eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.5هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 ⛅️ 3⃣2⃣ 🏴🏴 💢نه فقط که تیر را رها کرده است.. بلکه تمام لشکر دشمن ، چشم انتظار ایستاده است تا تو و برادرت را تماشا کند و و و را در چهره هاتان ببیند. و بى نظیر، دست به زیر خون على اصغر مى برد، خونها را در مشت مى گیرد و به 🌫 مى پاشد.... کلام امام انگار آرامشى آسمانى را بر زمین نازل مى کند: 🖤نگاه خدا، چقدر تحمل این ماجرا را آسان مى کند.این 🐲 است که در هم مى شکند و این تویى که جان دوباره مى گیرى... و این اند که فوج فوج از آسمان فرود مى آیند و 🦋 را به تقدس این خون زینت مى بخشند،... آنچنان که وقتى نگاه مى کنى از خون💔 را بر زمین ، چکیده نمى بینى. 💢خودت را مهیا کن زینب.... که حادثه دارد به خودش نزدیک مى شود... اکنون هنگامه فرارسیده است.... اینگونه قدم برداشتن حسین و اینسان پیش آمدن او، خبر از مى دهد.خودت را مهیا کن زینب که لحظه وداع فرا مى رسد.... همه که تاکنون کرده اى ، تمرین بوده است ، همه مقاومتها، بوده است... و همه تابها و ، تدارك این لحظه ! 🖤نه آنچه که 🌤 تاکنون بر تو گذشته است ، بل آنچه از ابتداى_عمر تاکنون سپرى کرده اى ، براى همین_لحظه بوده است.وقتى روح از تن ، مفارقت کرد... و جاى خالى نفسهاى او رخ نشان داد، تو صیحه زدى ، زار زار گریه😭 کردى و خودت را به آغوش انداختى و با نفسهاى او گرفتى... 💢 ساله بودى که مزه مصیبتى را مى چشیدى و تسلى را تجربه مى کردى. از میان در و دیوار فریاد کشید که فضه (14)مرا دریاب!خون مى چکید از پشت در و آتش ستم به آسمان شعله مى کشید... و دود و تجاوز، تمام فضاى مدینه را مى انباشت. اگر نبود... و تو را در آغوش نمى گرفت و چشمهاى اشکبار تو را به روى سینه اش نمى گذاشت، 🖤تو قالب تهى مى کردى از دیدن این فاجعه هول انگیز.... وقتى ، را با فرق شکافته و خونین ، آماده تغسیل کرد و بغض آلوده در گوش تو گفت :زینب جان ! بیاور آن کافور بهشتى🌸 را که پدر براى این روز خود باقى گذاشته است.. تو مى دیدى... که چگونه ملائک دسته دسته از آسمان به زمین مى آیند و بر بال خود آرامش و سکون را حمل مى کنند.. 💢که مبادا طومار زمین از این عظمى در هم بپیچد و استوارى خود را از کف بدهد. تو احساس مى کردى که انگار خدا به روى زمین آمده است ، کنار قبر از پیش آماده پدر ایستاده است.. و فریاد مى زند: الى ، الى ، فقد اشتاق الحبیب الى حبیبه . به سوى من بیاریدش ، به سوى من ، که دوست به دیدار دوست فزونى گرفته است.تو دیدى که بر پدر، حسن و حسین، تو انتهاى جنازه را گرفته بودند و دو سوى پیشین جنازه بر دوش دیگرى حمل مى شد.. 🖤و پیکر پدر همان جایى فرود آمد که آن دوش دیگر اراده کرده بود. و دیدى که وقتى خاك روى قبر، کنار زده شد، پدید آمد که روى آن نوشته بود: (این مقبره را نوح کنده است براى امیر مؤ منان و وصى پیامبر آخرالزمان.) ، یک به یک آمدند،... پیش تو زانو زدند و تو را در این عزاى عظماى هستى ، گفتند. اینها اما هیچ کدام به اندازه سینه ، براى تو تسلى نشد. 💢وقتى سرت را بر سینه حسین گذاشتى و عقده هاى دلت را گشودى،... احساس کردى که زمین گرفت و آفرینش از ایستاد. آرى ، سینه حسین هماره مصدر آرامش بوده است... و آفرینش ، شکیبایى را از قلب او وام گرفته است. همیشه ملاحظه تو را مى کرد. ابتدا وقتى نیش بر جگرش فرو نشست،... بى اختیار صدازد.... .... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
