eitaa logo
آشنایی با حکمت
82 دنبال‌کننده
124 عکس
15 ویدیو
116 فایل
ارتباط با من : @samanmasoomi فایل دوره‌های قدیمی کانال را می‌توانید از آرشیو تلگرام دریافت کنید: https://t.me/PhilosophyStart
مشاهده در ایتا
دانلود
8️⃣ فی الکافی: عِدَّةٌ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا، عَنْ‌ سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِيَادٍ، عَنِ‌ ابْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌ ، عَنْ‌ أَبِي حَمْزَةَ‌ الثُّمَالِيِّ‌ : عَنْ‌ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌، قَالَ‌: «الْقُلُوبُ‌ ثَلَاثَةٌ‌ : ◀️ قلْبٌ‌ مَنْكُوسٌ‌ لَايَعِي شَيْئاً مِنَ‌ الْخَيْرِ، وَ هُوَ قَلْبُ‌ الْكَافِرِ؛ ◀️ و قَلْبٌ‌ فِيهِ‌ نُكْتَةٌ‌ سَوْدَاءُ، فَالْخَيْرُ وَ الشَّرُّ فِيهِ‌ يَعْتَلِجَانِ‌ ، فَأَيُّهُمَا كَانَتْ‌ مِنْهُ‌ غَلَبَ‌ عَلَيْهِ‌؛ ◀️ و قَلْبٌ‌ مَفْتُوحٌ‌ ، فِيهِ‌ مَصَابِيحُ‌ تَزْهَرُ ، وَ لَايُطْفَأُ نُورُهُ‌ إِلىٰ‌ يَوْمِ‌ الْقِيَامَةِ‌ ، وَ هُوَ قَلْبُ‌ الْمُؤْمِنِ‌». در کتاب کافی از حضرت باقر عليه السّلام نقل شده كه فرمودند: قلب ها سه [گونه] اند: ◀️ قلب وارونه كه هيچ خير و خوبى در آن جا نكند و آن قلب كافر است، ◀️ و قلبی كه در آن نقطۀ سياهى است، و خوبى و بدى در آن با هم در كشمكش باشند، پس هر كدام از خودش [: خودِ آن قلب] باشد، بر آن ديگرى چيره گردد، ◀️ و قلبی است باز و گشاده كه در آن چراغهائى است فروزان، و نورش تا روز رستاخيز خاموش نگردد و آن قلب مؤمن است. سند: روات موثق هستند، بغیر از ابهامی که درباره‌ی سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِيَادٍ است، زیرا ایشان را یک بار از قم اخراج کرده‌اند! ولی در کل بسیاری ایشان را معتبر می‌دانند؛ همچنین ابهام دیگر، اینه که سَهْلِ‌ بْنِ‌ زِيَادٍ، شاید اصلا‌ ابْنِ‌ مَحْبُوبٍ‌ را ندیده باشه! پس شاید واسطه‌ای در میان این دو نفر باشد که بیان نشده. در کل بدیش نیست. http://noo.rs/KtziY
🔟 فی الکافی: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ يَحْيَى اَلطَّوِيلِ صَاحِبِ اَلْمِنْقَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: حَسْبُ اَلْمُؤْمِنِ عِزّاً إِذَا رَأَى مُنْكَراً أَنْ يَعْلَمَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَلْبِهِ إِنْكَارَهُ. در کافی نقل شده که امام صادق عليه السّلام فرمود: براى عزّت مؤمن همين بس كه وقتى منكرى را مشاهده كرد، خداوند عزّ و جلّ‌ انكار قلبى او را بداند. سند: خُبس! فقط در بعضی از نسخه‌های کافی، به جای «عزا» «غیرا» آمده که از «غیرة» می‌باشد. حاشیه: ایمان چیست؟ مومن کیست؟ چرا مومن بودن، ارزشی بسیار مهم است؟ شاید بتوان از این روایت، چنین برداشت کرد: بعضی قلب‌ها، گاهی خواب هستند! هیچ واکنشی ندارند! و بعضی - که خداوند از من و شما دور بدارد - به خیر و خوبی، بی‌تمایل، و بلکه از آن گریزان هستند. اما قلب مومن، از بدی، گریزان است. تا به حال، غذای گندیده را بوییده‌اید؟ حس انزجار را تجربه کرده‌اید؟ حال، نسبت به گناهان، و امور منکر، خود را بسنجیم! چه حسی داریم؟ چند وقت پیش، یکی از آشنایان پرسید: «اگر واقعا قلم برداشته شود، و مطمئن شوی که عذابی در کار نیست! و به هیچ وجه، آبرویت نرود، چه گناهی خواهی کرد؟» و بعد، یک به یک، گناهان متنوعی را نام برد... این سوال، آزمون سختی برای من بوده و هست... نه خود را راحت مومن بدانیم، و نه دیگری را! بیایید ایمان بیاوریم! اگر متوجه نباشیم که «مومن نیستیم» لااقل دو اشتباه بزرگ می‌کنیم: - برای مومن شدن، تلاش نخواهیم کرد! - رفتار متناسب با «مومن شدن» را فراموش می‌کنیم، و به دنبال رفتار متناسب با «مومنین» می‌رویم! و بعد از نتیجه نگرفتن، خسته و مایوس، پرت و پلا می‌بافیم. http://noo.rs/JFVwc
1⃣1⃣ : فی الکافی: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِي زِيَارَتِكُمْ إِحْيَاءً لِقُلُوبِكُمْ وَ ذِكْراً لِأَحَادِيثِنَا وَ أَحَادِيثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ فَإِنْ أَخَذْتُمْ بِهَا رَشَدْتُمْ وَ نَجَوْتُمْ وَ إِنْ تَرَكْتُمُوهَا ضَلَلْتُمْ وَ هَلَكْتُمْ فَخُذُوا بِهَا وَ أَنَا بِنَجَاتِكُمْ زَعِيمٌ . در کتاب کافی نقل شده که امام صادق عليه السّلام فرمود: به ديدن هم برويد، زيرا ديدار شما زنده كردن قلب‌های شما است و ياد آورى احاديث ما. و احاديث ما شما را به هم مهربان مى‌سازند، و اگر بدان عمل كنيد، راه راست يابيد و نجات يابيد، و اگر آنها را واگذاريد، گمراه و هلاك شويد، بدان‌ها عمل كنيد كه من ضامن نجات شمايم. سند: دو نفر ابهام دارند: غضائری، صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ را کذاب و غالی و ... معرفی کرده؛ ولی خب چون دیگران توثیق کردن، مورد اعتماد است إن شاء الله. اما درباره يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ اَلْمَلِكِ اطلاعاتی نداریم. در کل، سند خوبی نیست. حاشیه: با چه کسی رفت و آمد داری؟ آیا کسی هست که قلب‌ت را احیاء کند؟ http://noo.rs/Qcz0Y
اصلاحیه: موسسه آوای توحید کلاس معرفت نفس| استاد خاتمی کلاس لغت موران | استاد شیروانی شروع: پنج شنبه / ۹دی ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۷ آدرس: 📍خیابان مسجد سید، خیابان ظهیرالاسلام، کوچه شهید حیرت، انتهای بن‌بست شکوفه، ساختمان سها کانال شعبه اصفهان https://eitaa.com/joinchat/4209574047C81bb274f7a
: فی الکافی: عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِذَا رَقَّ أَحَدُكُمْ فَلْيَدْعُ فَإِنَّ اَلْقَلْبَ لاَ يَرِقُّ حَتَّى يَخْلُصَ . در کافی نقل شده که حضرت صادق عليه السّلام فرمود: هر گاه قلب يكى از شما نرمی و رقت یافت، در آن حال دعا كند، زيرا قلب تا پاك و خالص نشود، رقیق نگردد. حاشیه: احتمالا قلب حالاتی دارد که می آید و میرود و باید در قلب نظر کنیم و را دریابیم و لحظه ها را از دست ندهیم! پس از طرفی رقت قلب را دریابیم، و در طرف مقابل، در زمان هایی که قلبمان سخت می شود، با ترس و لرز، قدم برداریم. http://noo.rs/igY50
