#مرثیه_مسلم_بن_عقیل #ایام_مسلمیه
@shere_aeini
آهش زمین کوفه را غم بار می کرد
از فرط غربت تکیه بر دیوار می کرد
_
شرمنده بود و خسته بود و دل شکسته
بهر کسی گوئی دعا بسیار میکرد
_
نامردی و نیرنگ شهر کوفیان را
در غربت پس کوچه ها اقرار میکرد
_
دلواپسی در دیده گانش موج میزد
با نا امیدی زیر لب تکرار میکرد
_
کوفه نیا ،کوفه نیا امروز در شهر
با هر که حرفت را زدم انکار میکرد
_
کوفه نیا من با دو چشم خویش دیدم
آهنگرش هم روز و هم شب کار میکرد
_
بازار تیر و تیغ و نیزه داغ داغ است
هرکس برای کشتنت انبار میکرد
_
آنکه برایت نامه ها میداد دیروز
امروز بر قتل شما اصرار میکرد
_
آقا نیا در کوفه تو یاری نداری
دشمن فقط داری هواداری نداری
_
پیر و جوان این جماعت بی وفایند
عبد زن و فرزند و یه کیسه طلایند
_
دیروز مشتاق وصال یار بودند
امروز هم پیمانه با اهل زنایند
_
کوفه نیا این قوم قصد جنگ دارند
در انتظار کشتن طفل شمایند
_
اهل حرم را باز گردان اهل این شهر
در فکر غارت کردن خلخال هایند
_
من از سر بازار ها فهمیدم اینها
پایش بیفتد بی حیای بی حیایند
_
🔸شاعر:
#حسین_محسنات
_________________________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
وصال حوری جنت نمیکند شادش
کسی که صحن نجف شد قرار و میعادش
خوش آن کسی که به هر نحو نسبتی دارد
خوشا به حال پیمبر علیست دامادش
خوشا به حال رگ و اصل و نسل ساداتی
که میرسد به ولایت قطار اجدادش
خوشا سعادت سلمان که نخل های علی
ز بردگی زمین کرده است آزادش
خوشا لیاقت شیعه که بین ظلمت قبر
چراغ حب علی میرسد به امدادش
خوشا به صفحه ی تقویم هجری و شمسی
شکوه نام غدیر است بین رخدادش
خوشا طنین صدای رسای مؤذنه ای
که نام اشهد ان علیست فریادش
علی کسیست که نامش دلیل زلزله هاست
کسی که کعبه ترک خورد روز میلادش
علی کسی که از آغاز تا خود محشر
نزاده مادر گیتی شبیه و همزادش
علی کسیست که فطرس پرش هوایی شد
به دست حضرت مشکل گشای نوزادش
به طول حب علی و به عرض عشق حسین
اتاق کعبه چه وسعت گرفته ابعادش
علی کسیست که هر دم پناه بی کس هاست
علی کسیست که جانم فدای اولادش
🔸شاعر :
#حسین_محسنات
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
هدایت شده از اشعار ناب آئینے
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
@shere_aeini
خواست تا آینه را محو تماشا بکشد
دست عشقی به سر و روی تولا بکشد
یک مسیحا نفسی فوق مسیحا بکشد
کعبه را هم به تکاپوی تمنّا بکشد
بر دو چشمان بشر سُرمه ای از شبنم زد
((عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد))
عشق آئینه ی رخسار خداوند جلیست
یا شرابیست که سرمستی آن لم یزلیست
گاه تلخ است ولی تلخی آن هم عسلیست
عشق تا بوده علی بوده وتا هست علیست
باید عاشق شوی و تابع قانون باشی
((شرط اول قدم این است که مجنون باشی))
زندگی را بجز از حب علی نیست هدف
داده شاهنشه لولاک به افلاک شرف
منکر حب علی کرده فقط عمر تَلف
حُب حیدر صدف و شیعه ی او دُرّ نجف
من گدای نجفم ، نوکر مادر زادم
