eitaa logo
آشنایی با حکمت
82 دنبال‌کننده
124 عکس
13 ویدیو
116 فایل
فایل دوره‌های قدیمی کانال را می‌توانید از آرشیو تلگرام دریافت کنید: https://t.me/PhilosophyStart ارتباط با من : @samanmasoomi
مشاهده در ایتا
دانلود
روز 3⃣1⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
ابرار چنان ترسی از آن روز داشتند، که هر سختی را به جان و دل می‌خریدند! و در برابر تلاششان و گذشت‌شان، از مسکین و یتیم و اسیر، هیچ نمی‌خواستند. اما ثمره‌ی این همه سختی و ترس، چه شد؟ اولین نتیجه این بود که خداوند، آن‌ها را از شر آن روز، مصون داشت. آن‌ها که ترسیدند، مصون شدند. اما من و تو که ترسی نداریم، مصون نیستیم. ⛔️ شر بزرگی در پیش رو داری، اما، ذره‌ای به خود نمی‌گیری! و به نحو عجیبی زندگی می‌کنیم که گویا «عذاب آخرت که مال همسایه است!» برای همین ندیدنِ عذاب و شرّ آن روز است که اگر کمی از سختی‌های دنیا را بچشیم، فریاد می‌زنیم که «خدایا منو بکش و راحتم کن!» بی‌خبر از این که، مرگ، ابتدای عذاب است! مرگ حرکت به سمت روزی است که شری دارد بزرگ‌تر از تمام عذاب‌های دنیا. و چون ما از چنین عذابِ بزرگی نمی‌ترسیم، این عذاب را ملاقات خواهیم کرد... اما ابرار، از این روز و این عذاب بزرگ، می‌ترسند، و همین باعث می‌شود که، خداوند آن‌ها را ایمن سازد... چه خجالب‌بار و مسخره است! ما به امیدهای ساده‌ای، ترسمان را از دست می‌دهیم. مثلا به امیدِ توسل به همین ابراری که خود از شر آن روز می‌ترسند...
روز 4⃣1⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
«مگر خدا ترس دارد؟ بله! مردمی که هنوز رحمت خدا و اهل بیت را نچشیده‌اند، از خدا می‌ترسند! اما عارفان، دیگر ترسی ندارند!...» شبیه این👆 سخنان را گاه‌گاه می‌شنویم، اما به نظر می‌رسد، این دست سخنان، با سوره‌ی «انسان» آنچنان هماهنگی ندارد! البته با لذت‌طلبی‌های ما، هماهنگ هستند! گاهی حتی ژست عرفان هم می‌گیریم که «عارفان دیگر نه ترسی از جهنم دارند و نه شوقی به بهشت...» خود به چشم خود دیدم که شبی در همین اصفهان، مردی بر بالای منبری بلند نشسته بود و آیاتی از قرآن می‌خواند! به همراه روایاتی! و بعد گفت: «شیعیان که دیگر نباید ترسی از عذاب جهنم داشته باشند! شیعیان یعنی همین شماها!» و با دستش اشاره کرد به جمعیت! و به همین راحتی، همین اندک ترسی که گه‌گاه از دل ما می‌گذرد هم، کور می‌شود! اما ابرار، از شرّ آن روز، می‌ترسند! از رب‌شان می‌ترسند! انتخاب با توست! اگر می‌خواهی، به پای آن منبر برو و دیگر نترس! اما ابرار می‌ترسیدند! گفته شده که همه‌ی ائمه، مناجات شعبانیه را می‌خواندند. در بخش انتهایی این دعا، از خدا طلب می‌کنند که در مسیری قرار بگیرند که به او، عارف شوند، و از او در ترس و مراقبت باشند..‌.👇 إِلٰهِى وَأَلْحِقْنِى بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عارِفاً، وَعَنْ سِواكَ مُنْحَرِفاً، وَمِنْكَ خائِفاً مُراقِباً، يَا ذَا الْجَلالِ وَالْإِكْرامِ خدایا، مرا به نور عزّت بسیار زیبایت برسان تا عارف به تو گردم و از غیر تو روی‌گردان شوم و از تو هراسان و برحذر باشم ای دارای بزرگی و رأفت و محبت 🤲
