عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
🌺🌼🌸آغاز حجاب🌺🌸🌼 نماز خواندن، تلاوت قرآن، حفظ حجاب در برابر نامحرمان، معاشرت با خانوادههای متدین و
🌺🌼🌸آغاز حجاب 🌺🌼🌸
خوابآلودگی و کسالت موجب اضطراب و مقاومت روانی کودک میشود. همچنین آنان توصیه میکنند برای ترغیب کودک به نماز امکانات جذابی چون سجاده زیبا، تسبیح، چادر، مقنعه و قبلهنما عوامل موثری برای ترغیب به انجام آموزههای دینی است.
عابدینی با توجه به بازیهای رایانهای آموزشی و قرآنی که امروزه دررده سنی سه تا هفت سال در اختیار کودک قرارداده میشود، میگوید: موافق بازیهای رایانهای نیستم؛ حال این بازیها محتوای قرآنی داشته باشد یا غیرقرآنی. چراکه کودک به دستگاهی به نام رایانه سپرده میشود که بسیار آسیبزا به نظر میرسد. در واقع ما به نوعی بیدلیل رایانه را وارد فضای روانی کودک میکنیم.
کودک ما شاید چند روز یا چند ماه بازی رایانهای قرآنی را انجام دهد، ولی بعد از مدتی هزاران برنامه متفرقه سر و کلهاش در ذهن کودک باز میشود. رایانهها امروز همچون «اسب تروا» بیسر و صدا در حال فتح ذهن کودکان و نوجوانان ما هستند و در کسری از دقیقه با مفاهیمی آشنا میشوند که تا پایان عمر قابلیت حذف ندارند. او بازیهایی چون کشتی گرفتن کودکان مثل کشتی گرفتن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با یکدیگر را برای تخلیه انرژیهای مازاد در گروه بازیهای مفید میداند و تاکید میکند که در روایات امر به برگزاری مسابقه بین کودکان توصیه شده است.
از سه سالگی اجازه گرفتن را آموزش دهید
حجتالاسلام والمسلمین عابدینی نکته مهم دیگری را که آموزش آن در هفت سال اول زندگی کودک ضروری است، اجازه گرفتن هنگام ورود به اتاق خصوصی والدین و جداکردن بستر خواب کودک از پدر و مادر عنوان میکند و میگوید: از همان زمانی که کودک به اصطلاح عقلرس میشود، یعنی از حدود سه چهار سالگی باید اتاق اختصاصی پدر و مادر در ذهن کودک جا بیفتد.
برای حساسیت زدایی این موضوع، در ورودی اتاق باید در بیشتر مواقع حتی زمانی که کسی در آن نیست یا زمانهایی که پدر و مادر یا پدر به تنهایی در آن هست، بسته باشد. باید از کودک خواست برای ورود به این اتاق در بزند و بعد از اجازه وارد شود.
به گفته آسیبشناسان، مشاهده روابط جنسی والدین از سوی کودک، پایهای برای ذهن او میشود که از حدود نوجوانی که غرایز او بیدار میشود به یاد آن صحنهها یا شنیدهها بیفتد و آن شرایط برای او معنی دار و به آن امر راغب گردد.
فاخره بهبهانی
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
♻️ #حامی_ایتا
#بسم_الله
.
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
💢از زبان همسر شهید💢
هفته دفاع مقدس بود; مهر ماه #سال91.
#نمایشگاه بزرگی توی نجف آباد برپا شده بود. 😯
من و محسن هر دو توی آن نمایشگاه #غرفه_دار بودیم.
من توی قسمت خواهران و او توی قسمت برادران.
چون دورادور با #موسسه_شهیدکاظمی ارتباط داشتم ، می دانستم محسن هم از بچه های آنجاست..
.
برای انجام کاری ، #شماره_تلفن موسسه را لازم داشتم.
با کمی #استرس و #دلهره رفتم پیش محسن😇
گفتم: "ببخشید، شماره موسسه شهید کاظمی رو دارید؟"
محسن #یه_لحظه سرش رو بالا آورد. نگاهی بهم کرد. #دستپاچه و #هول شد. با صدای #ضعیف و #پر_از_لرزه گفت: "ببخشید خانم. مگه شما هم عضو موسسه اید؟"🙄🤔
گفتم: "بله."
چند ثانیه سکوت کرد. چیزی نگفت. سرش را بیشتر پایین انداخت. و بعد هم شماره رو نوشت و داد دستم.
.
از آن موقع، هر روز #من_و_محسن ، توی نمایشگاه یکدیگر را می دیدیم.😌
سلام خشک و خالی به هم میکردیم و بعد هر کدام مان میرفتیم توی غرفه مان.
.
