FaMo_21_990923.3gpp
16.15M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۲۱
◀️ درس ۱۷: ضرورت و امکان و معانی آنها
FaMo_22_990930.3gpp
24.03M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۲۲
◀️ درس ۱۸: امکان استعدادی، و استعداد؛ و نسبتش با امکان ذاتی
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📸 اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر آیتالله مصباح یزدی
🔻 حضرت آیتالله خامنهای صبح امروز با حضور در کنار پیکر آیتالله مصباح یزدی، ضمن قرائت نماز و فاتحه با آن برادر قدیمی و حکیم مجاهد وداع کردند. ۹۹/۱۰/۱۳
💻 @Khamenei_ir
«مردان الهی» مردانی هستند که، حضور الله را، دوباره بر ما یادآور میشوند! و زمانی به ما میدهند، که یادی از عهد فراموش شده کنیم، و بتوانیم، در ایام الله، حیات برتری به دست آوریم.
فهم الهی بودن این مرد، با دیدن اسماء الهی که در این شهید بزرگوار، نمایان شده است، ممکن میشود؛ تا إن شاء الله با تمسک به این اسماء، خداوند را در این ایام، بطلبیم. امید دارم که در این متن، یکی از این اسماء را، که با نگاه به شهید، سرباز قاسم سلیمانی، درک میشود، بیان کنم.
ما در عالَمی زندگی میکنیم، که پر است از «دارایان» و «نداران»؛ آنان که دارند و آنان که ندارند! حال هر فردی، دارا، یا ندارِ چیزی است! پول! شوکت! علم! آبرو! قدرت! کسوت! و ...؛ پولداران، پول دارند، و نداران، ندارند! عالمان، علم دارند و نداران، ندارند! قدرتمندان، قدرت دارند، و نداران، ندارند!
این جهانِ دارا و ندار، نظم و نظامی بنا کرده است؛ نداران برای «کسب» آنچه میخواهند، باید به دارایان مراجعه کنند؛ بخواهند تا بدهند! از این سو، ابراز نیاز و از آن سو اعطا! دارایی و نداری، زندگی ما را تنظیم کرده است! به ما میگوید کجا برویم! کجا نرویم! که را محترم شماریم، و از کنار چه کسی، ساده بگذریم! با چه کسی ازدواج کنیم و چه کسی را کنار گذاریم! بگو چه داری و چه نداری، تا بگویم، کجای این جهان، میتوانی خانه کنی!
نداران میگویند: «رضایتِ دارا را باید جلب کرد! باید تلمذ کرد! باید حرف دارا را شنید! نکند رنجیده شود و مرا محروم کند! ...» و سر فرود میآورند! و خود را رعیت میپندارند.
دارایان که این سخنان را میشنوند، گردن فراز میکنند که «جناب همایونیمان، میبخشد!» «به الف بده؛ خوب خم شد! به ب نده؛ چون به من توهین کرد! به ج کمی بده! آنچنان که باید، تلمذ نکرد!» دارایان، خود را کدخدا میپندارند! یا حتی اگر خود چنین نپندارد، دیگران او را کدخدا میپندارند! و شاید به این واسطه، باورش شود که کدخداست!
این چنین، هر فردی از جهتی، خدا میشود، و از جهتی بنده! برای کسی خدایی میکند، و برای کسی بندگی! بر دوش کسی زندگی میکند، و زیر پای کسی پهن میشود! در برابر کسی کوتاه میآید، و در مقابل کسی میایستد، تا دستش را ببوسند! و الهِها پدید میآیند! خدایان زاده میشوند، و جهانِ اسطورهای و افسانهای، محل زندگیِ ما میشود!
به دنبال زئوس نگردید! دارم با شما حرف میزنم! همین من و تو و ترامپ را میگویم! همین منای که برای خود، دارایی قائل است و برای دیگران، داراییهای دیگری! به اطرافت نگاه کن! همین انسانها را میگویم! در افسانهها زندگی میکنیم! خدایی در میان خدایان! آنجا که بتوانیم، فریاد میزنیم، و آنجا که نتوانیم، فریاد میخوریم! آنجا که بخواهیم، احترام میگذاریم، و آنجا که نخواهیم، ساده میگذریم! به بعضی با چشم حقارت مینگریم که «ندارد!» و واله و شیدای دیگری میشویم، که «دارد!»؛ البته در این میدان دارایی و نداری، هر کسی داراییهایِ خاصی را پیگیری میکند؛ یکی طالب شهرت است، یکی ثروت، یکی آبرو، یکی فلسفه، یکی علم، یکی اخلاق، یکی عرفان، و یکی ... .