روز 5⃣1⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
اگر صحنه‌ای برای ما دردناک یا ترسناک باشد، صورت خود را از آن برمی‌گردانیم تا آن را نبینیم. تحملِ روبرو شدن با آن روزی که شرّی گسترده داشته باشد نیز، برای ما سخت است. پس تا بتوانیم، سعی می‌کنیم نه حرفی از آن روز بشنویم و نه نگاهمان به آن شر، بیفتد. و شاید همین رفتار، آرام آرام، گوش و چشم ما را، نسبت به آن حقیقت، کر و کور می‌کند. پس دیگر نه ترسی داریم و نه مراقبتی و نه سمع و بصری! اما ابرار، کسانی بودند که شاکر نعمت گوش و چشم هستند و با حقیقت روبرو می‌شوند هرچند تلخ و ترسناک باشد. پس پیوسته در خوف از شرّ روزی عبوس و سخت، قرار دارند. ماندن در چنین شرایطی، یعنی ! و خداوند نیز، به سبب این صبر، و به کمک این صبر، پاداشی خاص به ابرار می‌دهد. خداوند در برابر هرآنچه تلخی و ترس که برش صبر کردند، بهشتی بزرگ و پوششی از حریر، به ابرار خواهد داد...
روز 6⃣1⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
ابرار، با خنکایِ کافوری که از چشمه های عبادالله می‌گرفتند، مسیر تلخ و سختی را با صبر، طی کردند، و این مسیر، به بهشت می‌رسد. اکنون بر تخت‌ها تکیه می‌زنند! اکنون دیگر نه آفتابی سوزان آن‌ها را آزار می‌دهد، و نه سرمایی شدید. درختانی بالای سر آن‌ها هست که سایه‌ای لذت‌بخش دارند و میوه‌های آن‌ها، کاملا در دسترس و نزدیک است. شاید دیگر برای رسیدن به ثمرات، راهی طولانی را طی نمی‌کنند! بلکه ثمرات خود در نزدیکیِ دست آن‌ها قرار دارند. با ظرف‌های نقره‌ای و جام‌های بلورین، بر گردشان می‌گردند! بلورهای نقره‌ای که به نحوی که می‌خواهند، تنظیم‌شان می‌کنند. گویا امروز، همه ظرفیت‌ها، به اختیار آن‌ها است. و از کاسه‌هایی می‌نوشند که طبعش زنجبیل است. و امروز دیگر حرارت بالایی به آن‌ها داده می‌شود و هر روز، فعال‌تر می‌شوند. این زنجبیل از چشمه‌ای به نام سلسبیل است که شرابی سبک و گوارا دارد. و در گِرد ایشان، جوانانی می‌چرخند که چون به آن‌ها نگاه می‌کنی، خیال می‌کنی که مرواریدهایی هستند که در مجلس پخش شده‌اند... بله... بله... به هر سو که بنگری، نعمت و سلطنتی بزرگ را مشاهده می‌کنی...
🔶 السلوک إذا کان به أو فیه أو منه أو إلیه، لایعول علیه! فإذا جمع الکل، عول علیه. 📚 (محی‌الدین ، رساله ما لایعول علیه، ۱۸۵) 🔶 سلوک اگر به کمک [حق] یا در [حق] یا از [حق] یا به سوی [حق]، باشد، قابل اعتماد نیست! پس آنگاه که همه‌ی این موارد را جمع کند، قابل اعتماد است. ۱۷ رمضان سال ۵۶۰ قمری، بنابر نظری، تولد جناب محی الدین ابن‌عربی است. (قول دیگر، ۲۷ رمضان است.)
در مقدمه رساله «مشاهدة الاسرار القدسیة و مطالع الانوار الالهیه» خاطراتی را نقل می‌کند؛ یکی از آن‌ها، از این قرار است (ترجمه از اسماعیل محمدی، ص۱۱۶): روزی نتوانستم نماز عصر را به جماعت بخوانم و این فضیلت از من فوت شد؛ من به منزل ایشان [:شیخ عبدالعزیز مهدوی] رفتم و نماز عصر را فرادا در آن جا بجا آوردم. وقتی نماز را به پایان رساندم، کسی از شاگردانِ ایشان نماند مگر اینکه مرا به خاطر این مصیبت تسلیت گفته، با من مصافحه نمود، و در حق من دعا کرد تا خداوند آنچه از من فوت شده است را تدارک نماید و آرزو کرد تا صبرم بر این مصیبت، بیشتر شود.
روز 7⃣1⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
چه بهتر از شرابی که پاک باشد؟ و چه بهتر از شراب پاکی که پاک کننده باشد؟ و بالاتر از آن! چه مجلسی که خداوند، ساقیِ آن باشد!؟ حقیقتا قابل تصور نیست! اما ابرار، هرچند که در آیات ابتدای سوره، از چشمه‌هایی می‌نوشیدند که عبادالله جاری کرده بودند. اما گویا در انتهای ذکر نعمت‌های بهشتی، به مجلسی می‌رسیم که ساقی آن، ربِّ ابرار است...
روز 8⃣1⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
سوره‌ی‌ انسان، از آغازِ داستانِ انسان، شروع شد. داستانِ احوال انسان و راه‌های پیش رو و نتایج آن‌ها و اکنون در آیه‌ی ۲۲ تمام آن مُلک کبیر را و نعمت‌های وسیع را پاداش راهی می‌داند که توسط بعضی از انسان‌ها طی شد و در انتها از سعی آن انسان‌ها تشکر خواهد شد. به نظر می‌رسد در سوره‌ی انسان، داستانی برای زندگی انسان، روایت شده. داستانی درباره: دوران، ذکر، نطفه مخلوط، آزمایش، سمع و بصر، کفر، شکر، ابرار، عبادالله، چشمه‌ها، نذر، خوف، روزی شر، اطعامی بی‌جزا و شکر، ملک و نعمتی به عنوان جزا و شکر. امروز این سوره را دوباره بخوان و داستان را مرور کن. 🔸ببین کجای داستان هستی؟ 🔸قدم بعدی چیست؟ 🔸اصلا می‌خواهی در این داستان باشی؟ 🔸اگر نخواهی در این مسیر باشی، چه خواهد شد؟ راه خروجی هست؟ 🔸چه چیزی در این مسیر، تو را آزار می‌دهد؟ 🔸چه چیزی در این مسیر، تو را ترغیب می‌کند؟ 🔶اصلا می‌خواهی با سوره‌ی انسان، آشنا شوی؟ 🔶اگر این سوره در قرآن نبود، چیزی از دین و دیانت من، کم می‌شد؟ 🔸و ...؟
روز 9⃣1⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️▫️
در سوره‌ی انسان، از آیه‌ی ۱ تا ۲۲ ، مسیر طولانی و پر چالشی را به تصویر می‌کشد. مسیری که احتمالا حتی برای پیامبر نیز، ساده نبودن است. اما این مسیرِ پر چالش را، چگونه می‌توان طی کرد؟ شاید آیه‌ی ۲۳، اشاره‌ای به یک راهنما باشد. راهنمایی که همچون همین مسیر، پر چالش است. در این آیه، از پایین فرستادنِ چیزی خواندنی (:یعنی قرآن) خبر می‌دهد. حقیقتی نزد خداوند بوده که برای پیامبرش، و البته ما، پایین فرستاده شده. آن هم پایین‌فرستادنی خاص. هر چند وقت یکبار، آیه یا آیاتی بر پیامبر می‌آمده است. راستش را بگویم! قرآن، هرچند خواندنی است، اما مثل هیچ کتاب دیگری نیست! 🔸کتاب‌ها را یکباره منتشر می‌کنند. اما قرآن را جمله به جمله و بخش بخش! 🔸کتاب‌ها، فصل بندیِ موضوعی دارند، و قرآن نه! 🔸کتاب‌ها، روند مشخصی دارند، و قرآن نه! 🔸کتاب‌ها، ارتباط جملاتشان، یا واضح است یا واضح نیست. اما قرآن، معمولا واضح نیست، و ناگهان در شرایطی، کاملا واضح می‌شود! و حتی گاهی دوباره وضوح‌ش گم می‌شود. تنزیل قرآن، خیلی عجیب است! اما همین کتاب عجیب، در مسیر پر پیچ و خم زندگی، ناگهان کمک‌کار می‌شود! سرّی در پس این تنزیل است، که نه قابل فهم است و نه برای اهل راه، قابل انکار...