فی الکافی، بسنده حدیث قدسی: فِيمَا نَاجَى اَللَّهُ بِهِ مُوسَى عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: يَا مُوسَى لاَ تَنْسَنِي عَلَى كُلِّ حَالٍ فَإِنَّ نِسْيَانِي يُمِيتُ اَلْقَلْبَ . در کتاب کافی به سندش از امام صادق عليه السلام نقل کرده ایشان فرمود: در آنچه خدا با موسى مناجات كرد (اين بود كه) فرمود: اى موسى مرا در هيچ حالى فراموش مكن زيرا كه «فراموش كردن من» قلب را ميميراند. سند: در سند این روایت، چند راوی بیان نشده! http://noo.rs/BuKUy
نکاتی در باب خواندن از کتاب «الکنه فی ما لابد للمرید منه» ( ) : ❇️ ترفع صوتك بحيث تسمع نفسك و ترتل القرآن! 🔸 و تسأل في السورة التي توجب السؤال فيها 🔸و تعتبر في الآية الاعتبار 📜 و تعامل في كل آية بما يليق بها و ما تدل عليه من تلك الصفات. 📜 فانظر ما عندك منها، و ما فقدت من ذلك! 🔹فاشكره على ما عندك 🔹و ما فاتك حصله. 🔹و إذا قرأت وصف المنافقين و الكافرين فانظر هل فيك من تلك الصفات شيء أم لا؟ ❇️ صدایت را بلند کن به اندازه‌ای که خودت صدای خودت را بشنوی، و قرآن را درست و با آهنگی نیک، تلاوت کن! 🔸 و در سوره‌ای که در آن، طلب و ، لازم است، بطلب و بخواه. 🔸و در آیاتی که مربوط به است، عبرت گیر. 📜 و [به طور کلی] در هر آیه‌ای، آن رفتاری را که متناسب با محتوای آن آیه است و بر آن دلالت دارد، انجام بده؛ [یعنی مخاطب گفتگو و تعامل باش و در گفتگو و تعامل، شرکت کن] از جمله صفاتی که در آن ذکر شده. 📜 پس ببین از صفاتی که در آیه ذکر شده، کدام را داری و کدام را نداری؟ 🔹 پس برای آنچه که داری، خداوند را شکر کن. 🔹و آنچه را نداری، به دست آور. 🔹و چون وصف منافقین و کافران را می‌خوانی، پس ببین آیا از آن صفات، چیزی در تو هست یا نه؟
در رجال کشی در ضمن داستانی نقل کرده: ... فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَا بَا ذَرٍّ إِنَّ سَلْمَانَ لَوْ حَدَّثَکَ بِمَا یَعْلَمُ لَقُلْتَ رَحِمَ اللَّهُ قَاتِلَ سَلْمَانَ یَا بَا ذَرٍّ إِنَّ سَلْمَانَ بَابُ اللَّهِ فِی الْأَرْضِ مَنْ عَرَفَهُ کَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْکَرَهُ کَانَ کَافِراً وَ إِنَّ سَلْمَانَ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ. ---------- حضرت علی فرمود: ای ابوذر! اگر سلمان تو را به آنچه می‌داند خبر دهد قطعاً خواهی گفت: خداوند قاتل سلمان را رحمت کند. ای ابوذر! به درستی که سلمان باب خدا در زمین است. هر کس او را بشناسد مؤمن و هر کس او را انکار کند کافر است. به درستی که سلمان از ما اهل بیت است. از معضلات افکار غیر الهی، این است که ما را کاهش می دهند؛ نمیدانم نسبت به این روایت، چه حسی دارید؟! سلمان پیامبر نبود سلمان از خاندان نبوت نبود سلمان حتی از ابتدا مسلمان هم نبود زرتشتی بود مسیحی بود اما به جایی رسید که متناسب با بیان این روایت، باید باید گفت: «ملاک حق و باطل شد» آیا چنین افقی داریم؟
1731_lobolmizan.ir_222_فصوص الحکم.pdf
4.49M
متاسفانه به نظر می‌رسد که چاپ اول شرح جناب بابارکن‌الدین، به پایان رسیده و هنوز ناشر، چاپ جدیدی از این اثر ارائه نداده. در بین شروح موجود، دم دست و روان‌ترین شرح، شرح استاد طاهرزاده است.
