🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
ࢪمآن↯ ﴿ #رمان_عشق_به_یک_شرط ﴾ #قسمت15 خیره بودم به سنگ مزار شهید احمد پلارک . بازم داشتم خ
ࢪمآن↯
﴿ #رمان_عشق_به_یک_شرط ﴾
#قسمت16
مهدی ادامه داد:
- و خود خدا هم گفته هیچ وقت برای بخشش و از بین گناهان دیر نیست! و اینکه شما ۹ سالگی به سن تکلیف می رسید تا اون ۹ سال گناه هاتون قبول نیست بلکه یعنی ۹ ساله گناه کردید باید این ۹ سال و جبران بکنید!
با چشایی که می درخشید با صدای بلندی گفتم:
- راست می گی؟
انقدر خوشحال شده بودم که اندازه ولوم صدام از دستم در رفته بود.
حالا اگه بقیه بودن همه برمی گشتن نگاه می کردن اما هیچکس نگاه نکرد که من معذب بشم!
درسته اینا مذهبی بودن شعور و فهم شون بالا بود!
گازی به سمبوسه زدم و گفتم:
- خیلی خوشمزه است.
نیک سرشت گفت:
- نوش جونتون.
لبخندی زدم و با دست ازادم روی مزار شهید می کشیدم و گفتم:
- شما نماز می خونید؟ راستش خیلی توی کتابا به عبادت و دعا و قران خوندن حرف زده بودن ولی من بلد نیستم!
نیک سرشت لقمه اشو قورت داد و گفت:
- شما بخورید خوب نیست وسط غذا خوردن صحبت کنیم نگران نباشید تا صبح من می مونم اینجا جواب سوالاتونو می دم.
سری تکون دادم و گفتم:
- حواسم نبود دارید می خورید.
اونم با خونسردی گفت:
- به خاطر خوردن خودم نیست هنگام خوردن کلا باید سکوت باشه توی کتاب ها هم هست چون با حرف زدن ممکنه بپره توی گلو تون خدای نکرده چیزی تون بشه.
راست می گفت .
سری به نشونه موافقت تکون دادم و با چشام به اطراف نگاه کردم.
صدای دعا و قران کم و زیاد می شد.
همه تو حال و هوای خودشون بودن بجز یه دختری که تنها روی مزار یه شهید نشسته بود و بدجور داشت گریه می کرد.
دیگه واقا داشت زیاده روی می کرد یه لحضه یاد خودم توی خوابگاه افتادم یهو دختره از حال رفت.
سریع سمبوسه رو انداختم و دویدم سمتش.
نیک سرشت هم پشت سرم بلند شد یکی از گلاب ها رو اورد نشستم رو زمین و تن بی جون دختره که از گریه دیگه نا نداشت و یکم بلند کردم سر و کمر شو و اروم به صورت ش زدم و بلند گفتم:
- خانوما یکی بیاد کمک قند ش افتاده.
اقایون یکم دور تر وایسادن و یه خانوم ی که مثل خودم انگار دکتری بلد بود پاهاشو از زمین فاصله داد و من خابوندمش کامل و یکمم اب قند جور کردیم بهش دادم.
حالش که جا اومد کمک کردیم بشینه .
بی حال گفت:
- ممنونم من خوبم می شه زنگ بزنید به برادرم گوشی مو یادم رفته بیارم.
برگشتم و گفتم:
- اقای نیک سرشت.
جلو اومد و گفت:
- جانم امری هست؟ خواهر بهترید؟
لب زدم:
- اره خوبه می خواد زنگ بزنه به برادرش.
گوشی شو در اورد و شماره برادر شو گرفت ازش و به داداش زنگ زد و گفت الان خودشو می رسونه.
بلند شدم و کمک کردم بلند بشه تا دم در پشتی رفتیم و نیک سرشت هم با فاصله پشت سرمون می یومد .
داداش نگران بغلش کرد و گفت:
- دورت بگردم خوبی؟ کجا رفتی یهو اخه نمی گی من دق می کنم نفس من.
جلو نشوندتش و گفت:
- لطف کردید واقا ممنونم ازتون اجرتون با اقا امان زمان انشاءالله که سالیان سال کنار هم شاد و خوش زندگی کنید خدانگهدار.
فکر کرد من و نیک سرشت زن و شوهریم.
دروغ چرا کلی ذوق کرده بودم از حرف ش.
دوباره برگشتیم و مزار ها رو رد می کردیم برسیم به جامون که گفتم:
- شما هنوز اسمت و به من نگفتی ولی اسم من ترانه است می دونی که.
وایساد یکم به اطراف نگاه کرد و گفت:
- اسم من دوبخشه اولین بخش مزار جلوته.
یعنی محمد..
یکم جلو تر رفت و به مزار اشاره کرد وگفت:
- اینم بخش دوم .
مهدی.
لب زدم:
- محمد مهدی اسمته؟
سری تکون داد.
کلی اسم ش به دلم نشسته بود و با لبخند به دو مزار شهیدی که اسم نیک سرشت رمزگزاری از اونا بود نگاه کردم.
نشستیم و بعد خوردن گفتم:
- من می خوام نماز بخونم اما بلد نیستم.
مهدی گفت:
- توی گوگل سرچ کنید هست راحت می تونید یاد بگیرید.
سری تکون دادم گفتم:
- فردا من می خوام برم خرید فکر نکنم بتونم دیگه خودمو توی این لباسا ببینم و تحمل کنم نمی خوام عمومی باشم.
