eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹سردار شهید مصطفے ردّانےپور 🔰 💠 🌸مےخواست برای عروسیش ڪارت دعوت بنویسہ اوّل رفتہ بود اهل بیت . یڪ نوشتہ بود برای امام رضا (ع) مشهد . یڪ ڪارت برای امام زمان (ارواحنا فراه ) مسجد جمڪران . یڪ ڪارت هم به نیّت حضرت زهرا (س) انداخته بود توی ضریح حضرت معصومہ . 🌺 قبل از عروسے اومده بود بہ ڪہ در عروسیش شرڪت ڪردند ! شهید گفتہ بود قصد مزاحمت نداشتم فقط مےخواستم احترام ڪنم . 🌸حضرت بودند : "چرا دعوت شما را رد ڪنیم ؟ چرا بہ شما نیایم ؟ ڪے بهتر از شما ؟ ببین همه آمدیم "«شما عزیز ما هستے» 🌺امام خطبہ را خواند، مصطفے بہ امام عرض ڪرد ، ما را نصیحتے بفرمایید . امام (ره) نگاهے بہ عروس ڪردند و فرمودند ، خدا بہ شما دهد . 🌸 تنها بعد از عروسیش بود ڪہ دست خانمش را گذاشت تو دست مادر و گفت : دلم مےخواهد برای مادرم دخترخوبـے باشے . بعد هم منطقہ . و همانطور ڪہ آرزو ڪرده بود پیڪر پاڪش هرگز پیدا نشد . 🔸 : 1337 🔹 : 15/5/1362 ، والفجر 2 🔸 🔹 https://eitaa.com/piyroo
یه روز عصر که پشت موتور نشسته بود و می رفت❗️ رسید به چراغ قرمز 📍 ترمز زد و ایستاد ‼️ یه نگاه به دور و برش کرد 👀 و رفت بالای موتور و فریاد زد :🗣 الله اکبر و الله اکــــبر ...✌️ نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب اشهد ان لا اله الا الله ...👌 خلاصه چراغ سبز شد 🍃 و ماشینا راه افتادن 🚗 و رفتن من رفتم سراغش بهش گفتم: چطور شد یهو❓ حالتون خُب بود که❗️ یه نگاهی به من انداخت 👀 و گفت: 🗣 "مگه متوجه نشدی ؟  پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن من دیدم تو روز روشن ☀️ جلو چشم امام زمان داره گناه میشه ❌ به خودم گفتم چکار کنم❓ که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه دیدم این بهترین کاره !"👌 همین‼️✌️ •|شهید مجید زین الدین|•
‍ 🌹 🌹 اومد بهم گفت : " میشہ ساعت 4 صبح بیدارم ڪنے تا داروهام رو بخورم ؟ " ساعت 4 صبح بیدارش ڪردم ، تشڪر ڪرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ... بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ... نگرانش شدم ؛ رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش نماز شب مےخونہ و زار زار گریہ مےڪنہ ! بهش گفتم : " مرد حسابـے تو ڪہ منو نصف جون ڪردے ! مےخواستے نماز شب بخونے چرا بہ دروغ گفتے مریضم و مےخوام داروهام رو بخورم ؟! " برگشت و گفت : " خدا شاهده من مریضم ، چشماے من مریضہ ، دلم مریضہ ، من 16 سالمہ ! چشام مریضہ ! چون توی این 16 سال امام زمان عج رو ندیده ... دلم مریضہ ! بعد از 16 سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ... گوشام مریضہ ! هنوز نتونستم یہ صداے الهـے بشنوم ... " 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
#خـاطرات_نــاب🌸 🔸️میگفت: «بچه مسلمان باید محکم باشد.» ایشان دستور داده بودند که وقت ظهر هرکجا بودند باید اذان بگویند.یک روز رو به من کرد و گفت: «شما اذان میگویید؟» 🔹️گفتم: «نه آقا، خجالت میکشم.» ایشان گفت: «یک سوال از تو دارم؛ شما چه مے فروشید؟»گفتم: «خیار، بادمجان، کدو و...» آقا پرسید: «آیا داد هم مے زنے؟» گفتم: «بله آقا»گفت: «میشود یکے از آن فریادها را هم اینجا بزنے؟» 🔸️گفتم: «نه آقا، خجالت میکشم؛ آخر آقا من که جنس ندارم.»حالا اگر سر کار بودم و مثلا خیار داشتم میگفتم خیار یه قرون؛ اما اینجا که چیزی ندارم. 🔹️گفت: «آهان بگو من دین ندارم! یک جوان با این هیبت و توانایے و قدرت، خجالت مے کشد فریاد بزند الله اکبر، اشهد ان لا اله الا الله، 🔸️من شهادت میدهم که خدا از همه بالاتر است! خجالت میکشی این ها را بگویی؟! آن وقت خجالت نمیکشے با این همه عظمت، داد بزنے: خیار یه قرون؟ #شهید_سیدمجتبے_نواب_صفوے🌸 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
☺️ ☺️ عازم جبهه بودم. یڪی از دوستانم برای اولین بار بود ڪه به جبهه مےآمد.😍😃 مادرش برای بدرقه ی او آمده بود. خیلے قربان صدقه اش مےرفت و دائم به دشمن ناله و نفرین مےڪرد.  به او گفتم: « مادر شما دیگه برگردید فقط دعا ڪنید ما شهید بشیم. دعای مادر زود مستجاب مےشود.»😌 او در جواب گفت:« خدا نڪنه مادر، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونے!🙄 الهے ڪه صدام شهید بشه ڪه اینجور  بچه های  مردم رو به ڪشتن مےده!»😐😂😂 https://eitaa.com/piyroo ♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
‍ ‍ 💢 💢 بـی خوابـی زده بود به سرم. رفتـم تـوی محوطه ی پادگان دو ڪوهه قـدم بزنم. از دور افــرادی را دیـدم ڪه در حال "شستشـوی دستشویــی ها "بودند. با خودم گفتـم:«خدمتڪارهای پادگان چرا نیمه شب مشغول ڪـار شدند!» نزدیڪـ تر رفتم. خشڪـم زد! باور ڪـردنش مشڪل بود. حاج احمــــد متـــــوسلیان، حاج محمـــود شهبـــازی و حـــاج همتـــ بودند ڪه در حال شستن دستشویـــی ها بودند. وقتـی این صحنه را دیدم به یقین رسیدم ڪه فرماندهــی برای این ها ذره ای ارزش ندارد. آن ها مثــل سه بــرادر بودند ڪه خود را خــــادم بسیجــی ها مــی دانستند... 〰🌹〰🌹〰🌹〰 به مناسبت 14 تیر ، سالگرد ربایـش جاویدالاثر فرمانده لشڪر 27 محمدرسول الله (ص) توسط عمال رژیم صهیونیستی یادش گرامی وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/piyroo