تصحیح قدیمی بخش ابتدایی کتاب «نصوص الخصوص في ترجمة الفصوص» را می‌توانید در نرم افزار «همراه نور» بخرید. http://hamrahnoor.ir/book/11015
إن شاء الله صوت این جلسات، در کانال @baba_rokna بارگذاری می‌شود.
، بحث خوبی به عنوان «ملاصدرا و نقشه راه خوانش حکمت متعالیه» شروع کرده‌اند؛ که این صوتِ جلسه اول ایشان است. دغدغه ایشان، بسیار قابل توجه و جدی است. به خصوص نیم ساعت اول این صوت. جلسات، چهارشنبه‌ها، ساعت ۱۰، در خانه طلاب (کنار بیمارستان میلاد) برگزار می‌شود و صوت آن در کانال ایتا خانه طلاب، بارگذاری خواهد شد.
🔰 المپیاد علوم عقلی ▫️اولین المپیاد علوم عقلی با محوریت کتاب بدایة الحکمه نگاشته مرحوم علامه طباطبایی توسط مؤسسه آموزشی پژوهشی نفحات و مرکز تخصصی آموزش فلسفه اسلامی و با همکاری مؤسسات و مراکز تخصصی اموزشی برگزار می‌گردد. ▫️این المپیاد ویژه طلاب و دانشجویان متولد سال ۱۳۷۰ به بعد است. - طلابی که پس از تحصیلات دانشگاهی وارد حوزه علمیه شده‌اند، شرط سن سال ۱۳۶۷ به بعد است. ⏱ مهلت ثبت‌نام: تا ۱۵ مردادماه ۱۴۰۱ 🥇 زمان برگزاری المپیاد: ۱۵ مهرماه ۱۴۰۱ 🖥 جهت ثبت‌نام به سامانه ثبت‌نام نفحات به آدرس ذیل مراجعه نمایید؛ Register.Nafahat-eri.ir 💢 نفحات را در فضای مجازی دنبال کنید؛ | ایتا | آپارات | تلگرام | اینستاگرام |
إن شاء الله از این هفته، در صفحه‌ی اندیشه‌ی روزنامه اصفهان زیبا ، شروع به معرفی کتاب «منازل السائرین» خواجه عبدالله انصاری می‌کنم. این کتاب، از مهم‌ترین کتب عرفان عملی است. خوشحال می‌شم هر نکته‌ای داشتید، برام ارسال کنید. مطلب اول که امروز چاپ شد:
نقل عن *الإمامُ‌ العسكريُّ‌ * عليه السلام: صَلُّوا في عَشائرِهِم واشهَدوا جَنائزَهُم، وعُودُوا مَرضاهُم،وأدُّوا حُقوقَهُم؛فإنَّ‌ الرّجُلَ‌ مِنكُم إذا وَرِعَ‌ في دِينِهِ‌،وصَدَقَ‌ في حَديثِهِ‌،وأدَّى الأمانَةَ‌،وحَسَّنَ‌ خُلقَهُ‌ مَع النّاسِ‌،قيلَ‌:هذا شِيعيٌّ‌،فيَسُرُّني ذلكَ‌. اتَّقُوا اللّهَ‌ وكُونوا زَيناً ولا تَكُونوا شَيناً، جُرُّوا إلَينا كُلَّ‌ مَوَدَّةٍ‌،وادفَعوا عَنّا كُلَّ‌ قَبيحٍ‌؛فإنّهُ‌ ما قِيلَ‌ فِينا مِن حَسَنٍ‌ فنَحنُ‌ أهلُهُ‌،وما قِيلَ‌ فِينا مِن سُوءٍ فما نَحنُ‌ كذلک. (تحف العقول) از *امام حسن عسکری* در توصیه به شیعیان، نقل شده که: در جمع آنان (:اهل سنّت) - نماز بخوانيد - و در تشييع جنازه‌هايشان حاضر شويد - و از بيمارانشان عيادت كنيد - و حقوقشان را ادا كنيد؛ زيرا هر يك از شما وقتى در دين خود پارسا باشد و راست گويد و امانتدار باشد و اخلاقش را با مردم خوب كند، گفته خواهد شد: ✅ «اين شيعه است و اين مرا خوشحال مى‌كند.» امام در ادامه فرمود: ◀️ از خدا بترسيد و مايۀ آراستگى وآبرومندى [ما] باشيد، نه باعث عيب و ننگ. ◀️ دوستى‌ها را به سوى ما جلب كنيد و هرگونه زشتى را از ما دور سازيد؛ زيرا هر خوبى‌اى كه دربارۀ ما گفته شود، ما اهل آن هستيم و هر عيب و بدى‌اى دربارۀ ما گفته شود،ما چنان نيستيم. ✏️حاشیه: حال عجیبی دارد که امامِ تو، تو را از خودش بداند! بگوید چنین باش تا نیکی‌ها به نام من بخورد... ای جان به این لحظه...
