19.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 #تجربیات_نزدیک_به_مرگ: #NDE وارد مناقشات #فلسفه_ذهن نیز شده است (از جمله در کامپنین ۲۰۱۸ ویلی بلک ول درباره #دوئالیسم_جوهری).
💥 در آن کتاب، مایکل مارش با مدلهای عصب شناختی سعی می کند تجربیات نزدیک به مرگ را بر پایه توهماتی تبیین کند که ناشی از آسیبهای متابولیستی و هایپوکسی و کمبود اکسیژن در #مغز بیمار بوده و معمولا در مغزی که در آستانه احیاء و هوشیاری دوباره قرار می گیرد، رخ می دهد.
💥 گری هبرماس اما توضیح می دهد که جزئیات توصیفات تجربیات متعدد نزدیک به مرگ، گاه ناظر به اتفاقات رخ داده بر روی زمین است. او برای مثال، به مقاله رینگ و کوپر (1997) استناد می کند که 31 مورد NDE بیمارستانی مربوط به اشخاص "کور مادرزاد" را ثبت کرده و آنها توصیفاتی از رخداد برف، ظاهر ماشینها در خیابان بیرون بیمارستان، ظاهر افراد داخل و بیرون بیمارستان، و ... ارائه کرده اند.
💥 دکتر جفری لانگ - پزشک محقق مطرح در حوزه تجربیات نزدیک به مرگ - هم در این ویدیو☝️ که بخشی از کنفرانس سال ۲۰۱۷ دانشگاه ییل امریکاست، در این باره توضیح می دهد.
او در ادامه کنفرانس به مشاهدات واقعی این تجربیات از اتفاقاتی که در جهان خارج افتاده، اشاره می کند. مثلا نقل گفتگوهای پزشکان و پرستاران در اتاق عمل، گفتگوی اعضای خانواده در خارج از اتاق عمل (مثلا درکافه تریای بیمارستان) یا حتی برخی اتفاقات داخل شهر و ... .
💥 جفری لانگ تاکنون بیش از ۴۰۰۰ مورد NDE در آمریکای شمالی را ثبت و بررسی کرده است.
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
https://eitaa.com/joinchat/183304263Cbe50a0e2d9
صوت جلسه دوم از سلسله مباحث «انسان در الهیات اسلامی»☝️، مرکز اسلامی بالتیمور، شامگاه جمعه ۲۱ آذر ۹۹
در این جلسه، آیات و روایاتی درباره منشاء پیدایش و ماهیت انسان مرور می شود و برخی دیدگاههای تاریخی اندیشمندان مسلمان درباره ماهیت انسان، با توجه این آیات و روایات، تبیین می گردد.
@MHomazadeh
مهمترین مباحث فلسفی درباره نفس/ذهن و علوم شناختی را اینجا ببینید:
https://eitaa.com/joinchat/183304263Cbe50a0e2d9
#معرفی_کتاب
🔑 ویراست سوم کتاب Philosophy of Mind اثر جیگون کیم که Westview Press در سال 2010 به چاپ رسانده را میتوان یکی از بهترین کتابهای مقدّماتی در حوزه فلسفه ذهن دانست. همانطور که نویسنده در مقدّمه توضیح داده، رویکرد کتاب و موضوعات محوری آن حول مباحث وجودشناختی ذهن است که البته گاه به موضوعاتی در حوزه معرفتشناسی ذهن و زبان ذهن هم میپردازد.
🔑 نویسنده که البته خود یک فیزیکالیست تحویلگراست و این رویکرد و سوگیری را در خلال مباحث مختلف دخالت میدهد، اما مجموعه نسبتاً کاملی از جغرافیای مباحث فلسفه ذهن را در 10 فصل برای ورود و آشنایی با آنها فراهم آورده است.
🔑 فصل 1 معرّفیهایی از چیستی فلسفه ذهن و انواع پدیدههای ذهنی و فیزیکالیسم و ماتریالیسم و ... ارائه میدهد. فصل 2 به دوئالیسم دکارتی و بیان اشکالات آن میپردازد. فصل 3 رفتارگرایی و مشکلات آن را تبیین میکند. فصل 4 به سراغ نظریه اینهمانی ذهن و مغز میرود و فصل 5 نیز دیدگاه کارکردگرایی و کارکردگرایی محاسباتی (ماشینی) را توضیح میدهد. فصل 6 به ذهن به مثابه یک سیستم علّی میپردازد که مقدّمه ورود به بحث علیّت ذهنی در فصل 7 است. فصل 8 بر محتوای حالات ذهنی (حیث التفاتی) تمرکز دارد و برونگرایی و درونگرایی در محتوا را معرّفی و مشکلات هرکدام را بیان میکند. دو فصل 9 و 10 نیز به مسئله آگاهی اختصاص دارد که در فصل 9 به چیستی آگاهی و شفافیت تجربه درونی و بازنمودگرایی در کوالیا و ... میپردازد و فصل 9 بیشتر بر محور توضیح شکاف تبیینی و استدلال معرفت (اتاق مری) و تبیین تقلیلگرایانه از آگاهی و ... میچرخد.
