🖍پژمان بختیاری از نخستین محققانی بود که به فرهنگ و تاریخ بختیاری اشاراتی داشته و در خاطرات خود از دشتک حدود ۱۲۰ سال پیش مینویسد:
[در دامنه کوه احمدلیوه در شمال دشتک و سرپیر]
آفتاب در پشت قلههای مرتفع پنهان شده و خیمهگاه ما را زودتر از سایر نقاط از نور خود محروم میکرد. چادر عمو با چند لاله و پیهسوز روشن میشد، اما در خیمههای دیگر یا از فروغ ماهتاب استفاده میکردند، یا آتشی بزرگ در مقابل آنها افروخته و برگرد آن جای میگرفتند.
محافل شبانه رونق دیگر داشت از گوشه و کنار، نواهای مخصوص «بختیاری» بلند میشد یک نفر به آواز بلند اشعار قهرمانی و قطعات حماسی را میخواند.
این اشعار معمولاً نقاشی روحداری از میدانهای جنگ بود که دلیران گذشته و اجداد رشید ما قهرمان آنها شمرده میشدند:
«برادران نعش مرا در تنگهای بگذارید که همواره بانگ تفنگ در آن شنیده شود. دشمن بیرحم است بکشید و گرنه کشته خواهید شد. هر سو نظر میافکنم "دال" اسبم به نظر نمیرسد. بیاختیار دست به کیسه کمر قطار فشنگ میبرم!... فشنگی باقی نمانده است».
آوازهای بختیاری دارای نغماتی است که در دستگاههای موسیقی ایرانی جای نمیگیرد، همچنانکه شعر بختیاری هنوز رنگ روزگار ساسانی را از دست نداده و تابع عروض عربی و فارسی نشده است. هنوز اشعار بختیاری به صورت هجایی باقی مانده، مصراعهای دوازده هجایی و بیشتر دارد و رایجترین بحور شعر بختیاری دارای نوزده سیلاب است که از حیث وزن تقریباً همانند این مصراع است «مه من ز دوریت به جان رسیدم». گذشته از آوازهای مخصوص اشعار محلی، در سراسر بختیاری کسانی هستند که شاهنامه فردوسی، همچنین خسرو و شیرین و لیلی و مجنون نظامی را با نوایی پر از شور و احساسات تغنی میکنند و این یکی از بهترین سرگرمیهای آن سامان است....
قریب به دو ماه در احمد لیوه توقف کردیم تا خبر پیروزی دستهای که ما از آنها شمرده میشدیم رسید....
و بازگشت دوباره به دشتک....
از خاطرات پژمان بختیاری
👇
وبلاگ دشتک نگین بختیاری
dashtab.blogfa.com
🌷🌷
🖊تنگ چشمان
به سخنور نامی رهی معیری
هرگزم با تنگ چشمان بهر دنیا جنگ نیست
زآنکه شهرستان هستی پیش عارف تنگ نیست
دامنم پاک است اگر چیزی نیابم باک نه
گوهـرم نیک است اگر نامی ندارم، ننگ نیست
ما سر جنگ و جدل با کس نداریم ای عزیز
گرچه سرتاپای هستی جز جدال و جنگ نیست
هرگز اندر راه کس سنگی نیفکندم به عمد
لیک هرسو رو کنم در راه من جز سنگ نیست
نیستم تشویشی ازنیرنگ و رنگ خلق ازآنک
ما سیه بختیم و بالای سیاهی رنگ نیست
شاد باشید ای دغل بازان افسونگر که نیست
روح ما را سازشی با حیله و نیرنگ نیست
پژمان بختیاری
https://eitaa.com/pezhmanb
🌷🌷
پژمان بختیاری شاعر بزرگ ایران
پاسخ عجیب یک خلبان ارتشی / شعری از پژمان بختیاری
✅پاسخ عجیب خلبان ارتش خسرو جهانی و شعر پژمان بختیاری
شبی در بهار سال ٧١ شام را خوردم و خوابیدم؛ ساعت ٢ و نیم بامداد تلفن زنگ خورد!
با خودم گفتم نصفه شبی چه کسی با ما کار دارد
تلفن را برداشتم.