((چه کنم کار دگر یاد نداد استادم))
از ازل تا به ابد سر نهانیست علی
آفرینش همه را باعث بانیست علی
شخص ما فوق زمانی و مکانیست علی
همه جا هست بگوئید کجا نیست علی
مدح بابای بشر جور دگر باید گفت
((ها علیٌ بَشرٌ کَیْفَ بَشَرْ باید گفت))
یا علی ردّ تو تا عرش خدا در رصد است
روئیت ماه رخت علت هر جزر و مد است
زور بازوی تو هر لحظه نبی را مدد است
خم ابروی تو خود قاتل صد عبدود است
حک شده بر تن تیغ دو دمت حضرت شاه
((ذکر لا حول و لا قوه الا به الله))
چشمه فیض تو یک قطره ی آن زمزم شد
کعبه بر خاک تو افتاد و گِلش مَحرم شد
نام تو، توبه ی مقبول لب آدم شد
با نفسهای تو، انفاس مسیحا دم شد
نه فقط مثل تو هرگز بشری نیست، که نیست
((سرّ گیسوی تو در هر هیچ سری نیست که نیست))
محو حالات تو آیات نماز است علی
بی قرار سحرت، صبح حجاز است علی
یک شب از عمر تو منظومه راز است علی
چه بگویم سر این رشته دراز است علی
نه فقط من که دو عالم همه دیوانه توست
((هر کجا مینگرم جلوه مستانه توست))
نیمه ی راه غدیر آمد و تو راه شدی
آخرین مقصد هر رهرو آگاه شدی
کوری چشم حسودان تو فقط شاه شدی
اَشهد و اَن علیً ولی الله شدی
دو لب لال اذان با تو به فریاد آمد
در نمازم خم ابروی تو در یاد آمد
ای که نطقت همه آیات شریفه است بگو
با سکوتی که بر این ظلم حریف است بگو
با هر آنکس که به دنبال سقیفه است بگو
با کسی که به تنش رخت خلیفه است بگو
این گسل زلزله خیز است که ویرانگه توست
((ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست))
تو فقط محرم اسراری و محروم تویی
ریشه ی ظلم ز جا کندی و مظلوم تویی
حکم قرآن خدا بودی و محکوم تویی
جمع اضدادی و مجهول و معلوم تویی
جامه ی صبر چرا جای زره می پوشی
((مهر بر لب زده خون میخوری و خاموشی))
همه دم در طلبت دیده ی من بارانیست
تا ابد ذکر تو در سینه ی من طوفانیست
از مقام تو سرودن نه به این آسانیست
شعر میگویم و سر منشأ آن حیرانیست
مثل گیسوی پریشان رها در بادم
(( زلف بر باد نده تا ندهی بر بادم))
🔸شاعر :
#حسین_محسنات
_______________
🔹اشعار ناب آئینے🔹
@shere_aeini
بسم الله ....
شد سینه ی تاریخ از هرم غمت گرم
شد چشم دوران از خروش زمزمت گرم
بازار دنیا آخر از رونق می افتد
اما همیشه هست بازار غمت گرم
تا پا گرفتم در دل من پا نهادی
ای عشق پا بر جای عالم ، مَقدَمت گرم
کرده است دنیا پشت من را خالی اما
پشت من است از تکیه گاه محکمت گرم
دلهای مرده جان گرفته با دم تو
حقا مسیح آل زهرایی، دمت گرم
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
دارم میان سینه از این غم حرارتی
شادم در این عزا و ندارم شکایتی
هرگز به همنشینی دنیا نمی دهم
آن لحظه ای که دست دهد با تو خلوتی
هر صبح و شام در غم تو گریه میکنم
مثل مصیبت تو ندیدم ، مصیبتی
این گریه، روز حشر مگر یاریم کند
ورنه تمام عمر نکردم عبادتی
خاکت شفاست، روضه ی تو عرش کبریاست
جانم چه جایگاه رفیعی، چه تربتی
دست کریم تو طمعم را زیاد کرد
خیلی تو با گدای خودت با محبتی
در شرح مهربانی تو سخت الکنم
در وصف رحمت تو ندارم عبارتی
عمریست بی قرار تو هستم، گمان کنم
بین من و تو شکل گرفته رفاقتی
زیر لحد اگر تو بیایی کنار من
دیگر چه وحشتی، چه هراسی، چه ظلمتی
گریان روز محشرم و اشک مادرت
آن دم که میکند تن بی سر قیامتی
#حسین_محسنات
۱۱ مرداد ۱۴۰۱
@pileyeparvaz
از راه رسید و طاق کسری لرزید
در کعبه شکوه لات و عُزا لرزید
پلکی زد و خاموش شد آتشکده ها
پلکی زد و ناقوس کلیسا لرزید
آنشب که رسول خاتم از راه رسید
اِبلیس ز خوف خود سراپا لرزید
از نور برآمده ز خورشید رُخش
از مشرق تا مغرب دنیا لرزید
آنقدر خدا درون او پیدا بود
هر دیده که شد محو تماشا لرزید
تا چشم به روی خلق دنیا وا کرد
جانهای مسخّر شده را رسوا کرد
او آمد و سحر ساحران باطل شد
دین همه ی پیمبران کامل شد
تا گام به روی خاک تف دیده نهاد
جانها همه زیر پاش ناقابل شد
تا شاعر روح بی کرانش باشد
تا روز جزا فرشته ای شاغل شد
دستی به سر زمین پر درد کشید
بی وقفه شفای درد ها عاجل شد
سرچشمه ی رحمت است این روح عظیم
او آمد و رحمت خدا نازل شد
امشب شب نور است و نزول برکات
برخاتم انبیا محمد صلوات
با آمدنش جهان پر از نور شده
چشمان شیاطین زمان کور شده
تا فرش کنند راه این کودک را
صدها بال فرشته مامور شده
او آمده معراج بَرَد انسان را
ذاتی که چقدر از خدا دور شده
او آمده تا یک تنه فریاد شود
در ماتم دختران در گور شده
او آمده تا عوض کند دنیا را
او آمده پرورش دهد زهرا را
از راه رسید آنکه نظیرش علی است
مردی که مرید سر بزیرش علی است
در مدح و ثنای او همین بس که یکی
از خیل غلامانِ اسیرش علی است
از قول حدیث منزلت میگویم
شاه است پیمبر و وزیرش علی است
او کار سپاه کفر را یکسره کرد
با فوج سپاهی که امیرش علی است
در جنگ احد در آن هیاهوی نبرد
دیدیم که جوشن کبیرش علی است
هر چند که یار غارها بسیارند
یاری که شده است دستگیرش علی است
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
غارت و نیرنگ و کشتار است منوال یهود
غرق در خون مسلمان است چنگال یهود
ای منافق های در ظاهر مسلمان حرکتی
تا کجا بی اختیاری ، تا کجا بی غیرتی
تا به کی در کاخ اربابان ثروت برده اید
دل به قانون حقوق بی بشر خوش کرده اید
بنگرید این دست تا مرفق به خون آغشته را
خوب بشناسید قابیل برادر کشته را
سرخی رنگ عقیق امروز رنگ خون شده است
سرو آزادی اسیر سایه ی زیتون شده است
کاش ابراهیم بردارد تبر را زود تر
هر نفس نمرود دارد میشود نمرود تر
گرم تکثیر است ذکر یا علی بر دارها
این زمین دیگر لبالب گشته از تمارها
عاقبت فریاد مظلومان جهانی میشود
ائتلاف ما خراسانی، یمانی میشود
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
هدایت شده از Asemani
هدایت شده از هیأت منتظران حضرت مهدی (عج) بهبهان
🌸 جشن شام نیمه شعبان
🔅سخنران: حجتالاسلام اژدری
🔅مداح: کربلایی مهدی سبکرو
🔻 چهارشنبه ۱۷ اسفند، ساعت ۸:۳۰ شب
🔻 ذوالفقاری، چهار کوچه بعد از بهداری، سمت چپ، انتهای کوچه، منزل محسنات
〽️ مراسم در کوچه برگزار خواهد شد.
