eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
مداح بود. تمام روضه‌ها را از بَر بود. انگار قسمت بود که همه روضه را از بر باشد؛ روزی به کارش می‌آمد! مخصوصا روضه علی اکبر(ع) ماشین که منفجر شد، همه مات و مبهوت مانده بودند. همین دو دقیقه‌ی قبل روح‌الله به رویشان لبخند زده و گفته بود: «اگر خدا بخواد همینجا، همین جلوی مقر شهادت رو روزیم می‌کنه» حالا چطور می‌توانستند باور کنند ماشینی که جلوی چشمانشان می‌سوزد، قتلگاه رفقایشان است؟! صدایش که از شدت بغض دورگه شده بود را در گلو انداخت و فریاد زد: «خودتون رو جمع و جور کنید! همه ما عاشق شهادتیم...» رفت داخل مقر و دو تا پتو آورد! پهن کرد روی زمین تا گلهای پرپر اش را جمع کند. خب! فرمانده بود. غیرتش اجازه نمی‌داد کسی جز خودش سربازانش را جمع کند. گل‌هایش را که از روی زمین جمع کرد هر کدام را بغل کرد. آنها را بویید و بوسید. زیر گوششان نجوایی کرد که نکند ما را فراموش کنید! اما، امان از آن لحظه‌ای که می‌خواست برخیزد! باز هم روضه: « الان انکسر ظهری... اکنون کمرم شکست» کمرش خم شده بود. دیگر نمی‌توانست راست بایستد. ۳ روز بیشتر طاقت نیاورد. پر کشید سوی ،سوی https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
محمود فرمانده گردانی بود که با نیروهایش بود. حتی وقتی که دور از آنها بود؛ اما نمی توانست از فکرشان خارج شود. یک بار با عده ای از رزمندگان رفته بود . موقع ناهار به رستورانی می روند. همراهان برای ناهار سفارش می دهند. محمود گفت: برای من سفارش ندهید. ما مشغول خوردن مرغ بودیم و او داشت با نان های سر میز خودش را مشغول می کرد. یکی از رزمنده ها گفت: من فکر کردم هستی که غذا سفارش ندادی؟ محمود گفت: من چطور می توانم اینجا بنشینم و مرغ بخورم در حالی که نیروهای گردانم در هستند و به این غذا دسترسی ندارند. همین اتفاق در بار دیگری که بچه ها در همین کامیاران می خواستند بخورند، اتفاق افتاد و محمود به خاطر نیروهایش لب به ساندویچ نزد. راوی: جواد انصاری فر؛ هم رزم شهید و حمید شفیعی ؛ خاطرات شهید محمود پایدار. نوشته: محمد رضا عارفی. ناشر: لشرکر 41 ثار الله کرمان. نوبت چاپ: سوم-1388. صفحه 74. ؛ خاطرات حمید شفیعی، نویسنده و راوی: حمید شفیعی، تدوین گر: محمد دانشی، ناشر: سماء قلم، نوبت چاپ: اول- ۱۳۸۴؛ صفحه 124. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
‌💢شهیدی که سر بی تنش سخن گفت در جاده بصره خرمشهر شهید "علی اکبر دهقان" همین طور که می دوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش از پیکر پاکش جدا شد. در همان حال که تنش داشت می دوید، سرش روی زمین غلتید. سر مبارک این شهید حدود پنج دقیقه فریاد " یاحسین، یا_حسین" سر می داد. همه رزمندگان با مشاهده این صحنه شگفت گریه می کردند... چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش را برداشتند، نوشته بود: ألسلام علی الرأس المرفوع خدایا من شنیده ام که امام_حسین (ع) با لب تشنه شهید شده است، من هم دوست دارم این‌گونه شهید بشوم… خدایا شنیده ام که سر امام حسین (ع) را از پشت بریده