شخصی گفت: آقای جهانی؟
گفتم: بله
گفت: من از سفارت فلان کشور در تهران با شما تماس می گیرم.
دولت آمریکا از ما خواسته تا با رضایت شما، ترتیب انتقال شما و خانواده ات را به آمریکا بدهیم.
اول فکر کردم یکی از دوستان بی خواب شده و نصفه شبی شوخی اش گرفته ... گفتم دولت آمریکا چه نیازی به من دارد؟
گفت: شما به عنوان کسی که هشت سال تجربه جنگی با سامانه پدافندی هاوک دارید، از طرف شرکت ری تیان دعوتنامه دارید تا با فلان مبلغ حقوق ماهیانه به همراه منزل و اتومبیل، به عنوان مشاور در این شرکت مشغول به کار شوید!
آن شب هر طور بود با جوابهای سر بالا، وی را دست به سر کردم تا باصطلاح، بیخیال ما شود؛ اما مدتی بعد دوباره در همان ساعات نیمه شب تماس گرفت و همان حرف ها را دوباره تکرار کرد...
این بار در جوابش گفتم: من در ایران یک قطعه زمین دارم و اگر از ایران بروم، احتمال اینکه این قطعه زمین از دستم برود هست!
گفت: مرد حسابی! من به تو میگم شرکت ری تیان ضمانت داده اگر پایت را داخل آمریکا بذاری، فلان مبلغ را به حساب بانکی خودت واریز کند.
با این پول می توانی کل محله تان را بخری!
حالا ارزش آن قطعه زمین در برابر این مقدار پول چقدر است؟!
گفتم: این قطعه زمین، یک قبر است در بهشت زهرا کنار آرامگاه پدر و مادرم و در مجاورت قطعه همرزمان شهیدم در پدافند زمین به هوای ارتش!
اگر دولت آمریکا می تواند چنین قطعه زمینی را در خاک آمریکا برایم کنار بگذارد، فردا صبح نه همین الان می آیم و خودم را به سفارت شما معرفی میکنم!
گفت: دوستانت راست میگویند که کله ات بوی قورمه سبزی میدهد!
گفتم: زمانی که ما وارد ارتش شدیم این شعر با گوشت و خونمان آمیخته شد:
اگر ایران به جز ویران سرا نیست
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر تاریخ ما افسانه رنگ است
من این افسانهها را دوست دارم
نوای نای ما گر جانگداز است
من این نای و نوا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دلنشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم
به شوق خار صحراهای خشکش
من این فرسوده پا را دوست دارم
من این دلکش زمین را خواهم ازجان
من این روشن سما را دوست دارم
اگر بر من ز ایرانی رود ، زور
من این زور آزما را دوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک
من ای مردم شما را دوست دارم ..
(شعر معروف پژمان بختیاری که در شهریور سال ۱۳۲۰ هنگام حمله متفقین به ایران سروده بود)
این شعر را که خواندم، بدون خداحافظی گوشی را قطع کرد و دیگر تماس نگرفت!
