eitaa logo
فلسفه ذهن
932 دنبال‌کننده
140 عکس
69 ویدیو
21 فایل
محتوای تخصصی در حوزه #فلسفه_ذهن و فلسفه #علوم_شناختی توسط: مهدی همازاده ابیانه @MHomazadeh عضو هیات علمی موسسه حکمت و فلسفه ایران با همکاری هیئت تحریریه
مشاهده در ایتا
دانلود
درباره : 🌕 این ادعا را در نظر بگیرید: «هوای امروز در شمال کشور، بارانی است». من می‌توانم حالات ذهنی مختلفی نسبت به ادعای مذکور داشته باشم. ممکن است "باور داشته باشم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. یا "امید داشته باشم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. یا "ترس داشته باشیم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. یا "تردید داشته باشم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. و ... 🌕 باورها، امیدها، ترس‌ها، تردیدها، میل‌ها و ... حالاتی ذهنی هستند که در ادبیات به نام (propositional attitudes) شناخته می‌شوند؛ زیرا دربردارنده یک گرایش خاص ذهنی ما بسوی یک محتوا/گزاره خاص هستند. 🌕 حال یک گرایش گزاره‌ای خاص، مثلا "باور" به این جملات را در نظر بگیرید: باور به این‌که «فلسفه، مادر علوم است». و باور به این‌که «پذیرش یک دیدگاه علمی بدون توجه به مبانی و پیامدهای فلسفی آن، ساده‌انگاری رایجی است». و باور به این‌که «فلسفه در مراکز آکادمیک علوم شناختی ایران، مهجور است». هر باوری و از جمله این‌ها که ذکر شد، "بازنمودی" هستند؛ یعنی رویدادها یا اموری را از جهان بازنمایی (represent) می‌کنند. 🌕 در واقع تمامی گرایشات گزاره‌ای، حالاتی بازنمودی‌اند. فیلسوفان ذهن به این بازنمودگرایی یا دربارگی، حیث التفاتی می‌گویند. حالاتی ذهنی که محتوای آن‌ها، درباره اموری از جهان است، یا آن امور را بازنمایی می‌کند (این امور می‌توانند انتزاعی یا حتی توهمی هم باشند). حیث التفاتی بدین معنا یک اصطلاح خاص تکنیکال به شمار می‌رود و ارتباطی با یا چیزی شبیه آن ندارد. 🌕 ( ) یا ( ) در ۲۵ سال اخیر، پرطرفدارترین تئوری برای تبیین / بوده است. در این دیدگاه، حالات پدیداری (مانند غم و شادی و درد و ...) نیز علاوه بر گرایشات گزاره‌ای، یک محتوای خاص را بازنمایی می‌کنند و حس پدیداری سابجکتیو، حاصل یا معادل این بازنمایی است. بدین ترتیب تمامی حالات ذهنی، حالاتی التفاتی خواهند بود و به حیث التفاتی تحویل برده می‌شود. در نتیجه، هر نظریه‌ای که درباره حیث التفاتی داشته باشید، برای تبیین مسئله هم بکار می‌رود. 🌕 فرض کنید من یک حس و حال پدیداری از مشاهده چمنزار سرسبز روبروی خویش دارم. حالت پدیداری من، ویژگی فیزیکی رنگ و شکل چمنزار روبرویم را بازنمایی می‌کند که آن را محتوای بازنمودی یا ویژگی C می‌نامیم. طبق نسخه بازنمودگرایی تقلیل‌گرا، ادراک سبزی چمنزار، همان ویژگی بازنمایی‌کردنِ ویژگی C (به شیوه‌ای خاص) است. یا ویژگی پدیداری درد، همان ویژگی بازنمایی‌کردنِ آسیبِ بافتی بدن (به شیوه‌ای خاص) است. و ... @PhilMind
🔐رویکرد محاسباتی به ذهن، حاصل پیشرفتها و دستاوردهایی بود که از نیمه قرن بیستم در حوزه مهندسی کامپیوتر و هوش مصنوعی اتفاق افتاد و رفته رفته این نگرش را گسترش داد که چه بسا هم دقیقا – و نه بعنوان تشبیه - یک سیستم کامپیوتری باشد. بدین ترتیب ذهن را باید بمثابه نرم‌افزاری که بر روی سخت‌افزار مغز اجرا می‌شود، در نظر گرفت. در نگاه طرفداران این دیدگاه، فرآیندهای مهم ذهنی مانند استدلال‌کردن، تصمیم‌گیری، حل مسئله و ... قابلیت تطبیق بالایی با الگوی محاسباتی‌ای داشتند که در ماشین تورینگی اجرا می‌شد؛ بدین معنا که محاسبات ذهنی با دستکاری نمادها اتفاق می‌افتد و این نمادها در واقع، همان محتوای حالات ذهنی‌اند. 🔐دیدگاه فوق البته بعدها در دهه 70 و 80 توسط جری فودور تکمیل شد. او با تمرکز بر دستکاری نمادها در فرآیند محاسباتی، سیستمی از بازنمایی ذهنی را مطرح کرد که حاوی نمادهای (mentalese) یا زبان تفکر(Language of Thought: LOT) بودند. گرایشات گزاره‌ای (حالات ذهنی مانند باور و میل و تردید و امید و ... که معطوف به یک گزاره هستند)، در نگاه فودور در واقع با این نمادهای زبان ذهن مرتبط‌اند و این نمادها نیز حاصل زنجیره علّی ارتباط با محیط‌اند که درون سیستم عصبی بازنمایی می‌شوند. (Fodor, 1975, The Language of Thought) فودور بدنبال انتقادات فراوانی که به درون‌گرایانه بودن می‌شد، بعدها تلاش کرد (wide content) ذهنی را در قالب محاسبات به شیوه‌ای که شبیه قوانین بازنمایی وسیع باشد، توضیح دهد (Fodor, 1994, The Elm and the Expert)، هرچند قابلیت‌های بازنمایی محلی (local) در نظریه وی برای این هدف کفایت نمی‌کرد و مناقشات در این‌باره را باقی ‌گذاشت. 🔐اما به هرحال تئوری محاسباتی فودور که در واقع تلفیقی از محاسبه‌گرایی () و () است، با استقبال فراوانی در حوزه مواجه شد و بعدها نیز در چارچوب تداوم یافت. در واقع دیدگاه فودور اگرچه فرآیند محاسباتی را منتزع از ساختار بیولوژیک بازنمایی‌کننده لحاظ می‌کرد تا بتواند مدل محاسباتی ماشین تورینگی را فارغ از دستگاه سیلیکونی یا نورونی بازنمایی‌کننده لحاظ نماید، بعدها با اهمیت‌یافتن ساختار نوروبیولوژیک در چارچوب علوم شناختی، به دیدگاه پیوندگرایی () شیفت کرد که فرآیند محاسباتی و بازنمایی محتوای ذهنی را در قالب اتصالات و شلیک‌های شبکه نورونی تبیین کند. هرچند هسته اصلی دیدگاه محاسباتی همچنان برقرار باقی ماند و شلیک‌های نورونی در مسیرهای توزیع‌شده موازی، در جایگاه همان نمادهای زبان ذهن می‌نشستند که توسط سیستم عصبی دستکاری می‌شوند. @PhilMind