اند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشود. خدایا شنیده ام سر امام حسین (ع) بالای نیزه قرآن خوانده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دانم، ولی به امام حسین (ع) خیلی عشق دارم، دوست دارم وقتی شهید می‌شوم سر بریده ام به ذکر " یا_حسین" باشد... عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💢 در تاریخ ۱۳۴۰/۱۲/۰۵  در شهرستان دامغان در یک خانواده مذهبی پسری به دنیا آمد که او را عبدالله نامیدند. پدرش رحمت الله ، خیاط بود و از این راه امورات خانواده پر جمعیت خود را می گذراند و الحمد لله از این شرایط راضی بود. او تا کلاس ششم ابتدایی درس خواند و بعد از ترک تحصیل به تهران رفت تا بتواند برای خودش کسب و کاری پیدا کند و در آمدی داشته باشد و پس از مدتی جستجو به مکانیکی مشغول شد و از طریق این حرفه کسب درآمد و امرار معاش می کرد، ولی بعد از مدتی دوباره به زادگاهش برگشت و در آنجا در جهاد سازندگی مشغول به خدمت شد و از جمله افرادی بود که از اوایل جنگ تحمیلی در جبهه های حق علیه باطل با دشمنان بعثی می جنگیدندتا این کشور متجاوز نتواند حتی یک وجب از این خاک مقدس را غصب کند.او جوانی با غیرت و دلیر بود و تا شهادتش در حدود ۲ سال در صحنه حضور داشت و در طول این ۲ سال در عملیاتهای مختلف و مناطق گوناگون علیه متجاوزان به کشورش پیکار می کرد و تاب این بی حرمتی را به سرزمین مقدس خود نداشت.این بسیجی جهادگر پس از ۲ سال خدمت سربازی سر انجام درتاریخ ۱۳۶۱/۸/۱۲ در منطقه عین خوش در یکی از عملیات ها، در حین انجام مأموریت بر اثر اصابت  گلوله  به درجه رفیع شهادت نایل آمد.او رانندگی بلدوزر را به عنوان خط شکن و جلودار و ایجاد راهی برای عبور دستگاههای سنگین به عهده داشت و در حین این کار شهید شد.پیکر مطهرش در فردوس رضا،گلزار شهدای دامغان به خاک سپرده شد و در جایگاه ابدی اش آرام گرفت. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ⚠️ به شما 👈مواظـــب‌باشـــــیم 🍃درد دل ڪردن با بعضی ها مـثل پُر ڪردن اســـلحه‌ایه ڪه قـــراره بعـــدها به خودتون شلیک بشه پس حواستون باشه: اعتماد نکنید ⬇️ ❌ باڪسـی درد دل نکنید ❌ 🍃فقط با خدای خود درد دل کنید و صبر و تقوا را پیشه ی زندگی خود کنید و امید داشته باشید که خداوند از جایی که گمان نمی برید مشکلات و گرفتاریهاتون را حل میکنه🌷 🐠ماهی تا دهانش بسته باشد ، كسی نميتواند آن را صيد كند !!! رازهايت را فاش نكن ... بعضيها در آرزوی صيد يك اشتباه در انتظار نشسته اند … اشتباه اصلی ما در زندگی ... هزاران كار غلطی نيست كه انجام ميدهيم ⬇️ 🔰 بلكه هزاران كار درستی است كه برای اشخاص غلط انجام ميدهيم !!! بله هر کجا باشید، مرگ به سراغ شما مي‌آيد،... ✅ سوره النساء، آیه ۷۸ ❣✨❣✨❣✨❣✨❣ پس از مرگِ انسان قلب ۵ دقیقه مغز ۲۰ دقیقه پوست ۲ روز و استخوان ها تنها ۳۰ روز سالم میماند.!! "اما کردار نیک تا ابد باقی میماند... "♥️ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌ https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
سلام بر همه بزرگواران عزیزانی که تمایل در کانال مون در سروش کمک کنند به این ای دی پیام بفرستن تا در کمک به کانال یاریمان نمایند @shahiideh61
جا دارد اگر فلڪ ڪنون گریہ ڪند با زخم دل و سوز درون گریہ ڪند تو زینبـے و مهدے زهرا شب و روز از بهر اسارٺ تو خون گریہ ڪند 🏴 https://eitaa.com/piyroo 🕊
🌹زیارتنامه حضرت کبری(س) 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ فاطِمَةَ وَخَدیجَةَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یابِنْتَ وَلِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا اُخْتَ وَلِیِّ اللهِ،اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا عَمَّةَ وَلِیِّ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَیْک ِعَرَّفَ اللهُ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ،وَحَشَرَنا فی زُمْرَتِکُمْ،وَاَوْرَدَنا حَوْضَ نَبیِّکُمْ، وَ سَقانابِکَاْسِ جَدِّکُمْ مِن یَدِعَلِیِّ ابْن اَبیطالِب صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ،اَسْئَلُ اللهَ اَنْ یُرِیَنافیکُمُ السُّرُورَ وَالْفَرَجَ،وَاَنْ یَجْمَعَنا وَاِیّاکُمْ فی زُمْرَةِ جَدِّکُم ْمُحَمَّد صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، 🌹وَاَنْ لا یَسْلُبَنا مَعْرِفَتَکُمْ، اِنَّهُ وَلِیٌّ قَدیرٌ، اَتَقَرَّبُ اِلَی اللهِ بِحُبِّکُمْ،وَالْبَرائَةِ مِنْ اَعْدائِکُمْ، وَالتَّسْلیمِ اِلَی اللهِ راضِیاًبِهِ غَیْرَ مُنْکِروَلا مُسْتَکْبِروَعَلی یَقینِ ما اَتی بِهِ مُحَمَّدٌ،وَبِهِ راض نَطْلُبُ بِذلِکَ وَجْهَکَ یا سَیِّدی،اَللّهُمَّ وَرِضاکَ وَالدّارَ الآخِرَة َیا سَیِّدَتی یا زَیْنَبُ، 🌹اِشْفَعی لی فِی الْجَنَّةِ،فَاِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَاْناً مِنَ الشَّاْنِ،اَللّهمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ اَنْ تَخْتِمَ لی بِالسَّعادَةِ،فَلا تَسْلُبْ مِنّی ما اَنَا فیهِ،وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ،اَللّهمَّ اسْتَجِبْ لَناوَتَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَعِزَّتِکَ،وَبِرَحْمَتِکَ وَعافِیَتِکَ،وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ،وَسَلَّمَ تَسْلیماً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ. 🌺زیارت قبول-التماس دعا 🕋 وفات سلام الله علیها را تسلیت عرض می نماییم 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 https://eitaa.com/piyroo 🕊
▪️یک سال و نیم فراق امامش را تاب نیاورد💔/ من نه از دوری تو صبورم و نه از فراقت بی قرار، کاش منتظر بودن را از زینتِ امیرالمومنین بیاموزیم.😔 بی وفایی شرط عاشقی نیست..👌 ▫️ قربان غریبی ات شوم مهدی جان/ ای کاش که صاحب الزمان، زینب داشت...😭 ▪️وفات شهادت‌گونه‌ی را به امام زمان و شما منتظران تسلیت میگوییم https://eitaa.com/piyroo 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید مدافع حرمی که جانباز شیمیایی بود 🔹وی در اول فروردین ماه سال 1348 درتهران به دنیا آمد. ۶ ساله بود که خانواده اش به زنجان مهاجرت کردند.جوانی انقلابی و پرورش یافته در پایتخت شور و شعور حسینی 🌹شهیـــد مرادخانی در میدان نبرد درعملیات والفجر۱۰درحلبچه مجروح شد و از خیل جانبازان شیمیایی بود. سرهنگ پاسدار داود مرادخانی در۲۱ اسفند۱۳۹۴ به آرزوی دیرینه اش دست یافت و در سوریه به وصال معبود رسید وحسین وار در راه دفاع از حریم زینبی به همرزمان شهیدش پیوست. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
