2.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 این نامه رو لیلا فقط بخونه.. فقط میخوام که حالمو بدونه
کلاغا اطراف منو گرفتن ، از دور مزرعه هنوز نرفتن
لیلا ، دارن نقل و نبات میپاشن.. تا عشق و خون دوباره همصدا شن
لیلا چقد دلم برات تنگ شده ، نیستی ببینی که سرت جنگ شده
نیستی ولی همیشه همصدایی... لیلای من دریای من ، کجایی
♫♫♫
این نامه رو تنها باید بخونه... ببخش اگه پاره و غرق خونه
این نامه ی آخرمه عزیزم ، تولد دخترمه عزیزم
براش یه هدیه ی کوچیک خریدم... دلم میخواست الان اونو میدیدم
لیلا به دخترم بگو که باباش.. رفتش که اون راحت بخوابه چشماش
رفتش که اون یه وقت دلش نلرزه... نپره از خواب خوشش یه لحظه
#آهنگ مازیار فلاحی برای #شهدا.. و رزمندگان
جدیدا #ابی #خواننده لس آنجلسی برای وارونه نشان دادن #شهدا یه آهنگ درکرده.. کسیکه در زمان جنگ، آنور آب مشغول #عیاشی بوده و حالا برای تحریف فرهنگ #دفاع و #شهادت وارد میدان میشه..
🔺چنانکه قبلا گفتیم #جنگ اصلی ، #جنگ_روایتها ست.. روایتی که آنور آبیها خود را به آب و آتش میزنند از #دفاع_مقدس ارائه دهند این روایت است:
❌جنگ تحمیلی بیهوده و حماقت بود❌
در برابر روایت حقیقی که این #روایت است:
✅ #جنگ_تحمیلی دفاع بود و باعث افتخار و امنیت ما ✅
هشیار باشیم که وقتی #مازیار_فلاحی ها دیده نشوند، ابی های هرزه میان وسط..
#کوچه_نسترن #کنسرت #یغما_گلرویی #کثیف
👉 @pelakkhakii 👈
🔴 وقتی نتونی با #شهدا بجنگی، #مصادره شون کن!
پشت پرده آهنگ #ابی #خواننده #لس_آنجلسی برای تحریف #شهدا و فرهنگ #دفاع و #شهادت 👆
🔺 #جنگ اصلی ، #جنگ_روایتها ست.. اتاق #جنگ_روانی شیطان میخواهد این #روایت را از جنگ ما جا بندازه:
❌جنگ تحمیلی بیهوده و حماقت بود و شهدا مجبور و ترسو و حتی ضد #جمهوری_اسلامی !! ❌
در برابر روایت حقیقی:
✅ #جنگ_تحمیلی دفاع بود و باعث افتخار و امنیت ما و شهدا ضامن نظام ✅
هشیار باشیم وقتی ارزشها عوض بشن، ابی های هرزه میان وسط.. و میشن مدعی!
#کوچه_نسترن #کنسرت #یغما_گلرویی #کثیف #ابراهیم_حامدی #کنسرت #نجس #عشق #شهید #خمینی #شاه #سرباز #مهره
👉 @pelakkhakii 👈
📝🍃| #روایت...
یک دوست هم داشت که به واسطه شهید خلیلی با او آشنا شده بود. همین بنده خدا تعریف میکرد:
با #محمدرضا در گلزار شهدا بهشت زهرا(س) قرار داشتیم وقتی رسید، حدود دو ساعت سر مزار رسول حرف زدیم.
بعد سر خاک بقیه #شهدا رفتیم و هر #شهیدی را که میشناخت سر خاکش میایستاد و حدود یک ربع راجع به #شهید صحبت میکرد، جوری حرف میزد و خاطره تعریف میکرد که انگار سال ها با آن #شهید رفیق بوده است.
گرمای طاقت فرسایی بود اما چنان غرق مطالب و حرف بودیم که گرما را حس نمی کردیم.
سپس برگشتیم بر سر مزار شهید رسول خلیلی و صحبتهایمان را ادامه دادیم. موقع خداحافظی گفت: روضه بزار گوش کنیم و این جمله شهید خلیلی را یادآوری میکرد که:
«ای که بر تربت من میگذری، روضه بخوان / نام زینب(س) شنوم زیر لحد گریه کنم»
گفتم: بابا لازم نیست اما اصرار کرد و خلاصه یک روضه گوش کردیم.
وقتی تمام شد با آهی سوزناک سکوت را شکست، حسرت داشت،حسرت شهادت....
بوی عطر پیراهنش را هیچ وقت فراموش نمیکنم. خداحافظی کردیم و این آخرین خداحافظی من و #محمدرضا بود.
#دلتنگی💔
#روضه_بخوان✨
🌸| @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
این پسربچه را همه بیشتر توی عکسایی که از حادثه پخش شد دیدید.
داستان این پسربچه لباس سبز روایت از یکی از رفقای گلزارشهداست که تو صحنه بوده
ساعتی قبل انفجار معراج شهدا غذا بسته بندی میکرد این اقاپسر با همین لباس سبز میره پیش اونا میگه یه غذا بهم بدید خب رفقا بهش میگن برو تو موکب اینجا غذا نمیدیم پسره داشته میرفته خلاصه رفقا دلشون براش میسوزه صداش میزنن و یه غذا بهش میدن دوباره پسربچه میگه یه ماست هم بده رفقا بهش میگن بچه چقدر تو پرویی😄ولی خب ماست هم بهش میدن این کوچولو میره روی جدول هایی که با بمب فاصله ای کوتاه نداشته
خود همین رفیقی که بهش غذا داده میگفت خودم گذاشتمش توی آمبولانس زار زار گریه میکرد میگفت نمیتونم تصویر این پسره را تو ذهنم بیرون کنم
بدتر از اینجا میدونین کجاست؟
مادر این پسربچه دنبالش پسرش میگشته میاد پیش این اقا میگه آقا یه پسر رو با مشخصات لباس سبز ندیدی رفیقم میگفت زهرترک شدم نمیتونستم حرف بزنم با مادرش
گناه اینا چیه؟؟؟💔
#روایت معتبر حادثه گلزارشهدا
#شهید_القدس
#طوفان_الاقصی
#امام_زمان
دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊
@pelakkhakii
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیه مگه آقایِ خامنه ای ؟؟؟
.
این #کلیپ و این #روایت زیبا را از دست ندهید.
#ولایت_فقیه
ما به کسی رای میدهیم که ولایت شما در قلبش جاری باشد...
📣 #روایت | سعیدِ خمینی، عبداللهِ سیدقائد
🖼 در حاشیهی عیادت فرزندان رهبر انقلاب به نمایندگی از ایشان، از مجروحان لبنانی و رزمندگان مقاومت که برای درمان به ایران اعزام شدهاند
🔹️همین چند دقیقه قبل فهمیده ملاقاتکنندهاش فرزندِ رهبر انقلاب اسلامی و بهقول خودشان سیدقائد است. به احترامش نیمخیز شده روی تخت. دو دست توی پانسمان با انگشتانی قطع شده و چشمهای عمل و پانسمان شده و سر و صورتی پر از زخم و بخیه. هیچ جا را نمیبیند. فقط از جهت صدا میتواند مکان مخاطب را تشخیص دهد.
🔹️همسر جوانش هم کنار تخت ایستاده. کاملا در قواره یک زوج شیعهی لبنانی! حاج آقا که میرسد با همان چشم و پلکهای بخیه و پانسمان شده بغضش میترکد. در پاسخ حاج آقا که از احوال و زخمهایش میپرسد میگوید: «فدای سر شما! نگران نباشید!»
🔹️همسرش ایستاده کنار تخت. اشک میریزد. قفل کردهام. آن از زهرای ۵ ساله و هادیِ ۱۱ساله و الباقی بچههایی که در خردسالی زخم صهیون به تنشان نشسته و این هم از بزرگترهایشان و عبدالله ۳۲ ساله و همسرش.
🔹️عبدالله دارد با گریهای که معلوم نیست اشکهایش باید چطور از لای زخمها، بخیهها و پانسمانها راهشان را باز کنند ادامه میدهد: «به سیدقائد بگویید درست است که ما عزیز از دست دادهایم (منظورش سیدحسن نصرالله است) اما سایهی عزیزتر هست هنوز! به سید قائد بگویید یک سپاه در لبنان دارد که منتظر دستور اوست.»
🔹️حاج آقا میگوید به امر آقا راهی شدهاند تا جویای احوال او و بقیه رزمندگان شوند. بعد هم هدیهای که از طرف آقاست را به همسر عبدالله میدهد. عبدالله اما گوشش به این حرفا نیست و تند تند با گریه دارد حرفهایش را میزند: «به سید قائد بگویید نگران ما نباشد. از طرف من حتما ببوسیدش! بگویید سربازش سلام رساند!»
🔹️حاج آقا خطاب به همسر عبدالله، جویای رسیدگی از آنها میشوند و اینکه اگر مشکلی هست حتما بگویند. زن محجوبانه از همه چیز تشکر میکند و از رسیدگی کادر درمان. مترجم ترجمه میکند که زن جوان یکهو میپرد توی صحبتها: «فقط یک درخواست دارم!» همه گوش تیز میکنند: «سلام من را هم به سیدقائد برسانید!»
🔹️سرم را میگیرم سمت پنجره تا بغض خفت شده بیخ گلویم رها شود. جای سالم توی صورت پر از بخیهی عبدالله نیست. حاج آقا کنار گوشش میگوید: «الان به خدا خیلی نزدیکی، برای ما دعا کن!» عبدالله اشک میریزد و با چشمهای بسته حرفهایش را میزند.
🔹️پرتاب میشوم به سکانسهای از کرخه تا راین و سعید، رزمندهی ایرانی که بعد از بهبود چشمانش با شنیدن یاد و نام امام اشک میریخت. در پاسخ به اینکه گریه برای چشمهایش ضرر دارد میگفت بگویید بدوزندشان. سعید نمیدانست عبدالله با چشمهای دوخته شده هم گریه میکند.
💻 Farsi.Khamenei.ir
پیرهن سبزه 💚» در آغوش پدر
مهمان آقا بودیم در حسینیه امام خمینی
غرق در نور جمالش بودم و مست از باده کلامش
میگفت و من مثل پر کاهی در نسیم سحرانگیز کلامش، آرام آرام به عرش میرفتم
از طمأنینه کلامش و از امیدش به آینده فهمیدم که فردا روشن است و جای هیچ ناامیدی نیست
فهمیدم که پدر داشتن چه مزه شیرینی دارد
فهمیدم که پشت و پناه داشتن چقدر لذت بخش و دلگرم کننده است
دلم قرص شد که تکیه ام به کوه است، کوهی که پایش روی زمین است و سرش در عرش الهی
عرق او بودم
آخر مجلس شلوغ شد
با نگاهم و بعد با دست و زبان از همان فاصله دور تمنای تبرکی کردم
میدانستم و باور داشتم که یک نخ عبایش، به زندگیم برکت می دهد.
در لحظه ای، با مرادم، با رهبرم ، با همه عشق امیدم چشم در چشم شدم!
گویی ارتباط قلبی ام کار خودش را کرد!
ناگهان حضرت آقا انگشتری که در دست داشتند را از انگشت مبارکشان در آوردند.
صداها بلند شد
همه در آرزوی آن هدیه بودند
همه
اما اتفاقی شگفت افتاد!
اتفاقی که ناگهان قلبم را فروریخت!
در آن هیاهوی عظیم، ناگهان آقا فرمودند:
« پیرهن سبزه،💚 به اون پیرهن سبزه بگید بیاد جلو »
دنیا مال من شد!
فکرش را بکن ، آقا تورا صدا کند ، انتخاب کند، ببیند و برایت تبرکی آماده کند
نفسم بند آمده بود
من همان ذره ای بودم که به لطف یار به سرچشمه خورشید میرفتم
نفهمیدم چطور خودم را به ایشان رساندم
دست مبارکشان را بوسیدم
دستشان را روی سرم گذاشتم ، همه آرامش دنیا به قلبم سرازیر شد
اشک امانم نمی داد
به هزار زبان تشکر کردم و هزار بار دستانشان را غرق بوسه کردم.
اندکی بعد
نماز و افطار بود
خودم را به سفره ایشان رساندم
عرض ادب کردم و گزارش دادم که چند سفر برای خدمت به رزمندگان لبنان، کمک های مردمی را به آن دیار بردم
عرض کردم که طلاهای با برکت شما مردم گره گشای روزهای سخت خانواده مجاهدان لبنان شدهبود
حضرت آقا عنایت خاص کردند
از خداوند برای شماها که سخاوتمندانه کمک کرده بودید، طلب برکت کردند
و چه دعایی از این بهتر
دلم غرق روشنی شد که دعای مستجابی از نایب امام زمان برایتان آوردم
عجب شبی بود
به خودم جرات دادم و تمنای دیگری کردم
عرض کردم
آقا جان!
در همه این کارهای جهادی، همسرم جهادگر اصلی است و سه فرزندم را تیمار میکند تا من به اینکارها برسم ، اگر ممکن است برای او هم تبرکی بدهید
آقا عنایت کردند و انگشتر عقیق سرخی را از جیبشان لطف کردند
من هنوز مست باده عنایات امشبم
خوشبخت ترین شب عمرم بود
شبی که مورد عنایت پیر و مرادم بودم
شبی که
سایه او گشتم و او برد به خورشید مرا...
#روایت
@faraji_shomali
🔴 چند کلمه راجع به برخورد با تحصنکنندگانِ قانون حجاب و حواشی رسانهای آن
1️⃣ اصل این #تحصن و تجمعی که چند وقت پیش توسط اقلیتی از دغدغهمندان مسئلهی حجاب برگزار شد غلط بوده و مقاومت در مقابل قانون، اصرار بر تجمع غیرقانونی و درگیر شدن با نیروهای انتظامی هم غلط اندر غلط بوده است.
2️⃣ ما فقط مکلف به مطالبهگری نیستیم بلکه نسبت به #روش_صحیح مطالبهگری و رعایت موازین مطالبهگیری براساس معارف انقلاب اسلامی و بیانات رهبر انقلاب نیز مسئولیم. از مدل فعلی مطالبهگری این افراد غیر از تنش اجتماعی، قانونشکنی، شکلگیری تصویر غلط و دوقطبیسازی سیاسی در جامعه حاصل نشده و نمیشود. یک قلمش اینکه دشمن با بهرهبرداری از این حضور کمرنگ و کمشُمار موفق شده در #جنگ_رسانهای القا کند که حجاب اسلامی مطالبه و خواست یک اقلیت محض و کاملا انگشتشُمار و محدود در جامعهی ایران است.
3️⃣ در شرایطی که ایران اسلامی بیش از هر چیز به اتحاد و آرامش و انسجام داخلی نیاز دارد اینگونه اقدامات کاملا برخلاف مصلحت انقلاب و کشور و مردم است. باید #نگاه_کلان و اصلی - فرعی کردن را در کُنشگری خود کاملا مدنظر قرار دهیم.
4️⃣ قطعا مطالبهی اجرای قانون و مطالبهی مقابلهی صحیح با چالش دشمنساخته در زمینهی #حجاب و برخورد قانونی با کشف حجاب به عنوان منکر و حرام شرعی و سیاسی امری درست و اقدامی اصولی است اما این شیوه کاملا نادرست است و چنانکه دیدیم چقدر هزینههای گوناگون تاکنون تحمیل کرده است. یک قلم از این هزینهها این است که ماجرا نهایتا به برخورد امنیتی و انتظامی کشیده شد و علیرغم تذکرات دلسوزانه، لیدرهای این جماعت حرف دلسوزان را گوش نکردند تا نیروی انتظامی براساس مصوبهی مربوطه مجبور به ورود شود.
ماحصل این اتفاق به حاشیه رفتن حماسهی بزرگ راهپیمایی #روز_قدس و همچنین تحتالشعاع قرار گرفتنِ خبر برپایی نماز عید فطر رهبر انقلاب بوده است.
5️⃣ چنانکه از روایتها برمیآید برخی تصاویر منتشر شده دربارهی ابعاد این موضوع دارای اعوجاج و #کژروایت بوده و حقیقت ماجرا چیز دیگری است. برخی تحصن کنندگان علیرغم تذکرات دلسوزانه و مودبانهی مأموران حاضر به همکاری نشده و متأسفانه با نیروی انتظامی درگیر شدهاند. تصویری هم که از صورت خونین یک خانم منتشر شده ربطی به نیروی انتظامی ندارد.
برخیها ولو به اسم دفاع از حجاب در حال طی کردنِ همان مسیر غائلهی #مهسا و دمیدن در آتش التهاب اجتماعی هستند. همه بخصوص نیروهای حزباللهی و متدینین باید بصیر و هشیار باشیم. دشمن به دنبال آتشافروزی داخلی و در مقابل نظام قرار دادن انقلابیها و همچنین تشدید اختلافات است.
6️⃣ مسئولین امر زمان مناسبی را برای حل و فصل این تجمع غیرقانونی انتخاب نکردند چراکه متأسفانه روایتِ روز قدس را کاملا تحت تأثیر قرار داد. همچنین بیشتر از برخورد با افراد کفِ میدان که بعضا دغدغهمند ولی کماطلاع و دچار جهل هستند برخورد دقیق و اثرگذار با لیدرها موردنیاز بود و باید مجاری و مداخل اصلی موضوع تدبیر میشد. همچنین نیاز به ارائهی #روایت قوی از ابعاد ماجرا طی یک پیوست رسانهای مناسب بود تا برخی افراد با مظلومنمایی به تحریک احساسات دیگران خصوصا افراد مذهبی و دغدغهمند نپردازند.
7️⃣ نهایتا اینکه این تحصن و حواشی آن #مسئله_اصلی کشور و نظام نیست. مطالبهگری در بحث حجاب باید حتما باشد اما در فضایی غیرخیابانی و همراه با موازین و مجوزهای قانونی و رویکردهای منطقی و صحیح.
8️⃣ وظیفهی مهم نیروهای حزباللهی و منطقی اولا قانونمداری ثانیا عدم تشدید فضاهای احساسی و اختلافبرانگیز و ثالثا روشنگری و تزریق آرامش به افکار عمومی است. هر حرکتی برخلاف این موارد قطعا بازی در #پازل_دشمن است.
🔻🔻🔻
🔸«تبیین اساس کار ما است.»
10.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 #روایت شهید آوینی از روزهای سخت والفجر ۱۰
💬جدال رزمندگان با کوه و برف و بذر حیاتی که در دل دانههای برف است
🔄بازنشر بخشی از مستند روایت فتح به مناسبت ۲۰ فروردین سالروز شهادت سیدمرتضی آوینی
🎤 @khameneiothers