چرا همه چنلا یا دارن 🐘 میشن یا محدود؟
آخه کدوم دلقکیه که داره گزارششون می کنه؟🔪🔪🔪
*عزیزوم بیا کارت ندارم فقط میخوام با چاقو هام قلقلکت بدم💞*
اردوگاه دورگه ها شعبه سوگورو؛
بتا ؛ دومین حرف! (Β β) _ریشه و تلفظ نام یونانی: Βήτα (تلفظ: ویتا یا بِتا) ریشه: برگرفته از حرف "ب
گاما ؛سومین حرف! (Γ و γ)
تلفظ : تو زبان یونانی باستان، "گاما" معمولاً مثل "گ" تلفظ می شد.
تو یونانی مدرن، بسته به موقعیت و حروف دیگه ، ممکنه «ی» یا «غ» هم تلفظ بشه.
مثلاً قبل از حروف صدادار صداش به «ی» نزدیک میشه.
- ولی بقیه اوقات صداش شبیه «غ» یا «گ» عه.
#حروف_یونانی
#یونان_شناسی
اردوگاه دورگه ها شعبه سوگورو؛
گاما ؛سومین حرف! (Γ و γ) تلفظ : تو زبان یونانی باستان، "گاما" معمولاً مثل "گ" تلفظ می شد. تو یونان
_ ریشه و شکلگیری
حرف گاما از حرف فنیقی گیمل شکل گرفته. * می دونستید گیمل به فنیقی می شده شتر؟🤣*
_مثال
زمین یا خاک : γῆ ( گِه )
- این واژه ریشه چند تا کلمه علمیه :
- geology (زمینشناسی)
- geography (جغرافیا)
- geometry (هندسه)
اردوگاه دورگه ها شعبه سوگورو؛
_ ریشه و شکلگیری حرف گاما از حرف فنیقی گیمل شکل گرفته. * می دونستید گیمل به فنیقی می شده شتر؟🤣*
_کاربردهای علمی و نمادین
تو ریاضیات و فیزیک، γ نمادهایی مثل:
- ضریب گاما تو نسبیت خاص
- توزیع گاما تو آمار
- پرتوهای گاما تو فیزیک هستهای
- تو زبانشناسی، برای نشون دادن صداهای خاص تو آوانویسی استفاده میشه.
هدایت شده از کتابخونهیزیرشیروونی.
توجه: این تقدیمی صرفاً برای قاتلهای سریالیایه که نویسندگی رو به عنوان پوششون انتخاب کردن.✨
این پست + اینیکی رو فور کنید [اگه چنل دارید] ،
تا اینطرف بهتون بگیم به عنوان یه قاتل سریالی، با چه لقبی مشهور میشید ؛
و اونطرف بهتون بگیم اگه یه رمان جنایی بنویسید، رمانتون با چه جملهای شروع و با چی تموم میشه !
تگهاتون رو بفرستید برای قاتلارشد.
[ویابرایحفظهویتتون]
-ممبرهاهممیتوننشرکتکنن.
-عضویتتونالزامینیستقات-چیز،نویسندههایعزیز.✨
هدایت شده از کتابخونهیزیرشیروونی.
رمان جناییای که شما مینویسیش،
اینجوری شروع میشه:
-برای دختر عزیزم.
و اینجوری تموم میشه:
-ببخشید که مجبور شدم کل این ۱۷۳ صفحه رو دروغ بگم.
هدایت شده از ησ¢тινєℓℓє
اسمی که دنیای رسانه برای شما انتخاب میکنه "عروسکگردان"ه
دلیلش هم وقت و دقت وسواسگونهایه که روی ظاهر قربانیانت گذاشتی
همه با موهای بلوند چتری، چشمای رنگی و لباسهای قرمز بلند پیدا شدن و دست و پاهاشون به نخ بسته شده بود
دقیقا مثل یه عروسک خیمهشببازی
هدایت شده از شماره "۱"
همیشه میخواست وارد جنگل تاریک بشه
مطمئن بود رازی توی جنگله که اونو فرا میخونه
یه موجود عجیب
با اصرارهای پدر و مادرش و همه که بهش گفتن بودن وارد جنگل نشه تیر کمانش رو برداشت و وارد جنگل شد
چیز خاصی تو جنگل نبود، چرا بود
خرس بود
خوردش
این چنین شد که متوجه شدید همه چیز نباید خوب و خوش پیش برود😌