‍ 🌷خاطرات_شهید_حسن‌باقری 💬 روایت مادر ◽️وقتی به دنیا آمد یک کیلو و هشتصد گرم وزن داشت. در آن زمان امکانات به اندازه کافی نبود که او را در دستگاه نگه دارند. نوزاد را به دستم دادند و من هم او را به منزل آوردم. به علت این‌که در زمان تولد نارس بود او را لای پتو پیچیده و تا روز سیزده بدر، زیر کرسی گذاشتم. ◽️به قدری ضعیف بود که تا یک ماه با قاشق مربا خوری به او شیر می‌دادم. تا اینکه کم‌کم، با عنایت خداوند رشد کرد. ◽️حدود یک سال و نیم داشت که سیاه سرفه گرفت. با زحمت او را می‌پوشاندم و به پشت بام می‌بردم تا هوای آزاد بخورد. همه زندگی من شده بود غلامحسین و اگر او را از دست می دادم، انگار همه زندگی‌ام را از دست داده بودم؛ به هر ترتیب او بهبود یافت. ◽️چهار، پنج ساله بود که به بیماری دیفتری مبتلا شد. زمستان بود و پدرش هم حضور نداشت، از طرفی برف سنگینی هم آمده بود. تنهایی او را وسط برف به بیمارستان رساندم. وقتی دکتری را پیدا نکردم، به داروخانه‌ای که در آن نزدیکی بود، مراجعه کردم و گفتم: «کمک کنید بچم داره از دستم میره» ◽️ بالاخره مسئول داروخانه با دکتری به نام «دکتر زمانی» تماس گرفت و پس از هماهنگی با او، یک تاکسی برای من گرفت و مرا پیش او فرستاد. با نسخه‌ای که دکتر زمانی نوشت و واکسنی که به او زدم، به لطف خدا از این بیماری نجات پیدا کرد. 🌹شهید حسن_باقری 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🍂 🔻 #خاکریز_اسارت روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و هفتاد و دوم عدو شود سبب خیر، اگه
🍂 🔻 روایت اسرای مفقود الاثر 💢 قسمت دویست و هفتاد و سوم گروگان یا طعمه موشک‌های آمریکایی؟ از حدود یه سال پیش که از اردوگاه تکریت ۱۱ تبعید شده بودیم، گاه و بیگاه زمزمه‌هایی از بعثیا شنیده می‌شد که شما هیچ وقت رنگ ایران رو به چشمتون نمی‌بینید و به خاطر همۀ خلافکاریاتون که همیشه باعث دردسر بودید محاکمه و بعنوان گروگان برای همیشه تو عراق باقی می‌مونید و هر وقت خواستیم شما رو تو همین اردوگاه دفن می‌کنیم. این کار از اونا بعید هم نبود. بعد از گذشت ۴۲ ماه از اسارتمون هنوز هیچ نام و نشانی از ما نبود و هم‌چنان مفقودالاثر بودیم. نه ایران از ما خبری داشت و نه صلیب سرخ. بعثیا توی این مدت با تعدادی از رفقامون همین کارو کرده بودن و تعدادی رو زیر شکنجه و تعدادی هم بعلت بیماری و عدم رسیدگی شهید کرده بودن و تو عراق دفن شدن. اصل قضیه که در نظر داشتن گروه تبعیدی ما رو که بقول خودشون از «مُشَعوِذین» یعنی شلوغکارای اردوگاهای مختلف بودیم رو بعنوان گروگان و بعنوان یه برگ برنده برای امتیاز گرفتن از ایران نگه دارن ، تقریبا محرز بود و این باعث می‌شد موجی از نگرانی در بین بچه ها ایجاد بشه. حالا زمزمۀ جدیدی بگوش می‌رسید که می‌خوان این گروه ۶۰۰ نفره ما رو سر به نیست بکنن و بجای ما تعدادی از منافقین رو بفرستن ایران. این قضیه رو تعدادی از بچه‌ها شنیده بودن، اما به هر حال نگرانی از تبادل نشدن و باقی موندن تو چنگال بعثی‌ها به عنوان گروگان یه نگرانی جدی بود و قضیه دیگه که بچه ها رو نگران می‌کرد، شروع جنگ بین آمریکا و عراق بود که هر روز داشت احتمالش بیشتر می‌شد. ما هم که داخل یه پادگان زرهی بودیم و اگه جنگ شروع می‌شد اولین موشک‌ها می خورد توی کَلۀ ما. بعضی وقتا بچه ها با طنز و شوخی که پشت سرش موجی از نگرانی نهفته بود، می‌گفتن ۴ سال زیر کابل و شکنجه بعثیا دوام آوردیم، حالا اگه جنگ شروع بشه باید بمب و موشکای آمریکا رو بغل کنیم. خدا خدا می کردیم زودتر تبادل شروع بشه. می‌دونستیم با شروع جنگ ما آماج موشکای آمریکایی قرار می‌گیریم چون که تمومی اردوگاهای اسرای ایرانی داخل پادگانای نظامی عراق قرار داشتن و بمب و موشک که نمی‌تونه تشخیص بده این ایرانیه و اون عراقیه. تازه بدتر ازین میدو‌نستیم آمریکاییا بدشون نمیومد که ماها رو قتل و عام کنن و گناهشو بندازن گردن صدام و بِگن که ما نمی‌دونستیم اسرای ایرانی توی این پادگانا بودن و تقصیر صدامه که این عمل غیر انسانی رو انجام داده و اسرای بینوا رو تو پادگان نظامی جا داده و چه بسا برای شادی روحمون بخشایی از انجیل رو هم می خوندن.! گذشته از طنز واقعا این یه نگرانی جدی و واقعی بود و با این وضع و اوضاعی که پیش اومده، هر لحظه امکان داشت شیپور جنگ نواخته بشه و بچه‌ها قتل عام بشن. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦❀✦••┈┈•✾
بریم بیرون : ڪروناس بشینیم خونه : زلزله اس بریم جنوب : ملخِ بریم شمال : سیلِ میخوایم بریم سر ڪار : ڪار نیس نریم سر ڪار : پول نیس میخواے از این مملڪت برے : پولشو ندارے پولشو داشته باشے : مرزا رو بستن راے میدیم : همه چے گرون میشه راے نمیدیم : بازم همه چے گرون میشه همتے حرف نمیزنه : دلار گرون میشه همتے حرف میزنه : بازم دلار گرون میشه تعزیرات دخالت نمیڪنه : وسایل گرون میشه تعزیرات دخالت میڪنه : وسایل، هم گرون میشه هم دیگه پیدا نمیشه آدم سیب خورد، اومدیم اینجا چینیها خفاش خوردن، داریم بر میگردیم همونجا ! بدبخت شدیم رفت؛ هیچ ڪارے هم از دستمون ساخته نیست ! https://eitaa.com/piyroo 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت610 🚨 🎙حاج حسین یکتا پاسخ می‌دهد: 📹 اینکه حضرت آقا فرمودند برگردید به دهه ۶۰ یعنی چه و به چه معناست؟ https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
نوع ایثار: سردار شهید نام پدر: غنجعلی تاریخ تولد:۱۳۳۹/۰۵/۰۹ تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۰۳/۲۳ وضعیت تاهل: متاهل دین و مذهب: اسلام-شیعه  نحوه شهادت: –عملیات: بیت المقدس۷  محل شهادت:شلمچه محل تولد: فارس-داراب  تحصیلات: سیکل راهنمایی رده اعزام کننده: سردار پاسدار 💢 برترین سلاح که رزمندگان اسلام در جبهه های ۸ سال دفاع مقدس داشتند توسل به ادعیه و ائمه بود و همیشه و مداوم این کار می کردند در عملیات بیت المقدس آزادسازی خرمشهر بنده شرکت داشتم ما در خط مقدم جبهه سنگری داشتیم که که با سنگر سردار شهید حیدر نظری درست رو به روی هم بود شب جمعه بود بچه‌ها دعای کمیل می خواندند شبی بسیار تاریک بود چشم چشم نمی دید سنگر ها به قدری نزدیک بودند که صدای دعای سنگر کناری را می‌شنیدند شب عملیات بیت المقدس ۷ بود نیمی از دعا قرائت کرده بودیم که متوجه شدیم صدایی که از سنگر کناری ما که سنگر شهید حیدر بود تغییر کرد عراقی ها مرتب خمپاره میانداختند طوریکه در حین دعا ترکشی ریز از خمپاره دشمن به داخل سنگر ما آمد و من سعی کردم دعا به هم نخورد چون ترکش خیلی ریز بود و کاربردی نداشت چند ترکش به لباس بیسیم چی ما که در آورده بود و کناری گذاشته بود خورده بود و سوراخ سوراخ شده بود به هر حال چون صدای دعای سنگر کناری تغییرکرد رفتم سراغ سنگر همسایه مان دیدم سنگر گیر شده از دور خاک و شب هم بود من با چراغ قوه همراهم انداختم که حداقل منطقه را شناسایی کنم امکان نداشت تا اینکه گرد و خاک کم شد رفتم به طرف بچه‌ها خیلی مشکل بود که انسان بتواند داخل سنگر برود فقط صدایی از داخل سنگر می آمد و صدای مولایشان حسین حسین بگوش می رسید به هر حال سنگر را خراب کردیم چند نفر مجروح شده بودند آنها را به وسیله آمبولانس به پشت خط منتقل کردیم و وقتی رسیدیم بالای سر حیدر نظری دیدم حیدر همینطور که کتاب و عبادت اش هست و تکیه داده به دیوار سنگر متوجه شدند ترکشی خورده به سینه و ترکش به قلبش ترکش های زیادی خورده بود آنکه کارساز شده بود ترک شیشه بود که به قلب شهید حیدر خورده بود و به درجه رفیع شهادت نائل آمد شهید حیدر شخص شجاعی بود خمینی هم نترس چند روز قبل از شهادت از تانکی که از دشمن باقی مانده بود و عراقی بود حیدر رفته بود پشت تانک و برجک تانک را می چرخاند به مزاح و شوخی گفت بگذارید عراقی ها را به توپ ببندم و همه ان ها را تارومار کنم هی می خندید و برجک را می چرخاند با این کارش موجب تقویت روحیه رزمندگان می‌شد و شایسته شهادت بود و نامش را در کتاب شهید و شهادت نوشت این خاطره همیشه همراه من هست هیچ گاه یادم نمیرود شنیدم شهید متاهل بود خداوند انشالله به بازماندگانش به خصوص خانواده‌اش اجر و صبر عنایت کند بالاخره در حال دعا و نماز به شهادت رسیدن توفیقی هست که نصیب هر کس نمی شود این از برکات جبهه بود برنده سلاح رزمندگان روحیه همین دعا بود و توسط همین دعا هم بود که به این مقام رسیدند. راوی:محمدرضا(همرزم شهید) https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
نوع ایثار: سردار شهید#شهیدحیدرنظری نام پدر: غنجعلی تاریخ تولد:۱۳۳۹/۰۵/۰۹ تاریخ شهادت: ۱۳۶۷/۰۳/۲۳ وضع
💢فرازی ازوصیتنامه شهید والا مقام حیدر نظری بسم الله الرحمن الرحیم 💢«سردار رشید اسلام، فرمانده تسلیحات لشکر ۳۳ المهدی شهید حیدر نظری» «إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ…»[۱] «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبیلِ اللّهِ أَمْوَاتٌ بَلْ أَحْیَاء وَلَکِن لاَّ تَشْعُرُونَ»[۲] به نام خدای شهیدان و شاهدان همیشه تاریخ و به نام خدای قهار و درهم کوبنده ستمگران، به نام خدای آن شهیدانی که با سفیر اسلحه شان و داغی گلوله