⁉️ کار علمی یا خم رنگرزی؟
واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در اقدامی عجیب اعلام کرده است که حکم استخدامی برخی از اعضای جدید هیئت علمی، از جمله در رشتههای علوم انسانی و فلسفه، فقط به شرطی تمدید خواهد شد که در طول یک سال فعالیت خود، علاوه بر وظیفهی تدریس ۱۴ واحد، انتشار دو مقالهی علمی- پژوهشی و یک مقالهی آیاسسی، یک کتاب تألیفی در رشتهی خود، دو کارگاه تخصصی و همکاری مؤثر در دانشکده است.
❇️ ظاهراً کسانی که برای استادان تازهوارد در این دانشگاه چنین شروطی گذاشتهاند خود در آموزش دانشگاهی و پژوهش علمی تازهوارد و بیسابقهاند یا فعالیت و مراتب علمیشان را با الگوی پرثمر «بساز/ بنداز-بفروشی» به دست آوردهاند، وگرنه نیمنگاهی به نحوهی فکر و عمل استادان و متفکران تأثیرگذار در جهان و ایران نشان میدهد که برآورده شدن این شروط به صورت مطلوب در طول یک سال ناممکن است.
❇️ فهم علت وضعیت آشفتهی نشریات علمی، حجم تقلب و کتابسازی در آنها و کیفیت پایین آموزش و تحصیل در ایران با بررسی تصور و درک این مسئولان ارشد دانشگاه از «تدریس»، «مقالهی علمی»، «تألیف کتاب»، «کارگاه تخصصی» و اصولاً «دانشگاه» به بهترین شکل حاصل میشود.
✅ فلسفهسنج از پژوهشگران آموزش عالی دعوت میکند تصور مدیران واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد را از نهاد علم و کار علمی، از یک سو، و خم رنگرزی، از سوی دیگر، به طور جدی بررسی کنند تا ببینند آیا از نظر آنان اصولاً تفاوتی بین این دو مقوله وجود دارد یا نه. در صورتی که واقعاً از نظر آنان تفاوتی بین این دو مقوله وجود داشته باشد، احتمالاً تنها راه باقیمانده برای هضم علت وضع این شروط این است که حکم کنیم مدیران واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد، در درون محیط دانشگاهی، در حال به سخره گرفتن علم و فعالیت علمیاند.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
📚
🔴علم امام در باور شیعیان نخستین
سید عبدالحمید ابطحی
کتاب حاضر توسط انتشارات بنیاد امامت قم منتشر شده است
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
♈️سخنرانی رضا بابایی با عنوان «دین و دینداری در جهان معاصر»
✳️در دینشناسی دو مسیر وجود دارد: مسیر نخست، حرکت از دین به سوی انسان و جامعه است و مسیر دوم از از انسان و جامعه به سوی دین. در مسیر اول، ما در متون دینی و ادبیات و تاریخ دین، گشتوگذار میکنیم و متناسب با ماهیت فرهنگی و زاویۀ دید خود، سرشار از باورها، فتاوا، اولویتها، حساسیتها و دغدغههایی خاص میشویم و سپس آنها را به انسان و جامعه عرضه و گاه دیکته میکنیم. این مسیر، راهی است که دینشناسی سنتی حوزوی و الازهری تا کنون پیموده است. راه و روش دوم این است که نخست یا همزمان، در انسان و رنجهای او بنگریم و کاستیهای دردآور جامعه را ببینیم و سپس به سراغ دین برویم تا برای آن دردها و رنجها درمانی بیابیم. این دو مسیر، دو گونه دستگاه الهیاتی و دو گونه نظام عقیدتی با اولویتها و حساسیتهای خاص خود پدید میآورد؛ بهویژه در قلمرو شریعت.
✅در نظام عقیدتی و فتواسازی اول، دین مسئولیتی در برابر انسان و جامعه ندارد بلکه تعهد او به فهمی است که از راه مطالعۀ متون یافته و همان را حکم خدا میشمارد. مسیر دوم میکوشد که باری از دوش انسان بردارد و گرهی از کار فروبستۀ او بگشاید و تعهد به خدا را در خدمت به انسان در این دنیای سرشار از درد و رنج و ناکامی میبیند.
✅جهان معاصر، به دلیل تفاوتهای بنیادین و مفهومی با جهان سنت، نهاد دین را به معنای نخست، چندان پذیرا نیست. دین و هنر و فلسفه و علوم انسانی در جهان معاصر، آن اندازه که در کاستن از دردها و رنجهای انسان معاصر توفیق دارد، از امکان حضور نهادینه و ساختارمند برخوردار است؛ وگرنه باید به حیات گلخانهای و در ییلاقات روستایی بسنده کند. بهراحتی نیز میتوان نشان داد که روش و سیرۀ انبیایی، پیوستگی بیشتری با مسیر دوم دارد تا مسیر نخست.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#رضا_بابایی
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
تعزیت آفتاب - رضا بابایی.mp3
12.73M
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
📰کتاب آقای دکتر عبدالکریمی در نفی و انکار حقیقیت دین نیست و نویسنده خود اهل شریعت است؛ و اگر می گوید ساحت قدس پوشیده شده است، حکم انشائی نمی کند و از باید و نباید نمی گوید. ایشان با اشاره به یک امر وجودی تذکر میدهد که نسبت تجدد با دین را دریابیم و بدانیم که در چه جهانی زندگی میکنیم. البته در فصولی از کتاب از دین هم به نحوی دفاع شده است که شاید کسانی به آن خرده بگیرند که از مدار فلسفه بیرون رفته است. به نظر من چنین نیست اما این بحث را به وقت دیگر باید موکول کرد. مثلاً در مقالهای که در باب نظریه رؤیاهای رسولانه است، از وحی دفاع میکند، پیداست که مدافع وحی دین را نفی نمیکند.بار دیگر تکرار می کنم که منتقدان این کتاب توجه داشته باشند که بحث در باب ماهیت دین و وجود اعتقادات دین نیست پس لزومی ندارد که از ماهیت دین دفاع کنند زیرا بحث در وجود جهان دینی است. اگر فهم جهان مستقل از اشخاص و افراد دشوار است و بدون سیر از فطرت اول به فطرت ثانی نمی توان به آن رسید. باید به فهم بیشتر توجه کنیم. اگر وجود عالم و تعلق آدمیان به آن را تصدیق کردیم، تفاهم با نویسنده این کتاب آسان خواهد شد🗞
🖍رضا داوری اردکانی
🔖 600 کلمه
⏰زمان مطالعه: 5 دقيقه
📌 متن کامل را در صفحه 10 روزنامه سازندگی مورخ دوم آبان 1397 مطالعه کنيد
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
تفکیک میان خود و داراییهای خود از منظر عرفا ( قسمت اول)
از قدیم الایام در فلسفه و هماکنون در فلسفه ذهن و علوم شناختی مبحثی وجود دارد در بیان اینکه انسان چند ساحت دارد؟ عدهای از همان قدیم میگفتند که انسان تنها یک ساحت بدن(پیکر، تن) دارد؛ اما در دیدگاهی دیگر انسان ساحت ذهن(Mind) و در دیدگاه سوم، ساحت نفس(Soul) هم دارد. نهایتا در دیدگاه چهارم انسان علاوه بر این سه ساحت دارای ساحت روح(Spirit) نیز هست.
✅تفکیک میان خود و داراییهای خود از منظر عرفا
دکترمصطفی ملکیان در شبکه اجتماعی خود در مطلبی به «تفکیک میان خود و داراییهای خود از منظر عرفا» میپردازد؛ در ادامه متن آن از نظر میگذرد:
✳️تقریباً میشود گفت همه عرفا قائل به هر چهار ساحت برای انسان هستند. حال سؤال این است کدامیک از این چهار ساحت را با فعل «استن» میتوان بر انسان حمل کرد و کدامیک را با فعل «داشتن»؟ آیا انسان، بدن است و روح و نفس و ذهن دارد؟ یا ذهن است و بدن و نفس و روح دارد؟ یا چنانکه افلاطون میگفت نفس است و بدن و ذهن دارد؟ به تعبیر فلاسفه کدامیک را باید حمل «هوهو» کرد و کدام را حمل «ذوهو»؟ شکی نیست که از میان این چهار ساحت، تنها یک ساحت را میشود با فعل «استن» برای انسان حمل کرد و باقی را با فعل داشتن. چرا که انسان یک موجود، بیشتر نیست و هویت واحدی دارد؛ در حالیکه داراییهایش میتواند متعدد باشد؛ بنابراین تنها یکی از ساحات را میشود با فعل «استن» برای انسان، حمل کرد.
عارفان بر خلاف فهم عرفی و قول فلاسفه و حتی بر خلاف قول اکثر الهیدانان در طول تاریخ، معتقد بودند که ساحتهای بدن و ذهن و نفس، جزو داراییهای ما هستند و تنها ساحت روح است که میتوان آنرا با فعل «استن» بر انسان حمل کرد. میگفتند تو روحی اما بدن و ذهن و نفس، داری.
ساحت تن و یا بدن که روشن است چه ساحتی است. ساحت نفس که ساحت سوم ماست در درون خودش سه ساحت دارد. نخست، ساحت باورهای ما که وقتی افعالی نظیر «باور دارم»، «یقین دارم»، «شک دارم»، « ظن دارم»، «احتمال میدهم»، «نقد میکنم» و... را به کار میبریم، با این ساحت سر و کار داریم. تمام این افعال به ساحت عقیدتی و یا معرفتی ما تعلق دارند و این ساحت زیرمجموعهی ساحت نفس ماست.
