eitaa logo
فلسفه ذهن
937 دنبال‌کننده
140 عکس
69 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
🔐 واژه «هوش» (Intelligence) در عنوان حوزه مطالعاتی ، گمراه‏کننده است. این واژه را وقتی درباره انسان‌ها بکار می‏بریم،‌ به شاهکارهای ذهنی در خلاقیت و استعداد آن‌ها ارجاع می‌دهیم. در حالی‌که جذّا‏ب‏ترین مسائل هوش مصنوعی، به تلاش‏ها برای تقلید قوای ذهنی مردم عادی (مانند بینایی و زبان طبیعی) برمی‏گردد. 🔐 مردم عادی کارهایی مانند دیدن و صحبت‌ کردن را راحت می‏یابند و اهمیت زیادی برای آن‏ها قائل نیستند. از سوی دیگر، کارهایی مانند ضرب اعداد ده رقمی برای اکثر ایشان، دشوار بنظر می‏رسد. ولی استفاده از کامپیوترها برای مطالعه قوای ذهنی، مشخّص کرد که چقدر بازسازی کارهای ساده انسانی مانند دیدن و معاشرت و ... - برخلاف انجام عملیات‌های پیچیده ریاضیاتی - در کامپیوترها چالش‌برانگیز است. 🔐 در واقع آن‌چه محور پژوهش و ساخت در حوزه مطالعاتی و مهندسی هوش مصنوعی قرار دارد، بسیار نزدیک به مفهوم در کانتکست فلسفی و است؛ چه مصادیق (مانند باور، تردید، تفکّر، تصمیم، ...) و چه مصادیق (مانند شادی، غم، خشم، مهربانی، ...). 🔐 البته مسئله بسیار مهم، "رویکردهای مطالعاتی و تولیدی" هوش مصنوعی نسبت به حالات آگاهانه فوق است. همان‌طور که راسل و نورویگ در «رویکردی مدرن به هوش مصنوعی» (2010) توضیح می‌دهند، چهار تعریف/الگوی عمده «تفکّر شبیه انسان»، «تفکّر ایده‌آل»، «رفتار شبیه انسان»، «رفتار ایده‌آل» در مطالعه و ساخت هوش مصنوعی طی 70 سال گذشته وجود داشته است. چهار الگویی که بنحوی کاملاً کارکردگرایانه، صرفاً خروجی‌های محاسباتی (در الگوهای تفکّرمحور) و رفتاری (در الگوهای رفتارمحور) را هدف می‌گیرند و نسبت به جنبه‌های سابجکتیو و اوّل‌شخص هیچ پروپوزالی و تمرکزی ندارند. چیزی که جان سرل، می‌نامید. 🔐 هرچند ذیل پروژه (Machine Consciousness) تلاش‌هایی برای بازسازی جنبه‌های پدیداری و اوّل‌شخص حالات آگاهانه در دست انجام است. فارغ از اینکه در این کلان‌پروژه نیز تا چه اندازه مدل‌کردن آگاهی ماشین (Machine Modeling of Consciousness: MMC) با رویکرد محاسباتی و کارکردگرایانه سایه انداخته، اما هدف و تعریف مسئله را منطبق با آگاهی می‌یابیم که بنحوی بنیادین با رویکرد و تعریف مسئله در جریان اصلی پروژه هوش مصنوعی، متفاوت است. 🔐 و البته برخی زمزمه‌ها و پروپوزال‌های حاشیه‌ای برای تولید و ساخت با رویکردی نوظهورگرایانه و شبه زیست‌شناختی و ... هم در حال طرح و بررسی است که بنحوی بسیار جدی‌تر از رویکردهای محاسباتی و رفتارگرا، تولید را هدف می‌گیرند. (See: Clowes, R., & Torrance, S., & Chrisley, R., 2007, "Machine Consciousness, Embodiment and Imagination", Journal of Consciousness Studies, 14, No. 7, pp. 9–13.) @PhilMind
درباره : 🌕 این ادعا را در نظر بگیرید: «هوای امروز در شمال کشور، بارانی است». من می‌توانم حالات ذهنی مختلفی نسبت به ادعای مذکور داشته باشم. ممکن است "باور داشته باشم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. یا "امید داشته باشم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. یا "ترس داشته باشیم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. یا "تردید داشته باشم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. و ... 🌕 باورها، امیدها، ترس‌ها، تردیدها، میل‌ها و ... حالاتی ذهنی هستند که در ادبیات به نام (propositional attitudes) شناخته می‌شوند؛ زیرا دربردارنده یک گرایش خاص ذهنی ما بسوی یک محتوا/گزاره خاص هستند. 🌕 حال یک گرایش گزاره‌ای خاص، مثلا "باور" به این جملات را در نظر بگیرید: باور به این‌که «فلسفه، مادر علوم است». و باور به این‌که «پذیرش یک دیدگاه علمی بدون توجه به مبانی و پیامدهای فلسفی آن، ساده‌انگاری رایجی است». و باور به این‌که «فلسفه در مراکز آکادمیک علوم شناختی ایران، مهجور است». هر باوری و از جمله این‌ها که ذکر شد، "بازنمودی" هستند؛ یعنی رویدادها یا اموری را از جهان بازنمایی (represent) می‌کنند. 🌕 در واقع تمامی گرایشات گزاره‌ای، حالاتی بازنمودی‌اند. فیلسوفان ذهن به این بازنمودگرایی یا دربارگی، حیث التفاتی می‌گویند. حالاتی ذهنی که محتوای آن‌ها، درباره اموری از جهان است، یا آن امور را بازنمایی می‌کند (این امور می‌توانند انتزاعی یا حتی توهمی هم باشند). حیث التفاتی بدین معنا یک اصطلاح خاص تکنیکال به شمار می‌رود و ارتباطی با یا چیزی شبیه آن ندارد. 🌕 ( ) یا ( ) در ۲۵ سال اخیر، پرطرفدارترین تئوری برای تبیین / بوده است. در این دیدگاه، حالات پدیداری (مانند غم و شادی و درد و ...) نیز علاوه بر گرایشات گزاره‌ای، یک محتوای خاص را بازنمایی می‌کنند و حس پدیداری سابجکتیو، حاصل یا معادل این بازنمایی است. بدین ترتیب تمامی حالات ذهنی، حالاتی التفاتی خواهند بود و به حیث التفاتی تحویل برده می‌شود. در نتیجه، هر نظریه‌ای که درباره حیث التفاتی داشته باشید، برای تبیین مسئله هم بکار می‌رود. 🌕 فرض کنید من یک حس و حال پدیداری از مشاهده چمنزار سرسبز روبروی خویش دارم. حالت پدیداری من، ویژگی فیزیکی رنگ و شکل چمنزار روبرویم را بازنمایی می‌کند که آن را محتوای بازنمودی یا ویژگی C می‌نامیم. طبق نسخه بازنمودگرایی تقلیل‌گرا، ادراک سبزی چمنزار، همان ویژگی بازنمایی‌کردنِ ویژگی C (به شیوه‌ای خاص) است. یا ویژگی پدیداری درد، همان ویژگی بازنمایی‌کردنِ آسیبِ بافتی بدن (به شیوه‌ای خاص) است. و ... @PhilMind