شان و فریادهای الله اکبرشان و مناجات شبانه شان و دعاهای عارفانه شان و چهره های نورانیشان و به نام یکتا معبودی که تنها ستایش مخصوص اوست. و با سلام و تحیت به محضر منجی عالم بشریت، حضرت بقیه الله الاعظم ارواحنا له الفداء و نایب بر حقش. و با سلام به شهیدان راه حق و حقیقت، از آدم تا خاتم و از خاتم تا کنون و با سلام به امت شهید پرور و همیشه در صحنه. امتی که آگاهانه خروشید و صادقانه و خالصانه امانتهای خود را به صاحب اصلی خود تقدیم کردند و دگر بار، با درود فراوان به رهبر کبیر انقلابمان، آن مرد تاریخ که همانند سیل خروشان بود که در مقابل ظلم و طاغوت خروشید و دریای خموشی را به تلاطم در آورد. نور هدایتی بود که کشتی رو به زوال رفته را از حال فنا و نیستی خارج ساخت و با هدایت و بهره گیری از فرامین تاریخی اش ما را به ساحل رستگاری کشاند. فانوسی بود که ظلمتکده تن را روشن ساخت و هیجان و تحرک را بر ضعف و زبونی غالب ساخت. آن امامی که حقیقتاً ما را از منجلاب شهوت و از پرتگاهی بزرگ نجات داد، قدر و منزلت این امام بزرگوارمان را بدانید. این را بگویم که ما هنوز این پیر جماران را درست نشناخته ایم. آیندگان ما، نسلهای بعد ما، مقام والای این ابرمرد را خواهند شناخت. ما غرق در نعمتیم، ولی خود اصلا متوجه چنین نعمت عظیمی نیستیم. و تنها سفارش من این است که رهبری که با امام زمان(عج) ارتباط دارد و از وی ا لهام می گیرد، خوب بشناسید و قولا، این خود یک وظیفه شرعی است که هر کس در حد توانایی خود امام را معرفی کند و بعد از شناخت و معرفت او، پیروی او ولایت خونخواهی پذیرفت. آن ولایتی که حاکمیت«الله» را در جامعه حکمران می داند. آن ولایتی که راه سعادت و خوشبختی و چگونه بودن و چگونه زیستن و چگونه مردن را به تو می آموزد. آن ولایتی که”سیر الی الله” را به تو نمایان می سازد. آن ولایتی که فقط استقرار حرکت انبیاء است و تداوم بخش راه پرخون حسین(ع) است، از جان و دل پذیرا باشید. که «و مفتاحه و باب الا یشا و رضی الرحمن الطاعه الله مایه بعد معرفته»[۳]، کلید گنجه ایمان و باب هر چیز و خشنودی خدای رحمان اطاعت از امام است، بعد از شناخت و معرفت او. پس امام را خوب بشناسید و بعد از معرفتش در وی خلاصه شوید. زیرا که او در اسلام خلاصه شده است و پیروی و اطاعت از آن را برخود واجب بدانید؛«أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ»[۴] و نیز در حفظ دستاوردهای این انقلاب خونبارمان کوشا باشید و در کارها سهل انگاری بخرج ندهید. زیرا که شهدا خون دادند و نهال نوشکفته اسلام را با خون خود آبیاری کردند و شمایید که باید در حفظ آن، هر گونه خار و خاشاک (منافقین و گروهکهای الحادی) و آفتهای آن و علفهای هرزه آن را از صحنه گیتی خارج و آن را ریشه کن سازید. و خون هشتاد هزار شهید بر دوش شما سنگینی خواهد کرد، اگر با بی تفاوتی به مسایل روز بنگرید و خود را از جامعه و مردم کنار بزنید و در نهایت خون شهدا را به هدر دهید. در صدد صدور این انقلاب جهانی به اقصی نقاط جهان برآیید، تا زمینه ظهور آقا مهدی(عج) فراهم گردد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا