eitaa logo
پیشانی‌نوشت
415 دنبال‌کننده
76 عکس
30 ویدیو
8 فایل
💠 اشعار عاطفه جعفری 🔻و شعر "پیشانی نوشتِ" من است...
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از yosefpoor.ir
شب خفته است در مه و باران، دریغ و درد می‌بارد آسمانی از اندوهِ بالگرد شب خفته است در مه و آه است بر لبم بستند خیمه در دل من ابرهای سرد پشت گمان کمان شد از اخبار محتمل با ما ببین که بی خبری‌ها چه‌ها نکرد بادی که سرگذاشتۀ کوهِ غربت است بادا خبر بیاورد از آن بزرگ‌مرد پشت سرِ مسافرِ خود ریختیم آب سر می‌رود ز کاسه صبر، اشکِ غم‌نورد باری بجو به دشت بلاشان، نه پشت میز مردان روزگار چنین‌اند در نبرد مسعود یوسف پور کانال شاعر | رسانه رواج | مدرس۸
هدایت شده از سعیده کرمانی
انالله و انا الیه راجعون بر صورت باغ تا شقایق خندید غم اشک شد و از آسمان باز چکید در سینه‌ی ملت شهادت ، ایران یکبار دگر داغ رجایی جوشید 🍃🍃🍃🍃🍃 عشق است و قبولی زیارت آخر اشک است و تمنای شهادت آخر هرکس بشود خادم درگاه رضا باید بشود شهید خدمت آخر 🍃🍃🍃🍃🍃 ما منتظریم از آسمان برگردی در سبزترین بهارمان برگردی وقتش که رسید در کنار سردار با دولت صاحب‌الزمان برگردی 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
از دیده ما دوید، رود از پی رود این آتش در دل همه از داغ تو بود سخت است برای ما نوشتن اما تاریخ تو را شهید جمهور سرود https://eitaa.com/pishaninevesht
هدایت شده از علی مقدم
هر چند که این داغ به دل سنگین است در کام شهیدمان ولی شیرین است هنگامه خدمت به شهادت برسی والله که عاقبت به خیری این است
مه بود و آه رنگ خبرها پریده بود مه بود و ماه قامتش از غم خمیده بود مه بود و باد بین درختان سوگوار دنبال بالگرد تو، هرسو دویده بود بعد از شبی دقیقه دقیقه رجا و خوف ساعت به هشتِ صبحِ شهادت رسیده بود گل داده بود زخم تو در شیب دیزمار آتش تمام راه گل لاله چیده بود با جان هنوز می‌شنود مشکل مرا آن گوش‌ها که زخم‌زبان‌ها شنیده بود عطر حضور تو چقدر حرف تازه داشت با نسل نورسی که بهشتی ندیده بود ای دیده در رضایت مردم رضای او ای خادمی که مشی و مرامت پدیده بود دست تو مزد خدمت خود را چنین گرفت از دستهای حق که تو را برگزیده بود چون حاج قاسم، آن شبِ بی بازگشتِ سرخ انگشتر عقیق تو در خون تپیده بود https://eitaa.com/pishaninevesht
هدایت شده از yosefpoor.ir
غزلی ارتجالی در سوگ شهید آیت الله سید ابراهیم رئیسی: از درختان عزادار گذر کرد نسیم خبر از سوختنت داشت نفس‌های شمیم دیر جستیم تو را در شب غم، کوه مقام! هر طرف درّۀ مه بود دل از آهِ مقیم دستگیر همه بودن به تو می آمد و شد بین آن جنگلِ بی لاله، عقیقت تقسیم دیر جستیم تو را دیر و تو رفتی از دست ما که امروز به حال خودمان می‌گرییم تو که بودی که پس از رفتنت ای داغ گران می‌برد شهر سر شانه خبرهای عظیم بت تهمت، بت ذلت، بت بی اخلاقی هر چه بت بود به دست تو شکست ابراهیم در بهشتی که تویی کاش که جامان بدهند این رجایی ست که در نسل جدید است و قدیم مسعود یوسف پور https://eitaa.com/yosefpoor_ir
بریز حادثه ات را تو بر سرم باران که مرگ خیمه زده در برابرم باران قسم به جان نه،که جانم چه ارزشی دارد قسم به لحظه ی اندوه رهبرم باران هراس نیست مرا از هجوم طوفان ها اگر که خادم این خاک و کشورم باران مرور کن غم سردار قهرمانت را که من ادامه ی این بغض پرپرم باران بهار را به تماشای باغ دعوت کن به بر نشسته درختان باورم باران سلام میدهم از دور شهر مشهد را به شوق لحظه ی دیدار در حرم باران شب است و شادی لبخند هشتمین خورشید صدای گریه ی نقاره در سرم باران از این زمین به فراسوی آسمان با خود نشان خادمی عشق می برم باران شهید نام بلندیست روی شانه عرش مزین است به این واژه پیکرم باران تویی که قاصد این داغ تازه ای برسان سلام آخر من را به مادرم باران https://eitaa.com/sher_zad https://eitaa.com/pishaninevesht
هدایت شده از مَدرَس/ ۸
اینو باید برای همه کسانی که در این ایام ساکت بودند ارسال کرد... با تاسف فراوان همه‌شون رتبه خواهند آورد! گیر جماعتی افتادیم که اسرائیلی نیستند و هستند!
هدایت شده از علی مقدم
ويدئوهاى فاجعه رفح بسيار وحشتاكه و در هيچ اپلیکیشنی نمیشه منتشر کرد اخبار غزه از زبان دانشجوی فلسطینی ساکن ایران 😭 @sheikh_ali_moghaddam
داغ به قلب خبر می‌زند شرر سرها بدون تن شده تن‌ها بدون سر وقتی جهان گرفته زبان در دهان خود آتش زبانه می‌کشد و می‌دهد خبر یک‌سو نشسته‌است به سوگ پدر، پسر سویی دگر نشسته به سوگ پسر، پدر آتش بگیر تا که بدانی چه می‌کشند ای پلک های تر شده ای بغض شعله‌ور می‌سوزم از صدای زنی در میان دود می‌سوزم از کنایه این روضه بیشتر https://eitaa.com/pishaninevesht
چمدانم هنوز رنگ ملامت راه از چهره نزدوده‌ست و اصلا حوصله‌ی هیچ‌چیز را ندارم حتی طبق معمول به صفحات مجازی هم سر نمی‌زنم. انگشت‌هایم رنجۀ بارند و پاهایم خستۀ راه دشوار. نمی‌دانم چرا در دلم انگار کسی رخت می‌شوید. دلشوره مثل خوره به جانم افتاده و دلیلش را نمی‌دانم. دخترم را به رختخواب گرم و نرمش می‌سپارم و می‌خواهم خاطرات سفر را با استکان چایی مرور کنم، میخواهم به نقاشی استاد قدیریان فکر کنم به چهارخط نیمایی که در کارگاه ایشان نوشتم. به کم‌لطفی‌شان به روضه. به پیراهن مشکی و بغض یامین‌پور فکر کنم، به اینکه آن‌لحظه دلم می‌خواست وحیدیامین پور روضه‌خوان باشد و روضه‌ی آن پیراهن مشکی را برایمان بخواند. من هنوز برای رییس‌جمهور شهیدم به شب شعری دعوت نشدم حتی نتوانستم پای روضه‌ی کسی بنشینم و حسابی گریه کنم آن چهار قطره اشک که کفایت این داغ را نمی‌کند. میخواهم به کلماتی که رضا وحیدزاده به زبان آورد فکر کنم به اینکه چرا در جوابم در مورد علاقه‌ی سهراب به بیدل و سبک هندی و تایید این مطلب گفت: ایماژیم خاصیت سبک خراسانی‌ست و ایماژیسم در سبک خراسانی جریان دارد درصورتی که تا آنجایی که من می‌دانم سبک خراسانی غنایی و مدحی و تشبیه‌یست. و من دلم میخواست در جمع‌بندی کلاس تناسب شعر و نقاشی یکبار به ما شاعران بگویند: چه نقاش باشی چه شاعر و چه نویسنده رسالتتان ثبت تاریخ است. آثارتان راویان تاریخ‌اند برای نسل‌های بعد. اما ناگهان به خودم آمدم و دیدم همسرم می‌گوید: فیلم‌های رفح را نبینی خیلی تلخ است! کنجکاو می‌شوم و می‌پرسم: چرا؟ و شرح می‌دهد هرآنچه را دیده... دلم آرام نمی‌گیرد و خودم صفحات را ورق می‌زنم و هشتگ‌ها را جستجو می‌کنم و به فیلمی از می‌رسم. پدری تن بی سر پسرش را به حالت ایستاده در دست گرفته و پریشان احوال به دور خود می‌چرخد. آن‌طرف تر جسد مردی را بر زمین می‌کشند و خانواده‌اش جزع و فزع می‌کنند. من ولی گوشم صدای زنی را می‌شنود که گویا هم خودش در آتش است و هم فرزندش. پرت می‌شوم به روضه‌های حاج منصور، به گریز‌های سوزناکش و به یاد فاطمیه، پرت می‌شوم به کوچه‌های مدینه و اشک از چشمانم برای مادری که درِ خانه‌اش آتش گرفت و طفلی در وجودش از دنیا رفت جاری می‌شود. زیر لب می‌گویم: مرا سوخت داغ زن پابه‌ماهی چنان ابر بی‌دست و پا گریه کردم تصاویر بارها و بارها از جلوی چشمم عبور می‌کنند و من به این فکر می‌کنم که، این انسان نیست که در آتش ظلم می‌سوزد بلکه انسانیت دود می‌شود. طبق قاعده‌ی انسانیت ما نباید بتوانیم این تصاویر را ببینیم. طبق قاعده‌ی انسانیت ما نباید سکوت کنیم. طبق قاعده‌ی انسانیت جهان باید از داغ  رفح بسوزد، بسوزد و یکبار برای همیشه نسازد. باید یقه‌ی اسرائیل را بگیرد و به زباله‌دان تاریخ بیاندازد. بعد نقاش ها بیایند و رفح را به تصویر بکشند. نویسندگان داستان غزه را برای ثبت در تاریخ بنویسند. شاعران، شاعران، شاعران! شما باید دیوان دیوان برا رفح شعر بگویید. من شاعرم و نمیتوانم در غم فلسطین سکوت کنم! من شاعرم شاعر فقط از سبزه و چمن نمی‌نویسد. تا کی باید فقط از چشم و ابروی یار و طراوت سبزه‌زار بنویسیم؟ برای من چه فرقی میکند که از انتحاری مدرسه‌ی سیدالشهدا و دختران دشت‌برچی بنویسم یا برای کوکان سوخته‌در آتش ظلم اسرائیل؟ میدانی؟ من شاعرم... من برای مظلومان جهان می‌نویسم. https://eitaa.com/pishaninevesht
14.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 می‌سوزم از صدای زنی در میان دود می‌سوزم از کنایۀ این روضه بیشتر • عاطفه جعفری ‌‌┅═✧ رسانۀ رَواج | 👈 عضویت ✧═┅