حرفت درست. اما به نظر من دین و نماز هیچ ربطی به این چیزا نداره شاهرخ با دستش تعارف را رد کرد : - کاش اونقدر که به حرف دکترها اعتماد داشتیم و بی چون و چرا به نسخه هاشون عمل می کردیم به خدا هم اعتماد می کردیم و برای انجام نسخش اینقدر چون و چرا نمی کردیم و نظر شخصی نمیدادیم. مشکل ما اینه که همه چیز رو با حساب خودمون می سنجیم! این را گفت و به دور دستها خیره شد. - دکترها نتیجه کارشون معلومه. آدم عمل می کنه می فهمه که بیماریش خوب میشه - چون نسخه رو بی کم و کاست عمل می کنیم. وقتی دوره درمان رو کامل نکنی نمی تونی یقه دکتر رو بگیری چون کوتاهی از خودت بوده. بارها کوتاهی می کنیم اما اگه یه بار نماز خوندیم یا کار خوبی کردیم هزار جور منت سرخدا میذاریم و توقع می گیریم که چرا بهمون وحی نمیشه! تو به حرف سعید اعتماد کردی در حالی که میدونستی راهش به دردت نمی خوره اما چون دوستت بود پذیرفتی که قصدش کمکه. حالا چرا باور نمی کنیم خدا به اندازه رفیقمون دوستمون داشته باشه؟ چه بدی به ما کرده که ناامیدی های شیطان رو در موردش باور می کنیم اما کمکهاش رو نمی بینیم؟ چرا فکر می کنیم اگر کار خوبی کردیم نیاز اونه؟ ما به خدا اعتقاد داریم اما اعتماد نداریم چند لحظه ای سکوت کرد، چشمهایش را بست، نفس عمیقی کشید و در حالی که بلند می شد گفت: - فکر کنم به اندازه کافی خستگیت رفع شد. پاشو که اگه به تو باشه ناهار رو اونجا می خوریم! کوله اش را روی دوشش انداخت و راه افتاد شروین هم بلند شد... ظرف مربا را جلوی شروین گذاشت و گفت: -اینطور که معلومه قراره من بمیرم نه تو! - چرا؟ شروین آنقدر هولکی می خورد و دهانش پر بود که کلماتش واضح نبود. شاهرخ از فلاسک مسافرتی کوچک دو تا چایی ریخت و همانطور که لپ هایش را باد می کرد و ادای شروین را در می آورد گفت: - چون اینجوری که تو با اشتها می خوری چیزی به من نمی رسه. خوبه قبلش یه بسته ساقه طلایی رو تموم کردی ! شروین خندید. لقمه  پرید تو گلویش. شاهرخ لیوان چای را دستش داد. بعد برگشت به طرف شهر - هنوز رابطتت با سعید شکر آبه؟ - دیروزاومده منت کشی! البته بیشتر فکر کنم اومده بود خبرهای باشگاه رو بیاره - مگه چه خبره؟ شروین سر تکان داد: - نمی دونم اما باید یه خبری باشه. خیلی سعی داشت منو تحریک کنه که بریم باشگاه - میری؟ - بدم نمیاد یه سر و گوشی آب بدم. البته اگر تو هم بیای - چرا من؟ ضربه به جدید یاد گرفتی می خوای رو من امتحان کنی؟ @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
🌹🍃 ۱۰۰ ✍ (م.مشکات) -آرش می خوادعذرخواهی کنه - از تو؟ - نه از تو،  بابت اتفاق اون شب شاهرخ ابروهایش را بالا برد: - جالبه - منم برای همین می گم. می خوام ببینم چه خبره که آرش از این تریب ها برداشته. غلط نکنم ماجرا یه چیز دیگه است. میای؟ قبل از اینکه شاهرخ جوابی بدهد صدای موبایلش بلند شد. پیامکش را که خواند ابروهایش را بالا برد. شروین پرسید: - خب؟ میای؟ - آره، به شرطی که هر اتفاقی افتاد بتونی خودت رو کنترل کنی شروین سری تکان داد چایی اش را سر کشید و در حالیکه دراز می کشید و از لابه لای برگهای درخت بالای سرش به آسمان خیره می شد گفت: -چه شود! * وارد کلاس که شد سعید صدایش زد. همانطور که می نشست کیفش را پشت صندلی جلویش آویزان کرد و گفت: -فکر کردم خیلی دیراومدم - بازخواب موندی؟ - مگه تو خونه شاهرخ آدم می تونه بخوابه؟ -خوب حال می کنی ها! خونه استاد تلپ شدن چه جوریاست؟ مدرک خاصی می خواد؟ فکر کنم آدمو جو درس می گیره شروین دفترش را درآورد و گفت: -راستی دیروز تو سایت نگاه کردم. حسینی هنوز نمره ها رو نزده! - دیدی گفتم آدم جوگیر میشه استاد وارد کلاس شد هر دو نیم خیز شدند و دوباره نشستند. شروین دفترش را درآورد و گفت: -فردا شب می رم باشگاه. تو هم میای؟ -مهدوی هم میاد؟ -آره آره میام. می خوام قیافه آرش رو موقع معذرت خواهی ببینم فصل بیستم شاهرخ در را قفل کرد و سوار ماشین شد. شروین مثل همیشه آرام رانندگی می کرد. - می خوای من با پدر و مادرت حرف بزنم؟ - برای چی؟ - شاید اگر نفر سومی مشکلت رو بهشون بگه اوضاع بهتر بشه - امشب بر می گردم خونه - گاهی مثل بچه ها می شی. نگفتم بری، گفتم مشکلت رو حل کنیم، این دو تا خیلی فرق داره شروین کمی سکوت کرد و گفت: - به نظرت فایده داره؟ می ترسم اوضاع بدتر بشه - بدتر از این؟ شروین شانه ای بالا انداخت .بعد فرمان را چرخاند و پرسید: - این چند روز خیلی تو فکری - چیزی نیست - حتماً؟ - آره کمی که گذشت شروین دوباره پرسید: - اون روز که رفتیم بیمارستان ، اون دوستت، منظورش از گروه چی بود؟ - علی؟ شروین به ماشین جلویی اش بوق زد: - آره - علی معتقده آدم هائی مثل ما توی جامعه خیلی پذیرش ندارن. اسممون رو گذاشته مطرودان آرمانگرا شاهرخ این را گفت و خندید. - خب آرمانگرا نباشید - تا آرمانی فکر نکنی آرمانی زندگی نمی کنی - خب نکنی. بهتر از اینه که طرد بشی - بستگی داره برای چی طرد بشی - می خوای بگی تو خوب تر از بقیه هستی برای همین طرد شدی؟ یعنی هیچ کس دیگه خوب نیست؟ شاهرخ سری به علامت نفی تکان داد: - من همچین حرفی نزدم. گفتم هدف من با بقیه فرق داره و این باعث جدائی میشه - از کجا هدف بقیه رو می دونی؟ - کارهاشون نشون میده به چی فکر می کنن شروین دنده را عوض کرد: - علی رو نمی دونم ولی تو عجیبی - اما من از بقیه تعجب می کنم! از آدم هائی که جواب محبت ها رو با بی اعتنائی می دن. مشکل ما آدم ها اینه که اون چیزی که هستیم رو با اون چیزی که باید باشیم اشتباه می کنیم @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
🌹🍃 ۱۰۱ ✍ (م.مشکات) - این حرف ها کلیشه ای شده. تکراریه - چون فقط گفتیم اما عمل نکردیم. هیچ وقت از خودمون سئوال نکردیم حقیقت چیه. نپرسیدیم من کجای این دنیا ایستادم و کجا باید باشم. همیشه دنبال یکی می گردیم که تقصیرها رو بندازیم گردن اون شروین نگاهی به شاهرخ کرد. یکدفعه ماشین پت پتی کرد و سرعتش کم شد. ماشین را کنار خیابان برد. پیاده شد و کاپوت را بالا زد. شاهرخ هم پیاده شد و کنارش ایستاد. - چشه؟ شروین دستش را بیرون کشید و گفت: - نمی دونم! تازه سرویسش کرده بودم بعد یک قدم عقب آمد دستش را به طرف ماشین گرفت و گفت: - حالا چه کارش کنم؟ - خب زنگ بزن به این تعمیرکارهای سیار ... روی جدول کنار خیابان نشسته بودند. شاهرخ پرسید: - نگفت چقدر طول می کشه - حداقل یک ساعت! صدای گوشی شروین بلند شد.جواب داد: - بله، ... نه، نمی تونم بیام، ماشین خراب شده!خب من چکارکنم؟حالا تو چته؟آرش یه شب دیگه معذرت بخواد، نمیشه؟خیلی خب باشه و قطع کرد. - سعید بود.معلوم نیست چشه.انگار تقصیر منه ماشین خراب شده - پس اون مقصره که ماشینت خرابه؟ ماشین توئه دیگه! - باید خبری باشه. این واسه یه معذرت خواهی، اینجور حرص نمی خوره - خب تو برو، من ماشینو می برم - ولش کن. مهم نیست - تعارف نمی کنم. اینجوری هم از ماجرا سر درمیاری، هم دوستت ناراحت نمیشه! شروین متفکرانه به شاهرخ چشم دوخت. - مطمئنی؟ شاهرخ چشم هایش را بست و سرش را به علامت تأیید تکان داد. - باشه. بیا این سوئیچ شاهرخ سوئیچ را گرفت: - یادت باشه هیچ آرشی وجود نداره! شروین سری تکان داد و کنار خیابان رفت ... ساعت 22 بود که برگشت کلید انداخت و در را باز کرد. چراغ ها خاموش بود فقط نور کمرنگی از اتاق شاهرخ به بیرون پنجره درز می کرد. آرام وارد خانه شد. کفش هایش را درآورد و پاورچین پاورچین راهرو را طی کرد و پشت در اتاق شاهرخ ایستاد. درز در باز بود. یواش سرک کشید. شاهرخ کنار تختش نشسته بود و نور چراغ خواب کتابی را که در دست داشت روشن می کرد. راست شد و در زد . شاهرخ با کمی مکث جواب داد: –بیا تو کتابی را که دستش بود بست، بوسید و روی میز کنار تخت گذاشت، عینکش را برداشت و رو به شروین که انتهای تخت نشسته بود گفت: - علیک سلام - ببخشید، سلام - خب؟ - بد نبود شاهرخ مایوسانه پرسید: - همین؟ شروین در حالی که معلوم بود آب و تاب الکی به ماجرا می دهد گفت: - نه، آرش کلی گریه کرد و گفت چقدر از رفتارش پشیمون شده. به دست و پام افتاد، خلاصه متنبه شده بود - می خواستی بهش بگی حالا خیلی خودش رو اذیت نکنه - بهش گفتم. اونم کوتاه اومد شاهرخ خندید. - منظورم سعید بود آتیشش خوابید؟ - نه! بدتر آتیشی شد وقتی دید تو نیستی. نمی دونستم اینقدر بهت علاقه داره! بروز نداده بود شاهرخ خمیازه ای کشید و شروین پرسید: @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
╔═════ ೋღ بِسْمِ رَبِّ الزَّهراءِعَلَيْهِ السَّلام❤️🌸 آغازمی ڪنيم 🌸 لَبَّیڪ ِ یا زینب🙏🌺🍃 🌸ღೋ ═════╗
5 4.mp3
5.18M
8 نگران مصائبِ دنیا نباش❗️ هر مشکل، هر مصیبـت، و هرآنچه که تحت فشار، قرارت میده؛ 💢سهم فشارِ روحت در آخرت رو کم میکنه! بشرطی که یادبگیری چجوری ازش استفاده کنی @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️
⭕️ رفتار دوگانه سیاستمداران غربی در قبال 🔹 تنها 6 کشور در اتحادیه اروپا ممنوعیت روسری،روبنده و برقع ندارند ✅ مغزهای باهوش زیر چادر ➖ تساوی حقوق زنان و مردان، آزادی بیان شعارهایی است که در جوامع غربی از تریبونهای مختلف شنیده میشود، اما همواره این موضوعات در حد شعار باقی مانده به طوری که اقلیتهای مذهبی، خصوصا مسلمانان در جوامع غربی با مشکلات زیادی رو برو هستند. ➖ با وجود خسارتها و قربانیان گسترده عدالت جنسیتی در غرب که از آن به بی‌بندوباری و آزادی پوشش تعبیر میشود، دستگاه‌های تبلیغاتی غربی سعی در ترویج این فرهنگ در سایر کشورهای اسلامی دارند و باوجود تصویب قوانین پی در پی در منع حجاب در کشورهای خود از لزوم لغو قانون حجاب در جوامع اسلامی سخن می گویند. ➖ در اروپا و آمریکا گزارش‌ها نشان می‌دهد که با وجود شعارهای پر سر وصدا در حمایت از زنان در جامعه؛ زنان به لحاظ موقعیت کاری کمتر از مردان حقوق می‌گیرند و همه ساله همزمان با روز زن در بسیاری از کشورهای اروپایی زنان با ریختن به خیابان‌ها خواستار پایان تبعیض‌ها علیه خود می‌شوند. ➖ نتایج یک گزارش که توسط رویترز منتشر شده نشان می‌دهد تقریبا از هر پنج نفری که در پارلمان کار می‌کنند، یک نفر در طول سال گذشته آزار و اذیت جنسی را تجربه کرده یا مورد رفتارهای نامناسب قرار گرفته است. ➖ روزنامه آلمانی به قلم فرنکفورتر و روند شاو در مقاله‌ای با عنوان مغزهای باهوش زیر چادر می نویسد: زنان ایرانی در زمان پهلوی آزادی‌های ظاهری بیشتری داشتند، اما اکثر آنها تحصیلات علمی نداشتند. حجاب در ایران نه تنها برای زنان محدودیت ایجاد نکرده بلکه به آنان امکان داده تا بتوانند به راحتی به پیشرفتهای خود ادامه دهند. بیشتر‌بخوانید:👇 http://hawzahnews.com/detail/News/493333 @banomahtab به مابپیوندین👆(درایتا) ♻️