eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.8هزار عکس
15.6هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
Haj yanos ZangiAbadi-www-mirzabeigi-com - http: taajil.ir .mp3
7.64M
‌ ‌ ‌ ✨شهیدی که با نویسنده زندگینامه اش تماس گرفت و راهنمایی اش کرد 🌷 📞سلام علیکم... من برای ترساندن نیامدن بلکه آمده ام برای ادای حقی که اینک بر ذمه تو افتاده است 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
راز تحمل آن همہ سختی‌هاے جنگ همین عبارت ساده بود: ڪار براے خدا دلسردے ندارد. خودمان را براے خدا خالص ڪنیم. شهدا_شرمنده_ایم 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
خدایا : در چه لذتی است که مخلصان تو به دنبال آن ، چنین شتابانند و اشک شوق می ریزند.. سلام بر کوچک قامتی که نه تنها از نترسیدند بلکه به جنگ رفتند تا ثابت کنند هر که خدا دارد نیازی به ندارد 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌷معجزه ای از شهید همت🌷 پس از شهادت ابراهیم ما زندگی خیلی سختی داشتیم😰 فرزند کوچکم بیمار شده بود 🤕😑 شبی دلم گرفت و نشستم با روح حاجی دعوا کردن😡😡 گفتم حاجی خودت رفتی به بهشتت رسیدی😍 منو با این سختی تنها گذاشتی،😒بچت داره میمیره بیا بچتو ببین مرد😑😑 دیدم حاجی اومد تو اتاق نشست و بچمو بغل کرد و بعد گذاشت زمین رفت😳😳 رفتم سمت بچه دیدم تبش قطع شده گفتم شاید داره میمیره و سردی کرده😭😱 فرداش بردم دکتر دکتر گفت خانوم این بچه که چیزیش نیس چرا اوردیش دکتر....😳😳 فهمیدم ابراهیمم اومده....💔 https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🔸 ذره‌اي به دنيا دلبستگي نداشت مثل جوانان اول انقلاب بود. خيلي ساكت و كم حرف بود. خنده‌هايش حالت تبسم داشت. در عين حال خيلي احساساتي بود. 🔹 مي‌گفت: به من دل نبند💕 من آدمي نيستم تا كهولت سن با هم باشيم. مي‌گفت: من آنقدر در بيابان‌ها و گرماي 60 درجه🌡 مي‌گردم تا شهيد شوم. 🔸در مأموريت‌ها در گرماي 60 درجه بيابان‌ها از شدت گرما♨️ كلاه حصيري‌شان مي‌سوخت مي‌گفت: دنبال چه مي‌گرديد من از اين بمب‌ها و نارنجك‌ها💣 دست بر‌نمي‌دارم آنقدر مي‌گردم تا به مرادم شهادت برسم☝️ https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
💠 💠 «نکاتی در باب رفتارهای مدیر» حضرت علی علیه السلام در نامه به مالک اشتر می فرماید: از عجله در کارهايى که وقتش نرسيده است جداً بپرهيز و از کوتاهى در آن کارها که امکانات عمل آن فراهم شده خوددارى کن، از لجاجت در امورى که مبهم و مجهول است بپرهيز و (نيز) از سستى در انجام آن به هنگامى که روشن شود برحذر باش. (آرى) هر امرى را در جاى خويش و هر کارى را به موقع خود انجام ده. از امتياز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى اند جدّاً بپرهيز و از غفلت در انجام آنچه مربوط به توست و در برابر چشمان مردم واضح و روشن است برحذر باش، چرا که به هر حال در برابر مردم نسبت به آن مسئولى و به زودى پرده از کارهايت کنار مى رود و انتقام مظلوم از تو گرفته مى شود. به هنگام خشم، خويشتن دار باش و از تندى و تيزى خود، و قدرت دست، و خشونت زبانت بکاه و براى پرهيز از اين امور از انجام کارهاى شتاب زده و سخنان ناسنجيده و اقدام به مجازات، برحذر باش تا خشم تو فرو نشيند و مالک خويشتن گردى و هرگز در اين زمينه حاکم بر خود نخواهى شد مگر اينکه بسيار به ياد قيامت و بازگشت به سوى پرودگارت باشى. 📗 : نهج البلاغه / نامه 53 https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
خیلے حضرا زهرا(س)رو دوست داشت.یه شب دیدم صداے ناله از اتاقش بلند شد با نگرانے رفتم سراغش دیدم پاهاش رو تو شڪمش جمع ڪرده،دستشُ روے پهلوش گذاشته و از درد دور خودش مےپیچه.💔🥀 بلندهم داد مےزد:"آخ پهلوم...آخپهلو..." چنددقیقه بعد آروم شد.گفتم:چته مادر؟چےشده؟! گفت:" مادرجان،از خدا خواستم دردے ڪه حضرت زهرا(س)بین در و دیوار ڪشید رو بهم بچشونه الان بهم نشون داد...😭😔 خیلےدرد داشت مادر...خیلے😭" https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
☺️ ☺️ عازم جبهه بودم. یڪی از دوستانم برای اولین بار بود ڪه به جبهه مےآمد.😍😃 مادرش برای بدرقه ی او آمده بود. خیلے قربان صدقه اش مےرفت و دائم به دشمن ناله و نفرین مےڪرد.  به او گفتم: « مادر شما دیگه برگردید فقط دعا ڪنید ما شهید بشیم. دعای مادر زود مستجاب مےشود.»😌 او در جواب گفت:« خدا نڪنه مادر، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونے!🙄 الهے ڪه صدام شهید بشه ڪه اینجور  بچه های  مردم رو به ڪشتن مےده!»😐😂😂 https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و پنجاهم: فرار دانشجوئی(۱) هدف از برنامه فرار این بود چند نفر با یه برنامه‌ریزی دقیق و حساب شده روانه ایران بشن و اونا بتونن لیست و اسامی بچه‌های اردوگاه رو به ایران بِدن. لذا اونایی که احساس می کردن این توانایی رو دارن به این فکر افتادن که هر جوری شده خودشون رو به مریضی بزنن و از طریق بیمارستان بتونن با هم‌فکری و تهیه مقدمات لازم فرارکنن و هر طوری شده خودشون رو به ایران برسونن. افراد مختلفی برای این مسئله اعلام آمادگی کردن. راستش منم به این فکر بودم، بلکه جزو اون افراد باشم ولی هر کاری کردم و خودمو به بیماری زدم، اعزام نشدم. ولی تعدادی تونستن با فریب دادن کادر پزشکی زندان قلعه مجوز اعزامو بگیرن و بستری شدن. هنوز تعدادی از افرادی که خودشون رو به تمارض زده بودن توی بیمارستان بستری بودن و داشتن مقدمات فرار رو آماده می‌کردن. سه نفر بنام‌های مسعود ماهوتچی بچه تهران، هاشم انتظاری بچه مشهد و احمد چلداوی بچه اهواز که سه‌تاشون دانشجو بودن و هر کدوم تخصصی داشتن، موفق شدن که از بیمارستان فرار کنن و خودشون رو تا نزدیک مرز هم برسونن. ماجرای فرار این سه نفر مثل بمب توی اردوگاه صدا کرد و وضعیت عجیب و غریبی پیش اومد. ماجرای مقدمات فرار و نهایتا فرار این سه نفر از زبان آقای پرفسور احمد چلداوی درکتاب خاطرات «۱۱» بدینگونه است: «نقل به مضمون می باشد». .... سالها بی خبری از ایران و همچنان مفقود موندن بچه ها رو نگران کرده بود و به این نتیجه رسیدیم که صدام برنامه خاصی برای ما داره و قرار نیست مسئولین ایرانی از ما باخبر بشن. این بلاتکلیفی امونمو رو بریده بود. این بود تصمیم گرفتم به هر صورتی که شده یه رادیو از عراقیا کش برم تا بتونم خبری از ایران بگیرم. ماجرای فرار من از اینجا شروع شد. کش رفتن رادیو در زندان ملحق امکان‌ پذیر نبود و تنها راهش رفتن به درمانگاه داخل اردوگاه بود که عراقیا بهش می گفتن «ردهِ ه» . با توجه به وضعیت ردهه امکانش بود که این کار از طریق اتاق نگهبانا عملی بشه. باید خودمو به تمارض می زدم و کاری می‌کردم که اعزام بشم. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
fadaeian-fatemiye9401 (6)_110316235423.mp3
12.14M
❤️ یه مادر شهید م و دلم رو پرپر می کنم 🎤 سید رضا نریمانی ❤️ ویژه ی سالروز وفات روز تکریم مادران و همسران شهدا https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◾️ اُم‌ّ الْبَنینْ ؛ مکتبی‌ست که انعکاسِ اندیشه‌هایش در عمقِ جانِ مادرانی به بارنشست؛ که دست شُستن از جگرگوشه‌هایشان را از همان ابتدا آموختند! و امروز به مدد همان مادرانه‌ها، دنیـــا به حیاتی‌ترین روزهای خود نزدیک می‌شود... @piyroo
نام پدر:صالح. تاریخ تولد:1358/12/20 تاریخ شهادت:1394/11/19 محل شهادت:حلب سوریه شهر صنعتی شیخ نجار. گلزار شهدای شهر اهواز اگر هم سفارش ائمه علیهم السلام برای نوشتن وصیت نبود قطعا وصیتی نمی نوشتم اما به دوستان، برادران و خانواده ام سفارش می کنم آنانکه از روی بی بصیرتی و دنیا خواهی سخن گزاف می گویند و ولایت مقام معظم رهبری امام خامنه ایی را قبول ندارند و شهادت مدافعان حرم این امت حزب الله را زیرسوال می برند در تشییع (اگرجنازه ایی بود) وتدفین و یا مراسمات ختم حضور پیدا نکنند وهمینطور می خواهم برایم گریه نکنند به خصوص خواهرانم. خواهران وبرادرانم به تسلیت گویندگان تبریک و تهنیت گویند چرا که من شهیدم و امیدوارم هنگام ظهور و قیام حجت ابن الحسن (ع) بیایم با سپاهی از شهیدان. از خواهرانم میخواهم با حجابشان، اخلاق، و رفتارشان الگوی فاطمی باشند برای دیگران. از پدرم میخواهم در فراغم صبرکند. از دوستانم می خواهم درمراسمات مرا یاد کنند و قطعا درانتظار آنها خواهم ماند و اگر جنازه ایی داشتم قطعا غسل و کفنم نکنید با لباس رزم دفنم کنید و مجدداً می گویم اگر پس از اسارت شهید شدن جنازه ام را مبادله نکنید. این وصیت برای آنهایی که به حقیر ارادت داشته اند نوشته ام . https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅ ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅ ❅ঊঈ✿🚩✿ঈঊ❅