روز 0⃣2⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️▫️
قرآن، مسیری را برای رسیدن به نعمت‌ها، برای ما روایت کرد. و سپس خداوند تاکید کرد که خود، قرآن را بر تو ای پیامبر، نازل کرده است آن هم، چه نازل کردنی! و سپس نتیجه می‌گیرد که: 🔸پس برای حکم رب‌ت صبر کن! شاید منظور این است که رب تو، دست‌اندرکار عالم است. اوست که مسیرها را در پیش روی ما قرار می‌دهد، و خودش است که این قرآن را به نحو خاصی بر تو نازل کرده است. پس مسیر همین است که قرآن گفته، و آینده همان است که در این سوره نقل شد. به همین سختی و به همین طول و تفصیلی که بیان شد. پس برای این حکمِ رب خودت که در این سوره بیان شد، صبر کن! مسیر طولانی است و صبر تو را می‌طلبد! اما چرا مخاطب این «توصیه به صبر»، شخص پیامبر است؟ شاید چون راهی که در این سوره مطرح شده، راهی است بسیار بلند مرتبه! شاید راهی است که بسیاری از مومنین، توان حرکت در آن را ندارند! اما در این مسیری که در سوره نقل شد، راه فراری نبود! مگر می‌شود مومن بود و از این مسیر، فرار کرد؟ نظر تو چیست؟ مسیری که در این سوره بیان شد، با دین‌داری معمولی ما، فرقی دارد؟
روز 1⃣2⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️▫️
در آیه‌ی ۲۴، خداوند پیامبر را به صبر دعوت می‌کند، و البته پیروی نکردن از دو گروه. یک گروه، اهل کفران هستند. این گروه از همان ابتدا، راهشان جدا بود! در همان آیه‌ی ۳ بیان شد که هدایت ارایه شده، حال شما یا شاکر خواهید بود یا اهل کفران. اما گروه دیگری که پیامبر از تبعیت از آنان نهی شده، اهل إثم هستند. مسیری که در این سوره مدنظر است، مسیری نیست که با گناه، قابل طی کردن باشد! شاید این مسیر، ورای بهشت عادی است. در مسیر بهشت، ظاهراً گناه، مانع راه نیست. امکان توبه هست. اما گویا در این مسیر، کسی که گناه می‌کند، دیگر تشخیص‌ش را از دست می‌دهد، و اگر پیشنهادی بدهد، پیشنهادش نیز، مانع راه می‌شود و نباید از آن تبعیت کرد. این احتمالی بود که به ذهن من رسید. نظر تو درباره‌ی این آیه، چیست؟
روز 2⃣2⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️▫️
در ۲۲ آیه‌ی اول سوره، راهی به تصویر کشیده شد، ولی گویا حرکت در مسیر، پر چالش‌تر و سخت‌تر از آن است، که با همان توصیف، طی شود. اگر برداشتی که بیان شد، درست باشد، خداوند قرآن را به صورت خاصی نازل کرده که همراه ره‌رو است. پس برای طی مسیری که در این سوره ذکر شده، به کل قرآن نیاز داریم. و البته مسیر، به قدری پر چالش است که سمع و بصر خاصی را می‌طلبد که اهل گناه، هرچند که کافر هم نباشند، باز هم نظرشان، بازدارنده و مانع طی این راه است. اما در آیه‌ی ۲۵، تذکر دیگری نیز، داده می‌شود: باید حواسمان به «اسم» رب‌مان نیز باشد. اسمِ رب، وجه خاصی است که رب، در هر لحظه، حضور دارد. به بیان دیگر، «اسم» همان شراب خاصی است که ساقی امروز، در پیمانه می‌ریزد. رب یک بار، قابض است و زندگی را تنگ می‌کند. یک بار باسط است و گشایشی فراهم می‌کند. اگر می‌خواهی در این مسیر، حرکت کنی، باید هر بار، اسم رب‌ت را متذکر شوی. باید هر بار ببینی که ساقی، چه در پیمانه‌ی تو می‌ریزد؟ هر صبح و شام! چرا که گاهی رب، صبح به اسمی حاضر است و شب به اسمی دیگر! و البته صبح آغاز راه است، و در هر آغاز، نام رب را باید به یاد آورد که متذکر مسیرِ تازه شوی. و شب نیز که مسیر را طی کردی، باز باید نام را یاد کنی تا حرکت‌های صبح، تو را دچار غفلت نکند. حدس دیگری نیز، قابل طرح است: «بکر» به معنی نو و تازه است. و «أصل» به معنی ثابت و پایدار. شاید ذکر اسم رب، بکرةً و اصیلا، به معنی این باشد که در آغاز ظهور هر اسمی، آن اسم را متذکر شو. و برای ثبات و حضور مدام در آن اسم نیز، باز صبورانه متذکر آن اسم باش. برای آشنایی با بعضی از اسماء، می‌توانید به این لینک‌ها، رجوع کنید: 🔘 الصبور 🔘 الشکور 🔘 الهادی 🔘 الفتّاح 🔘 الغفار 🔘 العزیز 🔘 التواب 🔘 المالک الملک
روز 3⃣2⃣ از ۲۹ روز، مبارکِ ماه خدا، ماه قرآن، ! ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▫️▫️▫️▫️️▫️▫️
دیروز، درباره‌ی آیه‌ی‌ ۲۵ صحبت شد، اما باز احساس کردم که باید به آیه‌ی ۲۴ بازگشت. آیه‌ی ۲۴، شوخی نیست... نکته‌ی سختی را متذکر می‌شود.😢😔 به نظر نمی‌رسد که پیامبر، «اطاعت» به معنی «فرمانبرداری یک کارمند از اربابش» را داشته باشد. به خصوص نسبت به اهل إثم و کفر. پس منظور از آیه‌ی ۲۴ چیست؟ 👇 🔸 فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا. 🔸پس برای فرمان رب‌ت صبر کن، و از هیچ گنهكار یا كافری از این‌ها، اطاعت مكن. حدس من این است که بسیاری از همین رفتارهای روزمره نیز، اطاعت باشد. 🔘 همین که من با تو در کاری همکاری می‌کنم. 🔘 همین که نظر تو را بر نظرات دیگر، ترجیح می‌دهم. 🔘 همین که گاهی اوقات دربرابر تو کوتاه می‌آیم که کار پیش رود. 🔘 همین که قانون اداره‌ی تو را می‌پذیرم. 🔘 همین که عرف زندگی مردم را می‌پذیرم. 🔘 همین که رسوم زندگی تو را قبول می‌کنم. بله! مخالفت با نظر و رسم و فکر و عادت و ... دیگران، لزوما پسندیده نیست! چراکه در اکثر اوقات، دلیل مخالفت من با تو، هوای نفس من، یا تکبر من، یا نظر شخصی من یا فکر و عادت و رسمِ من است! اما در سوره‌ای مثل سوره‌ی انسان، سخن درباره‌ی ابرار و عبادالله است، که دیگر از خود گذشته‌اند! دیگر به هوای نفس و نظر و فکر و رسم و عادت و ...ی خود، بها نمی‌دهند! اصلا عادت و رسمی برای خود، ندارند! سخن از ابراری است که آنچه را که خودشان دوست دارند و به آن نیاز دارند را، به دیگران می‌دهند. حال، این ابرار، در این راهِ سخت و عجیب، با این روحیه‌ی بخشنده، در معرض یک خطر بزرگ هستند که ما اصلا به فکرمان هم خطور نمی‌کند! آن هم ⛔️«گذشتِ بیش از حد» است! راستش را بگویم! می‌ترسیدم این آیه را توضیح دهم! چون نه من از ابرار هستم و نه تو! پس ما در واقع، اصلا این چنین گذشت‌هایی را نمی‌فهمیم! و روحیات و شرایط آن‌ها را درک نمی‌کنیم! و همین ممکن است خطری برای ما داشته باشد! یعنی وقتی این آیه را بخوانیم، به اشتباه👇 ⛔️ همین اندک گذشتی را هم که داریم، از دست بدهیم! پس بدان که من تذکر لازم را دادم، و اگر این توضیحات، باعث گمراهی تو شد، تقصیر من نیست! بازگردیم به آیه! اما ابرار! ابرار که در اوج گذشت هستند، شاید در این مسیر، گاهی در این خطر قرار بگیرند که به نظر مومنِ گناه‌کاری که هنوز کاملا بینا نشده، احترام بگذارند! کوتاه بیایند تا کار پیش برود! و همین باعث شود که حکمی از پروردگار، در حجاب رود! یا پیش از آمدن حکمی از سوی خدا، تصمیمی بگیرند. این آیه تذکر می‌دهد که از اهل إثم و کفر، اطاعت نکن! و فقط مُخلصِ حکم خدا باش! صبر کن برای حکم خدا! ما فکر می‌کنیم که این کار، مثل آب خوردن است! چون راحت با دیگران درگیر می‌شویم و دعوا می‌کنیم و یا دیگران را دور می‌زنیم یا ... ولی ابرار دلِ رحیمی دارند که نگو و نپرس... آیات ۷ تا ۱۰ این سوره را دوباره مرور کن! بسیار رحیم و بسیار بخشنده... آن هم بی‌مزد و منت! پس به راحتی، مورد هجمه و حمله‌ی دیگران قرار می‌گیرند... و متأسفانه حتی توسط مومنانی که اهل إثم هستند هم، درک نمی‌شوند! تو کسی را که در اوج گرسنگی، غذای شبش را به اسیری بدهد و خود و فرزندانش را گرسنه بخواباند، درک می‌کنی؟ اجازه می‌دهید که یکی از فرزندانت، یا همسرت، چنین زندگی کند؟ نه! با او مخالفت می‌کنی! و حدس می‌زنم که این روحیه‌ی لطیف، سخت می‌رنجد! نه از این که با او مخالفت کردی! او با گذشت‌تر از این حرف‌هاست! بلکه از این که «با تو چه کند؟» 😔 تویی که نه می‌بینی راه درست او را! 😔 نه درک می‌کنی شرایط و رفتار او را! 😔 و نه راحتش می‌گذاری! 😔 و نه قصد اصلاح خود را داری! 😔 و نه می‌توانی از آنچه دوستش داری، بگذری! و او باید با محبت و آرامش و لطافت و نرمی و رفق، تو را تحمل کند و نظر تو را کنار بگذارد و حکم خدا را که تو غلط می‌پنداری، اجرا کند! یا منتظر حکم خدا بماند. پس خداوند به پیامبرش دستور می‌دهد: 🔸 فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا...