eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌺ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا س🌺 💠خاطرات شهید سید مجتبی علمدار 💠قسمت 0⃣2⃣(بخش اول) 💠شهادت 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨شب یازده نیمه شعبان بود. جشن میلاد حضرت علی اکبر(ع) بود. سید بعد از مدح حضرت علی اکبر(ع) شروع به خواندن اشعاری در وصف حضرت ولی عصر(عج) کرد. بعد هم در همان حال گفت: «چند روز دیگر میلاد امام زمان (عج) است. شاید من در بین شما نباشم!! پس از فرصت استفاده می کنم و این چند بیت را به ساحت مقدس آقا امام زمان (عج) تقدیم می کنم.» نمی دانم!؟ شاید سید فهمیده بود. شاید می دانست لحظه عروج نزدیک است. سید بی تاب پرواز شده بود. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨غروب سیزده آبان هم پیشش بودم. سید بعد از خواندن دعای توسل، ضمن دعا عرض ارادت ویژه ای به محضر حضرت ولی عصر (عج) داشت. بعد هم عذرخواهی کرد و گفت: «کسی چه می داند، شاید تا شب میلاد آقا نبودیم!» من مبهوت این سخن شدم. دیگر او را ندیدم تا از رفقا خبر بیماری و بستری شدنش را شنیدم. 👈🏻ادامه دارد... 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 📚کتاب علمدار، صفحه 175 الی 177 نا. جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح مطهر امام و ارواح طیبه شهدا 5صلوات🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌺ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا🌺 💠خاطرات شهید سید مجتبی علمدار 💠قسمت 0⃣2⃣ (بخش دوم) 💠شهادت 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨برای شب نیمه شعبان کارها هماهنگ بود. قرار شد ابتدا چند تا از دوستان بخوانند. آخر هم خود سید مداحی کند و مولودی بخواند. اما خبری از سید نشد. همه منتظر بودند، اما او نیامد. آخر مراسم به ما خبر دادند سید حالش بد شده و او را دوباره به بیمارستان برده اند. 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 ✨رفتم بیمارستان. سید اوضاع خوبی نداشت. دست و پایش ورم کرده بود. بدنش کبود شده بود. روز بعد هم بهش سر زدم. فشار سید روی چهار بود. یکی از کلیه هایش از کار افتاده بود. کلیه دیگرش هم درست کار نمی کرد. طحالش را هم که قبلا برداشته بودند. بدن سید بخاطر نداشتن طحال در برابر بیماری ها ضعیف شده بود. آنقدر سم در خونش زیاد شده بود که کبد و ریه هم درگیر شده بود. از سوی دیگر عوارض شیمایی وضعیت را بدتر کرده بود. سید با تمام وجود درد می کشید، اما فقط لبخندی می زد و هر چند لحظه یکبار می گفت: «یا زهرا(س)». 👈🏻ادامه دارد... 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃 📚کتاب علمدار، صفحه 178 الی 179 نا. جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح مطهر امام و ارواح طیبه شهدا 5صلوات🌹 https://eitaa.com/piyroo