eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️ 📜 آخرین هفتاد و هفتمین مرد ثـــروتمند جـهان مـــردی با بیش از میلیاردها دلار ثـروت در بانڪ‌ های جهان! صاحب چــــند ده نفتڪش! مالڪ یڪی از بزرگـترین هتل های جــــهان! سهامدار نیمی از شرڪت مخابراتی زین.. پس بزرگوار آنقـدر مال دنیا را نزن! به فڪر مردم باش! برای آخرتت جمع ڪن! . 📕ســـوره تڪویر آیه ۴ https://eitaa.com/piyroo
🌹شهید محمود رادمهـــر: یڪ بار از من پرسیده بود: چقـــدر دریافت حقوق ماهیانه ات میـــــمانی؟؟! گفتم : از هـــمان ابتدای زمانی ڪه حقوقـــــم را میگیرم؛ منتظرم ڪه موعد بعـــدی پرداخت حقوق ڪی میـــــرسه! آهی از سر حسرت ڪشید و گفت: اگر مردم این انتظاری را که بخاطر دنیا و دنیا میڪشند ڪمی از آن را برای امام زمان میکشیـدند ایشان تا حالا ظهـــور ڪرده بودند امام منتظـــــر ندارد. https://eitaa.com/piyroo
خدمت روح خدا عرض ارادت میکنم با علمدار ولایت باز بیعت میکنم گر حضرت سید علی از من بخواهد جان و تن سر به پایش مینهم غسل شهادت میکنم.
🌹 ▪️ــــــــــــــ🔸🔹🔸ــــــــــــ▪️ هرسه تاشان لشکر بودند ؛ 🌷 🌷 .🌷 می خواستیم نماز جماعت بخوانیم . همه اصرار می کردند یکی از این جلو بایستند، خودشان از زیرش در می رفتند. این به آن حواله می کرد، آن یکی به این . بالاخره زور دو تا مهدی ها بیش تر شد، اسدی را فرستادند جلو. بعد از نماز شام خوردیم .غذا را خودشان سه تایی برای بچه ها می آوردند . نان و ماست.  🌹 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
ـــــــــــــــ🌹🕊🌹ـــــــــــــــــ بد وضعی داشتیم . از همه جا آتش می آمد روی سرمان نمی فهمیدیم تیرو ترکش از کجا می آید.فقط  یک دفعه می دیدم نفر بغل دستیمان افتاد روی زمین . قرارمان این بود که توی درگیری بی سیم ها روشن باشد، اما ارتباط  نداشته باشیم. خیلی از بچه ها شهید شده بودند. زخمی هم زیاد بود.توی همان گیرودار، چند تا اسیر هم گرفته بودیم. به یکی از بچه ها گفتم 😏 « ما مواظب خودمون نمی تونیم باشیم، چه برسه به اون بدبختا. بو یه بالیی سرشون بار.» همان موقع صدا از بی سیم آمد « این چه حرفی بود تو زدی؟😠 زود رو بفرستید عقب » صدای بود. روی شبکه صدایمان راشنیده بود. خودش پشت سرمان بود؛ صد و پنجاه متر عقب 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
- یه پسر خوش قد وبالا دادیم یه پلاک گرفتیم - منصفانه بود مادر جان نه؟ + نه ! من پلاک هم نمیخواستم 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
قبل از آشنایی با محمد جواد به حضرت زینب(س) با خانواده ام رفته بودیم.🙂 روبروی گنبد حضرت زینب (س) بودیم و من با بی بی درد دل میکردم . از او خواستم که به من بدهد که به انتخاب خودش باشد...💓 البته آن روزها نمیدانستم که ای ویژه از طرف بی بی در انتظار من است و آن هم خود حضرت زینب(س)، قرار است مرد آسمانی و همسفر بهشتی من شود.😍😌 از سفر که برگشتیم، محمد جواد به من آمد.آن زمانها در یک کارخانه مشغول به کار بود.😊 پسر خانواده بود که روی پای خودش هم ایستاده بود. حتی از جوانی و زمانیکه بود، در تابستانهایش کار میکرد. تمام مخارج ازدواجمان از گل مجلس 💐خواستگاری تا خرج مراسم عروسی همه را خودش داد. بعد از آن شروع کرد به همین منزلی که خانهء من و فرزندانم هست. سر پناهی که ستونهایش را از دست داد.😔تک تک مصالح و نقشهء منزل و رنگ دیوارها و طرح کاشی ها همه وهمه به من بود.آخر محمد جواد همیشه میگفت که تو قرار است در این خانه بمانی...نه من....😔 آری همسر من بی تو در این خانه روزها را شب میکنم،تنها به دیدار تو در زمان ظهور (عج)😍😌 🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