لبخندی روی لب هاش نقش بست که به زیبایی کل زندگیم بود.
سری تکون داد و گفت:
- حتما بعد از کلاس منتظرم باشید.
سری تکون دادم هوا کم کم داشت سرد می شد بلند شدیم و عزم رفتن کردیم.
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
ࢪمآن↯ ﴿ #رمان_عشق_به_یک_شرط ﴾ #قسمت16 مهدی ادامه داد: - و خود خدا هم گفته هیچ وقت برای بخش
سه پارت تقدیم ِمیکنم ِ به کتاب خون ِ ها📚❤️
ببخشم وفراموش کنم!؟
متاسفم از این خبرانیس ؛
من همه چیو یادم میمونه ودقیق وبا جزئیات🫴🏻🗿
#دلنویس
ما گاهی حتی خودمون هم
نمیدونیم دردمون چیه ،
ولی آقای امام رضا که میدونه . مگه نه؟(:
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
[ 🧡🌼 ]
” بیٖمارفَقَطْدَرطَلَبِلُطفِطَبیٖبأستْ ؛
مـٰامُنتَظِرِنُسخـِهدَرمـٰانِحُسِینیٖم . .🩵🫀"¡
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
[ 🧡🌼 ]
کوچکترـازـآنمکهبگــویمچنینکن ؛
یکگوشهچشمیبهمنگوشهنشینکن..❤️🩹 :))″
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
[ 🧡🌼 ]
˼هَرگِزبهڪَسوناڪَــسےاٌربابنَگفٺـیم..؛
زیرافَقَطاینلَفظسِزاوارِحُـسیناَسٺ..🤍🌱"¡˹
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
ان شالله برسه روزیِ
کِ تو دانشگاه
سارا و فاطمه جانمون رو کنار هم ببینم 🥺
ک دست همو گرفتین 🤝
و به هم دیگه میگن دیدی همینی کِ میخواستم شدِ
این بهترین حس دنیا هست کِ
دوتا خانم دکتر هایِ قشنگمم
موفق بشن و به چیزی کِ میخوان برسن و سربلند بشن و موفق🥺🫀
فقط میخوام برای شوما دوتا
قلب هایِ ایتاِ این اتفاق هایِ قشنگ بی افتهِ💘
و از تک تک لحظه هایی کِ کنار هم هستین لذت ببرین🤌
رفاقتتون پایدار عسلایِ من:) ❤️
ارزو میکنم غم از دوتاتون دور باشهِ دورتون بگردم من؛ 💞
[شوما امیدِ قلبِ هم هسدیِن بهترینایهِ ایتاِ] ✨
#فاطمهِ_قلبم[مالکِ]
#کربلایی_ساراِ_قلبم[جانشینِ]
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
ان شالله برسه روزیِ کِ تو دانشگاه سارا و فاطمه جانمون رو کنار هم ببینم 🥺 ک دست همو گرفتین 🤝 و به
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرگاه قصد رفتن کردید ،
بروید و هرگز برنگردید ،
به رفتن وفا دار باشید !
تا ماهم به فراموش کردنتان وفادار بمانیم
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
گاهی لحظههایِ سکوت ، پر هیاهوترین
دقایق زندگی هستند . . !
مملو از آنچه میخواهیم بگوییم، ولی نمیتوانیم
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
میخواستمش تا زنده بمانم؛
او مرا میخواست تا تنها نباشد
حوض بی ماهی یا ماهی بی حوض
خیلی فرق دارد !👀👩🦯
#دلۍ
تو ذُوقـی برای ادامهی مسیـر قوتِ قلبی برای سختیای مسیـر این دنیـا انگیـزهای امیـدی خورشیدی نـوری تو هـمهی وجـود این آدمی❤️🔥🙈🫂
#مخاطبخاص
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معشوق من کسیست که همانندش پیدا نمیشود:)❤️
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
چجورى ميتونيد حرف گوش كن باشيد؟
من لج نكنم حمله قلبى بهم دست ميده🥲😂(((:
#دلی
به وقت فنون... 🦦
کپی؟ لاحبیبی
#روزمررگی
#اد_شهـ_دختــ¹²⁸
💘˹➜˼ @pezeshk313 •
یکنفر چقدر قشنگ
عشق رو توصیف میکنه و میگه:
عشق به قربون صدقه های
اولش نیست
به وایسادنای آخرشه...
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«اَنْـتَ رِسـالـَة اِعـتِذار الحَـیـاة لـی »
تـو نـامـهٔ عـذرخــواهـي دنـیـا از مـنی ؛🤍
#عاشقانہ
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
و کلاس امروز هم تموم شد.... 🦦💞
پ.ن:از ساعت 3تا 6🙃
کپی؟ لاحبیبی
#روزمررگی
#اد_شهـ_دختــ¹²⁸
💘˹➜˼ @pezeshk313 •
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو قوی هستیی خیلی شبا خودت تنهایی اشکاتو پاک کردی.....🥲
+چقدر حق بود🤌
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
هوا دُچارِ غم است انسان دُچارِ تحمل!
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جانی ودلی ای دل وجانم همه تو🫀
#عاشقانه
💘˹➜˼ @pezeshk313 •°
وقتۍ دلم بࢪاش تنگ میشہ ؛ دیگہ زماݧ و مکاݧ برام مفهومۍ نداره ..🤏💓.
+وقتی حواست به تایم نیست و یهو میبینی نزدیک ۲ساعت باهم حرف زدیم>>>🥲😂
#روزمرگی