سرهنگ دکتر "خسرو جهانی" فرمانده سابق پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) و رکورددار جهان در انهدام ۶٨ فروند جنگنده پیشرفته و انهدام دو فروند هواپیمای دشمن با یک تیر موشک در دو مرحله (عملی بینظیر در دنیا) است. 🌿🌿
🌷🌷
http://t.me/pezhmanb
6.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖊شعر معروف پژمان بختیاری با صدای معین
من این یک تکه جا را دوست دارم
http://t.me/pezhmanb
🌷🌷
🖊اشعار زیبای استاد عبدالعلی خسروی (قائدبختیاری)
در سوگ پژمان بختیاری
✅ شادروان عبدالعلی خسروی (قائد بختیاری) متولد سال 1307شهر ایذه خوزستان و از شاعران و نویسندگان معروف بختیاری بود که سالیان طولانی در زمینهی تاریخ و فرهنگ بختیاری قلم زده وی در چهارم اسفندماه 1396 درگذشت. سرودهی زیر را همراه با نقل خاطرهای از پژمان در همایش یادمان پژمان بختیاری سال 1388 در شهر دشتک قرائت نمود:
سوگوار پژمان
چون لاله ها گردیده پرپر جان پژمان
در سوگ خود بنشانده ما را خوانِِ پژمان
این شاعر آزاده هم از دست ما رفت
گـرد غمـی افشانـده بر ایرانِ پژمان
درکشور شعر و سخن سامانگری بود
جـان قلـم بـا قـدرت دستانِ پژمان
بس آیههای شعر احساس آفرینی
نازل شد از روشنگری در شانِ پژمان
مهــر وطــن در مکتـب ایران والا
باخون عجین شد سالها در جان پژمان
روح حماسی در کلامش موج می زد
درسی که شد انگیزه ی یاران پژمان
جاری شد از هستی نفوذی در کلامش
تا بیکران ها شد روان فرمان پژمان
استاده میمیرند شیران سخنور
در حوزه های فکـرت دوران پژمان
یعنی که مرگِ ساده دربسترچه ننگ است
با قدرت اندیشـه در میـدان پژمان
او در مقام «خان» چنان شد مرد «خاکی»
کز همتش دلهای ما شد زان پزمان
او با خدای خویش رازی دگر داشت
عشق علی شد نقطه ی ایمان پژمان
او بر شهیـد کربـلا عاشقترین بود
زان رو حسین آمد بنام خوان پژمان
دیگر قلــم هرگز نبیند در قلمرو
اندیشه ای با وسعت عصیان پژمان
پیک اجل روزی که از طومار هستی
بنهاد خـط نـقـطــه ی پـایـان پژمان
شعر وطن شد سوگوار مرگ شاعر
جان سخن پژمرد از هجران پژمان
در بختیاری شاعران همواره بودند
مرهون جان پرورده ی احسان پژمان
ما وارثان نسل او همپای "خسرو"
گرمیم و آتش گون ز آتشدان پژمان
1388 ـ شهر دشتک
http://t.me/pezhmanb
🌷🌷
حسین پژمان"شاعر بزرگ بختیاری"
ف
علیمرادخان"میرپنج"
ف
نجف خان
ف
الیاس خان
ف
فرج الله خان دورکی
مادرش عالم تاج دختر میرزافتح الله مستوفی ف میرزاعلی مستوفی ف میرزاابوالقاسم خان"قائم مقام فراهانی،صدراعظم" محمدشاه قاجار
مادر پدرش دختر محمدحسن خان ف ظهراب خان ف ابدال خان دورکی بختیاری
مادر مادرش دختر میرزاابوالقاسم"معین الملک" ف میرزااسماعیل تفرشی
همسر محمدحسن خان دورکی دختر عباس خان ف علیصالح خان ف عبدالخلیل آقا دورکی
مادر محمدحسن خان دورکی دختر شهباز خان ف قائد رضی ف قائد اسکندر جانکی سردسیری
مادر نجف خان (ف الیاس خان دورکی) دختر اسدالله خان ف مهدی خان ف شیخ باقرخان عکاشه بابادی
و
همچنین حسین پژمان پسر دایی حق حاج علیقلی خان سرداراسعد و حاج خسرو خان سردارظفر
ب قلم مهرداد ممبینی بختیاری
http://t.me/pezhmanb
🆔
رسید پیری و افسانه ی شباب گذشت
چنان گذشت که گویی مگر به خواب گذشت
بهای عهد جوانی شناختم روزی
که پیری آمد و نیرو شد و شباب گذشت
در انتخاب هدف آنقدر دقيق شدم
که عمر طی شد و دوران انتخاب گذشت
به جستجوی پل اندر کنار جو ماندم
ولیک عمر به دیوانگی ز آب گذشت
ز دیر جوشی طبع و ز زود رنجی دل
حیات من همه در عزلت و عذاب گذشت
درون حجب هنر پوش خود نهان گشتم
زضعف و هستی من جمله در حجاب گذشت
نباشدم خبر از سرگذشت خود گویی
دو روزه عمر سبک سیر من به خواب گذشت
زکاخها که برافراشتم به دست خيال
چه بود حاصل عمری که در خراب گذشت
حساب سود و زیان را چه حاصل است امروز
که ورشکستم و کار من از حساب گذشت
هوای خواندن افسانه ی حیاتم نیست
چرا که فصل دلاویز این کتاب گذشت
حسین پژمان بختیاری