یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: #بپر بغل بابا
و فاطمه به #آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من #اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان #حل بود.
#توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا #مواظب ما هست.
✍به نقل از همسر شهید
#شهید_صدرزاده
@pelakkhakii
هدایت شده از پلاک خاکی
یکبار فاطمه را گذاشت روی اپن آشپزخانه و به او گفت: #بپر بغل بابا
و فاطمه به #آغوش او پرید.
بعد به من نگاه کرد و گفت: ببین فاطمه چطور به من #اعتماد داشت. او پرید و میدانست که من او را میگیرم، اگر ما اینطور به خدا اعتماد داشتیم همه مشکلاتمان #حل بود.
#توکل واقعی یعنی همین که بدانیم در هر شرایطی خدا #مواظب ما هست.
✍به نقل از همسر شهید
#شهید_صدرزاده
@pelakkhakii
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🕯🍂🕯
@pelakkhaki
یه روزی هم میاد
رو بَنِرای سطح شهر میبینیم نوشته
« کاروان راهیان عشق »
کاروانی که از ایران و افغانستان و عراق زائـر راهی میکنه به سمت سوریه
میبردمون به سمت حرم حضرت زینب و حضرت رقیه ..
وقتی خوب دلمونو تکون دادیم و عقده ی این چندسال فراق رو جبران کردیم ،
یکی مثل #حاج_حسین_یکتا
که از یادگارای همین سالای جنگ با تکفیریا باشه
برامون شروع میکنه به روایت کردن ... :
.
" اینجا که نشستید
اسمش #زینبیه است !
قریهای که توش حرم مطهر خانوم زینب قرار داره ..
همینجا بود که مدال شهادت گردن #شهید_محرم_ترک ، اولین شهید مدافع حرم ، انداختند ...
تو همین خاک بود که #شهید_محمودرضا_بیضایی به معشوقش ، امام حسین رسید .. "
.
بعد سوار اتوبوس میشیم و میریم #حلب
بعد از اینکه نشستیم رو خاکا ، راوی میگه :
" اینجا حلبِ
همونجایی که #سردار_همدانی رو به آسمون پرواز داد
همینجا بود که #شهید_صدرزاده ، فرمانده ایرانی لشگر فاطمیون ، سرشو گذاشت رو پاهای اربابش !
#شهید_محسن_خزایی خبرنگاری که دختر سه سالهشو به دختر سه سالهی ارباب سپرد و از دنیا خداحافظی کرد ..
اینجا مقتلِ #شهید_محمدرضا_دهقانِ ، #شهید_رسول_خلیلی ..
جوونایی همسن و سال شماها که از همون اول عادت کرده بودن به دل ندادن ...
.
مقصد بعدیمون #خان_طومانِ ، جنوب غربِ حلب
همونجایی که تروریستا محاصرهش کردن و نیروهای مقاومت رو محبور به عقب نشینی ...
همونجایی که وقتی آزاد شد ، همه سجده شکر بجا آوردیم ..
هرچند برای آزاد شدنش شهید دادیم و اسیر ...
یکیشون #شهید_محمد_بلباسی بود که با رفتنش چهار تا بچهش یتیم شدن .. ولی کاری کرد که اون دنیا ، جلو حضرت زهرا ، سرشونو با افتخار بلند کنن و بگن : ما بچه های شهید بلباسیایم ! "
.
مثل شلمچه ، مثل هویزه ، مثل چزابه ، مثل طلاییه ... یه روزی حلب و خان طومان و زینبیه و ریف رو قدم قدم زیارت می کنیم ...
یه روزی گذرمون بهشون میخوره ..
.
.
[ هر زمان تو خیابونا چشمتون خورد به بَنِرا و تابلوهایی که ازتون دعوت کرده با این کاروان راهی شید ، بدونید به فاصله ی اندکی ، روزی میرسه که سرتاسر ایران نوشتن
« کاروان راهیان قدس »
کاروانی که این بار مقصدش فراتر از شلمچه و دمشقِ !