در این عالَمِ شرکآلود است که «مردان الهی» با هویتی خاص، به میدان میآیند، تا خداوندِ یکتا، رخ بنماید، و یومی از ایام الله، به وقوع بپیوندد.
کدام هویت؟ هویتی میتواند طالب ظهور اسماء الله شود، که بتواند با آن اسماء، زندگی کند. یکی از مهمترین اسمائی که در شهید بزرگوار، سرباز قاسم سلیمانی، میبینیم، اسم «عزیز» است.
«عزیز» غالبی است که هیچ چیزی، از هیچ وجهی، بر او، غلبه نمیکند! قاهری است که هیچ کس بر او پیروز نمیشود! به دژی «عزیز» میگویند، که به هیچ وجه، هیچ کسی توان ورود به آن را ندارد، مگر با اجازهی حاکم آن؛ هیچ کس، نمیتواند به خداوند، دسترسی یابد، مگر به اذن او! حال از هر نظر! «...يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاّ بِما شاءَ...» (بقره: ۲۵۵) از هر نظر بر ما آگاه است، ولی ما به هیچ وجه، به علم او (که شامل آگاهی بر خود ما نیز هست) دسترسی نداریم، مگر به اذن او!
حال چه کسی میتواند، با این اسم، مرتبط شود؟ کسی که چیزی برای خود قائل است، و خود را «دارا» میداند، به همان اندازه، خود را صاحب مقام، و دارای نفوذ، و دارای موقعیت میداند! او دژی هرچند کوچک، در برابر دژ الهی، برای خود قرار داده است! دژی که برای داشتنش، نیازی به اذن خداوند نیست! یا شاید بگوید «خدا نمیتواند اجازه ندهد!» این چنین «خودداراپنداری» نمیتواند با اسم عزیز، مرتبط شود! همچنین کسی که، هرچند، خود ندار است، اما غیر خدا را، دارا حساب میکند! او نیز اهل اسم عزیز نیست! دارا و ندار، احساس میکنند، دژ الهی، درب ندارد! هر کسی که راه بیفتد، به دژ راه مییابد، و متاعی را با خود از این دژ، بیرون میآورد؛ حال باید نداران، به این دارا، رجوع کنند!
اما اهالی اسم عزیز، نه دارا هستند و نه ندارِ غیرِ خدا! بلکه دارای ذُل عبودیت هستند! ذُلِ عبودیت، یعنی هیچ عزتی برای خود قائل نیست! دیوانه نیستند که در برابر خدا، دژی برای خود قائل شوند! و آنچنان خود را میشناسد، که دارایی را به خود نسبت ندهد! اینان میدانند که «...إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً...» (یونس: ۶۵) تمام عزت، منحصر در خداوند است، و جز او، هیچ عزتی ندارند!
اهالی اسم عزیز، چون عزت را منحصر در خداوند میدانند، به هیچ کسی، باج نمیدهند! هیچ کسی را به جهت داراییاش، احترام نمیکنند؛ و هیچ کسی را به جهت نداریاش، رها نمیکنند! زیر بار هیچ کسی نمیروند، و هیچ مستکبر و بالاسری را، به رسمیت نمیشناسند! مگر این که، خداوند، از آنها چیزی را بخواهد! اگر ارادهی الهی باشد، آنان به هر نداری، و به هر بدبختی، بیش از هر دارایی، احترام میگذارند! ملاک خداست، نه دارایی و نداری! و ملاک خدا، دارایی نیست!
و البته کسی که ذُل عبودیت دارد، با کسی درگیری نیز ندارد! چیزی از کسی نمیخواهد، تا با او درگیر شود! طلبی از کسی ندارد، که اگر وصول نشد، بر او غضب کند! طلبِ سلطنت ندارد، که اگر کسی گردنخم نکرد، بخواهد، گردنش را بشکند! لبخند سردار را تصور کنید! همه آرامش و زندگیمان را بدهکار اوییم؛ اما ذرهای در نگاهش، طلبکاری و منت نیست! رفتار او، نرم است! آرام است! به دل نمیگیرد! حتی ظاهراً گوش است! «...يَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ...»(توبه: ۶۱) با کسانی که فکرش را نمیکنیم، هم صحبت میشود! باور کنید، این چنین کسی، اگر کفار هم، مانع راه خدا نشوند، با آنان نیکی خواهد کرد! (جاثیه: ۱۴؛ ممتحنه: ۸) مگر این که، مستکبری در صحنه باشد و ارادهی الهی، چیز دیگری را رقم بزند! و قرار باشد، ایام الهی، رخ دهد!