@PhilMind
#تحقق_پذیری_چندگانه
🚩 پاتنم در مقاله «The Nature of Mental States» بر نکته ای انگشت گذاشت که بعدها با عنوان اشکال «تحقق پذیری چندگانه» (Multiple Realizibility) در برابر دیدگاه #این_همانی #ذهن و #مغز مطرح شد.
🚩 نکته پاتنم اینست که یک حالت ذهنی (مانند درد) می تواند فرآیند نورونی متفاوتی در هر ارگانیسم داشته باشد و البته #علوم_اعصاب_شناختی هم این تنوع را اثبات کرده است.
🚩 بنابراین اگر حالت ذهنی M توسط حالات مغزی متنوع نورونی (N1 و N2 و N3 و ...) محقق شود، دیگر نمی توان حالت ذهنی M را این همان با یکی از این حالات نورونی دانست.
🚩 اگر طرفداران این همانی بسراغ ترکیب فصلی بروند: (... یا N3 یا N2 یا M = N1)، آنگاه با توجه به امکان تحقق یک حالت ذهنی خاص توسط حالات مغزی متعدد در یک ارگانیسم خاص و نیز تنوع ارگانیسم های مختلف و در نظر گرفتن موجودات و جهان های ممکن، این ترکیب فصلی بسمت نامتناهی پیش می رود.
🚩 اشکال دیگر آنست که وقتی حالت ذهنی ثابت M با حالات نوروفیزیولوژیک بسیار متنوعی یکسان باشد، به چه معنا می گوییم این چند ارگانیسم در یک حالت ذهنی واحدی قرار دارند؟
قاعدتا طرفدار این همانی نمی تواند یکسانی حالت ذهنی مثلا درد را در این ارگانیسم های دارای حالات مغزی متنوع، با یکسانی حالت پدیداری و درونی درد توضیح بدهد. چرا که در نظر او، #خصیصه_پدیداری درد در واقع صرفا همین حالات مغزی است و بدنبال تبیین درد در قالب صرفا همین تعابیر نورونی است.
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind
جلسه سوم از سلسله جلسات «انسان در الهیات اسلامی»👆، مرکز اسلامی بالتیمور، جمعه ۹۹/۹/۲۸
درباره پیدایش مادی نفس و نحوه وجود نفس در حکمت متعالیه
و درباره تجرد مثالی نفس نزد ملاصدرا و تطبیق دیدگاه وی با آیات مرتبط در قرآن و مقایسه با نظریه نوظهورگرایی (Emergentism) در فلسفه ذهن
@MHomazadeh
@PhilMind
34.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔔 نقش محوری علم #آگاهی در نظر دیوید چالمرز، فراهم آوردن پل ارتباطی بین دادههای سوّم شخص درباره #مغز و بدن از یکسو، و دادههای اوّلشخص درباره #تجربه_آگاهانه از سوی دیگر است. همین دادههای از نوع دوم است که #علم_آگاهی (Science of Consciousness) را متمایز میسازد.
🔔 چالمرز اما اعتقاد دارد #علوم_اعصاب با همه کارکردها و پیشرفتهایش، این مسئله اساسی را دنبال نمیکند و بلکه چه بسا قادر به پیگیری آن هم نیست.
🔔 گاه گفته میشود یک حالت ذهنی وقتی آگاهانه است که قابل گزارش دادن شفاهی باشد یا قابلیت پردازش اطلاعات و بکارگیری آن در کنترل رفتار را داشته باشد.
ولی به اعتقاد چالمرز اگر این پدیدهها تمام مسئله ای بود که در مورد آگاهی وجود دارد، آنگاه آگاهی چندان مسئله دشواری نبود. او این قبیل مسائل را مسائل آسان آگاهی مینامد.
🔔 #مسئله_دشوار آگاهی اما همان مسئله «تجربه درونی» است. به نظر چالمرز علم تجربی آگاهی از آنجا که با الگوهای عصبشناختی یا محاسباتی سر و کار دارد، لاجرم ابجکتیو است و در نتیجه اساسا مسئله سابجکتیو آگاهی را دنبال نمی کند.