📚 ⛅️ 💢مى توانى ببینى که اکنون چه مى کند.... 🐎را به سمت ! دشمن پیش مى راند، یا شمشیر 🗡را دور سرش مى گرداند... و به سپاه دشمن مى برد یا و نیزه را از اطراف خویش دفع مى کند،.. یا سپر به دشمن مى ساید، 🖤یا در محاصره نامردانه چرخ مى خورد، یا به ضربات نابهنگام اما هماهنگ عده اى ، از اسب ...آرى ، لحن این لاحول ، آهنگ فرو افتادن خورشید بر زمین است. تو ناگهان از زمین کنده مى شوى... و به سمت پر مى کشى و از فاصله اى نه چندان دور، را مى بینى که بر گرد سوار فرو افتاده خویش مى چرخد،... و با هجمه هاى خویش ، دشمن را بازتر مى کند. 💢چه باید بکنى ؟ حسین به در خیمه داده است... اما دل 💓، تاب و قرار ماندن ندارد... و دل مگر حسین است و فرمان مگر غیر از فرمان ؟ اگر پیش بروى فرمان پیشین حسین را نبرده اى و اگر بازپس بنشینى ، تمکین به این دل حسینى نکرده اى.کاش حسین چیزى بگوید.. و به کلام و را روشنى ببخشد.این صداى اوست که خطاب به تو فریاد مى زند: 🖤دریاب این را! و تو چشم مى گردانى... و را مى بینى که بى واهمه از هر چه سپاه و لشکر و به سوى حسین مى دود... و پیوسته را صدا مى زند. تو جان گرفته از فرمان حسین ، تمام توانت را در پاهایت مى ریزى و به سوى کودك خیز بر مى دارى.... صداى تو را مى شنود... و حضور و تعقیب را در مى یابد اما بنا ندارد که گوش جز به دلش و سر جز به حسینش بسپارد.... 💢وقتى تو از پشت ، را مى گیرى و او را بغل مى زنى ،گمان مى کنى که به آورده اى و از رفتن و گریختن بازش داشته اى . اما هنوز این گمان را در ذهن نکرده اى... که او چون ماهى چابکى از تور دستهاى تو مى گریزد.. و خود را به امام مى رساند.در میان ، نیست... این را و هر دو مى گویند.... 🖤پس ناگزیرى که در چند قدمى بایستى و ببینى که شمشیرش را به قصد حسین فرا مى برد و ببینى که نیز دستش را به از امام بلند مى کند... و بشنوى این کلام کودکانه عبداالله را که:تو را به عموى من چه کار اى خبیث زاده ناپاك!و ببینى که ، سبعانه فرود مى آید و از دست نازك عبور مى کند،... 💢آنچنانکه دست و بازو به پوست ، مى ماند.و بشنوى نواى (وا اماه ) عبداالله را که از اعماق جگر فریاد مى کشد... و را به مى طلبد. و ببینى که چگونه حسین او را در آغوش مى کشد... و با کلام و نگاه و نوازش تسلایش مى دهد:صبور باش عزیز دلم! پاره جگرم ! زاده برادرم ! به زودى با پدرت دیدار خواهى کرد و آغوش را به رویت گشاده خواهى یافت و... 🖤 و ببینى ... نه ... دستت را به روى چشمهایت بگذارى تا نبینى که چگونه دو پیکر و به هم دوخته مى شود.... حسین تو اما با اینهمه زخم ، هنوز ایستاده مانده است... ناى دوباره برنشستن بر اسب را ندارد اما اسب را تکیه گاه کرده است تا همچنان برپا بماند. آنچه اکنون براى تو مانده ، غرق به خون عبداالله است و خون آلوده حسین. تلاش مى کند که از توو خیمه 🏕ها بگیرد... 💢و جنگ را به میانه بکشاند. اما کدام جنگ ؟جسته و گریخته مى شنوى که او همچنان به دشمن خود پند مى دهد، نصیحت مى کند... و از عواقب کار، برحذرشان مى دارد. و به روشنى مى بینى که ضارب و خویش را انتخاب مى کند. از سر تنى چند مى گذرد و به سر و جان عده اى دیگر مى پردازد.اگر در جبین آینده کسى ، نور مى بیند، از او ... .... - - ------••~🍃🌸🍃~••------ - - https://eitaa.com/piyroo - - ------••~🌸🍃🌸~••------ - -
••° 🌹حضرت‌زهرا‌سلام‌الله‌علیها‌میفرمایند: الْزَمْ رِجْلَها، فَإنَّ الْجَنَّةَ تَحْتَ اقْدامِها... 🍃در خدمت و پای‌بند او باش، چون بهشت زیر‌پاى‌مادر است.🍃 📚 کنز العمال ح۴۵۴۴۳ https://eitaa.com/piyroo
❤️ سردار قاسم سلیمانے: 🔰خداوندا! تو را سپاس🤲🏻 ڪه مرا از و فقیر، اما متدیّن👌 و عاشق و پیوسته در مسیر پاکے😇 بهره‌مند نمودی. 🌹 🕊از تو عاجزانه مےخواهم 🤲 آن‌ها را در و با قرین کنے😊 و مرا در عالم آخرت از درڪِ محضرشان بهره‌مند فرما.🤲 ❤️ https://eitaa.com/piyroo
