#حکایت
✍ابوایوب مرزبانی وزیر منصور خلیفه عباسی بود، خلیفه هرگاه ابوایوب را به نزد خویش می خواند حال وزیر دگرگون شده و رنگ از رخسارش می پرید و چون از نزد خلیفه بیرون می آمد، حالش نیکو می شد و رنگ به چهره اش باز می گشت.
🔸روزی جمعی از نزدیکان به او گفتند: تو که به خلیفه از همه ی ما نزدیک تر هستی، علت چیست که وقتی به حضورش می رسی این چنین تو را ترس و وحشت فرا می گیرد!
ابو ایوب گفت :
حکایت شما و من همانند داستان خروس و باز است بگذارید برایتان نقل کنم.
🔹«روزی بازی دست آموز رو به خروسی می کند و می گوید:
تو به راستی موجود بی وفایی هستی آدمیان تو را از کودکی بزرگ می کنند و به تو با دست خویش غذا می دهند، اما چون بزرگ شدی هر گاه که فرصت کنی از دیوار خانه ی صاحبت بیرون می پری و دیگر باز نمی گردی، اما مرا که در بزرگسالی از صحرا می گیرند و به سختی تربیت می کنند، در هنگام شکار بعد از صید باز به نزد شان باز می گردم.
@PHarzanegan
🔸خروس که تا حال با صبر به این سخنان گوش می داد گفت :
ای رفیق شفیق، اگر تو هم روزی، بازی کباب شده را بر سفره ی آدمیان ببینی دیگر به نزدشان باز نمی گشتی، من بسیار خروس بریان دیدهام از این رو از ایشان می گریزم. »
🔹چون حکایت به اینجا رسید، ابوایوب گفت :
من نیز برخلاف شما چون به خلیفه نزدیک هستم می دانم وقتی خلیفه عصبانی شود دیگر دوست و دشمن نمی شناسد، از این رو در نزد او این چنین با ترس و وحشت حاضر می شوم.
📚#کشکول_شیخ_بهائی
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
#حکایت_آموزنده
عمل به نصيحت
روزي بود و روزگاري در دياري پادشاهي زندگي ميکرد.
روزي از راهي ميگذشت و هيزمشکني را ديد.
پادشاه به هيزمشکن گفت: داري چهکار ميکني؟
پيرمرد گفت: در حال شکستن هيزم هستم براي به دست آوردن مخارج زندگيام.
هيزمشکن به پادشاه گفت: شما در حال انجام چهکاري هستي؟
پادشاه گفت: در حال پادشاهي.
هيزمشکن مؤدبانه در پاسخ گفت: تا کي ميخواهي به پادشاهي ادامه بدهي؟ آخر روزي به پايان خواهد رسيد. بهتر است کاري را ياد بگيري و هميشه متکي به مردم نباشي، از فکر خود استفاده کني نه از زور بازوي ديگران.
پادشاه از هيزمشکن جدا شد و به راه خود ادامه داد و به حرفهاي هيزمشکن خوب فکر کرد و از روز بعد شروع کرد به يادگرفتن حرفههاي مختلف.
تا اينکه روزي درراهي گرفتار دزدان و راهزنان شد و او را به اسارت بردند؛ و هرچه همراه داشت از او گرفتند و خواستند که او را بکشند.
اما پادشاه گفت مرا نکشيد و به من مجال دهيد من ميتوانم برايتان کارکنم.
دزدها از او پرسيدند چهکاري ميتواني انجام دهي؟ پادشاه گفت: در قاليبافي مهارت دارم.
دزدان وسايل موردنياز را در اختيار پادشاه قراردادند و او شروع به قاليبافي کرد.
روزها پشت سر هم ميگذشت و پادشاه مشغول قاليبافي بود و هيچيک از خانوادهي او هم از محل اسارتش خبر نداشت تا به کمکش بيايند.
بعد از گذشت چند ماه پادشاه توانست قالي را ببافد.
او با زيرکي نشاني محل اختفاي خود را بر روي قالي نوشته بود.
قالي را به دست دزدان داد و گفت: اين را اگر به قصر پادشاه ببريد باقيمت خوبي از شما ميخرند.
دزدان که سواد نداشتند نوشتههاي روي قالي را بخوانند قالي را به قصر برده و فروختند.
همسر پادشاه وقتي قالي را نگاه کرد فهميد که شوهرش را کجا پنهان کردهاند و سربازان فراواني را بهسوي محل فرستاد و پادشاه را نجات دادند.
پس از آزادي پادشاه به ياد هيزمشکن افتاد که عمل کردن به نصيحت او باعث شده بود زندگياش نجات پيدا کند. هيزمشکن گفته بود: از فکر خود استفاده کن نه از زور بازوي ديگران.
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
توبه ی شقیق بلخی
شقیق فرزند یکی از ثروتمندان منطقه ی بلخ بود.