کاروانی که میره به سمت خود بهشت
نماز میخونه تو مسجدالاقصی
با امامت امام دوازدهم
و با حضور تمام شهدا
شهدایی که روزی برای زیارتشون چفیههامون و چادرامون خاکی شد ...
و دیر نیست اون روز !
روزی که با چشمای خودمون ببینیم که رو سر در ورودی فلسطین نوشته :
«ونرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» ]
#ان_شاء_الله...✋
#انتشار_دهید
👇👇
@pelakkhakii
🍂🕯🍂
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🌄 با پول تو جیبیش اراذل محل رو میبرد استخر،میگفتن مصطفی چرا اینکارو میکنی؟
میگفت دوساعت کمتر دیگران اذیت کنن!
حدودا ۲۵ سالش بود...
#شهید_صدرزاده
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
با پول تو جیبیش اراذل محل رو میبرد استخر، میگفتن مصطفی چرا اینکارو میکنی؟
میگفت دوساعت کمتر دیگران رو اذیت کنن!
#شهید_صدرزاده 🕊🌹
#حجاب
#امام_زمان
دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊
@pelakkhakii
👈 شهید صدرزاده عاشقانه به #سوریه میرفت و هیچ کسی و هیچ چیزی نمیتوانست مانع رفتنش شود.
👈 حتی وقتی که از وی میپرسند: شما خانم و فرزندانت را میگذاری و به سوریه میروی! سخت نیست؟
#شهید_صدرزاده پاسخ میدهد:
همسرم و بچهام و همه هفت جد و آبائم، فدای یک کاشی حرم بیبی زینب (سلام الله علیها)
#مثل_مصطفی ❤️
11.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔳 گزارش ویدیویی | #حسینیه_معلی
🏴 هوای این روزای من هوای سنگره
🔻 نوحهای که #شهید_صدرزاده به آن علاقه داشت ...
🎙 با نوای #سیدامیرحسینی
ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ
#محرم
#تاسوعا
#عاشورا
1.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹دختر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده: حضرت زینب توی یک روز کل خانواده شون رو از دست دادند، حالا من یک بابام رفته...
#شهید_صدرزاده
#محرم
1.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم ربِ او ..❤️
شهید مصطفی صدر زاده میگفت:
از در انداختنت بیرون از پنجره بیا تو...
بجنگ واسه خواسته هات و نا امید نشو ...
خدا ببینه به خواسته هات سفت و سخت چسبیدی
خواستتو میده ..🪴
شهید مصطفی صدرزاده در یادداشتی به دوستان بسیجی خود مینویسد: چه میشود روزی سوریه امن و امان شود و کاروان راهیان نور مثل شلمچه و فکه به سمت حلب و دمشق راه بیافتد.
فکرش را بکن، راه میروی و راوی میگوید اینجا قتلگاه شهید رسول خلیلی است، یا اینجا را که میبینی همان جایی است که مهدی عزیزی را دوره کردند و شروع کردند از پایش زدند تا ... شهید شد.
یا مثلا اینجا همان جایی است که شهید حیدری نماز جماعت میخواند، شهید بیضایی بالای همین صخره نیروها را رصد میکرد و کمین خورد، شهید شهریاری را که میشناسید همینجا با لهجه آذری برای بچهها مداحی میکرد، یا شهید مرادی آخرین لحظات زندگیش را اینجا در خون خودش غلتیده بود، یا شهید حامد جوانی اینجا عباسوار پرکشید.
خدا بیامرزد شهید اسکندری را همینجا سرش بالای نیزه رفت و شهید جهاد مغنیه در این دشت با یارانش پر کشید.
عجب حال و هوایی میشود کاروان راهیان نور مدافعین حرم، عجب حال و هوایی...❤️
#تولدتون_مبارک
#شهید_صدرزاده