زیرمجموعه دوم ساحت نفس ما، ساحت عاطفی و احساسی ماست. تعابیری نظیر «عشق میورزم»، «نفرت دارم»، «خشم دارم»، «لذت میبرم»، «درد میکشم»، «امیدوارم» و... متعلق ساحت عاطفی و احساسی ماست. این ساحت، ساحت لذتها و المهاست. عواطف، احساسات و هیجاناتی که مجموعاً ۸۵ عدد هستند، در این ساحت قرار میگیرند. ساحت عاطفی و احساسی زیرمجموعهی دوم ساحت نفس ماست.
زیرمجموعه سوم ساحت نفس ما، ساحت خواستههای ماست که به آن ساحت ارادی یا ساحت خواهشی میگویند. همهی تصمیمها، ارادهها، رغبتها و میلهای ما به این ساحت تعلق دارند. این سه ساحت، یعنی ساحت معرفتی، عقیدتی، ساحت عاطفی، احساسی و ساحت ارادی، خواهشی ما، زیر مجموعه ساحت سوم ما، یعنی ساحت نفس هستند.اما ساحت ذهن ما، ساحتی است که واسطهی بین بدن و نفس ماست. ساحت ذهن، ساحتی است که از همه آنچه در نفس ما میگذرد و از برخی از آنچه در جسم ما میگذرد آگاهی دارد. ذهن، پلی است بین بدن و نفس و کارکرد آن «آگاهی» است.
فرق سه ساحت نخست با ساحت روح در این است که سه ساحت اول، «مضافالیه» قبول میکنند اما ساحت روح، مضاف الیه نمیپذیرد. میتوانیم بگوییم بدن من، بدن تو، بدن او، نفس من، نفس تو، ذهن من، ذهن تو و...؛ اما در رابطه با روح نمیتوان اینگونه گفت. ما در بدن و ذهن و نفس، با هم تفاوت داریم. بدنها، ذهنها، عواطف و احساسات، باورها و خواستههای ما با همدیگر فرق دارند.
با این توضیح میشود گفت که سه ساحت اول، ساحت «تفرّد» آدمی است، اما ساحت روح، ساحتِ «جمعیّت» ماست. در سه ساحت اول، من غیر از توام و تو غیر از من. ما در این سه ساحت از هم جدا میشویم، اما در ساحت چهارم همه یکی هستیم. تنها یک روح وجود دارد، اما بدن و ذهن و نفس، به تعداد آدمیان، متعدد است.
تفکیک میان خود و دارایی ها از منظر عرفا قسمت دوم
https://eitaa.com/philtheo/1224
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
تفکیک میان خود و داراییهای خود از منظر عرفا ( قسمت دوم)
♈️تا اینجا میشود جمعبندی مطالب را در دونکته خلاصه کرد.
۱⃣اول اینکه از چهار ساحت ما، سه تای آنها جزو داراییهای ما هستند و خود ما نیستند. من نفس دارم، ذهن دارم، تن دارم، اما روح هستم. عرفا میگفتند باید بپذیریم که ما بدن نیستیم، ذهن و نفس هم نیستیم، ما روحیم و دارای بدن و ذهن و نفس.
۲⃣ اینکه، تو هم روح هستی و او هم روح است و هر کسی در حقیقت، روح است و یک روح هم بیشتر وجود ندارد، بنابراین ما بالمآل یکی هستیم. من توام و تو منی. این ساحت، ساحت جمعیت ماست. ما وحدت داریم. وحدت و نه اتحاد، یعنی یکی هستیم و نه اینکه باید یکی شویم. عرفا نمیگفتند با هم متحد شوید، میگفتند اساساً شما با هم وحدت دارید. یکی هستید. حتی این یکی بودن با حیوانات و نباتات و جمادات هم هست، چرا که کلّ جهان را یک چیز به نام «روح» پُر کرده است. من روحم و تو روحی.
اما این سؤال طرح میشود که چرا ما نمیفهمیم یکی هستیم؟ عارف میگوید چون شما خودتان را با بدن و ذهن و نفستان همهویت کردهاید، در حالیکه آنها مملوک و دارایی شما هستند و نه شما. ما از نظر یک عارف، در تمام عُمر، با ناخودهای خودمان، احساس یگانگی کردهایم تا وقتی من احساس یکی بودن و همهویتی با نفسم دارم که جزو من نیست، بلکه دارایی من است، نمیتوانم بفهمم که من روحم و هیچیک از اینها نیستم.
وقتی موهای سفیدتان را میبینید یا چین و چروک صورتتان را، غمناک میشوید، چون فکر میکنید شما بدنتان هستید. اما در باب جورابتان اینگونه نیستید و اگر کسی گفت جورابتان کهنه شده است دلگیر نمیشوید. علت اینکه وقتی میشنویم کسی به ما میگوید چاق شدهای یا چالاکی سابق را نداری، ناراحت میشویم، این است که خودمان را با بدنمان همهویت کردهایم.اما این همهویتی ما تنها به ساحت بدنمان محدود نمیشود. ما با ساحت نفس و ذهنمان نیز خودمان را همهویت کردهایم. اگر کسی به ما بگوید آیکیویمان پایین است یا فهممان عمیق نیست، احساس میکنیم به ما تعرض شده است، چرا که خودمان را نفس و ذهنمان میدانیم. عارف میگوید اگر بدانی که تو نفس و ذهن و بدنت نیستی، «بر دامن کبریات ننشیند گَرد».
تفکیک میان خود و دارایی های خود از منظر عرفا (قسمت اول)
https://eitaa.com/philtheo/1223
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
📚نهم ربیعالاول و جشن ممنوع «عمرکشان»؛ نگاهی اجتماعی📚
#فاطمه_لطفی
📕 نهم ربیعالاول برای بسیاری یادآور تجربهای متفاوت از شرکت در جشنهای مذهبی و شیعی است. برای بسیاری که در کودکی دست در دست بزرگترها به این جشن رفتهاند، یادآور صحنههایی عجیب، نمایشهایی کمیک، لباسهای قرمز حتی بر تن سن و سال دارهای مجلس، شنیدن اشعاری که گاه تا بنا گوش شنونده از شرم سرخ میشود و مشاهده افراطکاری و اشارههای ممنوعی است که کمتر میتوان نظیری برای آن یافت؛ تعلیق و وارونگی در همهی آنچه تا آن لحظه، شکلی عادی داشته است.
📙 این یادداشت مروری است بر تجربه حضور در این جشن ممنوع؛ در عین حال معطوف به تمایزات میان آن با دیگر اشکال جشن است. اهمیت بررسی این جشن ناشی از آن است که اولا علیرغم مخالفت ساخت رسمی(نهاد حکومت) با برپایی این جشن و ممنوعیت برگزاری، افرادی همه ساله در این ایام اقدام به برپایی آن مینمایند. تناقض مهم این جشن با سیاستگذاریهای ساخت رسمی از اینجا نمایان میشود که این مراسم همزمان با جشنهای هفته وحدت برگزار میشود. دیگر اینکه برخلاف ممنوعیت برپایی، این جشن سرشار از تخطی، افراط، تعلیق، غلیان و از خود بیخود شدن شرکت کنندگان است.
📔 "عیدالزهرا"، "فرحه الزهراء"، روز "رَفعُ القلم"(برداشته شدن قلم)، "غدیر دوم" و در تداول عامیانه، "عمرکُشان" یا "عمرکُشون"، نامهای جشنی است که گاه از نهم تا هفدهم ربیعالاول(روز فوت عُمَر) برگزار میشود. این جشن در بین عموم، بیش از همه با نام "عمرکُشون" شناخته میشود. از آنجا که برگزار کنندگان عقیده دارند سالروز مرگ عمر، روز انتقام شیعیان و شاد شدن حضرت زهرا(س) است، از این جشن با نام "عیدالزهرا"("فرحه الزهراء") هم یاد میشود.
📗 تحول عمدهای که در رابطه با این جشن صورت گرفته این است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، برگزاری این مراسم در زمان رهبری امام خمینی(ره) در ایران ممنوع شد. سابقا این مراسم، همه ساله در کاشان در مکانی موسوم به آرامگاه "ابولوءلوء" و نیز در شهرهای دیگر به روشهای مختلف برگزار میشد. در سال ۱۳۸۶ این آرامگاه به دلیل برگزاری این مراسم برای همیشه تعطیل شد و هم اکنون این مکان به نام «معاونت اجتماعی ارشاد» تغییر نام و کاربری داده است. برگزاری این مراسم در مناطقی که اهل سنت سکونت داشتهاند، همواره با درگیریهایی همراه بوده است.
📓 همچنین از نقطه نظر طرفداران این جشن، انجام انواع تخطیها و هنجارشکنیها، به کار بردن ادبیات غیر معمول و هجوآمیز از پشتوانهای مذهبی به نام "رفع القلم" برخوردار است.
📙 شاید بتوان گفت عمرکشان تنها جشنی است که سرشار از عناصر تخطی و افراط است و شرکتکنندگان، شکسته شدن تابوها و تعلیق زمان عادی را به میزان زیادی تجربه میکنند. مشهودترین ویژگی این جشن، " ادبیات ممنوع و نامتعارف" به کار رفته در آن و "بازی و نمایش" است. از آنجا که در جامعه ما، جدیترین تابوها، تابوهای جنسی است، به کار بردن این ادبیات در مکانهای عمومی، در زمان عادی امری پذیرفته شده نیست. در جشن عمرکشان، این تابو به شکل مشهودی شکسته میشود.
📘 «مکان» برگزاری جشن و به صورت صرفا «مردانه» یا «زنانه» برگزار شدن این جشن، امکان بالایی از تخطی و تعلیق را فراهم میآورد؛ از آنجا که محل برگزاری جشن، خانه افراد است و خصوصیترین حوزهایست که هیچگونه نظارتی از سوی نهاد رسمی بر آن حاکم نیست، افراد امکان تخطی از عرفها و هنجارهای عمومی جامعه را مییابند. ویژگی "تک جنسی" بودن جشن به شرکتکنندگان اجازه میدهد تا حد زیادی تابوها را زیر پا گذاشته و به حد بالایی از افراط دست زنند.
📕 به نظر میرسد که جشن ممنوع عمرکشان نتیجه حمایت، سیاستگذاری و تاکید دولتهایی همچون صفویه بر هویت شیعی است که به مرور زمان، برگزاری آن توسط بخشهایی از مردم به یک عادت و جزئی از فرهنگ عامیانه بدل شده است؛ به طوریکه ممنوعیت و محدودیتهای ساخت رسمی و نیز فتوای مراجع مبنی بر حرمت برپایی این جشن چندان کار ساز نیفتاده است.
مطالعه متن کامل مقاله:
http://www.socio-shia.com/index.php/sociology-of-shia-fields/shia-rituals/187
#مناسک_شیعی
#جامعهشناسی_تشیع
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
4_5958306339015885573.pdf
283.1K
گفتوگو با حسن اسلامی اردکانی، استاد فلسفه، درباره انتحال و سرقت
علمی که به زعم او نوع خاصی از حرامخواری محسوب میشود
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
💎 امام صادق علیه السلام می فرمایند:
✨ کربلا را زیارت کنید و این کار را ادامه دهید، چرا که کربلا بهترین فرزندان پیامبران را در آغوش خویش گرفته است.
📚کامل الزیارات، ص 269
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
⚡️اخلاق در عرصه عمومی معطوف به پرسش از خیرات عمومی است
✔️محمد مهدی مجاهدی در نشست «اخلاق و فرهنگ عمومی»🔻
🔹در دورهای زندگی میکنیم که ورزیدنهای اخلاقی در مقیاس فردی و جمعی دشوار شده است و نیازمند مقاومت و جزم است که این بحثها باید در انجمنها بیان شود تا راهی برای آنها گشوده شود. انجمنها نقش کلیدی درباره ورزیدن اخلاق در فرهنگ عمومی و ارتقا تراز اخلاق در فرهنگ عمومی دارند، انجمنهای علمی بخش تزئیناتی یا سرگرمی و اوقات فراغت نیستند بلکه جزء مهمترین ورزیدنها در هر جامعهای هستند؛ این انجمنها در هر جامعهای نقشهای مهمی را بر عهده دارند.
🔹در این حوزه جامعه ما ضعیف است، دولتی که معطوف به جامعه ضعیف شکل میگیرد با توجه به وجه اجبار قوی است اما زمانی که وجه مشروعیت مورد توجه باشد، چنین دولتهایی ضعیف هستند. فرهنگ عمومی زمانی دچار ضعف میشود و خودآگاهی اخلاقی خود را از دست میدهد که سپهر عمومی ضعیف میشود و سپهر عمومی به دلیل اینکه فضای عمومی مجال نشو و نما و فعالیتهای مؤثر ندارد، ضعیف میشود، یکی از مهمترین علل سستی فضای عمومی معاملههایی است که با سیاست ایجاد میشود.
🔹بین غیرسیاسی و سیاسی بودن تفاوت وجود دارد و این دو مهمترین آسیب فضای عمومی در جامعه به شمار میروند؛ مشکل این است که فضاهای عمومی یعنی فضاهایی که در جامعه مدنی شکل میگیرند، انجمنها، نهادها و… گرفتار وضعیت سیاسی و غیرسیاسی میشوند و این نقطه آغاز غیر اخلاقی شدن است.
🔹اگر ما به شکل ناخودآگاه، خودآگاه، اجباری یا داوطلبانه به سمت سیاسی شدن یا غیرسیاسی شدن برویم آغاز غیراخلاقی شدن است، به این معنا که ما دیگر نسبت به مسائل سیاست و اجتماع آن طورکه باید در مقیاس کلان اجتماعی، سیاسی دیده شود حساسیتزدایی میکنیم، وجوه سیاسی آن را کنار میگزاریم و تنها مجموعهای از امور فنی باقی میماند.
🔹دو گرایش در حوزه اندیشه سیاسی وجود دارند گروهی معتقدند تصحیح نظام اخلاق در مقیاس اجتماعی و اصلاح عرصه عمومی تابع تئوریهای جدید است، ما باید تئوریهای جدید ایجاد کنیم و این تئوریها باید این قابلیت را داشته باشند که واقعیت را اصلاح کنند، تئوری بر جامعه مقدم است. گروه قدرتمند دیگری معتقدند مهمتر از تئوریها و شرط شکلگیری تئوریها نهادها هستند و مقدم بر تئوریها باید شرایط امکان تئوریها فراهم شود.
🔹در چند دهه اخیر کشف جدیدی ایجاد شده است که ما را در فراز دعوای تئوری در برابر نهاد دعوت میکند تا از این نظام فراز بگیریم و چیزی در عمق تئوری یا نهاد ببینیم، این کشف جدید نه تنها تئوریها را ممکن میکند و نهادها را میسازد، بلکه تقریبا همه افراد جامعه را در برمیگیرد و همان انگارهی اجتماعی است که راهنمای عمل ما است و حدود امکان کنش اجتماعی را تأمین میکنند.
🔹از مهمترین مکانیسمهای شکلگیری انگارههای اجتماعی انجمنها هستند، انجمنها میتوانند انگارههای اجتماعی مردم را تغییر دهند و تراز اخلاق سیاسی را ارتقا و تغییر دهند. اخلاق در عرصه عمومی و فردی تفاوت دارد و در عرصه عمومی برای پاسخ به اینکه خیرات عمومی چیستند باید در درجه اول درباره چگونگی پرداختن به این سؤال بحث شود که با هر پاسخ تراز اخلاقی ما متناسب با آن تغییر میکند، پرسش دوم این است که چگونه باید منابع عمومی برای تأمین خیرات عمومی تخصیص داده شود و پرسش سوم پس از تشخیص خیرات عمومی و تخصیص منابع سود و زیان باید در نظر گرفته شود که باز توزیع چگونه ایجاد شود.
🔹اگر این سه پرسش به سامان نرسند، عدالت اجتماعی نکاویده باقی میماند، پاسخ این پرسشها در واقع پاسخ عدالت اجتماعی است. عدالت اجتماعی در جامعه ما پاسخ نمیگیرد و ما هنوز نتوانستیم به این سه پرسش پاسخ دهیم زیرا سه حلقه مفقوده در جامعه وجود دارد، در مقام پاسخگویی به این پرسشها تکثرهای موجود در جامعه را به رسمیت نشناختهایم به این ترتیب منابع انگارهی اجتماعی خود را سست و ضعیف کردهایم، تکثرها در ساخت سخت قدرت، نمایندگی نمیشوند یعنی صداهای مختلف در جامعه نه تنها به رسمیت شناخته نمیشوند بلکه نمایندگی نمیشوند؛ بنابراین نظام سیاسی، اجتماعی و فضای عمومی به شدت دچار عدم تقارن میشوند و این انعکاسی از بیعدالتی نخستین است و جامعه نمیتواند خود را آنطور که هست نمایش دهد.
🔹آنچه به اخلاق در فرهنگ عمومی باز میگردد، توانمندی انسانها برای کنش اخلاقی است و توانمندی برای گفتوگو کردن است، در خلال گفتوگو از یکدیگر فهم ضمنی پیدا میکنیم و تراز اخلاقی ما در آنجا کشف و فهم میشود. (از سایت صدانت)
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
پژوهشکده فلسفه و کلام
⚡️اخلاق در عرصه عمومی معطوف به پرسش از خیرات عمومی است ✔️محمد مهدی مجاهدی در نشست «اخلاق و فرهنگ ع
⚡️جامعه خوب جامعه ای است که زیست اخلاقی را تسهیل کند
⚡️احساس بیقدرتی، نابرابری و محرومیت بر اخلاق عمومی لطمه می زند
✔️مقصود فراستخواه در نشست«اخلاق و فرهنگ عمومی»🔻
🔹سیاستهای عمومی، فرهنگ عمومی، ساختار قدرت و مدیریت در کشور، ساختار ثروت و حساب سیستماتیک در ایران، سیاستهای علمی از عوامل تأثیرگذار بر تسهیل زیست اخلاقی و دشواری زیست اخلاقی است. مجموعه سیاستهای ایران در چهار دهه اخیر پایداری را کاهش داده است. یعنی حس پایداری و ضریب اطمینان در ایران کاهش پیدا کرده است.
🔹بین نخبگان حکومتی تعارض وجود دارد و راههای نهادینه در ایران وجود ندارد تا نخبگان با یکدیگر گفتوگو کنند و تعارضهای خود را به نحو رضایتبخشی حل کنند، تعارض نخبگان به شکل خشونت به جامعه منتقل میشود، در نتیجه بیثباتی سیاسی و سیاستهای سلب اعتماد ایجاد میشود، روز به روز اعتماد مردم و حس مشارکتجویی آنها کم شده است و آنها سرکوب شدهاند.
🔹به دلیل سیاستهای نظام حکمرانی در کشور ارزشهای خودشکوفایی روز به روز در ایران کم شده است و به جای آن ارزشهای بقا اهمیت پیدا کرده است، چون محیط ناپایدار و نامطمئن است در نتیجه مردم میخواهند خود را حفظ کنند و راهی برای خودشکوفایی، خودابرازی، مشارکت، مصالح عمومی وجود ندارد خودشکوفایی، خودابرازی و زندگی معطوف به پیشرفت از ارزشهایی ایجاد میشود که اخلاق در آنها وجود دارد، اما در در حال حاضر زندگی را تنها گذاراندن معیشت میبینیم که این سیستم به اخلاق ربطی ندارد.
🔹اختیارات کلان در ایران وجود دارد که نمیتوان درباره آنها بازخواست کرد، ضعفهای شایستهگرایی در مدیریت نظام علمی و عمومی وجود دارد و در نظام مدیریت ما شایستهگرایی محل اعتماد مردم نیست، شایستهگرایی در نظام مدیریت دانشگاهی نیز با ضعفهایی روبرو است که همه اینها بر اخلاق عمومی و علمی تأثیرگذار است.
🔹مردم در سرزمینی زندگی میکنند که احساس بیقدرتی میکنند، حس بیقدرتی دلبستگی ملی و همبستگی اجتماعی را کم میکند، حس نابرابری و محرومیت تنش ایجاد میکند و همه این عوامل بر اخلاق عمومی و علمی لطمه میزند.
🔹جامعهای که در آن ساختار ثروت رضایتبخش نباشد و فساد سیستماتیک وجود داشته باشد، حس اخلاقی مردم دشوار میشود، شاخص پالما یکی از شاخصهای برابری در حوزه منابع ثروت است که در ایران رضایتبخش نیست، فساد به صورت سیستماتیک وجود دارد و مردم احساس درماندگی میکنند و نمیتوانند با این فساد مواجه شوند، تنها راه آنها سهیم شدن در فساد است که در لایههای پایین این فساد منابع روزمره خود را تأمین میکنند.
🔹سیاستهای علمی دشواری اخلاق علمی ایجاد میکند، سیاستهای علمی در ایران به گونهای است که به حس اخلاقی کمک نمیکند و زمینهساز شکوفایی اخلاق علمی نیست، مثلا سیاستهای علمی کمینگر، ظاهرگرا و رتبهبندیهای ظاهری سبب میشود که اخلاقیات وظیفهگرایی سازمانی در ایران اتفاق افتد؛ یعنی دانشگاهیان یک نوع آدمهای سازمانی شوند تا ارتقا پیدا کنند، مقاله تولید کنند که از آنها شور علمی به وجود نمیآید و سیاستهای علمی ما به نوعی به حیات اخلاق علمی جامعه لطمه زده است.
🔹وقتی یک دانشگاهی، دانشجو دکتری، محقق و… بخواهد با اخلاق علمی عمل کند، سیاستهای علمی، فرهنگ عمومی، ساختار قدرت و مدیریت با او مساعد نیست، یعنی جامعه با او مساعدت نمیکند، اخلاق به شکل اجتماعی و فرهنگی ساخته نمیشود که این موجب از بین رفتن اخلاق علمی در جامعه میشود؛ مردم دچار فرسایش ذهنی میشوند و خودانگارهی ملی مردم مخدوش میشود که ما ایرانیها دچار یک خودانگارهی مخدوش ملی، فرسایش ذهنی و خستگی عاطفی شدهایم که این برای نشاط اخلاقی مناسب نیست. جامعه خوب جامعه ای است که زیست اخلاقی را تسهیل کند و شانس اخلاقی بودن را برای گروههای اجتماعی افزایش دهد و هزینه اخلاقی بودن را کاهش دهد، مردم میتوانند با هوش متوسط، درک عمومی و عقل سلیم خود زندگی اخلاقی داشته باشند و لازمه آن شنیدن صدای دیگری و ارتباط با دیگران است.
🔹اخلاق اندرز نیست که در کلاس آموزش داده شود، ما باید برای اخلاقی بودن از طریق عمل صالح و عمل اجتماعی در اجتماع شرکت کنیم تا بهبود اخلاقی پیدا کنیم مردم از طریق مشارکت اجتماعی یاد میگیرند که الگوهای آموخته خود را تغییر دهند، به دیگران احترام بگذاریم و….(از سایت صدانت)
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
چرا ما در مسیر علوم خودی، رو به بالا حرکت نمی کنیم و در یک خط مستقیم پیش می رویم?
مقصود علومی است که عجالتا از آن خودمان است و در باره آنها، میراث مکتوب عظیمی هم داریم و بسیاری از آنها در طول هزاران سال به گونه پیش رفته که از نقطه نظر دانشی پیشرفت که نداشته، پسرفت هم داشته است.
سردرگمی های موجود در اندیشه های موجود جامعه ما ریشه در استفاده از گزاره های متعارضی دارد که دایما علیه یکدیگر و برای اثبات مدعاهایی متفاوت خود طی بیش از هزار سال بکار می بریم. شاید در ابتدا، این کار ما را شبیه به مباحثات و گفتگوهای طولانی سقراط نشان دهد و این توهم را ایجاد کند که ما در حال پیشرفت برای رسیدن به گزارهای واقعی تر و مشترک هستیم. ولی به نظرم، در بیشتر موارد، و با توجه به محصولی که در اختیار داریم، این فقط یک توهم است که تصور کنیم مثل سقراط بحث می کنیم. این تفاوت در نبودن یک منطق و متد برای بحث علمی برای رسیدن به نقطه پیشرفت در انباشت معلومات برای کشف مجهولات و نشستن روی معلوم بعدی برای رسیدن به مجهول پسین است. دلایل دیگری هم مانند استفاده از روش های مجادله ای و اخلاقیات مربوط به آن وجود دارد که مجادلات ما را طولانی و تقریبا بی خاصیت کرده است. همه اینها سبب شده است ما دایما علیه یکدیگر سخن بگوییم، اما به هیچ نتیجه روشنی و پیشرفتی نرسیم. در حوزه تاریخ اسلام که آن را با کلام درهم آمیخته ایم شاهدیم که افراد برای اثبات مدعاهای خود، از هر جایی از آن، موارد و شواهدی را اخذ کرده و علیه دیگری استفاده می کنند، استدلالهایی که تمامی ندارد. آن قدر استدلالها و استنادهای متعارض و به هم پیچیده از چند طرف عرضه می شود که هیچ کس برای خرد کردن طرف مقابل کم نمی آورد. برای صلح با دشمن می شود به حدیبیه، به صلح در صفین، به گفتگوی امام حسین با عمر سعد استناد کرد و همزمان می توان به عدم سازش امام حسین با دشمن، به اصرار امام علی بر جنگ با اصحاب جمل و بسیاری از موارد دیگر پرداخت. در باره مصلحت اندیشی و کنار آمدن با آن هم داستان همین طور است. سر جمع، حس می کنیم این استنادها چنان کلاف در گمی شده که هیچ راه خلاصی از آن نیست و افراد با مطالعه کتابها، توانسته اند برای خط و ربط سیاسی خود مشتی اتفاق و استناد را دست و پا کنند و از آنجا که مشتریان هر جناح، حرفهای کُبَرای خود را می خوانند، از آن برای کشاندن جمعیت به این طرف و آن طرف بهره ببرند. فکر می کنم در بسیاری از مسائل کلامی و سیاسی دیگر هم همین طور است. به سابقه تاریخی بر میگردیم. وقتی بسراغ استدلالهای کلامی تو در تو در باره قدیم بودن قرآن یا نبودن آن مراجعه می کنیم، در میابیم که تا چه اندازه با استدلالهای متعارض روی دست هم بلند می شدیم و تجربه نوعی مجادله های بی سرانجام را تکرار می کردیم. استثناءا آن بحث را رها می کنیم و در میابیم که آن مباحث هیچ خاصیتی نداشته و ما را به هیچ نقطه ای نرسانده است. سوال این است: چرا این مباحث واین سبک از گفتگوهای بی سرانجام در میان ما تا این حد گسترده است. هزار بار رد یک فرقه و باورهای آن می نویسم و مرتب حرفهایی را تکرار می کنیم و باز از نو همان راه را می رویم. ما در گزاره های دینی ـ تاریخی، یا کلامی ـ دینی و مشابه اینها، گرفتار رفت و برگشت هایی هستیم که به نقطه فصل الخطاب منتهی نمی شود. انباشت علم پدید نمی آورد. ما را با مجهولات تازه «مسأله» و راه حل آنها آشنا نمی کند. این مشکل باید به نوعی مشکل معرفتی که در دل این قبیل استنادها وجود دارد، بازگردد. شاید نبودن متد درست بحث، شاید ناصوابی سبک استدلال یا اساسا مشکل در اصل این گزاره ها سبب این وضع باشد. ظاهرا در بحث های فقهی ـ حقوقی، و آنچه نیاز عملی جامعه است، راه هموارتر است، اما در یک محدوده گسترده ای از مباحث کلامی از هر نوع آن، این گلاف سردرگم سبب نوعی رکود و رفت و برگشت بی نتیجه را در پی داشته است.
@jafarian1964
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
پژوهشکده فلسفه و کلام
⁉️ کار علمی یا خم رنگرزی؟ واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی در اقدامی عجیب اعلام کرده است که
✳️ پاسخ موسی اکرمی و توضیح فلسفهسنج
موسی اکرمی، استاد فلسفه در واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد، در پاسخ به این مطلب فلسفهسنج نوشته است:
«...من پرس و جو کردم. ... ☘به من گفته شد 1) موضوع به بیش از سه ماه پیش مربوط می شود و اینک چنین چیزی منتفی است. 2) در آن زمان هم چنین درخواستی از افراد وجود نداشته. صرفاً فرمی را جلوی نام فرد مورد نظر می گذاشته اند که وی شخصاً فقراتی را تیک می زده و مثلاً می گفته من می پذیرم که ظرف یک سال چنین مواردی را انجام دهم. ... ☘البته به نظر من طبیعی است که فرد به امید مثبت بودن فرمی که پر می کند مواردی را تیک بزند که تحقق بخشیدن به آن ها خارج از توان او در یک سال است.☘ به هر حال فلسفهسنج طی این مدت نشان داده است که از عقلانیت انتقادی یا نقادی عقلانی قابل قبولی برخوردار است. شاید انتشار خبری که اولاً مربوط به بیش از سه ماه پیش است و اینک منتفی است و ثانیاً روایتش تا حدی متفاوت است، کمی دور از دقت به نظر می رسد. ☘آشکار است که این واکنش من در تأیید سیاستهای حاکم بر آموزش و پژوهش و استخدام دانشگاه آزاد نیست. ولی معتقدم که در نقد آن، همچون نقد در موارد دیگر، رعایت اخلاق نقد ضروری است. با بهترین آرزوها برای شما . موسی اکرمی»
✅ فلسفهسنج از توجه و پاسخ دکتر موسی اکرمی سپاسگزار است. با این حال، تحقیقات بعدی همچنان نشان میدهند که متأسفانه خبر اولیه صادق است، با این تفاوت که به صورت شفاهی به افراد گفته شده است در صورت تمایل به تمدید قراردادشان در سال آینده، موظفاند فقرات گفتهشده را تیک بزنند.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
🔆 دین، وسیله ای برای توجیه رفتارها 🔆
✍✍ امیر عزتی
#یادداشت_اختصاصی
@naghd_name
دین از این رو که پدیده ای جمع گراست، ذاتاً امکان ارتباط با عرف را پیدا می کند. ارتباطی که گاه در جهت تکمیل و گاه در جهت تضعیف آن صورت می گیرد. تا زمانی که هویت دین در ارتباط با عرف دچار تحریف نشود و اصالت آن از بین نرود، تبعات این ارتباط برای دین سودمند خواهد بود اما اگر دین به پدیده ای عرفی تبدیل شود و به تعبیر دیگر، از عرف تبعیت کند، جنبه ی منفی و مخرب پیدا خواهد کرد. به گمان من مفهومی که دین در ایران پیدا کرده، مفهومیست که در عرف ساخته و پرداخته شده است؛ و این به معنای عرفی شدن دین است. عرفی شدن دین همانا تبدیل شدن اعمال دینی به عادات عرفی است که نتایج زیان باری به دنبال خواهد داشت.
در جوامعی که دین در آنها پدیده ای عرفی است، برخی اعمال دینی به هنجار تبدیل شده اند و دگراندیشان به عنوان هنجارشکن شناخته می شوند. جامعه نیز طبعاً برای مبارزه با ناهنجاری ها، هنجارشکن را مجازات و مجبور به انجام امور دینی می کند. بنابراین این نوع جوامع به سختی توانایی سازگاری با عقاید متکثر را پیدا می کنند؛ حتی اگر این توانایی هم حاصل شود، به ندرت می توان اندیشه ای یافت که با اندیشه ی حاکم بر جامعه در تعارض باشد چرا که دگراندیشان بنا بر فشار جامعه خود را ملزم به همرنگی با آن کرده اند. این روند همسوسازی افکار عمومی و تفرد آرا، موجبات تقلید در دینداری را به میان می آورد. تحصیل معرفت دینی به وسیله ی تحقیق و بازجویی امر پسندیده ای ست اما دینداری به تقلید هماره موضع نقد و تخفیف متفکران بوده است. با عرفی شدن دین، دینداری غالب بر افراد، دینداری تقلیدی خواهد بود چنانچه هیچ دلیلی برای دینداری ندارند و تنها بر ردپای اکثریت قدم می گذارند.
دین در معنای عرفی آن با تحریفات بسیاری روبروست؛ بعضی مسائل که ما اکنون آنها را بخشی از فروعات دین اسلام می دانیم، تحریفات کذایی عوام است که در گذشته شکل گرفته و به دین راه یافته اند. به تعبیری، هویت دین در دین عرفی به شدت آسیب پذیر است چرا که ذات اجتماعی دین، بذر عوام زدگی را از آغاز در خاک جوامع دینی نشانده و از دینی که ملعبه ی دست عوام باشد، انتظار تحریف و داستان سرایی را هم باید داشت. در جوامع دینی هرآنچه به مذاق مردم خوش نشیند آمادگی ورود به دین پیدا می کند و اگر مرز بین دین و عرف هم از میان برود، هرآنچه در دین است می تواند وارد عرف شود و رنگ عادت به خود گیرد.
به عقیده ی من، با عرفی شدن دین در ایران، دین با شکست مواجه شده است چرا که ایدئولوژی دین عملاً در کالبد عرفیات نمود پیدا کرده و تنها به وسیله ای برای توجیه رفتارها تبدیل شده است.
💠نقدنامه💠
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
♈️توسعه فلسفه های مضاف در میز اسلامی سازی علوم انسانی
✅رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، از توسعه فلسفه های مضاف ذیل میز اسلامی سازی علوم انسانی خبر داده و اظهار کرد: این اقدام حرکتی در راستای ارتقای اندیشه و تمدن اسلامی است.
*⃣چندی قبل جلسه ای با حضور ابراهیم علیپور، رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام با اعضای میز اسلامی سازی علوم انسانی برگزار شد. در این نشست برخی از مدیران پژوهشکده فلسفه و کلام و همچنین حجت الاسلام «شمس الله مریجی»، رئیس میز اسلامی سازی علوم انسانی حضور داشتند و نظراتی در باب برنامه های پیش رو عنوان شد.
*⃣بر آن شدیم با توجه به اهمیت شکل گیری میز اسلامی سازی علوم انسانی و نقش آن در رشد و تعالی علمی، با ابراهیم علیپور، رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی گفت وگو کرده و در مورد کم و کیف برنامه های این میز صحبت کنیم که در ادامه حاصل آن تقدیم حضورتان می شود:
علیپور، با بیان اینکه دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، برای روزآمد سازی فعالیت ها و نیازسنجی صحیح نیازهای علمی کشور اقدام به تشکیل قطب های علمی فرهنگی کرده است، گفت: در این راستا یکی از فعالیت هایی که مدنظر قرار گرفت تشکیل قطب بنیادهای نظری و نظام متقن علوم انسانی اسلامی است که خود شامل سه میز «آموزش و پرورش»، میز «توانمندسازی علوم اسلامی»، میز «اسلامی سازی علوم انسانی» می شود.
✅رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی در مورد میز اسلامی سازی علوم انسانی و فعالیت های آن اظهار کرد: این میز متشکل از اساتید سطح عالی کشور است، در این میز اساتید با همکاری یکدیگر کلان طرح هایی را برای پیشبرد مطالبات مقام معظم رهبری از فضای علمی کشور ارایه می کنند، همچنین خلاها و نیازهای این عرصه و توسعه برخی ابعاد علوم انسانی که کمتر به آنها توجه نشده از دیگر برنامه های این میر محسوب می شود.
*⃣وی افزود: برنامه و فعالیت های علمی مرتبط با قطب های علمی که از سوی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه کلید خورده در قالب مجموعه هایی نظیر دانشگاه باقرالعلوم، بنیاد علمی امام رضا(ع) و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به عنوان بازوی پژوهشی پیگیری می شود.
✅علیپور در ادامه اظهار کرد: در این راستا جلسات مربوط به قطب ها، در پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی به عنوان یکی از ۱۰ پژوهشکده پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار می شود، این پژوهشکده بیش از نیم قرن است که فعالیت دارد و تاکنون ۱۱۰ جلد کتاب منتشر و حدود ۲۸۰ کرسی علمی – ترویجی و همچنین کرسی های نظریه پردازی داشته است.
♈️این پژوهشگر افزود: با توجه به این فعالیت ها، یکی از بخش هایی که می تواند در موفقیت طرح های این میز موثر باشد پژوهشکده فلسفه و کلام است چون حوزه فلسفه در گفتمان بین الملل، در محبوب سازی و تعمیق باورهای دینی بسیار موثر است و به علاوه تاریخ اندیشه هم نشان می دهد که هرکجا اندیشه در صدر قرار گرفته، متعاقب آن تمدن رشد کرده است؛ لذا بسیاری از مباحثی که حاظران در این میز طراحی می کنند در حوزه فلسفه های مضاف شامل فلسفه پزشکی، اخلاق کاربردی، فلسفه اخلاق، فلسفه هنر و …. است. بسیاری از این مباحث در راستای توسعه و رشد علوم انسانی اسلامی شکل گرفته است.
♈️علیپور در ادامه به دیگر اقدامات این پژوهشکده در راستای تقویت بنیه علمی کشور و همچنین جایگاه علوم انسانی اسلامی اشاره کرد و گفت: ما مجله ای به نام «نقد و نظر» داریم که مخاطبان بسیاری در سراسر کشور دارد، قصد داریم این مجله را به صورت تخصصی در قالب نقد و نظر فلسفی، نقد و نظر کلامی، نقد و نظر عرفانی و … نیز منتشر کنیم.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#ابراهیم_علی_پور
#فلسفه_مضاف
♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
✍استاد حسن انصاری در کانال تلگرامیش نوشت:
مکتب شیخیه، بازسازی منظومه فکری غلات مفوضی شیعه (قسمت اول)
شیخ احمد احسایی تحصیلات فلسفی نداشته است. آشنایی او با فلسفه تنها برخاسته از مطالعات شخصی و بیشتر بر اساس آثار دست دوم در فلسفه و عرفان ابن عربی بوده. در فقه و اصول هم معلوم نیست میزان تحصیلات او در نجف چندان جدی بوده باشد. گواهی هایی که برای او از سوی علمای نجف صادر شد اجازات روایی است . البته در زمان شیخ احمد هنوز ظاهرا اجازات اجتهاد معمول نبوده است. منتهی از بررسی احوال و آثار فقهی و فقیهان آن دوره روشن است که شیخ احمد به عنوان فقیه در میان مکتب اصولی عتبات شناخته نبوده است. در نوشته های فقهی او که تعدادی از آنها منتشر شده برجستگی خاصی در فقه دیده نمی شود. مشی او در عقاید طبعا اخباری است. منتهی با تتبع در آثار او معلوم است که احسایی به تعداد محدودی از آثار حدیثی دسترسی مستقیم داشته است. پربسامدترین استنادات او شماری محدود حدیث است که دائما در آثارش به آنها استناد می کند که برخی از آنها از منابعی مانند هدایه خصیبی (البته با واسطه) و یا خطب ساختگی منسوب به حضرت امیر مانند خطبه بیان و یا مأثوراتی منتسب به غلات شیعه اقتباس شده است. اما شیخ احسایی تنها در نقل حدیث متأثر از غلات شیعه نبود.
قسمت دوم از لینک زیر مطالعه کنید
https://eitaa.com/philtheo/1575
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#حسن_انصاری
#مکتب_شیخیه
✅پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
✨ →♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
☪مکتب شیخیه، بازسازی منظومه فکری غلات مفوضی شیعه (قسمت دوم)
او در دو جهت مشخص در پی بازسازی اندیشه غلات مفوضی بود:
۱- نخست اینکه شیخ احسایی تحت تأثیر بحث های حکمت ملا صدرا آمیخته با بحث های عرفانی ابن عربی که در آثار ملا محسن فیض به خصوص جلوه می کرد و همچنین تحت تأثیر آثار قطب الدین نیریزی و صوفیه شیعه مباحثی در خصوص ولایت تکوینی و مقامات وجودی اهل بیت را مطرح کرد و آن مباحث را در پیوند با منظومه فکری خود در خصوص مباحث توحیدی و کلامی قرار داد. در واقع الهیات او الهیات ولایی و با محوریت امامان شیعه به مثابه مظاهر اسماء و صفات الهی است. خدای او خدای ناشناخته ای است که تنها در آینه مقامات وجودی و ولایی امامان شناخته می شود، از این منظر الهیات او در واقع الهیاتی سلبی است. در این دستگاه فکری اندیشه تفویض در خلقت ارائه شده از سوی غلات مفوضی در چارچوب منظومه جدیدی که او آن را حکمت می خواند بازسازی می شود.
۲- با وجود تأثیر پذیری از شماری از احادیث منابع غلات مانند هدایه خصیبی و یا مأثوراتی منقول از کتاب مشارق رجب برسی که ریشه در مأثورات نصیریه و غلات شیعه دارد اما مطالعه آثار شیخ احسایی نشان نمی دهد او اطلاع چندانی از عقاید غلات شیعه در شکل منظومه واری داشته است. طبعا او به منابع اصلی آنان دسترسی نداشته و معلوم نیست مطالعاتش در منابع ملل و نحلی به قدری بوده باشد که به درستی از منظومه های فکری آنان مطلع باشد. با این وصف از طریق چند متن معین که نصیریه روایت می کرده اند و احتمالا بر اثر مطالعه قسمت هایی از متن رجال کشی که ناقل عقاید غلات شیعه است او با پاره هایی از تفکرات غلات قدیم آشنایی یافته باشد. هرچه هست خواننده آثار احسایی تردید نمی کند که او به شکل هوشمندانه ای عناصر فکری غلات قدیم را به درستی فهمیده و به درونمایه تفکر آنان دست یافته بوده است. از آن جمله اندیشه مربوط به نحوه وجودی و حضوری امام غائب در عصر غیبت و همچنین اندیشه مربوط به مراتب معنوی و وجودی حدود امامان، یعنی سلسله ای از مراتب مختلف ابواب ائمه. چیزی که بعدا در اندیشه رکن رابع خود را نشان داد و سید علی محمد باب هم تحت تأثیر همان افکار خود را باب امام زمان و تجلی قائمیت دانست (در این زمینه به تفصیل به تدریج بحث های مطرح خواهد شد). این دیدگاه ها در نوشته ها و ادبیات نصیریه و اسحاقیه و حتی مرده ریگ اندیشه های غلات در آثار اسماعیلیه و قرامطه و دروز هم به اشکال مختلف دیده می شود. ریشه همه آنها هم به اعتقاد به نظامی باطنی در وجود و معرفت باز می گردد که بر نوعی ثنوی اندیشی گنوسیستی هم متکی است. در این منظومه فکری دین جنبه باطنی دارد و معرفت بدان برای همگان میسر نیست. حدود این معرفت را حدود وجودی در مراتب پیامبر و امام و انواع و مراتب ابواب تعیین می کند. این دیدگاه تشیع را مذهب راز و شناخت آن را مرهون مراتبی در معرفتی می داند که به اصطلاح احسایی حکمت نبوی امامان را شکل می دهد، حکمتی که علوم آن را تنها از رهگذر ابواب که به علم جمعی جملی امامان دسترسی مقول به مراتب یافته اند می توان دریافت کرد (در واقع خواص تنها به درک این معرفت می رسند و باطن دین در دسترسی همگان قرار ندارد). بنابراین در این دیدگاه تشیع هم مذهب راز است و هم مذهب باطن گرایی و هم مذهب معرفت گنوسی که معرفت و نجات تنها از طریق سلسله ای از مراتب به دست می آید. حدیث امامان هم صعب است و هم مستصعب که هر کس را تاب تحمل و دریافت آن نیست. کلید دریافت قرآن و حدیث هم تنها معرفت باطنی و تأویلی است و در این میان شیخ احسایی به راهنمایی حضرت حجت به کلید این معرفت دسترسی یافته و باب معرفت امام زمان و معارف او برای دیگران شده است.
قسمت اول از لینک زیر مطالعه کنید.
https://eitaa.com/philtheo/1572
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#حسن_انصاری
#مکتب_شیخیه
✅پایگاه اطلاع رسانی پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
✨ →♈️کانال رسمی پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
در همایش تخصصی «ابنسینا و فلسفه یونان» مطرح شد (قسمت اول)
قسمت دوم را از این جا مطالعه کنید
https://eitaa.com/philtheo/1591
✏️شهرام پازوکی:
یونان ارسطویی در تاریخ فلسفه اسلامی غلبه نیافت
شهرام پازوکی با بیان اینکه تفکر اصیل یونانی مربوط به دوره پیشا سقراطی است، گفت: در تاریخ فلسفه اسلامی از فارابی و ابن سینا تا ملاصدرا هیچگاه یونان ارسطویی مغربی غلبه نیافت.
همایش تخصصی «ابنسینا و فلسفه یونان» در موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران برگزار شد.
در ابتدای این همایش شهرام پازوکی در سخنانی با موضوع ابنسینا و حکمت یونانی اظهار کرد: باید دید مراد از این یونانی بودن به چه معناست و این مفهوم نزد مسلمین چگونه فهمیده شده و چه تأثیری در تاریخ فلسفه اسلامی و کل تفکر در عالم اسلام داشته است.
وی اظهار داشت: بهمحض اینکه بخواهیم به سیر تفکر فلسفه اسلامی بیندیشیم، خودبهخود یونانی بودن و فلسفه یونان در ذهن میآید. حتی نسبت فلسفه اسلامی با فلسفه غرب همیشه مطرح بوده است. در دورهای، یونانی بودن مشابه آن چیزی بوده که امروز به آن غربی میگوییم و ازاینجهت مسئله یونانت در تفکر اسلام یک مسئله صرفاً فلسفی نیست، یعنی اینطور نیست که تعریف آن در فلسفه ابنسینا چیست. اگر بخواهیم به اهمیت آن پی ببریم مانند مسئله غربی بودن در اکنون است و بیجهت نیست که این دو قرینه یکدیگرند. غربی بودن درواقع همان یونانی بودن است و پرسش من این است که حکمت یونانی چیست و ابنسینا چه نسبتی با آن دارد. آیا مراد از یونان و یونانی، یک سرزمین است یا مراد از یونان اندیشهای است که در میان قومی یعنی یونانیان آغاز شده است. این مسئله را میتوان در مورد ایران هم به کار برد. ایران در محدوده جغرافیایی به یک معناست، اما تفکر ایرانشهری، حاکی از یک تفکر و فرهنگ است که پیش از اسلام در این سرزمین وجود داشته است.
تفکر اصیل یونانی مربوط به دوره پیشا سقراطی است
این پژوهشگر فلسفه خاطرنشان کرد: معمولاً مورخان از سه دوره عصر روشنگری نام میبرند؛ عصر فلسفه یونان را عصر معجزه یونانی مینامند و از آن بهعنوان عصر طلایی تفکر بشر یاد میکنند. دوره دوم، قرونوسطی است که عصر ظلمت نامیده میشود و در دوره سوم فلسفه مبدل به ابزاری در دست علمای دینی قرار گرفته است. برحسب اینکه این سه دوره کدام عقلانیتر بوده این تقسیمبندی انجام شده است. در تاریخ فلسفه دوره یونان از سقراط و افلاطون و ارسطو تعریف میکنند، چراکه آنان فیلسوفانی اهل تفکر عقلی بودهاند، اما درواقع تفکر اصیل یونانی مربوط به همین دوره پیشا سقراطی است که در تراژدیهای یونان آثاری مثل هومر و آشیل آمده است.
تفکر اولیه یونانیان باستان، تفکر شاعرانه و تراژیک بوده است
وی تأکید کرد: فلسفه با حفظ عنوان یونانی خود در یونان متوقف نماند و نسبتی را با ادیان ابراهیمی همچون یهودی، مسیحی و اسلامی برقرار کرد، بهنحویکه اکنون فلسفه یهودی، مسیحی و اسلامی را میبینیم و میدانیم فلسفه اسلامی را فارابی تأسیس و ابنسینا آن را بسط و گسترش داد. حال باید دید آیا فیلسوفان موسس یونان، آن را همچنان که بود میفهمیدند و اصولاً میخواستند که آن را بفهمند و شرح و تفصیل کنند. تفکر اولیه یونانیان باستان، تفکر شاعرانه و تراژیک بوده است و به شعر بهعنوان یک تفکر فلسفی نگاه میشده است.
سهروردی، آغاز مغرب را ارسطو میداند
پازوکی بابیان اینکه ابنسینا فلسفه یونانی را بر اساس ارسطو میفهمید، تصریح کرد: در اینجا فلسفی بودن به معنای ارسطویی بودن شناخته میشد. سهروردی آغاز مغرب را ارسطو میداند و افلاطون را کمال مشرق. به این معنا حکمت یونان باستان شرقی است و مغرب از ارسطو آغاز میشود؛ بنابراین فارابی و ابنسینا مغربی هستند چون فیلسوفی ارسطویی و لذا یونانی هستند ولی همان آنها اگر وارث حکمای یونان باستان و افلاطون میشدند، مشرقی محسوب میشدند. با این وصف ابن رشد ارسطویی هم تفکرش مغربی است و در مغرب جغرافیای عالم اسلام بسر میبرده است، ولی فارابی و ابنسینا مغربی هستند، بااینکه در مشرق جغرافیای عالم اسلامی زندگی میکردند.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#شهرام_پازوکی|#همایش_فلسفه
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
✏️در همایش تخصصی «ابنسینا و فلسفه یونان» مطرح شد (قسمت دوم)
قسمت اول را از این جا مطالعه کنید
https://eitaa.com/philtheo/1590
✅این استاد فلسفه در ادامه افزود: میتوان ابنسینا و فارابی را به تعبیر سهروردی، فیلسوفی ذوقی و نه بحثی دانست و یا در مسیر رو به مشرق بودن در نظر گرفت. ابنسینا با قرونوسطی، ارسطوی یونانی را چنان عرضه کرد که ابتدا این ارسطو مسلمان شد و سپس در الهیات مسیحی، مسیحی شد. ابنسینا بر فلسفه نبوی خویش توانست این مشکل را حل کند که اگر مسلمانان بخواهند اعتقادات مذهبی خود را حفظ کنند، چگونه میتوانند مانند ارسطو بیندیشند و اینک این نکته مهم را مسیحیان از وی آموختند. از حیث تاریخی، ارسطو وقتی در قرونوسطی موردتوجه قرار گرفت، قبلاً برخی آثار منطقیاش به زبان لاتین ترجمه شده بود. وقتی هم آثار فلسفیاش از یونانی به عربی و از عربی به لاتین ترجمه شد، این ارسطو بود که در فلسفه فارابی و ابنسینا مسلمان و دیندار شده بود.
شهرام پازوکی گفت: بابیان اینکه با پیدایش عالم مدرن، مغرب زمین متوجه غربی بودن خود شد و غیر از خود را مشرقی خواند، ادامه داد: در دوره مدرن، غربی بودن معنای خاصی یافت. اقتضای دوره مدرن چنان است که مغربی بودن ارزش مییابد و با پیدا شدن تمدن، مغربی خود را متمدن و غیرخود را مشرقی یعنی بربر میخواند. بدین معنا مدرن بودن یعنی غربی بودن و یعنی یونانی بودن.
وی در پایان سخنان خود گفت: هایدگر معتقد است غرب از یونان آغاز میشود، نه از مشرق حکمت یونان، بلکه آنچه از انتها به آن رسیده بود. اندیشمندان دوره رنسانس دیگر نمیتوانستند یونان متأخر و متقدم را درک کنند. در تاریخ فلسفه اسلامی از فارابی و ابنسینا تا ملاصدرا هیچگاه یونان ارسطویی مغربی غلبه نیافت. تنها نمونه فیلسوف ارسطویی محض یعنی ابن رشد هم شارح یا مفسر است. او نمیتوانست موسس یک نظام فلسفی باشد و در حد یک شارح ارسطویی باقی ماند. پس از ملاصدرا هم آنچه تاکنون گسترش یافته شرح و تفسیر ملاصدرا است. لذا یونانیت در عالم اسلامی برخلاف اروپا به تأسیس مدرنیته و تفکر مدرن نرسید که بتواند عصر مدرن را تأسیس کند، اما اینکه این حسن آن محسوب میشود یا عیب، مسئلهای است که ملاک آن لازمه مقدماتی دیگر است که باید بررسی شود.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#شهرام_پازوکی|#همایش_فلسفه
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
✏️نوآوری در گرو گفتوگو با فلسفه غرب است
✅عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به ارائه راهکارهایی برای شکلگیری نوآوری در فلسفه اسلامی پرداخت و بیان کرد: نوآروی با برقرار کردن دیالوگ با فلسفه غرب که از آسمان هفتم تنزل کرده و این جهانی شده است حاصل میشود، کاری که علامه طباطبایی نقطه عطف آن بود اما پس از آن متوقف شد.
یکی از علومی که از دیرباز موردتوجه بوده، فلسفه است که حتی از این علم به مادر علوم نیز تعبیر میشود، فلاسفه بزرگی در غرب و شرق عالم به فلسفه پرداختهاند و هر یک نیز با شیوه خود با مسائل مواجه شدهاند، اخیراً نیز شاهد هستیم که فلسفه بهویژه در غرب کارکرد دیگری پیداکرده و بهنوعی در پی حل مشکلات بشر برآمده است. از طرفی در عالم اسلام نیز میراث گرانبهایی وجود دارد که هماکنون در اختیار فلاسفه مسلمان است و شروح فراوانی نیز بر آنها نگاشته شده است.
امروزه تحولاتی درزمینهٔ مدرنیته و پیشرفت تکنولوژی در غرب به وجود آمده و برخی معتقدند که ریشه این تحولات فلسفی است و همین مسئله ما را بر آن داشت تا این موضوع را پیگیری کنیم و به این مسائل بپردازیم که اساساً فلسفه و اهداف آن کدام است، این علم چه نقشی در به وجود آمدن مدرنیته داشته و وضعیت کنونی فلسفه اسلامی به چه ترتیب است و نیازمند چه مواجههای است.
ازاینروی با حجتالاسلاموالمسلمین علیرضا قائمینیا، عضو هیئتعلمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به گفتوگو پرداختیم که مشروح آن ازنظر میگذرد؛
ادامه این مصاحبه علمی را از پایگاه اینترنتی پژوهشکده فلسفه و کلام مطالعه کنید.
http://yon.ir/mNoXo
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام
#علیرضا_قایمی_نیا
#فلسفه_غرب
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
نقد عقل نظری در فلسفه اسلامی
(سخنرانی استاد محمد تقی سبحانی در همایش «جایگاه عقل در کلام و فلسفه»)
قسمت دوم
4⃣روش و فرایند معرفت فلسفی:
فیلسوفان روشهای عقلی در معرفت را به سه گونه قیاس و استقراء و تمثیل تقسیم می کنند و تاکید می کنند که تنها روشی که در فلسفه متافیزیک به کار می آید، همان قیاس است و آن دو دیگر، به یقین و معرفت مطلوب نمی رسد.
آنها سپس با تقسیم مواد قیاس به پنج گونه خاص ( برهان، جدل، خطابه، شعر و مغالطه) تنها راه صحیح را برهان می دانند.
فلاسفه برهان را یقینآور(خواهیم که منظور معنای خاصی از یقین منظور است) و دیگر صناعات را غیر یقینی می دانند و برای یقین شش مقدمه بدیهی برمیشمرند که دیگر گزارههای فلسفی به این ششتا باز می گردد: اولیات، مشاهدات، تجربیات، متواترات، فطریات و حدسیات.
🔅نقدها:
۱. برخی از این مقدمات، بدیهی نیستند، بلکه چنان که خود تصریح کرده اند، در پشت خود، قیاسات مخفی دارند و از این رو اینها را نباید از مبادی اولیه برهان دانست بلکه خود نظری هستند و نیازمند اثبات. تجربیات، فطریات و متواترات از این دست می باشند و حدسیات را هم بنابر تقریر مشهور باید از همین دست به حساب آورد. پس تنها اولیات و حسیات از مبادی اولیه می باشند و بقیه به اینها باز می گردند.
۲. به جز اولیات و مبادی دیگر که به اولیات برمی گردد، بقیه گزارهها یا اصلا یقینی نیستند و یا اگر هم یقینی بشوند، یقین مورد نظر فیلسوفان نیستند و عملا در دستگاه فلسفی به کار نمی آیند
۳. گزارههای اولی که گفته می شود که تصور موضوع ومحمول برای تصدیق آنها کفایت می کند، غالبا یا قضایای همانگوی( tautological) و یا قضایای تحلیلی(analytic) هستند و این گزارهها هیچ گزارشی از جهان واقع نمیدهند.
اما گزارههای اولی که ترکیبی(synthetic) هستند، چنان محدود و اندکشمارند که به هیچ روی با آنها نمیتوان به یک معرفت متافیزیکی مناسب دست یافت.
۴. با بررسی استدلالهای فیلسوفان در طول تاریخ معلوم می شود که آنها خود به این منطق برهانی التزام نداشته و از مبادی غیر یقینیِ فراوانی در ادله خود استفاده کردهاند که خود تایید می کند که منطق برهان به معنای معهود، در فلسفه چندان مصداقی ندارد.
5⃣ حاصل معرفت فلسفی:
فیلسوفان به صراحت ادعا می کنند که برهان، ما را به «یقین به معنای اخص» می رساند و در تعریف آن می گویند که برخلاف یقین عام که همان اعتقاد جازم است، در یقین خاص، علاوه بر اعتقاد جازم، «محال بودن نقض گزاره» هم وجود دارد.
به عبارت دیگر، اگر در یقین عام «لایحتمل نقیضه» مطرح است، در یقین خاص «لایمکن نقیضه» وجود دارد.
🔅نقدها:
۱.چنان که گذشت، هیچ یک از مبادی برهان به جز اولیات، از ویژگی یقین خاص برخوردار نیستند و از این رو، فیلسوف مسلمان باید همه مدعیات فلسفی خود را با اولیات (گزارههای ترکیبی پیشین) به سرانجام برساند که آن هم ناممکن است
۲.حقائق جهان از تنوع فراوان برخوردار است و بخش بزرگی از واقعیت هستی، پدیدههائی است که از طریق احساس، تجربه، استقراء، تاریخ و وحی به ما می رسد و تفسیر هستی بدون در نظر گرفتن این حقائق، نارسا و ناراست است. گزارههای اولی غالبا به حقائق عام و انتزاعی بازمی گردد و به تنهائی کاروان فلسفه را به مقصد نمی رساند.
6⃣ نتیجه:
دستگاه معرفت شناسی فلسفه، با هدفگیری برای دستیابی به یقین خاص، عملا نه تنها معرفت فلسفی را از روشها و مبادی گوناگون معرفت انسانی و الهی محروممی کند، بلکه قلمرو فلسفه را به حوزهها و موضوعات خاص کلی و انتزاعی محدود می کند و در عمل هم نمی تواند به وعده خود برای التزام به یقین خاص وفا کند.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#محمد_تقی_سبحانی
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir/
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
✅حجت السلام و المسلمین ربانی گلپایگانی:
☪آیتالله سبحانی شخصیتی بینظیر در علم کلام هستند/ لزوم مبارزه علمی حوزه با هجمهها
✏️استاد و محقق کلام حوزه علمیه ضمن تجلیل از شخصیت علمی و اخلاقی آیتالله سبحانی به ویژه در علم کلام تأکید کرد: امروز هجمههای دینستیز و سکولار با عنوان تهاجم فرهنگی به کشور به میزان زیادی وارد میشود و وظیفه حوزه و مراکز پژوهشی آن است که متناسب با آن به مقابله علمی بپردازند.
ربانی گلپایگانی، استاد و محقق کلام حوزه علمیه و از شاگردان برجسته آیتالله العظمی سبحانی امروز اول آذرماه، در همایش ملی فلسفه کلام که در دفتر قم پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد، گفت: امروز هجمههای دینستیز و سکولار با عنوان تهاجم فرهنگی به کشور به میزان زیادی وارد میشود و وظیفه حوزه و مراکز پژوهشی آن است که متناسب با آن به مقابله علمی بپردازند.
وی افزود: شاهد هستیم که پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی با مدیریت خوب و مدبرانه آیتالله رشاد در مواجهه با این تهاجم کارهای خوبی کرده و پژوهشهای گرانقدری در زمینههای مختلف علوم انسانی داشته است.
ربانی گلپایگانی با تجلیل از مقام علمی آیتالله سبحانی و به خصوص تخصص ایشان در علم کلام با بیان اینکه از سال ۵۶ در محضر ایشان بوده است، افزود: بنده به جایی نرسیدهام اما همین مقداری را هم که در زمینه کلام قلم زده و مطلب نوشته و تحقیق کردهام مدیون ایشان هستم؛ آیتالله امینی در مورد ایشان میفرمودند که آیتالله سبحانی به اندازه پنج نفر تلاش علمی دارند و ایشان فردی فاضل، عالم و محققی دقیق و صاحبنظر و استادی فرزانه و عظیم الشان و از مفاخر حوزه هستند.
این استاد حوزه همچنین درباره علم کلام و فلسفه کلام بیان کرد: فلسفه علم کلام زیر مجموعه فلسفه علم است؛ فلسفه هم در نگاهی تاریخی همواره سه ویژگی داشته است؛ تمایل به وضوح، نگرش نقادانه و استدلالگرایی و پرهیز از ترجیح سلیقه شخصی بر برهان.
ربانی گلپایگانی با بیان اینکه فلسفههای مضاف، فلسفههایی است که متعلق و موضوع آن مانند فلسفه هنر و حقوق و ... ذکر میشود، اظهار کرد: اولین کسی که این موضوع را در میان اندیشمندان شیعه به خوبی مطرح کرد شهید مطهری بود که در آموزش فلسفه این اصطلاح را به کار بردهاند.
وی با بیان اینکه فلسفه علم دارای دو کاربرد خاص و عام است، تصریح کرد: کاربرد خاص آن، علوم تجربی است و کاربرد عام به هر علمی از علومی بر میگردد؛ یعنی هر علمی فلسفه دارد همچنین معرفتها را به درجه اول و درجه دوم تقسیم میکنند، که معرفت درجه دوم این است که بعد از شکلگیری علمی، فیلسوفانه سراغ آن علم برویم پس فلسفه علم کلام هم علمی درجه دوم است.
استاد و محقق حوزه علمیه با اشاره به مسائل فلسفه ادامه داد: بیش از ده موضوع در تمامی علوم وجود دارد که از جمله میتوان به تبیین موضوع علم؛ غایت، مسائل علم، مبانی و پیش فرضها، منابع و ابزارهای معرفت، رابطه با علوم دیگر، رهیافتهای علم، نقش و کارکرد فردی و اجتماعی علم، موانع و مشکلات و آسیبها و راه حلهای آن علم اشاره کرد که برخی از این مسائل از اهمیت بیشتری برخوردار است.
🖊حجت اللاسلام و المسلمین ربانی گلپایگانی با بیان اینکه روش فلسفه، عقلی است اظهار کرد: گاهی عقل در مفهوم تجریدی آن مانند ریاضی و ... کاربرد دارد و گاهی عقل انضمامی در آن کاربرد دارد و در روششناسی نیز رو بسیط و ترکیبی داریم.
این استاد و محقق حوزه با بیان اینکه در علم کلام روشهای نقلی، عقلی و سلوکی برای بررسی این علم داریم همچنین در فقه، روش عقلی _ نقلی است، بیان کرد: فلسفه علم کلام، پژوهش فیلسوفانه در مورد علم کلام است.
وی درمورد تعریف علم کلام با بیان اینکه تعیین، تبیین، اثبات و دفاع وظیفه کلام است، تاکید کرد: پس فلسفه علم کلام پژوهشی فیلسوفانه در مورد مسائل علم کلام است.
ربانی گلپایگانی با اشاره به پیشینه فلسفه علم کلام با بیان اینکه علمی جدید است گفت: اگر مراد پرداختن به مسائل علم کلام است بخش عظیمی را مرحوم لاهیجی در آثار خود(گوهر مراد) مورد بحث قرار داده است و در میان معاصرین نیز مرحوم شهید مطهری به صورت مستوفا به آن پرداخته است.
این استاد و محقق حوزه علمیه تصریح کرد: البته باید در میان معاصرین از حضرت آیتالله سبحانی هم یاد کنیم؛ ایشان ولو اینکه در مورد فلسفه علم کلام، بحث مستقلی ندارند ولی در مقدمه کتاب معجم طبقات المتکلمین و دیگر آثار به صورت مبتکرانه وارد این مباحث شده و خلأها را پر کردهاند از جمله بحوث فی الملل و النحل است که بینظیر است.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#ربانی_گلپایگانی|#جعفر_سبحانی|#همایش_فلسفه_علم_کلام
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
🖊ششمین جلسه شورای تصمیم گیری همایش جاودانگی نفس در اسلام ومسیحیت
✏️این جلسه در تاریخ 1397/09/05 با حضور دکتر سوری ، دکتر ناصری وآقای بابامیر برگزار شد در این جلسه که راس ساعت ده و سی دقیقه شروع شد آقای بابامیر دبیر اجرایی همایش به گزارش دهی روند همایش پرداختند و در ادامه برای چگونگی انجام دو پیش نشست و مصاحبه ها از اساتید مطرح تصمیماتی گرفته شد.
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#ربانی_گلپایگانی|#محمد_سوری|#همایش_جاودانگی_نفس_وبدن
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo
#پژوهشکده_فلسفه_وکلام|#ربانی_گلپایگانی|#محمد_سوری|#همایش_جاودانگی_نفس_وبدن
پايگاه اطلاع رساني پژوهشکده فلسفه و کلام
http://phil.theo.isca.ac.ir
کانال رسمي پژوهشکده فلسفه و کلام
https://eitaa.com/philtheo