🔔 این ویدیو👆 بخشی از سخنان وی در سال ۲۰۱۴ در این باره است.
مهمترین مباحث فلسفی ذهن و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind
🔧 طرفداران دیدگاه این همانی ذهن و مغز با اشکالات مختلفی از جمله #تحقق_پذیری_چندگانه یک حالت ذهنی در قالب حالات مغزی متنوع، مواجه شدند.
🔧 دیدگاه #کارکردگرایی برای رهایی از اشکالات فوق، حالات ذهنی را به ساختارهای کارکردی (شامل ورودی ها و خروجی های سیستم) تحویل می برد.
مثلا درد عبارتست از حالتی که روابط علی با آسیب عصبی در انگشت دست بعنوان ورودی، و فریاد کشیدن و تمایل برای رهایی از آن بعنوان خروجی دارد. این ساختار کارکردی می تواند در قالب رشته های نورونی متنوع یا حتی مغز سیلیکونی یا تراشه های الکتریکی یا ... محقق شود.
🔧 بنابراین تحقق پذیری چندگانه را در بر می گرفت و حتی به غیر موجودات بیولوژیک (مانند روباتها) هم قابل تعمیم بود.
🔧 ایرادات مختلفی اما علیه کارکردگرایی مطرح شد که یکی از آنها، مسئله #طیف_معکوس بود. دو فرد را در نظر بگیرید که یکی از آنها (رضا) #ادراک_بصری نرمال دارد و دیگری (امیر) ادراک بصری معکوس.
🔧 رضا آسمان صاف را بصورت آبی و چمن های تازه را بصورت سبز ادراک می کند و یاد گرفته که آن رنگها را آبی و سبز بنامد. امیر اما آسمان صاف را سبز می بیند و چمن ها را آبی. هرچند او هم از کودکی چنین آموخته که تجربه رنگ آسمان را آبی بنامد و تجربه رنگ چمن ها را سبز.
🔧 بدین ترتیب رضا و امیر هر دو سیگنالهای ورودی یکسانی از محیط چمنزار یا آسمان دریافت می کنند و خروجی رفتاری یکسانی هم دارند (مثلا هردو هنگام دیدن چمنزار، از واژه سبز در گفتار خود استفاده می کنند و از دیدن سبزی چمنزار اظهار لذت و زیبایی می کنند و ...). اما کیفیات #تجربه_درونی رضا و امیر یکسان نیست.
🔧 بنابراین صرف ساختار کارکردی و نقش های علّی آن برای تبیین #آگاهی_پدیداری و تجربه های درونی، کافی بنظر نمی رسد.
🔧 کارکردگرایان تلاشهای مختلفی در پیش گرفتند تا تجربه پدیداری را تبیین نمایند. دنیل دنت اما از این نکته برای تقویت دیدگاه حذف گرایانه بهره جست: هیچ حس پدیداری درونی وجود واقعی ندارد، نه در ما و نه در روباتها.
سخنان دنت در این باره را در ویدیوی پست بعد👇 ببینید.
@PhilMind
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚦دنیل دنت - فیلسوف آتئیست دانشگاه تافتس آمریکا - در مناظره (سال ۲۰۱۸) با کیث وارد - فیلسوف مسیحی بریتیش آکادمی - درباره #آگاهی و #تجربه_پدیداری صحبت می کند.
🚦طبق دیدگاه حذف گرایانه دنت، چیزی واقعی بعنوان حس درونی و پدیداری وجود ندارد و صرفا نوعی توهم کاربری (user illusion) است که در طول فرآیند تکامل برای مغز ایجاد شده تا بهتر بتواند بدن را مدیریت کند.
🚦همانطور که پنجره های روی صفحه دسکتاپ، به این صورت واقعیت خارجی ندارند و صرفا ایجاد تخیلاتی برای کاربران است تا استفاده از کامپیوتر راحت تر شود.
🚦او اشکالات مربوط به فقدان تجربه پدیداری در الگوی #کارکردگرایی را می پذیرد و از این نکته بهره می جوید تا نه تنها - برخلاف اکثر کارکردگرایان - تجربه آگاهانه انسانی را به روباتها و ... تعمیم ندهد، بلکه عدم #کوالیا و تجربه پدیداری را در مورد انسان هم تئوریزه نماید.
لینک آپارات:
https://aparat.com/v/kMmny
@PhilMind