eitaa logo
🇮🇷 خاله شکوفه 🇮🇷
19.5هزار دنبال‌کننده
12.9هزار عکس
7.4هزار ویدیو
540 فایل
✔ فلاح هستم مدیر و مربی پیش دبستان دارای گواهی مدیریت و مربیگری از آپ، س ت، و ... ✔️ مدرس دوره مربیگری ✔️طراح پک جادویی الفبا 🌷 من با آموزشهای خلاق و رایگان بهت کمک میکنم تا مدیر و مربی خلاق بشی و به درآمد برسی 🤩🌷 تبلیغ 👇 @Mahdeaye
مشاهده در ایتا
دانلود
سالها پيش، كشاورزي، يك كيسه ي بزرگ بذر را براي فروش به شهر مي برد ناگهان چرخ گاري به يك سنگ بزرگ برخورد كرد و يكي از دانه هاي توي كيسه روي زمين خشك و گرم افتاد. دانه ترسيد و پيش خودش گفت: من فقط  زير خاك در امان هستم. گاوي كه از آنجا عبور مي كرد پايش را روي دانه گذاشت و آن را به داخل خاك فرو برد. دانه گفت: من تشنه هستم، من به كمي آب براي رشد و بزرگ شدن احتياج دارم. كم كم باران شروع به باريدن كرد. صبح روز بعد دانه يك جوانه سبز درآورد. جوانه تمام روز زير نور خورشيد نشست و قدش بلند و بلندتر شد. روز بعد اولين برگش درآمد. اين برگ كمك كرد تا نور خورشيد بيشتري را بگيرد و بزرگتر شود. يك روز غروب، پرنده اي گرسنه خواست آن را بخورد . اما ريشه هاي دانه آن را محكم در خاك نگه داشتند. سالها گذشت و دانه آب باران زيادي خورد و مدتهاي زيادي در زير نور خورشيد نشست تا اينكه در ابتدا تبديل به يك درخت كوچك شد و بعد به درخت بزرگي تبديل شد. حالا وقتي شما به كوه و دشت مي رويد. درخت قوي و بزرگي را مي بينيد كه  خودش دانه هاي بسياري دارد.