eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 شهید مصطفی احمدی روشن ✅به گفته‌ے : "وقتے طبل جنگ به صدا درآید شناختن از نامرد آسان مے‌شود". اینان همان‌هایےهستند که وقتےبوے خون به مشام‌شان رسید در هفت سوراخ خزیدند و شانه خالے کردند و حال آمده‌اند و را دارند، کجا بودید وقتے بچه‌هاےما در وضو مے‌ساختند آیا کور بودید و ندیدید؟ 🍂حال به گورستان بروید و ببینید تاریخ بشریت تا به حال مانند این همه جوان ما دیده است که غالباً با سنے حدود 18-22 سال خود را در کام مرگ انداختند، حال مجالس که براے برگزار مےشود است. به خدا که همه‌ی این‌ها جواب دارد. 🍁چرا نمے‌دانید که بزرگ‌ترین نعمت را خدا به ما داده است که در زندگے می‌کنیم به رهبرے . گوشتان را باز کنید و بشنوید سخن،‌ سخن‌گوے آمریکایی که گفت:‌ "اگر ما جایگاهی به‌عنوان ولے فقیه را بر زورق بنشانیم بزرگ‌ترین بار را از دوش خود برداشته‌ایم" آیا حالا اگر کسے با این اصل مخالفت دارد امریکا نیست؟ 🍃🌹🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌱🌸 خاطره جالب و جذاب ملاقات پیرزن روستایی با شهید کریمی در فرمانداری لاهیجان 🌸🌱 🖊صبح یکی از روزها ، قبل از بازشدن در فرمانداری، ،حسب المعمول، مشغول زدن محوطه ورودی فرمانداری بود که وارد می شود، و چون فرماندار را خطاب به شخص فرماندار می گوید: ❇️ جوان! آقای فرماندار اتاقش کجاست؟ ❇️ ، بروید آن اتاق، یه مقدار بفرمائید ، تا چند لحظه دیگر فرماندار می آیند. 🔲 وقتی کارش تمام شد، به محل کارش برگشت ، هنگامی پیرزن را دید، و آقای کریمی به ایشان گفت: ❇️مادر! کارتون چیه؟ بفرما، ؛ ⏪ با و خطاب به آقای کریمی گفت: ❇️ تو چه هستی که همین چند لحظه قبل به دست گرفته بودی داشتی می کردی⁉️ ❇️ تو اگر ، پس و کجا هستند⁉️ 📌 در یک کلام؛ در این ایام با خود، توانست به ویژه منطقه در و دور و نزدیک را به خود جلب نماید. ✅ ✅ به گونه ای که در هر که در آن روزها پرخطر از ناحیه برای و آرامش منطقه پیش می آمد، همین با یک و در صحنه می شدند، وگره های کور باتدبیر فرماندار و حضور به موقع مردم به سهولت گشوده می شد. ✅ ☑️ 💡 معرفی شهید مظلوم حاج شیخ ابوالحسن ڪریمی https://eitaa.com/piyroo
📚 ⛅️ 9⃣3⃣ 💢مى ایستد و مى زند: _ «کشتن پسر پیامبر بس نبود که بر کشتن زنان حرم و غارت خیام او کمر بسته اید؟!» او را به توصیه دیگران مهار مى کند و به درون خیمه اش مى فرستد... اما این بلوا و بحث و جدل ، را به معرکه مى کشاند.ابن سعد، از این است که را بر علیه خود برانگیزد و جبهه خود را به و بلوا بکشاند.... از سویى مى بیند که این حال و روز سجاد، حال و روز جنگیدن نیست... 🖤و از سوى دیگر او را در چنگ خود میبیندآنچنانکه هر لحظه ، مى تواند جانش را بستاند.... پس چرا بذر و را در سپاه خویش بپاشد، فریاد مى زند: _دست بردارید از این جوان مریض! تو رو به ابن سعد مى کنى و مى گویى : شرم ندارید از غارت خیام آل االله ؟ ابن سعد با لحنى که به از سر واکردن بیشتر مى ماند، تا دستور، به سپاه خود مى گوید: _هر که هر چه غنیمت برداشته بازگرداند. 💢 از آنکه حتى تکه اى یا پاره معجرى به صاحبش باز پس داده شود.ابن سعد، افراد را به کار جمع آورى جنازه ها و کفن و دفنشان مى گمارد... و این است براى تو که به سامان دادن جبهه خودت بپردازى.... اکنون که افراد دشمن 🐲، آرام آرام دور خیمه ها را خلوت مى کنند،... تو بهتر مى توانى ببینى که بر سر سپاهت چه آمده است... و و و با اردوگاه تو چه کرده است.نگاه خسته ات را به روى دشت پهن مى کنى. 🖤چه سرخى دارد آفتاب ! ☀️ و چه شرم جانکاهى از آنچه در نگاهش اتفاق افتاده است . آنچنانکه با این رنج و تعب ، خود را در پشت کوهسار جمع مى کند. او هم انگار این پاره پاره ، این کبوتران🕊 پر و بال سوخته و این آشیانه هاى آتش 🔥گرفته را نمى تواند ببیند.پیش روى تو خفته است بر داغى بیابانى که تن تبدارش را مى سوزاند، آنسوتر 🏕 هاى نیم سوخته است که در سرخى دشت ، خود به لشگر از هم گسسته مى ماند... 🖤و دورتر، که جا به جا در پهناى بیابان ،... ایستاده اند، افتاده اند، نشسته اند، کز کرده اند و بعضیشان از شدت ، صورت بر کف خاك به خواب رفته اند.آنچه نگران کننده تر است ، دورترهاست . لکه هایى در دل ❤️سرخى بیابان . خدا نکند که اینها باشند که سر به بیابان نهاده اند... و از شدت ، بى نگاه به پشت سر، گریخته اند. در میان ، تک خیمه اى که با بقیه اندکى داشته ، از دستبرد شعله ها به دور مانده و پاى آتش به درون آن باز نشده. 💢دستى به زیر سر و گردن و دستى به زیر دو پاى مى برى ، از زمین بلندش مى کنى.... و چون جان شیرین ، در آغوشش فشارى، و با خودت فکر مى کنى ؛ هیچ بیمارى تاکنون با هجوم و آتش 🔥و غارت، تیمار نشده است و سر بربالین نگذاشته است. وقتى پیشانى اش را مى بوسى ، از داغى پیشانى اش ، مى سوزد.جزاى بوسه ات درد است که بر لبهاى داغمه بسته اش مى نشیند. 🖤همچنانکه او را در دارى و چشم از بر نمى دارى ، به سمت تنها خیمه⛺️ سلامت مانده ، حرکت مى کنى.... یال خیمه را به زحمت کنار مى زنى و او را در کنار بى اثاث مى خوابانى. ... باید تاریکى کامل هوا، این تسبیح عزیز از هم گسسته ات را دانه 💢دانه از پهنه بیابان برچینى. عطش ، حتى حدقه چشمهایت را به خشکى کشانده . نه تابى در تن مانده و نه آبى در بدن . اما همچنان باید بدوى.... باید تا یافتن تمامى بچه ها، راه بروى و تا رسیدگى به تک ایستاده بمانى. تو اگر بیفتى فرو مى افتد.. ... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -