eitaa logo
فلسفه فیزیک & فلسفه ریاضیات & فلسفه زیست شناسی & نقد علمگرایی
1.2هزار دنبال‌کننده
363 عکس
153 ویدیو
55 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فلسفه فیزیک & فلسفه ریاضیات & فلسفه زیست شناسی & نقد علمگرایی
👇👇👇
پرسش: با سلام خسته نباشید در مورد رویه ای که در مورد عدم پذیرش نیای مشترک پیش گرفتید چند ایراد اساسی مطرح است(لطفا در کانال پاسخ بفرمایید) اشکالی ندارد شما میفرمایید من فهم بهتری از تمام متخصصین زیست شناسی دارم و علیرغم اینکه متخصص زیست شناسی نیستم؛ یک نفری از همه متخصصان بهتر فهمیدم(لازم به ذکر است چند نفری که قبلا از میان دانشمندان پیدا کردید هم به نیای مشترک اعتقاد دارند؛ مسئله شان چگونگی بوجود آمدن جد مشترک است) الف-شما چرا در کانال به شواهد طراحی هوشمند نمی پردازید چون طبیعتا باید برای رد نیای مشترک وزن دلیل قوی تری برای طراحی هوشمند ارائه بفرمایید. ب-وقتی خدای فرضی به این زیبایی آفریش هوشمند خودش را پنهان کرده و دانشمندان فریب خوردند که نیای همه مشترک است و کد ژنتیک و فسیل هر قاضی را به این سمت میکشاند چرا باید کسی سعی کند کارآگاهه دست خدا را رو کند!؟ ج-آن سوال در ذهن من واقعا باقی مانده ؛اگر پاسخ نفرمایید بشدت باقی می ماند؛ فرض کنید باید بین نیای مشترک همه موجودات و خلقت جدای آدم و حوا یکی را انتخاب کنیم و اگر اشتباه کنیم خود و خانواده بشدت شکنجه خواهیم شد من بلافاصله نیای مشترک را با اطمینان انتخاب میکنم شما چطور؟ سپاس 🔸 پاسخ👇
فلسفه فیزیک & فلسفه ریاضیات & فلسفه زیست شناسی & نقد علمگرایی
پرسش: با سلام خسته نباشید در مورد رویه ای که در مورد عدم پذیرش نیای مشترک پیش گرفتید چند ایراد اس
🔸 سلام و درود 🔸 معنایی که از جمله ی اول تون برداشت میشود این است که من گرفتار توهم شده‌ام و برغم این که تخصصی در زیست‌شناسی ندارم، فهم خودم را برتر از فهم زیست‌شاسان میدانم؛ اما من چنین ادعایی را ندارم و حتی به ذهنم هم خطور نکرده است چنین ادعا و توهمی 🔸من هم اگر بخواهم "کار علمی در حوزه زیست شناسی" انجام بدهم؛ حتما در چارچوب نظریه پذیرفته شده ی علمی یعنی نظریه فرگشت کار خواهم کرد و ایده ی جد مشترک را هم در این کار پژوهشی ام به کار خواهم گرفت. 🔸 چرا با وجود این که به واقعی بودنِ جد مشترک، باورمند نیستم، این کار را انجام خواهم داد؟ 🔸چون کار علمی هیچ ربطی به فکت دانستنِ همه ادعاهای ریز و درشت موجود در نظریه ها ندارد. نمیدانم رشته ی تخصصی شما چیست؟ اما من تخصصم مهندسی عمران است و ما در مهندسی عمران از نظریه هایی استفاده میکنیم که در حال حاضر، کسی آن نظریه را به عنوان یک نظریه واقعی قبول ندارد. 🔸به عبارت دیگر، دیدگاه فلسفی من به علم و ریاضیات و نظریه های علمی مبتنی بر ریاضیات این اجازه را به من نمیدهد که به صرف تطابق چند مورد و شواهد و ... همه ادعاهای هستی شناسانه ی موجود در نظریه را باور کنم. 🔸 این فیلسوفان فیزیکِ از خدا بیخبر و این فیلسوفان ریاضی بی‌انصاف و این جامعه شناسان علم ناجوانمرد چیزهایی را در مورد ساختار نظریه های علمی در کتابهای‌شان نوشته اند که اگر شما هم آنها را میخواندید، دیگر نمیتوانستید به صرف تطابق چند تا شاهد از شواهد فسیلی و چندتا تبیین از تبیینهای زیبای علمی، کل نظریه را از یک کنار و از یک دم، به عنوان فکت و واقعیت باور کنید. 🔸 نگاه من به نظریه های علمی با شما تفاوت دارد ولی اگر من هم بخواهم کار علمی بکنم به گونه ای که در ژورنالها چاپ شوند، من هم دقیقا مثل شما عمل خواهم کرد و در چارچوب گام برخواهم داشت. 🔸پس علتِ این که من جد مشترک را به عنوان یک فکت و واقعیت نمیتوانم باور کنم به معنای آن نیست که خودم را در رشته ی علمی و تخصصی زیست شناسی از زیست شناسان برتر بدانم بلکه به این خاطر است که من برای باور کردنِ یک چیزی به عنوان فکت، فقط یک چیز را معیار میدانم: عقلانیت نرمال خودم و نه تقلید از این و آن 🔸 عقلانیت نرمال من به من این را می گوید: اگر محصولِ فکری علمی یا فلسفی در پیشفرضها و مستندات اساسی خودش، حتی یک فرض غیرعقلانی داشت، تو نباید آن را به عنوان (صد در صد عقلانی) برچسب بزنی و آن را به عنوان واقعیت باور کنی 🔸 و من به این الزام عقلانی پایبندم و نمیخواهم از این خط قرمز خودم عبور کنم، ولو تمام مردم چیزی دیگر بگویند. 🔸 مخالفت مردم در چنین چیزی نهایتا میتواند من را هشدار دهد که یک بار دیگر، دوبار دیگر، سه بار دیگر در فرضیاتِ این نظریه فکر کن؛ شاید تو نمی فهمی! و من این هشدار را ارج مینهم اما هرگز این هشدارها نمیتواند من را به وادی تقلید در باورها فروبیفکند. 🔸 من نمیتوانم عقلانیت خودم را راضی نگه دارم که در موردهای مشابه، صرف وجود یک سند و مدرک جعلی در بین ده ها مدرک واقعی ارائه شده در دادگاه را برای ردکردنِ آن ادعا کافی بدانم اما اینجا به دلیلِ تسلطِ رسانه‌ها، چندین مستند جعلی و مشکوک را در فرضیات ببینم و با این حال خودم را گول بزنم که: اگر اینطوری است پس چرا این همه دانشمند به این مطلب تن داده اند. 🔸 من شخصا در چنین مواردی برای موضوع "تن دادنِ دانشمندان به چنین مطلبی" به دنبال تبیینِ فلسفی برمی آیم و نه این که چشمها را ببندم و تسلیمِ چیزی شوم که آشکارا عقلانیت من مرا از پذیرش آن به عنوان واقعیت نهی میکند. 🔸 اما باز هم تکرار میکنم که این رویه ی من، به معنای دشمنی من با علم نیست. من عاشقِ علم هستم. من شیفته ی ریاضیات هستم. من از تمامی دانشمندانی که مرزهای علم را بر اساس عقلانیت و یا حتی سعی و خطا و حدس به پیش میبرند ممنون و سپاسگزارم اما به شدت مخالفم با کسانی که عقلانیت را قربانی طبیعتگرایی و محدودیت های خودشان میکنند. .......ادامه👇
فلسفه فیزیک & فلسفه ریاضیات & فلسفه زیست شناسی & نقد علمگرایی
🔸 سلام و درود 🔸 معنایی که از جمله ی اول تون برداشت میشود این است که من گرفتار توهم شده‌ام و برغم ای
🔸 و اما سوال الف: چرا به شواهد طراحی هوشمند نمی پردازم؟ 🔸 ساینس یک چارچوب کلی و معینی دارد و طراحی هوشمند هم اگر بخواهد به عنوان نظریه ای ساینتیفیک، خودش را مطرح کند، باید در آن چارچوب کلی جای بگیرد و مشخصا تا زمانی که در آن چارچوب واقع نشود، نمیتواند به عنوان ساینس مطرح شود. 🔸 رویکرد من در خصوص مسئله خداباوری این است که اساسا علم نسبت به مسئله ی خداوند باید سکوت اختیار کند و صلاحیت اظهار نظر درباره ی خدای شخصی یعنی خدای ادیان را ندارد؛ بنابراین به همان میزان که نظریه فرگشت را در این خصوص فاقد صلاحیت میدانم، نظریه طراحی هوشمند ( با این فرض که به عنوان یک نظریه علمی مورد قبول جامعه علمی هم واقع شود) را هم فاقد این جایگاه میدانم زیرا علم را فاقد صلاحیت می دانم 🔸 اما چنین چیزی به معنای آن نیست که هر ادعایی که در نظریه طراحی هوشمند باشد را هم قبول نداشته باشم. هر ادعایی که مطابق با عقلانیت نرمال من باشد، آنها را قبول دارم چه توسط فرگشتیها طرح شود و چه توسط طراحی هوشمند. 🔸و مشخصا در مورد تصادفی نبودنِ جریان حیات و وجود خالق و آفریننده با نظریه طراحی هوشمند صد در صد موافقم. 🔸 و اما سوال بعدی شما: 🔸 درکِ وجود خدا کار سختی نیست و وجود خدا واقعا و حقیقتا فی نفسه مخفی نیست و مسئله ی سختی نیست. سخت شدنِ این مسئله به علل مختلفی است که من فعلا نمیخواهم واردِ گود آن بشوم ولی به چند مورد خاص در ادامه اشاره میکنم. 🔸 یکی از عللِ آن، کشاندنِ این مسئله به زمین بازی فیلسوفان است. چه فیلسوفانِ ملحد و چه فیلسوفانِ خداباور. از این مسئله میگذرم 🔸علت دیگری که در این زمینه وجود دارد، عدم آشنایی انسانها با نظریه های علمی است. کسی که نظریه های علمی را واقعی می‌بیند، شخصی بودنها و فردیتها را نمی بیند و طبیعتا خدای شخصی را هم نمیتواند درک کند. بنابراین خراب بودنِ سنسورها این تصور را ایجاد کرده است که چرا او خودش را مخفی کرده است. 🔸 و اما جستجو برای یافتنِ خدا یک کار کارآگاهی و به تعبیر شما رو کردنِ دست خدا نبوده و نیست. اساسا یافتن خدا آن قدر مسئله ی سختی نیست به شرط این که در زمین بازی فیلسوفان به بازی گرفته نشویم و ضمنا فهم مان از علم، خیلی واقعگرایانه آنچنانی و خیلی خام و خوشبینانه و ساده لوحانه نباشد. اگر همین دو مورد را درست کنید،خودتان درخواهید یافت که حل این مسئله اصلا سخت نبود. 🔸 و پاسخ سوال سوم شما هم این است که من نیز بلادرنگ گزینه ی خلقت انسان از آدم و حوا را اختیار خواهم کرد. 🌺 🔸 آدرس کانال: https://eitaa.com/joinchat/4151312776C40b546a933 🔸 انتقادات و پرسش ها را به آیدی زیر ارسال بفرمایید. @Reza_zia_tohidi
فلسفه فیزیک & فلسفه ریاضیات & فلسفه زیست شناسی & نقد علمگرایی
🔹 پرسش: درود دکتر عزیز صبح آدینه تون به نیکی و شادابی چگونه میتوانید این همه شواهد موید نظریه فرگشت
⭕️ یکی از اعضای محترم کانال، در نقد نظرِ فوق به تفاوتهای نظریه های فیزیکی و نظریه فرگشت اشاره کرده‌اند و ابتنای نظریه فرگشت بر شواهد متعدد را یادآور شدند. ⭕️ اما نکته ی مهمی که باید به آن توجه شود این است که از یک جهت ( که همین جهت، مهمترین جهتی است که چالشهای بین علم و دین را رقم می زند) هیچ تفاوتی بین نظریه فرگشت و نظریه های فیزیکی نیست. ⭕️ آن نکته ی مهم این است که: هر نظریه ای بلااستثنا برای این که به عنوان یک نظریه علمی مطرح شود و جان بگیرد و راه‌اندازی شود، بناچار باید "فردیت ها و تشخص ها" را نادیده بگیرد. ⭕️ تا زمانی که فردیت ها و تشخص ها نادیده گرفته نشوند، علم نمیتواند برپا گردد. ⭕️ علم ارزشمند است و میتواند کار کند؛ اما در عین حال باید بدانیم که انحصارِ شناخت به علم موجب میگردد فردیت هایی که اموری واقعی هستند، به نحو آگاهانه یا ناآگاهانه نادیده گرفته شوند. ادامه دارد... قسمت اول 🔸 آدرس کانال: https://eitaa.com/joinchat/4151312776C40b546a933 🔸 انتقادات و پرسش ها را به آیدی زیر ارسال بفرمایید. @Reza_zia_tohidi
0🔸انفجار کامبرین 🔸 روایتی که نظریه فرگشت درباره ی نحوه ی پیدایی موجودات زنده به دست میدهد، از نظر طول بازه های زمانی بدین شرح است که تقریبا تا 80 درصدِ کل زمان آغاز حیات تا الان، حیات منحصر در ارگانیسمهای تک سلولی بوده است و به یکباره در فاصله ی خیلی خیلی کوتاه ( در مقایسه با عمر حیات) انواع و اقسام گونه های پیچیده بر روی زمین پدید آمده اند. 🔸 مسئله ی مهمی که تحت عنوان انفجار کامبرین شناخته میشود این است که چطور ممکن است به یکباره، جانورانی پرسلولی و پیچیده از موجودات ساده‌ای مانند باکتری‌ها و پروتوزوئرها تکامل یافته باشند؟ 🔸 فسیلهای جانورانی که به مقدار زیادی پیچیده هستند کشف شدند. طبق قاعده این جانوران نمی‌توانستند مستقیما از تک‌سلولی‌های ساده‌تر تکامل پیدا کنند بنابراین باید فسیل‌هایی از نیاکان قدیمی‌تر این جانوران پیدا میشدند. 🔸 اگرچه دانشمندان توانسته اند فسیل باکتری‌ها و پروتوزوئرهای مربوط به دورانِ مورد نظر را بیابند اما هنوز ردپایی از فسیلهای جانورانی که معما را حل کند، یافت نشده است. 🔸 دانشمندان برای پاسخگویی به این مسئله، پاسخهای مختلفی را مطرح کرده اند. 🔸 یکی از پاسخها این است که احتمالا بدن جانوران ابتدایی‌تر ظریف‌تر بوده و بنابراین امکان فسیل شدن آنها کمتر بوده است. 🔸 اما این جواب، جوابِ خوبی نیست زیرا به وفور در این دوران فسیل باکتری‌ها و پروتوزوئرهایی با ساختار بسیار ظریف یافت شده اند. 🔸 پاسخ دیگری که داده شده است این است که تشکیل فسیل‌ها برای جانوران شرایط خاصی داشته، و این شرایط همواره برقرار نبوده است. بنابراین تعداد کمتری از فسیل جانوران شکل گرفته است و باید صبور باشیم و بیشتر بگردیم. 🔸 اما این پاسخ هم نمیتواند قانع کننده باشد زیرا دانشمندان توانسته اند مکانهایی را رصد کنند که شرایط تشکیل فسیلهای مربوط به آن دوره، در آن مهیا بوده است و حتی فسیل موجودات ساده‌تر در آن هم یافت شده است اما هیچ شاهدی از فسیل جانوران مورد نظر در آن دیده نشده است. 🔸 پاسخ سوم این است که شاید اصلا پیش‌فرضِ تدریجی‌ بودنِ تغییرات تکاملی فرض غلطی است و این فرض را باید اصلاح کرد. 🔸بر طبق پاسخِ سوم، ما نباید خودمان را معطل یافتنِ فسیلهایی که نیستند، بکنیم و خودمان را الکی به آینده وعده بدهیم، زیرا روند تغییرات تکاملی فرگشت اصلا تدریجی نبوده است بلکه بدین گونه بوده است که از زمان آغاز حیات تا میلیاردها سال، تغییر چندانی محقق نشده است و همان تک سلولی ها را داشته ایم و آن گاه در یک بازه ی زمانی خیلی خیلی کوتاه به یکباره انواع و اقسام گونه ها فرگشت یافته‌اند. 🔸آیا راه حل سوم پذیرفتنی است؟ آیا شاهدی به نفع این راه حل هم داریم؟ ......ادامه دارد قسمت اول 🔸 آدرس کانال: https://eitaa.com/joinchat/4151312776C40b546a933 🔸 انتقادات و پرسش ها را به آیدی زیر ارسال بفرمایید. @Reza_zia_tohidi
🔸 نوشتار زیر، مقاله ای از یکی از آتئیستهای ایرانی که فلسفه علم نیز خوانده است، میباشد. او در پاسخ به این پرسش که: "آیا ممکن است نظریه داروین اشتباه باشد؟"مینویسد: 🔸 وی مینویسد: نظریه داروین هم مثل بقیه نظریه های علمی، مستثنی از قاعده حاکم بر نظریه های علمی نیست. جنبه‌های بسیاری بود که داروین از آن اطلاع نداشت. داروین چیزی از کار مندل و مهم‌تر از آن چیزی از ژنتیک نمی‌دانست. این مساله نقطه ضعفی برای نظریه داروین محسوب نمی‌شود. ماکسول هم که با صورت‌بندی معادلات الکترومغناطیسی گام بزرگی در علم برداشت، به فرض غلطی مثل وجود اتر برای انتشار امواج الکترومغناطیسی باور داشت. بنابراین این که یک نظریه علمی به مرور زمان سازگارتر و بهتر و دقیق‌تر می‌شود موضوعی منحصر به نظریه داروین نیست. 🔸 او ادامه میدهد: در مقام مقایسه، نظریه داروین مانند پازل نقاشی مونالیزا است که بخش‌های بسیاری از آن برای علم امروز روشن شده است. قطعات پراکنده‌ای از این پازل (مثلا در پس زمینه یا قسمت مو) ممکن است هنوز مشخص نباشد اما یک چیز برای عقل سلیم واضح است. این نقاشی هرچه هست نمی‌تواند مثلا پازل نقاشی تابلوی جیغ ادوارد مونک باشد. شواهد فرگشت (در اینجا: قطعات پازل) به قدری زیادند که ما مطمئنیم در حال تکمیل پازل نقاشی مونالیزا هستیم و نه چیز دیگر. 🔸 او ادامه میدهد: شاید گفته شود هیچ یک از ما فرگشت یک ماهی یا طوطی را به معنی متداول در علم، مشاهده نکرده‌ایم. این پرسش جای بحث بسیار دارد زیرا مفهوم مشاهده در علم ، عملاً تا این حد ساده نیست. ما درون خورشید را نیز مشاهده نکرده‌ایم و هیچ دانشمندی، قطعه‌ای از درون خورشید را به آزمایشگاه نیاورده تا ساختار شیمیایی آن را آزمون کند. با این وجود آیا این بدین معناست که مثلا درون خورشید از سرب و جیوه تشکیل شده و آنچه که دانشمندان از ساختار درون خورشید به ما می‌گویند اشتباه است؟ خیر! 🔸و نهایتا او تاکید میکند که: روش علمی که در نظریه داروین به کار گرفته می‌شود نیز همانقدر معتبر و عقلانی است که در کیهان‌شناسی و یا زمین‌شناسی از آن بهره می‌گیریم. 🔴 مطلبی که برای من عجیب است این است که گوینده ی این مطالب، دکترای فلسفه علم را دارد و این طور سطحی درصدد اقناع مخاطبانش برمی آید. ☹️ 🔴 اولا آن کسی که احتمال اشتباه بودنِ داروینیسم را مطرح میکند، نادرستی چارچوب ارائه شده توسط داروین را مورد اشکال قرار میدهد و نه نادرستی جزئیات را. 🔴 مثالی که ایشان از تئوری ماکسول آورده است، مثالی از تحولاتِ داخل چارچوب است در حالی که مطلبی که مد نظر مستشکل است، تحول از نوع تغییر در چارچوب است. مثلا تغییری از نوع تغییر چارچوب کوانتومی از چارچوب نیوتنی! ...ادامه👇
🔴 مثالی که وی آورده است و تابلوی مونالیزا را ذکر میکند نیز دقیقا در راستای ذهنیت اوست که مرادِ پرسشگر، جزئیات است و نه چارچوب کلی!! اگر تصور شما این باشد که در حال ساختن پازل مونالیزا هستید، شواهد مختصری که دارید، حتما شما را قانع میکند که چارچوب را به درستی انتخاب کرده اید و ان شالله در آینده، بقیه ی قسمتهای تابلو هم درست خواهد شد و تمام. 🔴 عینِ همین مثالِ تابلوی مونالیزا را قرن نوزدهمی ها میتوانستند برای چارچوب نیوتنی ادعا کنند. زمانی که همه فیزیکدانان جهان و دانشمندان الیت و مغزهای متفکر جهان در چارچوب نیوتنی می‌اندیشیدند و همه شواهد را در راستای همین چارچوب می فهمیدند؛ آنان به جایی رسیده بودند که کوچکترین تردیدی در این که چارچوب را درست انتخاب کرده اند نداشتند. آنان هم با قسم حضرت عباس علیه السلام، و با اطمینان بالا بلکه یقین! چنین میگفتند که ما چارچوب را به درستی انتخاب کرده ایم و باید روی ششمین رقم اعشار فقط بیاندیشیم. 🔴 این یقین و اطمینان بالا به درستی چارچوب نیوتنی را آدمهای بیسواد ادعا نمیکردند بلکه افرادی مانند کانت و کلوین و لاپلاس و ... چنین اعتقاد راسخی داشتند. چرا؟ چرا آنان این قدر مطمئن بودند؟ مگر قوت و تعداد شواهدِ موید چارچوب نیوتنی چگونه بود که آنان به این اعتقاد راسخ رسیده بودند؟ زمانی که حال و روز دانشمندانی مثل کانت و لاپلاس، این گونه بوده است دیگر چه توقعی میتوان از مردم عادی داشت؟ 🔴 کسی که این سوال را از این آتئیستِ دکترای فلسفه علم، می پرسد؛ منظورش تحولات در جزئیات نبوده است بلکه میخواهد بپرسد مبادا چارچوبی که داروین به ما داده است، مثل همان چارچوبی باشد که نیوتن به مردم داده بود. 🔴 ارائه ی شواهد و فسیلها و مانند اینها دردی را دوا نمیکند. چرا؟ به دلیل وجود شواهد بیشمارِ تاییدکننده ی چارچوب نیوتنی در آن زمان. 🔴 شواهد دارای انعطاف پذیری بالایی هستند. مجموعه شواهد میتواند چندین چارچوب مختلف با ادعاهای هستی شناسی مختلف را تایید کند؛ مثلا مکانیک نسبیتی باید جوری باشد که مکانیک نیوتنی را تایید کند و مکانیک کوانتومی باید جوری باشد که مکانیک نیوتنی را پوشش دهد. 🔴 نکته ی دیگری که باعث تعجب است این است که این آتئیست ایرانی دکترای فلسفه علم، برای دفاع از اعتبار داروینیسم درخصوص تحولات کلان در گونه ها، شباهت این مسئله را با نظریات کیهان شناسی یادآور میشود و نتیجه میگیرد که: چون آنجا بدون مشاهده و دسترسی توانسته ایم واقعیت را دریابیم پس اینجا هم به همان نحو، بدون مشاهده میتوانیم به این واقعیت برسیم!! 🔴 اما فلسفه علم و تاریخ علم چه میگوید؟ 🔴 در علم، هیچ راهی وجود ندارد که ما را از تحولات در چارچوب نظریه ها ایمن سازد. هیچ راهی ابدا وجود ندارد. تا زمانی که یک چارچوب و پارادایمِ کلان سرِ پا و پابرجاست، نه تنها آدمهای کم سواد و عامی بلکه دانشمندانی در رده ی کانت و لاپلاس هم باورشان نمی شود که برسد روزی که این پارادایم هم فروبریزد. 🔴 چارچوبهای موجود علمی تا زمانی که فرونریخته اند و کار میکنند، باید سرِ پا باشند تا بتوانند راه را برای دستیابی به چارچوبهای بهترِ احتمالی در آینده فراهم آورند. 🔴 صرف این که چارچوب کنونی دارای مشکلات است، توجیه کننده ی این مطلب نیست که آن را کنار بگذاریم. چاره ای نداریم جز کار کردن با همین نظریات و چارچوبهای مشکلدار. 🔴 اما کار کردن و باارزش دانستنِ چارچوبهای موجود به معنای آن نیست که آنها را واقعی هم بدانیم. 🔴 واقعگرای خام بودن و دگم بودن بر روی نظریه ها و بی توجهی به سرگذشت نظریه های علمی در طول تاریخ علم، به نفع جریان آزاد علم نیست زیرا راه را برای چارچوبهای بهتر برمی بندد. 🔸 آدرس کانال: https://eitaa.com/joinchat/4151312776C40b546a933 🔸 انتقادات و پرسش ها را به آیدی زیر ارسال بفرمایید. @Reza_zia_tohidi
فلسفه فیزیک & فلسفه ریاضیات & فلسفه زیست شناسی & نقد علمگرایی
🔸 پرسش👆 🔸 پاسخ👇
سلام نوع نگاه من به نظریه های علمی را در نوشته هایم دریافته اید. من نظریه های علمی را صرفا یک سعی میدانم تا برسد زمانی که خطای آن آشکار گردد و دانشمندانی دیگر بیایند و سعیی دیگر را رقم بزنند و باز چند سال و چه بسا چند قرن بگذرد و خطای این سعی دوم هم آشکار گردد و همین فرآیند و پروسه تکرار شود و حقیقتا نمیدانم که تا کی این فرآیند سعی و خطا به پیش خواهد رفت تا نهایتا زنگها به صدا درآید و بگوییم همانا به جواب نهایی رسیدیم. اگر دانشمندی باورش به نظریه ی علمی غیر از این باشد، من باور او را نمی پسندم زیرا هیچ دلیلی برای پذیرش آن ندارم. آیا شما دارید؟ تطبیق شواهد را لطفا به عنوان دلیل ذکر نکنید چرا که جوابش را در کانال گذارده ام و خودتان هم مطالعه فرموده اید. شما میگویید این نگاه من به نظریه فرگشت، زیرِ سوال بردن باورهای دانشمندان است. منظور شما از "باور" چه نوع باوری است؟ جنس چنین باوری چیست؟ آیا باور به واقعی بودن و کلام آخر بودنِ نظریه های علمی کنونی و باور به این که محال است این چارچوب کنونی عوض شود، منظورتون هست؟ این باور را فقط من زیر سوال نبرده ام. تقریبا غالب فیلسوفان علم این باور دگم را زیر سوال می برند. شما لطفا آراء فیلسوفان علم را در خصوص واقعگرایی و ضدواقعگرایی بنگرید. خودتان نوشته اید من نظر متخصصان هر حوزه ای را پیروی میکنم. خوب! بروید و ببینید آیا دیدگاه اکثریت فیلسوفان علم به نظریه های علمی از منظر واقعگرایی چگونه است؟ حرفهای این دانشمندانی که تخصصی در نوع نگاه به نظریه ها ندارند و فقط در زمینه ی علمی خودشان تخصص دارند را نباید در حوزه ی فلسفه علم مهم بدانید. دیدگاه بعضی از اینها واقعا قرن نوزدهمی است. مدلی که 99 درصد کار کند باارزش است اما یک سعی است تا زمانی که خطایی آشکار گردد و دانشمندان منتظر بمانند تا منجی دیگری بیاید و سعی دیگری را رقم بزند. من نمیدانم تخصص شما چیست اما از تخصص خودم که مهندسی سازه است و در آن، بنای تحقیقات بر سعی و خطاست؛ مثالی بزنم من یک مسئله ی پژوهشی سخت به دانشجوی دکترای خودم داده ام. او برای حل آن چه میکند؟ کلی ایده آل سازی و نادیده گرفتن ها و تعمیم های غیرواقعی را انجام میدهد تا یک مدلی را بسازد. این اولین سعی اوست. مدلش را با آباکوس حل میکند و جواب خوبی هم می گیرد و تطابق خوبی هم با نتایج مقاله پایه ای به دست می آورد. آیا او به جواب واقعی رسیده است؟ نه! ما به او میگوییم تو دانشجوی دکترا هستی و باید یک قدم جلوتر بروی. یعنی چه؟ یعنی یکی از این فرضهای این مقاله پایه را کم کن و با فرض واقعی تری مسئله را حل کن. او این کار را میکند و مقاله ی جدیدتر و بهتری می دهد و دفاع می کند. اما آیا او مسئله را کامل حل کرد؟ نه! مقاله ی او پایه ای برای پژوهشگر دیگری قرار میگیرد و او باز تلاش میکند تا خطاها را کمتر و کمتر کند. این فرآیند برای کل علم ساری و جاری است. تاریخ علم را بخوانید که خوانده اید اما از این زاویه بخوانید و کمی منتقدانه بخوانید و کمی همدلانه با ضدواقعگرایان مطالعه کنید. موفق باشید 🔸 آدرس کانال: https://eitaa.com/joinchat/4151312776C40b546a933 🔸 انتقادات و پرسش ها را به آیدی زیر ارسال بفرمایید. @Reza_zia_tohidi