هدایت شده از عارفین
🍃آیت‌الله‌ بهجت (ره) : اگر کسی بفهمد دنیایش نظیر آخرتش به دست خداست و اوست که مطالب دارَین را امضا می‌کند خیلی راحت می‌شود. 📚در محضر بهجت، ج۳، ص۱۷۶ 🆔 @arefin
«سلوکی منزل به منزل» ❓چه قدم‌هایی را بردارم تا به مقصد برسم؟ اگر قصد «سفر» به سوی «خدا» داری، این پرسش از اولین سؤال‌های توست. در متن قبلی گفتیم که چنین طلب و سؤالی در میان سالکان باعث شد که خواجه عبدالله انصاری به نوشتنِ کتاب «منازل السائرین» روکند؛ و هنوز نیز این سؤال پابرجاست و کتبی در این زمینه تدوین می‌شود. در میان طرح‌های سلوک، کتاب منازل، تنظیم و نظم عجیبی دارد. خواجه منازل را به 10 بخش تقسیم کرده است؛ بخش اول «بدایات» و بخش آخر «نهایات» است و در هر بخش، 10 باب قرار داده است که در مجموع 100 باب یا منزل می‌شود؛ اما خواجه توجه دارد که همه سالکان یک سطح ندارند! هم مبتدیان این 100 باب را طی می‌کنند و هم ثابت‌قدمانِ این راه؛ ازاین‌رو، هر باب را در سه سطح برای «عامه» و «سالک» و «محقق» تنظیم کرده است. اگر مقایسه‌ای با دیگر کتب سلوکی کنیم، نظم ریاضی‌وارِ این کتاب ما را شگفت‌زده خواهد کرد؛ به‌خصوص اگر خود نیز لااقل یک بار تلاش کرده باشیم که چنین ترتیبی را کشف یا تدوین کنیم؛ اما با نگاهی دقیق‌تر به تصور خواجه از منازلِ سلوک، این شگفتی افزون خواهد شد! ابتدا باید تصور خود از «منازل» را کمی واکاوی کنیم. در تصور ما، هر منزل مانند یک پله از راه‌پله است: 1. بین پله‌ها، ترتیب است و بدون گذشتن از هر پله، به پله بعدی نمی‌رسیم. 2. تا در پله‌ای مستقر نشویم، نمی‌توانیم از آن عبور کنیم، پس در هر پله، همان پله طی می‌شود و به پله‌های دورتر دسترسی نداریم. 3. با گذر از یک پله، کار ما با آن پله به اتمام می‌رسد. کسی که در پله بالاتر است، دیگر نیازی به پله‌های قبلی ندارد و مسلط بر آن‌هاست. 4. کسی که از پله‌ای گذشت، به پله‌های پایین بازنمی‌گردد. 5. با طی‌کردن هر پله، درصدی از راه طی می‌شود. 6. راه‌پله جهتی واحد دارد؛ یعنی از یک سو رو به تعالی است. 7. ترتیب و تعداد و حالت پله‌ها برای همه‌ انسان‌ها یکسان است. 8. توجه به پله بعدی کاری بی‌فایده و بلکه اشتباه است؛ زیرا تا پله فعلی طی نشود، راهی برای رسیدن به پله‌های بعدی نیست. شاید شما هم مثل من مدتی به دنبال پیدا کردن چنین مسیری، کتب سلوکی را زیر و رو کرده باشید! اما هر چه بیشتر جستجو کردم، کمتر یافتم! به خصوص مهم‌ترین مشکل، پیدا کردن پله‌ی اولی است که مقدماتی نداشته باشد؛ کسی که در میان راه است، اجمالا با هر کتابی، قدمی برمی‌دارد، اما کسی که سالک نیست، چه کند؟ گویا نه‌تنها کتب سلوکی، که قرآن نیز این قدم اول را صراحتا بیان نکرده! اصلا تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا در قرآن، مراحل سلوک با نظمی دلچسب، بیان نشده است؟ خداوند قصد هدایت ما را نداشته؟ چرا خداوند به سادگی بیان نکرده که آغاز سلوک چیست و با چه دستورالعملی، مرحله به مرحله پیش برویم؟ اصلا چرا قرآن نظم ندارد؟ تصور ما از سلوک، نه در کتب سلوکی یافت می‌شود و نه در قرآن! جالب این جاست که خواجه عبدالله انصاری نیز - که شاید منظم‌ترین کتاب را در زمینه‌ی سلوک، تدوین کرده – چنین تصوّری از سلوک ندارد! او در مقدمه کتاب، ابتدا نظر جنید را نقل می‌کند که ✳️ «گاهى بنده از حالى به حال بالاترى منتقل مى‌شود و هنوز از حال نخست كه از آن گذشته است، چیزی باقی مانده؛ پس از حال دوم بر حال نخست اشراف مى‌يابد و آن را اصلاح مى‌كند.» بر این اساس، گاهی ترتیب بین پله‌ها به هم می‌ریزد و در مراحل بالاتر باید مشغول اصلاح مراتب پایین‌تر شد. با قبول سخن جنید شاید بگوییم «بهتر نیست که در هر مقامی، تا تکمیل و اتمام آن مقام صبر کنیم و سپس با اقتدار و قوای کامل‌تری به مقام بالاتر برویم؟» به بیان دیگر، شاید چنین به نظر رسد که سالک در مرتبه بالاتر، متوجه کوتاهی‌های خود در مرتبه پایین‌تر می‌شود. در واقع او صبوری لازم را به خرج نداده و خواسته است پیش از موعد به مرتبه بالاتری برود؛ ازاین‌رو دچار نقص در مرتبه پایین شده. پس باید با صبر و حوصله در هر مقامی ماند تا تکمیل گردد؛ هرچند که طبق بیان جنید، راه اصلاح باز است. اما خواجه بعد از نقل سخنِ جنید، سخن متفاوتی ارائه می‌دهد: ✳️«اما به نظر من، هيچ مقامى براى بنده درست و صحیح نمى‌شود؛ مگر آنگاه که از آن بالا رود و سپس بر آن اشراف يابد و آنگاه آن را درست و صحیح گرداند.» هرچند توصیه به صبر و حوصله در هر مقامی، قطعا سخن درستی است، اما از نظر خواجه امکانِ تصحیحِ کاملِ هیچ حال و مقامی، در همان حال و مقام نیست! تا در منزلی هستی، نقص‌های خود را در آن منزل یا نمی‌بینی، یا نمی‌توانی رفع کنی. باید بالاتر روی و دوباره به پایین نظر کنی! برای مثال، منزل 7، یک بار در خود منزل 7 طی می‌شود؛ ولی سالک باز در منزل 8، آن منزل را طی می‌کند، و باز در 9 و 10 و ... . به بیان دیگر، کسی که در حال حرکت در منزل 10 است، در حال گردش در تمام منازل 1 تا 9 نیز باید باشد. ازاین‌رو، عارف در آخرین منازل باز در حال طی‌کردن همان مقامات ابتدایی هم هست؛
گویی اولین منزل، خود 100 بار تا منزل 100 تجدید می‌شود! به بیان دیگر، بدایات و منازل ابتدایی اصلاح نمی‌شود مگر به تصحیح منازل نهایی یا همان نهایات. اما عجیب است که خواجه باز در مقدمه، شگفتی دیگری می‌آفریند و می‌گوید: ✳️«أنّ‌ النهايات لا تصحّ‌ إلاّ بتصحيح البدايات» نه‌تنها در نهایات، بدایات اصلاح می‌شوند، بلکه خود نهایات نیز توسط بدایات تصحیح می‌شوند! کسی که به منزل 100 می‌رسد، باز برای تصحیح همین منزلِ 100 باید تمام منازل قبلی را طی کند؛ منازلی که خود در منزل 100 اصلاح می‌شوند! آیا این دوری آشکار نیست؟ آشفتگی و بی‌نظمی نیست؟ کتاب منازل السائرین، شروح متعددی دارد، یکی از این شروح، شرح عبدالرزاق کاشانی است؛ به نظر می‌رسد جناب کاشانی، متوجه تعجب ما شده است و از این رو در شرح مقدمه می‌فرمایند: ✳️«به جان خودم قسم! حق همان است که مصنف رحمه الله فرمود! چراکه هر مقامی، فروع و مراتبی در سایر مقامات دارد! و تا وقتی که سالک در آن مقام است و از آن بالاتر نرفته، از آن فروع و مراتب در حجاب است!» هر منزلی از سلوک، در تمام منازل دیگر، ریشه دارد! تا در یک منزل هستی، از امتداد آن در منزل دیگر، بی‌خبری! گویا منازل سلوک، همچون یک فرکتال هستند که در هر منزلی، امتدادی از دیگر منازل وجود دارد! با توجه به این حقیقت، جناب کاشانی، دست به بسط منازل زده است؛ گفتیم که خواجه، کتاب منازل را در ۱۰ بخش، از بدایات تا نهایت، تدوین کرده است؛ از این رو، جناب کاشانی، هر منزلی را متناسب با این ۱۰ بخش، به ۱۰ منزل تقسیم کرده است که در مجموع، ۱۰۰۰ منزل خواهد شد. حقیقت این است که در تصور رایج از سلوک و مقامات، ما قدم اول را برمی‌داریم تا مقدمه‌ای برای قدم بعدی داشته باشیم. مراحل و منازل از هم «استقلال» دارند و هرکدام جداگانه کاری می‌کنند و ما را به جایی می‌رسانند. گویا 100 «مقصد» داریم که در هر منزل، به یکی از آن‌ها می‌رسیم؛ ازاین‌رو، وقتی می‌بینیم که بین منازل چنین نسبتی است، احساس می‌کنیم دچار دور و بی‌نظمی شده‌ایم. در صورتی که در تصور خواجه، خدا، واحد و احد و قیوم و صمد و لطیف و قریب است و تنها او مقصد است. اگر هر منزلی یک مقصد مستقل باشد، دچار شرک و تعدد معبود می‌شویم. حقیقت این است که خدای لطیف و قریب در همین نزدیکی است! دور نیست که با پلکانی به او برسیم! دارای جزء نیست که با هر منزل، به جزئی از او برسیم؛ پس سلوک چه می‌شود؟ نمی‌دانم! شاید سلوک چشم باز کردن به این حقیقت است! سلوک، زیستن و همراهی و عاشقی و بندگی در پیش‌گاهِ این محبوبِ رنگین است! دورِ یار گشتن است! ما قرار نیست که سالک بشویم! گویا حقیقت سلوک را، در خود داریم و خواجه قرار است این بذر نهفته را شکوفا کند! به نظر می‌رسد، از همین روست که خواجه در مقدمه، سخن ابوعبید بسری را برای ما از خداوند طلب کرد: «خداوند را بندگانى است كه به ايشان در آغازهايشان آنچه را در پايان‌هايشان است، نشان مى‌دهد.» حال اگر چنین است، باید آغاز راه، منزلی باشد که تمامِ راه است؛ باید هویتی داشته باشد که بتوان گفت: «تنها یک توصیه به تو می‌کنم! آن هم ... تا آخر عمر آویزه‌ی گوش‌ات کن و با آن زندگی کن!» آن هم چیزی که در قلب من همین الان هست! کدام آغاز چنین عظمتی دارد؟ إن شاء الله، چند هفته‌ی بعد، بتوانیم با این منزل آشنا شویم. اما پیش از آن، باز هم بی‌نظمی‌های دیگری در سلوک هست، که باید با آن‌ها آشنا شویم، تا تصور بهتری از راه و منازل داشته باشیم. إن شاء الله در متن بعدی، به این نکات، خواهیم پرداخت.