بزرگوار 🌹شهیدان زین‌الدین: جبهه ماااااا امروز در گوشی‌ها ، کامپیوترها و به طور کلی در فضای مجازی است که باید خود را در این جبهه تقویت کنیم که مبادا شرمنده خون شهدا شویم ... 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
بر شانہ های پســر شهید شفیعی هنوز کربلا نـرفته . شبی در خواب علی بهش می گه : روی شانه هایم بنشین تا ببرمت . مادر می نشیند و کربلا از شانه های پسرش پیاده می شود . علی نخی به دستش می دهد وسر دیگر نخ را به دست خود می گیرد . قبرامام حسیــن (ع) و امام علـی(ع) و بقیه را بهش نشان می دهد . مادر برای زیارت می رود وبر می گردد . باز بر شانه های شهیدش می نشیند وبه خانه باز می گردد .مادر از خواب می پرد .بوی عطــری فضای خانه را تا مدتها پر کرده بود .وهر کس به دیدار ننه سکینه می آمد از این خوش بو درخواست می کرد و هم به اجبار می گفت : شیشه گلابی روی فرش شکسته وریخته که چنین بویی پخش می شود . آری ،راهی که به قیمت خون پاکشون باز شد . روا نیست مادر عزیز شهید در حسرت زیارت یار بماند. 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
روز قیامت اگر بپرسند چه آورده ای؟ : " جوانم را..." :" دل سوختۀ مادرم را... مواظب دلها سوخته باشیم https://eitaa.com/piyroo
شک ندارم اگر حجابی والاتر از چادر وجود داست، (س) که سرور زنان عالم است آنرا به سر میکرد مطمئن هستم که ؛ پوشش سروران است آیین را ازانتخاب میشود فهمید❤️ https://eitaa.com/piyroo
*شهیدی که برای آب نامه می نوشت*🌷 *شهید یوسف قربانی* محل تولد : زنجان تاریخ تولد : ۱۳۴۵ تاریخ شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ نام عملیات: کربلای 5 منطقه عملیاتی: شلمچه – پاسگاه کوت سواری *شهید غواص، یوسف قربانی در این دنیای فانی هیچکس را ندارد* ۶ ماهش بود که را از دست داد *در ۶ سالگی و در ۸ سالگی را هم از دست داد* را هم در سانحه رانندگی از دست داد . *زمانی هم که شهید میشه ، غریبانه دفنش می کنند* چند دقیقه قبل از عملیات، یکی از همرزمان خبرنگارش از او پرسیده بود: *آقا یوسف! غواص یعنی چی؟* او پاسخ داده بود: *غواص یعنی مرغابی امام زمان عج‌الله* *نامه برای آب..* همرزم یوسف می‌گوید هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ *دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم ، کسی را ندارم که !!!!* *بیائیم برایش ، پدری ، مادری ، برادری و خواهری کنیم و در گروههایی که هستیم ارسال کنیم تا سیلی از فاتحه و صلوات به روح مطهرش هدیه کنیم .* تا ابد مدیون شهداء هستیم💔 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 | دختر کردستان 🔹بر اساس واقعیتی در روستای هشمیز کردستان...؛ 📝نویسنده: فاطمه روحی 💻گرافیک: فاطمه آزاده 🎙گوینده: فاطمه نورانیان 🎛میکس و مسترینگ: محمد ابراهیم یونسیان 🎞ضبط: مرکز آفرینش‌های فرهنگی هنری بسیج استان سمنان https://eitaa.com/piyroo
🖤🥀 مادری کردی ! نه فقط برای حسنین نه فقط برای زینبت مادری کردی ؛ برای منی که عمری زیرِ نگاه تو بودم و غفلت کردم ... مادری کردی و همچو منی را هم زیرِ پر و بال گرفتی مادری کردی ... حتی برای من ...!! https://eitaa.com/piyroo
🌠☫﷽☫🌠 🔷 پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله وسلم فرمودند: 💖 هرکس پیشانی خود را ببوسد از آتش جهنم دور می‌ماند. 🌺 به استقبال سالروز میلاد سلام الله علیها می‌رویم. روزت مبارکباد😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/piyroo
💌 | -به‌زمین‌که‌رسیدی‌همه‌جا‌زیبا‌شد🤩 -هرچه‌گل‌بودشکفت‌و‌دل‌باران‌واشد...♥️ ولادت حضرت‌ مادر‌ مبارک😍✨ 🌱 https://eitaa.com/piyroo
✍در روزگاری که یک دنیا به دروغ شعار سر می دهند، یک «خوش غیرت» برای دفاع از زن، زندگی، آزادی و نجات دو دختر از چنگال ۶مرد مست در شبی تاریک، شاهرگش را زیر تیغ می برد تا نشان دهد کیست!! رد خنجر بر حنجر او جاودانه شد!! سپس مادر او، به درخواست شهید و در لحظات آخر حیات مادی او، قاتل را می بخشد تا داستان واقعی ما قهرمانی دیگر از جنس داشته باشد... شرحی از حیات جهادی و عروج عارفانه مربی مجاهد، شهید علی خلیلی🌷 https://eitaa.com/piyroo
‍ ای شهید... در خاکریز های ، خدا را شناختی، برایش مناجات کردی،‌ ناله سردادی و شدی. هنوز سوز صدا و مداحی هایت در گوش همرزمانت به یادگار مانده است. برایمان بخوان. مدتی است محرومیم از دعای پنجشنبه شب های مسجد با سوز دلت بخوان، مدتی است خودمان را گم کرده ایم. نادما منکسرا را برایمان کن که شاید از این خواب ناز غفلت بیدار شویم. هرکس از توحرفی زد از عشقت به حضرت مادر گفت. روضه بخوان. برایمان از بگو شاید از آتشی که برای خودمان ساخته ایم خلاصی یابیم. بگو چه گذشت بین در و دیوار، شاید دلمان لرزید و اشکمان جاری شد. از میخ در هم بگو. شاید در به رویمان باز شد از وصیت مادر به دختر و بگو، شاید کبوتر دلمان پرکشید سوی . اما از بازوی کبود نگو، میدانی که ختم می شود به گریه های علی. صبرِ چاه را نداریم که در مقابل دل داغدار و اشک های تاب بیاریم.. نمی دانم در جبهه، چگونه عاشق شدید که شهادتتان همچون اهل بیت بود، یکی بی سر، یکی با دست های قلم شده، یکی و یکی با پهلوی شکسته و همچون خودت در سنگرِ مناجاتت، روضه ی مادر را میخواندی که خمپاره، بازویت را کبود کرد و پهلویت را شکافت و تو بازهم به اقتدا کردی. این پایان ندارد.... سنگ مزارت و ذکر یا زهرایی که روی آن حک شده، نشانه ای است برای هر که دلش گره بخورد به حضرت مادر. فاتحه ای برای تو بخواند و حاجت بگیرد. راستی شنیده ام جوانان به واسطه تو می شوند. شاید هم اولین قدم برای ، خوشبختی است. سفارشمان را به مادر پهلو شکسته بکن ♡تولدت مبارک فرمانده♡⅚ 🌺به مناسب سالروز ✍️نویسنده : منتظر 📅تاریخ تولد : ۲۳ تیر ۱۳۴۳ 📅تاریخ شهادت : ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶. بانه 🥀مزار : اصفهان https://eitaa.com/piyroo
🌷یوسف_فدایی‌_نژاد یه هزارتایی داشت و هرشب ذکر می گفت، به دلیل زیادی که ایشون تو یک روز می فرستاد به معروف شده بود و نام شده بود . بعضی دوستان به ایشون میگفتن که دلیلش ارادت خیلی زیاد آقا به مادرمون خانم (سلام الله علیها) بود... نوای ملکوتی در تلاوت کریم داشت و هرکسی رو باصداش تحت تاثیر قرار میداد. آقا از بسیار خوبی برخوردار بود و همیشه لبخند به لبش بود و خاصی تو وجودش دیده می شد که با اولین برخورد، طرف رو مجذوب خودش میکرد. بمب روحیه بود. همیشه وقتی بیسیم لازم نبود پشت بیسیم نوحه می خوند و رفقا رو به فیض میرسوند. می گفت با سن کمش به ما درس های بزرگ می داد. می گفت بابا اول وقت رو نباید فراموش کنیم. یادمه بعد افرادی اومده بودن که نمی شناختیم و میگفتن ما کسی رو نداشتیم که کمکمون باشه اما آقا مخفیانه به ما کمک می کرد و ما مثل بچه خودمون دوسش داشتیم. همیشه دست بوس و بود و به خانواده می گفت : چطوری ! چطوری ! ناراحت می شد و میگفت من می خوام ببینم . می گفت نه مامان حالا زوده. https://eitaa.com/piyroo
پایان حیات من و ت‍ـو ختم به خیر است این خاصیت دوستی حضرت زهرا است 🏴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‍‌ https://eitaa.com/piyroo