هیأت منتظران حضرت مهدی (عج)
🆔 http://eitaa.com/tajil_ir
قسم به تابش خورشید تابناک نجف
منم غلام علی، عبد سینه چاک نجف
کبوترانه اسیرم، اسیر گنبد او
که زنده ام به هوای حرم، خوراک نجف
سرشته اند گِل قلب بی قرارم را
ز خاک کرب و بلا و شراب تاک نجف
تمام عرش به من غبطه میخورد، وقتی
نهاده ام سر خود را به روی خاک نجف
به شوق وعده ی شیرین من یموت یرنی
خدا کند به جوانی شوم هلاک نجف
#حسین_محسنات / تیرماه ۱۴۰۲
@pileyeparvaz
آمد از قلب حرم ماه منور شده ای
کعبه ی با نفس عشق معطر شده ای
عاشقی واله و حیران حسین ابن علی
سوره ی کوثر قرآن حسین ابن علی
سیزده ساله ای از سلسه ی آل الله
دست پرورده ی دامان ابا عبدالله
چقدر سیرت نیکوی حسن را دارد
این پسر کیست چرا بوی حسن را دارد ؟
زده بر حرز علی جان مدد خود ، گرهی
پهلوان است و نپوشیده به پیکر زرهی
آمده نذر کند دست و سر و جانش را
تا که آرام کند جان پریشانش را
یاعلی گفت و خودش را به دل قوم رساند
رجزی خواند و دل لشکریان را لرزاند
گفت این مرد که تنها شده بابای من است
همه ی دین من است و همه دنیای من است
داده آغوش همین مرد سر و سامانم
پای تنهایی او تا یم خون می مانم
من همان زاده ی آن حضرت ضرب الاجلم
قاسم بن الحسنم وارث شیر جملم
پدرم گفته که جان تو به قربان حسین
پدرم بود خودش بی سر و سامان حسین
تا که نام از حسن آورد نفس بند آمد
بانگ تکبیر هم از عرش خداوند آمد
شیر مرد است و پی فتح و فتوح آمده است
لشکر از طرز نبردش به ستوه آمده است
از دم تیغ گذر داد حرامی ها را
یک به یک زد به زمین ازرق شامی ها را
دشمن از میسره تا میمنه حیران شده است
در دل معرکه او یک تنه طوفان شده است
ذکر یافاطمه میداد فقط نیرویش
نیست مردی که شود یک تنه رو در رویش
ناگهان فوج کماندار هدف را دیدند
شیر بی واهمه ی بیشه ی تَف را دیدند
آسمان تار شد از بارش بی وقفه ی تیر
دشت خونبار شد از بارش بی وقفه ی تیر
دوره کردند تنش را و سرش ریخته اند
جای سردار جمل بر پسرش ریخته اند
در دل معرکه اوقات دگرگون شده است
قمر فاطمه در هاله ای از خون شده است
با لبی تشنه، تنی خسته وصد چاک افتاد
کوچه تکرار شد و فاطمه بر خاک افتاد
سنگهایی که پیاپی به سر او میخورد
نیزه با نیت مسمار به پهلو میخورد
هرکسی سمت تنش نیزه ای انداخته است
سم مرکب به روی سینه ی او تاخته است
پیکر بی رمقش در دل لشکر تنهاست
میکشد پا به روی خاک و دمش یا زهراست
روی خاک است و به ندرت نفسی می آید
زده ام فالی و فریادرسی می آید
در دل گرد و غبار آمده از راه حسین
گریه در گریه از این ماتم جانکاه حسین ...
کرد او را بغل اما ، ز بغل میریزد
دارد از گوشه ی لبهاش عسل میریزد
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
خورشید تب دارد
روز رباب از اشک اصغر رنگ شب دارد
در بین آغوشش
ارباب عالم شیرخواری جان به لب دارد
یک کودک تشنه
کَز فرط شیرینی رُخش رنگ رطب دارد
چیزی نمی خواهد
طفلی که تنها قطره ی آبی طلب دارد
از شرم ششماهه
مانده عمو در علقمه، بس که ادب دارد
دارد کنار رود
از تشنگی جان می دهد اصغر، عجب دارد
بغض علی دارند
این قوم اگر با شیرخواری هم غضب دارد
با طفل میجنگند
کودک کشی شان ریشه در جهل عرب دارد
هرچند او طفل است
اما همین کافیست از حیدر نصب دارد
او یادمان داده
طفلی که در کرب و بلایش امتحان داده
او مرده بود اما...
