eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
هࢪ‌آمدنی‌رفتنے‌دارد! جز‌شهادت‌! شهید‌که‌شدی‌خدانگهت‌میدار‌دبرای‌همیشه:)! •شهید‌مسعود‌عسگری🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 هوای این روزهای من، هوای سنگره … مدیحه سرایی مداح اهل بیت(ع) حاج موسی رضایی در کنار پیکر تازه تفحص شده‌ی شهید مدافع حرم فاطمیون "محمد آرش احمدی"🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
در اولین روز ماه رجب عقد کردیم و صادق که روزه هم بود، در هنگام خواندن خبطه عقد چندین بار در گوش من زمزمه کرد که «آرزوی من را فراموش نکنید و دعا کنید» .... خاطره شهید تجلایی را یاد آور می شدند که همسرشان برایش آرزوی کرده بود. اولین مکانی که بعد از عقد رفتیم، گلزار شهـــــدا بود. 🌹 وقتی که در گلزار شهدا با هم قدم می زدیم، فقط در ذهنم با خود کلنجار می رفتم که می شود انسان کسی را که دوست دارد برایش یک چنین دعایی بکند که با شهادت از کنارش برود؟ با خود گفتم اگر در بین این شهـــــدا، شهیدی را هم نام آقا صـــــادق ببینم این دعا را خواهم کرد. 😊 دقیقا همان لحظه ای که به این مسئله فکر می کردم مزار شهید صـــــادق جنگی را دیدم . در آن لحظه حال عجیبی پیدا کردم اما بعداز آن به این دعا مصمم شدم. _صادق_عدالت_اکبری🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
♡ به وقــت دلتنگـے ♡ دلت که گرفته باشد، تازه آغاز ماجراست قدم به قدم خاطرات مےآیند روحت را مےخراشند وتو ناچار مےشوے به سکوت و تحمل بغضے تلخ دلت که گرفته باشد قطره به قطره دلتنگے سرازیر مےشود از چشمانت وآهےسرد روےگونه هایت مگر چقدر مےتوانےطاقت بیاورے؟ دلت که گرفته باشد فقط یک نفر باید باشد فقط باید باشد . . . 😔 ســــــــــــــــــــــردار شرح دلتنگےمن باتو فقط یک جمله ست تاجنون فاصله اے نیست از اینجا که منم 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مَرد جنگ کربلایی است و کربلایی مَرد میدان عشق است و از سختی‌ها و سرباختن ها و جان دادن‌ها نمی‌ هراسد ... 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
هوا خوب یا بد چه فرقی دارد ما اندر هوایتــــــــ نفس می کشیمـــــــــ ... اباعبدالله‌‌‌‌‌ ❤️ 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
بِہ‌عِشْقِ‌چـٰادٌرِزَهرآ❤️ قیـٰآم‌خوآهَم‌ڪَرد،🖐🏻 گِرفْتِہ‌بٌوۍ‌شَھٰـآدَت‌تَمآم‌نخ‌هـٰایَش!🌱 ‌‌🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●دیندار آن است که در کشاکش بلا دیندار بماند وگرنه در هنگام راحت و فراغت و صلح و سلم، چه بسیارند اهل دین. 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
یکی از آشنایان خواب شهید «احمد پلارک» را می بیند. او از شهید تقاضای شفاعت می کند. شهید پلارک در جواب می گوید: «من نمی توانم شما را شفاعت کنم. تنها وقتی می توانم شما را شفاعت کنم که شما نماز بخوانید و به آن توجه و عنایت داشته باشید، هم چنین زبان هایتان را نگه دارید. در غیر این صورت، هیچ کاری از دست من بر نمی آید.» 🌹 شهید احمد پلارک https://eitaa.com/piyroo
السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِاللَّهِ الحُسَین (ع) یاد دارید ساده اما بی‌ریا 🖤 داشتید در سر، هوای کربلا🖤 🌿 🌹 https://eitaa.com/piyroo
•🌸🕊• حاج‌قاسم‌مون‌فرمودن🙂☝️🏽 : حتےاگه‌یک‌درصد،احتمال‌بدی‌ڪہ یه‌نفریه‌روزے‌برگردھ‌وتوبه‌کنه حق‌‌ندار؎راجبش‌‌قضاوت‌ڪنے! 💔(: ... https://eitaa.com/piyroo
چشــم هایـمان را میبندیم ڪه مبادا نـگاهمـان به نـگاهـشان گره بخورد... ڪه، ڪم گذاشتیم برایشان خیلے ڪم .... 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
﹝🌿📎﹞ می‌گویند‌تقوا‌از‌تخصص لازم‌تر‌است‌آن‌را‌میپذیرم اما‌می‌گویم‌آن‌کس‌که‌ تخصص‌نداردوکاری‌را‌ می‌پذیرد،بی‌تقواست! ✍🏻 | شھید‌دڪتر‌ آقا‌مصطفے‌چمࢪان || ▂▂▂▂▂▂▂▂▂ https://eitaa.com/piyroo
اگر‌از‌دست‌کسی‌ ناراحت‌هستید..! دورڪعت‌نماز‌ بخوانید‌وبگویید خدایااین‌بنده‌ی‌ توحواسش‌نبود من‌ازاو‌گذشتم‌ توهَم‌بگذر..(: 🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 .چشم های مهربان به اشک نشسته بود. -باشه عزیزم. ترنج گونه مهربان را بوسید و گفت:. -پس دخترتو صدا کن یه شماره حساب بده من پول و که بابا داد بریزم به حسابتون. بگو زودترم برن دنبال کارای عمل. مهربان اشکش را که کش امده بود روی گونه اش گرفت وگفت: -عاقبت بخیر بشی عزیزم. بعد هانیه را صدا زد و ماجرا را گفت. انگار هانیه هم زیاد راضی نبود و با اکراه شماره حساب را داد. ترنج موقع رفتن گونه هانیه را بوسید ودر حالی که او بهت زده ترنج را نگاه می کرد گفت: -فکر کن منم خواهرت. حق ندارم به مادرم کمک کنم؟ بعدم هم رفت. بچه های گروه گرافیک جلوی برد گروه جمع شده بودند و داشتند درباره نوشته توی برد صحت می کردند. ترنج وقتی جمعیت مقابل برد را دید کنجکاو رفت سمت برد و از روی سر بقیه سرک کشید: -کلاس های آقای مهرابی این هفته تشکیل نمی شود. ترنج برگشت و رفت سمت کلاسش که مهتاب از وسط جمعیت او را دید و دستش را کشید. -هی سلام. ترنج برگشت و جوابش را داد: -سلام خونه خوش گذشت؟ -معلومه خونه همیشه خوش می گذره. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 -صرفت میکنه این همه راه و هر هفته بری و بیای.؟ -کجا بوده این همه راه همش دو ساعت دو ساعت و نیم راهه. اره می ارزه. ترنج شانه ای بالا انداخت و گفت: -مامانت چطوره؟ -بد نیست بهتره. فکر کنم تا یکی دو ماه دیگه بیاریمش همین جا عملش کنیم. ترنج فقط سر تکان داد. مهتای زد به دست ترنج که دادش را هوا برد: -هی چه خبرنه؟ مهتاب شوکه ایستاد و گفت: -چی شد؟ ترنج تند تند پله ها را بالا رفت و وارد کلاس شد. وسایلش را روی میز پخش و پلا کرد و آستین مانتویش را بالا زد. مهتاب هم که دوان دوان پشت سرش آمده بود با تعجب به حرکات او خیره شد. -چکار می کنی؟ دستم آش و لاشه. بعد نگاهی به پانسمان تازه دستش انداخت. از خون خبری نبود.ترنج استینش را با دقت پائین کشید که که مهتاب پرسید: -چی شده؟ ترنج چادرش را برداشت و درحالی که تا می زد گفت: -هیچی یه تصادف کوچولو. - ای وای.کی؟ -چهارشنبه.داشتم می رفتم خونه. یه موتوری از پیاده رو داشت رد میشد زد بهم. مهتاب هم وسایلش را گذاشت روی میزش و گفت: -عجب بی شعوری بوده. موتوری تو پیاده رو چه غلطی میکرد؟ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