اگر ما از عزّ ربوبیت، و ذُل عبودیت، دور افتادیم، که هیچ! عالَم، عالَمِ دارایان و نداران میشود! ولی اگر مردانِ الهی، مردانی با ذُل نفس، به میدان آیند، خداوند نیز، نام عزیزش را، آشکار میکند! موسی را به مصر میفرستد، تا آنان که به عزت فرعونها تمسک میکنند را، باز گرداند! (شعراء: ۴۴ تا ۴۸) و ما را از دنیای اساطیری و غیر واقعیمان، خارج کند!
چوپان زادهای به میدان میآید! در جهانی که بزرگترینِ مستکبرین و دارایان، قد عَلَم کردهاند! و فریاد «...أَنَا رَبُّكُمُ الْأَعْلى» (نازعات: ۲۴) سر دادهاند! ما دنیای مدرنایم! ما ابزار داریم! ما قدرت داریم! و ایران ندارد! ایران باید در پیشگاه ما، سر خم کند! چه غلطها! ایران و اقتدار! اقتدار از آنِ ماست! خاورمیانه از آنِ ماست! عربستان که مهد اسلام بوده، به کمک ما زنده است! لحظهای عربستان را رها کنیم، پوچ میشود! هر روز بزرگان عرب، در پیشگاه ما، سرخم میکنند! ایران باید بداند، خدا کیست؟
اگر این بندگانِ دارای ذُل نفس، نبودند، شاید خداوند، میگذاشت که این دارایان و نداران، گیج و مبهوت، احساس دارایی کنند، تا در قیامت، هر دو برای هم، تقاضای عذاب مضاعف کنند! (اعراف: ۳۸ و ۳۹) اما چوپانزادهای، به عزت الهی، قیامتی بر پا کرد! سربازِ خمینی، قاسم سلیمانی، نشان داد که تنها خداست، و فقط خداست! عزت الهی، به دستان این مرد میدان، در برابرِ تمامِ تمامِ دارایان، ایستاد، و نداران را، انگشت بر دهان، رها کرد! شاید که باز گردند!
رفیقان! سورهی شعراء را از ابتدا تا انتها، به یاد سردار شهید، سرباز قاسم سلیمانی، بخوانیم! و ببینیم که خداوند، چندین بار در این سوره، تکرار میکند که: «إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ؛ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ» خداوند فریاد میزند که من را در این صحنه ببینید!ببینید و بازگردید! مومنانی همچون سردار، کماند! اما خداوند، عزتش را به این مردان، اعطا میکند!
«يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَآ إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَٰكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ» (منافقون: ٨)
منافق نباشیم! باید بدانم، و باید بدانیم، که مومن، قلیل است! ما طوری رفتار نمیکنیم که با اسم عزیز خداوند، در تناسب است! و برای همین، در حد خود، یا همچون فرعون، و یا همچون زیردستانِ فرعون، قلبی نخواهیم داشت و دیوانه خواهیم بود! (غافر: ۳۵ تا ۳۷)
سردار نیستیم! ولی چرا تلاش نکنیم، شبیه او باشیم!؟ چرا فکر میکنیم، اگر کسی پولی به ما ندهد، میمیریم؟ چرا فکر میکنیم، آبروی ما، دست مردم است؟ چرا رئیس اداره را میپرستیم؟ چرا یادی از خدا نمیکنیم؟ باور کنیم که خدا، از سلطان حسین، بالاتر است! از رییس کارخانه، از مدیر موسسه، از استاد دانشگاه، بالاتر است! وای بر من با این مقایسهها...
و از همه سختتر، این که باور کنیم «کسی نیستیم» حاکم نیستیم! حق فرمانروایی نداریم! حق فریاد زدن نداریم! خون ما رنگینتر نیست! و آنچه در کنار ماست را، نداریم! وای چه قدر فرعونیت از زبانمان فوران میکند، وقتی میگوییم «تنها چیزی را میپذیرم، که خودم آن را بفهمم!!» نکند همچون کفاری شویم، که میگفتند، تنها بر وحی که بر خودِ من نازل شود، ایمان میآورم!
بت پرستی، شاخ و دم ندارد! بت، لازم نیست، از جنس سنگ و چوب باشد! بلکه اصلِ بتپرستی و بتتراشی، ندیدن خداست! و اگر خدا چیزی را ندهد، یعنی هیچ نیست! داراییها و نداریهای ما، تنها نامهایی هستند، که ما یا گذشتگانمان، تراشیدهایم! سردار با شکستنِ یکی از بزرگترین مستکبران و بتهای زمانهی ما، آمد، تا نشان دهد، این قدرتها، جز نامی بدون استناد به خداوند، چیزی نیستند! چه ترسی و چه طلبی و چه جدالی داریم، بر سر اسمائی که خود تراشیدهایم؟! چرا ساختهی خود و پدرانمان را بپرستیم؟
«...أَتُجَادِلُونَنِي فِيٓ أَسْمَآءٍ سَمَّيْتُمُوهَآ أَنْتُمْ وَآبَآؤُكُمْ مَا نَزَّلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ! فَانْتَظِرُوٓا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ» (اعراف: ٧١)
✅ الگوی شایسته
🔸️ چنین شخصیتی #مصداق_کامل عالمی است که #تشخیص_دقیق خود را در #روزی_که_لازم_باشد، بیدرنگ به میدان می آورد و در این راه سرزنش و زخم زبان دیگران را به چیزی نمی گیرد. در واقع تکریم حضرت آقای مصباح، تکریم «راهحق» و نشان دادن «مصداق» و «الگوی شایسته» است.
🔺️بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (رحمهاللهعلیه)
۱۳۸۹/۰۸/۰۳
#علامه_مصباح_یزدی
FaMo_23_991105.3gpp
18.4M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۲۳
◀️ درس ۱۹: ماهیت
FaMo_24_991114.3gpp
21.83M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۲۴
◀️ درس ۲۰: حکم حیث ذات ماهیت
◀️ درس ۲۱: اعتبارات سهگانهی ماهیت
درس ۲۱:
«انسان از حیث ذات» موجود نیست.
«انسان از حیث ذات» معدوم نیست.
❌ 👆 ارتفاع نقیضین است ❌
«انسان» «موجود به نحو ذاتی» نیست.
«انسان» «معدوم به نحو ذاتی» نیست.
☝️ارتفاع نقیضین نیست! فقط نحو #خاصی از بودن و نبودن را نفی کرده است! و هیچ اشکالی ندارد، که به نحو دیگری، مثلا بالغیر (به حیثیت تقییدیه) موجود باشد!
چنان که در علیت نیز، خواهیم گفت، مثلا دربارهی یک شخصِ موجود از انسان (سامان):
نباید گفت:
«سامان، بالذات» موجود نیست.
«سامان، بالذات» معدوم نیست.
❌ چراکه 👆 ارتفاع نقیضین است ❌
بلکه باید گفت:
سامان، «موجود بالذات» نیست.
همچنین:
سامان، «معدوم بالذات» نیست.
اما:
سامان، «موجود بالغیر» است.
پس سلبِ «وجود ذاتی» و «عدم ذاتی» از یک فرد، با پذیرش موجودیت آن، سازگار است.
FaMo_25_991119.3gpp
16.25M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۲۵
◀️ درس ۲۲: تقسیمات علیت
FaMo_26_991126.3gpp
18.99M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۲۶
◀️ درس ۲۳: تصوراتی دربارهی علیت
FaMo_27_991203.3gpp
20.34M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۲۷
◀️ درس ۲۴: ملاک و میزان احتیاج به علت
◀️ درس ۲۵: جبر علّی معلولی
الامام علی عليه السلام: لَاتأمَنَنَّ على خَيرِ هذهِ الاُمّةِ عذابَ اللّهِ لقولهِ تعالى: «فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ» (اعراف: ۹۹)
ولا تَيأسَنَّ لِشَرِّ هذهِ الاُمّةِ مِن رَوحِ اللّهِ لِقولهِ تعالى: «إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» (یوسف: ۸۷)
امام على عليه السلام:
بهترين فرد اين امّت را [هم] از عذاب خدا ايمن مدان؛ زيرا خداوند متعال مىفرمايد:«تنها زيانكارانند كه خود را از مكر خدا ايمن مىپندارند»
و براى بدترين فرد اين امّت [نيز] از رحمت و لطف خدا نوميد مباش؛ زيرا خداوند متعال مىفرمايد:«تنها كافرانند كه از رحمت خدا نوميد مىشوند».
FaMo_28_991210.3gpp
23.39M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۲۸
◀️ درس ۲۵: سنخیت علّی معلولی
◀️ درس ۲۳: علیت صدرایی
FaMo_29_991217.3gpp
15.61M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۲۹
◀️ درس ۲۴: علیت صدرایی
صوت تفسیر سورهی حمد
امام خمینی (ره) :
http://www.shiadars.ir/fa/فایل-صوتی-جلسات-حوزه-علمیه/امام-خميني-تفسير-حمد
FaMo_30_991224.3gpp
9.83M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۳۰
◀️ درس ۲۶: امتناع دور و تسلسل
FaMo_31_000102.3gpp
23.04M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه ۳۱
◀️ درس ۲۷: علت غایی
FaMo_32_000108_lq.mp3
25.55M
#آشنایی_با_فلسفه_صدرایی؛ با کتاب #فلسفه_مقدماتی برگرفته از آثار #شهید_مطهری
جلسه 32
◀️ درس 28: جبر و اختیار