هل من معین شاه، اصغر را توان داده
این گریه و زاری
باشد زبانی که خدا به بی زبان داده
در اصل با گریه
بر موذنه جای علی اکبر اذان داده
با دست بی جانش
تنهاییه ارباب عالم را نشان داده
ای حرمله بس کن
لعنت به دستی که به دستانت کمان داده
تیری زدی اما...
تیری که عباس دلاور را تکان داده
تیر تو سنگین بود
با دیدن آن کودک ششماهه جان داده
تیرت سه سر را زد
بابا، رباب، اصغر ، سه جان توامان داده
ارباب حیران است
آخر کمی نگذشته که تازه جوان داده
خون گلویش را
ارباب با گریه به دست آسمان داده
حلقوم پاشیده
خون میچکد از گوشه ی لبهای خشکیده
وای از دل مادر
آن لحظه ای که حنجر پاشیده را دیده
سر از بدن افتاد...
خیلی رباب از دیدن این صحنه ترسیده
حالا رباب است و
کابوس شبهایی که با چشمان خود دیده
سیراب شد یا نه؟
از شرم مولایش سوالش را نپرسیده
اما جوابش را
از خنده های حرمله در دشت فهمیده
هنگام غارت شد
جسم علی را یک نفر از خاک دزدیده
سر را به نی جا کرد
خورشید شش ماهه به روی نیزه تابیده
لالا علی اصغر
حالا سرت بر نیزه ها آرام خوابیده
#حسین_محسنات
محرم ۱۴۴۵
تیر ماه ۱۴۰۲
@pileyeparvaz
رفتی و غم های عالم بر سرم آوار شدم
زانوانم بی رمق شد چشمهایم تار شد
رفتی و من هم به دنبالت زمین خوردم ، زمین ...
زیر پاهای من ِ دل خسته ناهموار شد
کوهی از ماتم به روی شانه هایم جا گرفت
رفتی و بابای پیرت از جهان بیزار شد
عمه ها در بین خیمه مو پریشان می کنند
حال اهل خیمه هنگام وداعت زار شد
جسم تو از عالم ناسوت سیرابی نخواست
روحت از سیرابی لاهوت برخوردار شد
دست پیغمبر به دستت جام کوثر می دهد
بعثت ختم رسل در کربلا تکرار شد
من به قربان صدایت ای اذان گوی حرم
آن نماز بی ریایت ای اذان گوی حرم
آسمان مبهوت آن سیمای مهتابی توست
عرش حق لبریز از شوق شرفیابی توست
قدسیان خلد برین را ریسه بندان کرده اند
چشم در راه تو و فرمان اربابی توست
شوق پروازت مرا از خویش بی خود کرده است
زندگی شرمنده ی این حجم بی تابی توست
گام بر میداری و معراج می آید پدید
یک قدم برداشتی پایت به او ادنی رسید
این طرف تکرار بعثت آن طرف انکارهاست
در دل این قوم بهر کشتنت اصرارهاست
کاش میمردم نمی دیدم میان خاک و خون
گوهر نایاب من در دست بی مقدار هاست
لحظه ای تاخیر کردم . ارباً اربا کردنت
فاصله بین من و تو دشتی از نیزارهاست
پیکرت از هر طرف دارد دریده میشود
چون غزالی که اسیر گله ی کفتارهاست
چشمهایت لاله گون ، روی لبانت لخته خون
روی پهلوی تو جای سرخی مسمارهاست
کربلا را یک تنه کردی مدینه یا علی
پیکرت انگار ما بین در و دیوارهاست
پاره پاره اکبرم ، پاره جگر کردی مرا
تکه های پیکرت بازیچه منقارهاست
ناله از دل میکشم بالا سر جسمت ببین
گریه های من دلیل خنده ی بدکارهاست
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
بر خاک بودی و تنت آغشته در نیزه
شمشیر بود و سنگ بود و تیر و سر نیزه
میخورد بر پیشانیِ تو سنگ پشت سنگ
میشد فرو در پیکر تو نیزه در نیزه
آمد سنان و خیره شد در چشم پرخونت
تو بیشتر پا میزدی، او بیشتر نیزه
دیگر بس است از این تن بی جان چه میخواهی
ای خیره سر، ای خیره سر ، ای خیره سر،.. نیزه
آن دم که پاره پاره در گودال افتادی
عالم به تو تکیه زد و تو تکیه بر نیزه
زینب به روی تل تو را می دید و هی میگفت
آرام تر ای تیرها ، آرام تر نیزه ....
#حسین_محسنات
محرم ۱۴۴۵
تیر ماه ۱۴۰۲
@pileyeparvaz
اذان رسیده و رگهای حنجرت بر نی
چه محشری شده الله اکبرت بر نی
غروب شد و عروج نماز سرخت را
قیام بسته تمامیه لشکرت بر نی
غروب شد و خیام حرم در آتش سوخت
و خیره ماند دو چشمان خواهرت بر نی
درست لحظه ی غارت سری ز نی افتاد
نداشت طاقت دیدن برادرت بر نی
چقدر فاصله افتاده بین اعضایت
تنت به زیر سُم مرکب و سرت بر نی
غروب شد و هنوزم رباب بی تاب است
ولی به خواب فرو رفته اصغرت بر نی
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
جهان برای سری روی نیزه لک میزد
و صبر آدمیان را خدا محک میزد
سری که بر سر نیزه نشسته بود اما
عروج حنجر آن پله تا فلک میزد
سری که برق نگاهش ، کمان ابرویش
چه خوب تیر یقین را به قلب شک میزد
هجوم باد خزان وحشیانه، سلسه وار
خراش بر پر بی جان شاپرک میزد
درون چشم تری داشت موجی از سیلی
به زخم کهنه ی این کاروان نمک میزد
نگاه هرزه ی ابلیس های بی غیرت
به جسم نازک حوریه ناخنک می زد
ولی چگونه بگویم شده است بی معجر
زنی که عصمت او طعنه بر ملک می زد
زنی که با تن زخمی و روح زهرایش
برای کرب و بلا طرحی از فدک میزد
کتک نخورد عقیله که دم به دم زینب
به چوب خطبه ی خود فتنه را کتک میزد
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
هرجا که گام محکم او پا گذاشته
پا جای پای حیدر و زهرا گذاشته
او عاشق است و پیچ و خم راه عشق را
با سر دویده و همه را جا گذاشته
این کیست این شِگَرف که در اوج ماتمش
پرچم بلند کرده و غم را گذاشته
یک لحظه هم نکرد شکایت ز داغها
این داغ را به قلب بلایا گذاشته
زینب حریف فوج سپاه است از این جهت
او را حسین یک تنه تنها گذاشته
تصویر چشمهاش بجز "ما رَاَیت" نیست
چشمی که پا به عالم معنا گذاشته
تا روز حشر جلوه ی ایثار و عشق را
زینب برای ما به تماشا گذاشته
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
قلبی که در دنیا فرو رفته
هر لحظه ای یک سمت و سو رفته
چون مومنی که با حضور قلب
سمت نماز بی وضو رفته
دارد به خود مشغول می سازد
ما را زمین رنگ و رو رفته
دیگر کجا در فکر پروازیم
از جمع ما این آرزو رفته
روی سیاهی مانده و شرمی
دیریست از ما آبرو رفته
ما یوسفی گم گشته داریم و
از ما توان جستجو رفته
این صبح جمعه وعده ی ما بود
دیر آمدیم و باز او رفته ...
۲۹ ذی الحجه ۱۴۴۴
۲۷ تیر ۱۴۰۲
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz
جهان محو تماشای قیام اربعینی هاست
نجف تا کربلا عرش معلای زمینی هاست
نجف تا کربلا ، تعریف راه عاشقی این است
عبای سبز عاشق انتهای راه خونین است
نجف تا کربلا یعنی برای جنگ قبراقیم
ولی فرمان دهد بهر شهادت سخت مشتاقیم
نجف تا کربلا یعنی بشر دنبال مقصود است
جهان چشم انتظار رویت مهدی موعود است
در این جاده نشانی از شکوه برج و بارو نیست
و این یعنی زمین لبریز از شوق دگرگونیست
همه با هر نژادی خادم سلطان خوبانند
نجف تا کربلا مستضعف و اشراف یکسانند
در این راهی که ایرانی برادر با عراقی هاست
کجا دلها اسیر مرزبندی های بی معناست
همه مانند هم ، پای پیاده ، روزها شب ها
توانی تازه میبخشد به زائر چای موکب ها
تمام خلق در این جاده حسی مشترک دارند
به روی لب دم یا لیتنا کنا معک دارند
در اینجا میشود تنهایی و احساسِ غربت ، گم
میان داد و فریاد ،هَلهِ بیکم ... هَلهِ بیکم
چه زیبا لحظه لحظه جان تشنه میشود سیراب
به لطف سادگیه بی ریایه مشک های آب
در اینجا بیت الاحزان جماعت کنج تنهایست
هزاران گریه مخفی در علمداری و سقاییست
هزاران گریه مخفی در لب خندان دخترهاست
هزاران گریه مخفی در نگاه پشت معجرهاست
برای خوردن نانی هزاران بار خواهش هست
در این جاده برای پیکر خسته نوازش هست
در اینجا از کسی جز حضرت ارباب نامی نیست
در اینجا خارجی می آید و بی احترامی نیست
به آن اندازه که فرق میان اوست با زینب
نجف تا کربلا میگوید عاشق آه یا زینب
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نماهنگ_اربعین
قلبی که دنیا دوست شد ،دنیا ندارد
دنیا ندارد هر کسی مولا ندارد
در جای دیگر عبد شاهانی حقیر است
آنکه نشان نوکریت را ندارد
فرقی میان قلب عاشق با حرم نیست
دل جز برای دلبر خود جا ندارد
من با سلامی بر تو ، هرشب کربلایم
عمریست که پای دلم ویزا ندارد
چیزی از آن دنیا نمیدانم ولی این...
... دنیا برای کربلا همتا ندارد
در کربلا حتی گنه کاران عزیزند
این ویژگی را جنت الماوی ندارد
فهمیده ام از چای سرخ آن عراقی
مستی چای روضه را صهبا ندارد
در اربعین دیدم شکوه زائرانت
کم از شکوه محشر کبری ندارد
در راه درد آبله از یاد من رفت
دیدیم می آید زائری که پا ندارد ...
شعر و دکلمه : #حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار
#غزه_مقتدر_مظلوم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
در آسمان نشان تو میجویم
جایت درون قلب زمین پیداست
حال جهان بدون تو ناجور است
خورشید بی طلوع تو نازیباست
ای شور و حال اشک سحر خیزان
ای چشمه های شام و سحر جوشان
ای ابر خسته دل بکن از باران
شرمنده ی دو چشم ترت دریاست
غرقیم در سیاست روباهی
کابوسهای خواب سحرگاهی
از این زمین مرده چه میخواهی
اینجا سلوک عشق چه بی معناست
بیزارم از علوم مثلث ها
از آسمان تیره ی کرکس ها
از چهره ی نفاق مقدس ها
از مردمی که منطقشان دعواست
برگرد ای قرار زمین برگرد
رحمی به روزگار زمین برگرد
وارونه شد مدار زمین برگرد
دنیای پست، بی تو عجب دنیاست
دنیا اگرچه مقتل جلادیست
جولانگه تفکر الحادیست
اما هنوز اسوه ی آزادیست
سروی که ایستاده ولی تنهاست
تا کی هراس پر زدن از زندان
ترس از هجوم فوج کمین گیران
باشد زمین برای زمین گیران
پرواز اشتراک کبوتر هاست
#حسین_محسنات
@pileyeparvaz | کانال اشعار