با اینکه سعی میکردیم از زیر نگاه همدیگه فرار کنیم، اما هر دومان متوجه این شده بودیم که حس خاصی نسبت به هم پیدا کرده ایم. 😇😌👌🏻
با این وجود نه او و نه من، جرات بیان این احساس را نداشتیم. 😰
.
یکی دو روز بعد که توی غرفه بودم ، پدرم بهم زنگ زد و گفت: "زهرا، #یه_خبرخوش. توی #دانشگاه_بابل قبول شدی."😃
حسابی ذوق زده شدم. سر از پا نمی شناختم.😍✌🏻
.
گوشی را که قطع کردم، نگاهم بی اختیار رفت طرف غرفه ی برادران. 👀
یک لحظه محسن را دیدم. متوجه شده بود ماجرا از چه قرار است.
سرش را #باناراحتی پایین انداخت.
موقع رفتن بهم گفت: "دانشگاه قبول شدید؟"
گفتم: "بله.بابل."
گفت: "میخواهید بروید؟"
گفتم: "بله حتما" یکدفعه پکر شد. مثل تایری پنچر شد! 😔
توی خودش فرو رفت. حالتش را فهمیدم.😢
💟ادامه دارد…💟
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
♻️ #حامی_ایتا
╔═════ ೋღ
بِسْمِ رَبِّ الزَّهراءِعَلَيْها السَّلام❤️🌸
آغازمی ڪنيم 🌸
لَبَّیڪ ِ یا زینب🙏🌺🍃
🌸ღೋ ═════╗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥مبلغ حجاب و عفاف: شهروند آمریکایی به من گفت آزادی ما به نفع زن نبوده، به نفع بی بند و باریهای مرد بوده
🔹ماجرای اعتراض بانوی بدحجاب نسبت به زنان بدحجابتر دیگری که در معرض دید شوهرش قرار گرفتند!
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
♻️ #حامی_ایتا
بانوۍخوبم💚
فلسفـہ حجاب
تنها به گنـاه نیفتـادن مردهـا نیست✋
ڪه اگر چنین بود،↙️
چرا خدا تو را با حجـاب ڪامل به
حضور میطلبد در عاشقانه ترین عبادتت؟؟؟
جنـس تو با حیـا خلق شده☺️
و خدا میخواهد تو را ببیند‼️
خودِ خودِ تو را‼️😍
در زیبا ترین حالت❕
در ناب ترین زمان❕
حیـا سرمایه توست❕
حیا مایه حیات توست❕
نه تنها دارویی برای حفظ سلامت
مردان شَهرَت
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
♻️ #حامی_ایتا
971114-Panahian-NiyazRoohyBeKhoda-18k.mp3
7.04M
🔉 نیاز روحی به خدا
📅 ۱ جلسه | ۹۷/۱۱/۱۴
دانشگاه تهران
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
♻️ #حامی_ایتا
عشـ∞ـق یـعـنے یـه پـلاڪ
#بسم_الله . #ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝 💢از زبان همسر شهید💢 هفته دفاع مقدس بود; مهر ماه #سال91
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
💢از زبان همسر شهید💢
#قسمت۲
…
فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام.
نمیدانم چرا اما از موقعی که از #نجف_آباد زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨
همه اش تصویر #محسن از جلو چشمانم رد میشد.
هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥
حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇
احساس میکردم #دوستش_دارم. 😌
.
برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم #اشک می ریختم. 😭
انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم.
بالاخره طاقت نیاوردم.
زنگ زدم به #پدرم و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢
.
از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود.
یک روز #مادرم بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔
بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. "
قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم.
پیام دادم براش.
برای اولین بار.
نوشت:"شما؟"
جواب دادم: " #خانم_عباسی هستم. "😌
کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد.
.
از آن موقع به بعد ، هر وقت کار #خیلی_ضروری درباره موسسه داشتم، یک تماس #کوتاه و #رسمی با محسن میگرفتم.
تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود.
روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود!
#نگران شدم.
روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔
دیگر از #ترس و #دلهره داشتم میمردم.
دل توی دلم نبود. 😣
فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم.
آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪‼️
نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔
تا اینکه یک روز به سرم زد و… ..😯
#ادامه_دارد
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
♻️ #حامی_ایتا
864.9K
تا اونجا که میتونید روی مشترکات خودتون با سایر انسان ها تاکید کنید و روابطتتون رو به هیچ وجه با کسی قطع نکنید
خیلی مهم 🌼🌸🌼
حاج آقا حسینی
🚩 @IslamLifeStyles
#از_لاک_جیغ_تا_خدا
@banomahtab
به مابپیوندین👆(درایتا)
♻️ #حامی_ایتا