زمانی برای تجارت به بلاد روم رفت، شهرهای روم را در برنامه ی سیاحت و گشت و گذار گذاشت. در یکی از شهرها برای تماشای مراسم بت پرستان وارد بتخانه ای شد، خادم بتخانه را دید موی سر و صورت را تراشیده، لباس ارغوانی به تن کرده و مشغول خدمت است، به او گفت:
تو را خدای حیّ و آگاهی است، به عبادت او برخیز و این بتهای بیجان را واگذار که نفع و زیانی ندارند. خادم به شقیق
گفت: اگر انسان را خدای حیّ و آگاهی است، قدرت دارد تو را در شهر و دیار خودت روزی دهد، چرا تصمیم گرفته ای همه ی عمر خود را برای به دست آوردن پول خرج کنی و اوقات گرانبها را در این شهر و آن شهر نابود سازی؟
شقیق از نهیب خادم بتخانه بیدار شد و دست از فرهنگ مادّیگری و دنیاپرستی شست، به عرصه گاه توبه و انابه درآمد و از عرفای بزرگ روزگار شد.
می گوید: از هفتصد دانشمند پنج مسأله پرسیدم همه به طور مساوی پاسخ گفتند. پرسیدم عاقل کیست؟
جواب دادند: کسی که عاشق دنیا نیست، گفتم: زیرک کیست؟
گفتند: کسی که مغرور به دنیا نشود، پرسیدم: ثروتمند کیست؟
گفتند: کسی که به داده ی حق رضایت دهد، سؤال کردم: تهیدست کیست؟
گفتند: آن کسی که زیاده طلب است، پرسیدم: بخیل کیست؟
گفتند: کسی که حق خدا را در مالش از محتاجان منع مینماید.
۱) - روضات الجنات: ۴ / ۱۰۷.
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
✴️ جمعه 👈۱۷ فروردین / حمل ۱۴۰۳
👈۲۵ رمضان ۱۴۴۵ 👈۵ آوریل ۲۰۲۴
🏛مناسبت های اسلامی و دینی.
🇯🇴 روز جهانی قدس.
🔵امور دینی و اسلامی.
⛔️صدقه صبحگاهی مطلوب و رفع نحوست کند.
✅بیشتر از خودتون مواظبت کنید.
✅برای کار خیر فعالیت بیشتری انجام دهید.
⛔️قسم نخورید.
👶برای زایمان مناسب و نوزاد عالم و دانشمند و دانا گردد. ان شاءالله.
🚖سفر: مسافرت سودی ندارد و در صورت ضرورت بعد از ظهر و همراه صدقه باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓امروز قمر در برج دلو و برای امور زیر مناسب است:
✳️درختکاری.
✳️تعمیر خانه.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️امور کشاورزی.
✳️و ختنه نوزاد نیک است.
📛 ولی امور ازدواجی.
📛و نقل و انتقال را نشاید.
🔵امور کتابت حرز و نماز حرز و بستن آن برای اولین بار مناسب نیست.
@PHarzanegan
💑مباشرت امشب:
دلیلی مبنی بر تاثیر مجامعت بر فرزند وجود ندارد.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت)، خوب است.
💉حجامت.
خون دادن فصد و زالو انداختن…
#خون_دادن یا حجامت ، باعث صفای خاطر می شود.
✂️ ناخن گرفتن.
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود…
✴️️ وقت استخاره.
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است.
@PHarzanegan
😴 تعبیر خواب…
خواب و رویایی که امشب. (شبِ شنبه) دیده شود تعبیرش در ایه ی ۲۶ سوره مبارکه “شعراء” است.
قال ربکم و رب آبائکم….
و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت و موعظه آن شخص در آید تا خواب بیننده به جواب سوال بر خصم خود غالب گردد و شاد شود. و چیزی همانند آن قیاس گردد…
❇️️ ذکر روز جمعه.
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
312.mp3
1.08M
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»
📖 تلاوت نور
هر روز تلاوت ترتیل صفحه ای از قرآن کریم.
امروز: صفحه ۳۱۲
🎙استاد شهریار پرهیزکار
#ترتیل_صفحه_سیصد_دوازده
━━ @PHarzanegan ━━
برای تلاوت صفحات قبل اینجا را کلیک کنید
نذر سلامتی#امام_زمان صلوات
برای ارایه نظر اینجا را کلیک کنید.📝
حکایات فــــــــــــــــرزانگان 👇
⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ @PHarzanegan━🚥
• دعای روز بیستوپنجم ماه رمضان:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِیهِ مُحِبّاً لِاَوْلِیَائِکَ وَ مُعَادِیا لِاَعْدَائِکَ مُسْتَنّاً بِسُنَّةِ خَاتَمِ اَنْبِیَائِکَ یَا عَاصِمَ قُلُوبِ النَّبِیِّینَ».
خدایا مرا در این ماه دلبسته اولیا، و دشمن دشمنانت قرار ده، و آراسته به راه و روش خاتم پیامبرانت گردان، ای نگهدارنده دلهای پیامبران.
@PHarzanegan
تحدیر_+جزء+بیست+و+پنجم+قرآن+کریم+.mp3
4.01M
تند خوانی قرآن کریم جزء بیست و پنجم.
#استاد_آقایی
#قرآن
#قرآن_کریم
#جزء_بیست_پنج
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
🌸🍃🌸🍃
🚨#امیر_المؤمنین_علیه_السلام فرمودند:
✍شیعهی ما اگـر مرتکب معصیتی شـود، نمیمیرد مگر اینکه به بلایی چه در مال و چه در فرزند و چه در خودش مبتلا گردد و این ابتلا موجب از بین رفتن گناهانش گردد.
🔸و خدا را به گونهای ملاقات نماید که هیچ اثری از گناه در او باقی نمانده باشد
و اگرچیزی از گناه در او باقی مانده بود، به هنگام مرگ دچار سختی و شدّت میگردد. (سپس پاک میشود)
📚#بحارالانوارج6ص157
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛
🍃🌸🍃🌸🍃
❇️ #لوطی
✍یکی از خیرین اصفهان که به علامه مجلسی ارادت داشت، شبی بعد از نماز جماعت خدمت ایشان آمد و گفت:
گرفتاری مهمی برایم پیش آمده است.
🔸علامه مجلسی گفت:
چه گرفتاری؟
آن مرد گفت:
لوطی باشی محل، به من خبر داده است که امشب با دوستانش میخواهند به خانه من بیایند و شام میهمان من باشند و قهراً میدانم اسباب لهو و لعب را هم میآورند و موجبات ناراحتی ما را فراهم میکنند و ما را در حرام میاندازند.
🔹علامه مجلسی گفت:
خودم میآیم و به لطف خداوند، مسأله را آن طوری که خدا بخواهد حل و فصل میکنم.
جناب علامه از راه مسجد جلوتر از میهمانها به خانه آن مرد رسید،
وقتی بعد از مدتی لوطی باشی و رفقایش وارد شدند، ناگهان چشمشان به شیخ الاسلام اصفهان؛ مرحوم مجلسی افتاد، تنبک و تنبورهای خود را پنهان کردند و مؤدبانه در محضر او نشستند.
اما لوطی باشی از میزبان سخت ناراحت و دلگیر شد که او علامه مجلسی را موی دماغ و مزاحم عیششان کرده بود.
🔸لوطی باشی شروع به سخن گفتن کرد و گفت:
جناب مجلسی!
ما لوطیها صفات خوبی هم داریم، کمتر از اهل علم هم نیستیم.
علامه مجلسی گفت:
من که چیزی از خوبیهای شما نمیدانم.
لوطی باشی گفت:
جناب مجلسی!
تو با ما معاشرت نداری که بدانی ما چه صفات خوبی داریم؛
ما در نمکشناسی بینظیریم.
🔹لوطی کسی است که اگر نمک کسی را چشید، تا آخر عمر یادش نمیرود و به صاحب نمک خیانت نمیکند.
علامه گفت:
ولی من این صفت را در شما نمیبینم.
لوطی گفت:
در اصفهان، از هر کس میخواهید، بپرسید تا ببینید ما نمک چه کسی را خوردهایم که نمکدانش را شکسته باشیم و به او بد کرده باشیم.
🔸مجلسی گفت:
خودم گواهی میدهم که همگی شما نمکنشناس هستید.
آیا شما نمک خداوند را نخورده و نمکدانِ او را نشکستهاید؟
خداوند که این همه نعمت به شما داده، نعمت سلامتی و چشم و گوش و دهان و دست و پا و… به شما داده و هر روز شما را بر سفره خود نشانیده و روزیِ شما را رسانیده است،
🔹چرا نمک به حرامی میکنید؟
این همه از نعمتهای الهی استفاده میکنید و باز هم سرکشی و گناه و پیروی از هوا و هوس مینمایید؟!
سکوت سراسر مجلس را فرا گرفت،
رنگ خجالت بر چهرهشان نشست، زیرچشمي به هم نگاهی کردند و بدون اینکه سخنی بگویند، خانه را ترک کردند.
🔸صبح روز بعد در خانه علامه به صدا درآمد، وقتی که در خانه را گشود،
رئیس آن گروه را دید که پشت در خانه ایستاده است.
رئیس زودتر از علامه سلام کرد و گفت: دیشب سخن شما مرا به فکر واداشت، اینک غسل کرده و توبه کردهام و آمدهام تا شما مسائل دینی را به من بیاموزید،
لبخند رضایت بر لبان علامه نشست و با روی گشاده او را به خانه خود دعوت و از او پذیرایی کرد
📚علی محمد عبداللهی. عاقبت بخیران عالم، ج1، ص81. قم نشر روح 1373، با اندکی تغییر
#حکایات_فرزانگان |عضو شوید 👇
┏━🇯🇴🇮🇳━━ ⃟⃟ 🌸 ⃟⃟ ┓
eitaa.com/joinchat/3391029539C098f038cbc
┗━ ⃟⃟ ⃟❤️ ⃟ ⃟ ━━━━━━━━┛