" شـــوق شهادتـــــــــ " ❉ سید ابراهیـم میگفت دفعه اول که به سوریه اعزام شدم د عملیات تدمر خمپاره درست خورد کنار من ولی به من چیزی نخورد.. گفتم شاید مشکل مالے دارم خدا نخواسته شهید بشم.. آمدم ایران و مباحث مالی خودم را حل کردم.. ❉ دفعه دوم که رفتم سوریه،باز خمپاره خورد کنار من و به من چیزی نشد.. گفتم شاید وابستگےبه خانواده و بچه هاست که نمیذاره شهید بشم.. آمدم ایران و از بچه ها دل بریدم.. ❉ و برای بار سوم که به سوریه اعزام شدم در عملیاتے ترکش خوردم و مجروح شدم ولی شهید نشدم.. ❉ به ایران که آمدم نزد عارفی رفتم و از او مشكلم را پرسیدم.. ایشان گفتند: "من كان لله كان الله له" تو برای خدا به جبهه نمی روی برای شهادت می روی.. نیتت را درست کن خدا تو را قبول می کند.. ❉ پدرش مے گفت : این دفعه آخر مصطفی (سيدابراهيم) عجیب بال و پردرآوره بود دیگر زمینی نبود.. رفت و به آرزويش رسيد.. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
👈 رزمنده‌ای که در فضای سایبر و مجازی می‌جنگی! برای فشردن کلیدها و دکمه‌های کامپیوتر و موبایلت بگیر! و با نیت قربةً إلی الله مطلب بنویس. بدان که تو مصداق و ما رمیت اذ رمیت هستی. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
برادرم خیلی عاشق شهادت بود: حتی یادم است اینقدر عاشق شهادت بود که کنار یکی از عکس های خودش را هم با فوتوشاپ نوشته بود : «شهید سجاد زبرجدی ، دفاع از اسلام وظیفه ماست.» 🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
امام خامنه ای: گاهي شدن آسان تر از زنده ماندن است! اين نكته را اهل معنا و و دقّت،خوب درك ميكنند. گاهي ماندن و زيستن و تلاش كردن در يك محيط ،به مراتب مشكل تر از كشته شدن و شدن و به لقاي خدا پيوستن است... 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
کاش خنثی کردنِ را هم، یادمان می دادید... می گویند: آنجا که مغلوب باشد می شویم... 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
5b82fab883235688f22bf763_-1423990237145211595.mp3
296K
🌷شهيد بزرگوار «ولى الله ضربى» فرمانده ى گروهان امام محمدباقر عليه السلام با آن كه ده سال از ازدواجش مى گذشت، صاحب فرزندى نشده بود، تا اين كه.... 🌷....روزى خطاب به وصيش گفت: «در ساحل منطقه ى هورالهويزه بر تربت پاك شهداى گمنام، مشتى از خاك تربت را گرفتم و با خداى خويش اين گونه راز و نياز كردم: بار خدايا! شهدا در نزد تو آبرومندند، تو را به آبروى شهدا به من فرزندى عطا فرما و پس از آن كه اين منت بر من نهادى، كرم فرما و مرا در رديف شهدا قرار بده». 🌷مدتى نگذشت كه دعاى شهيد ولى الله مستجاب گرديد و صاحب فرزندى به نام «محمدباقر» شد و خود نيز چند ماهى قبل از تولد فرزندش، به شهادت رسيد. https://eitaa.com/piyroo
📢📢 "اهل کوفه نبودن" یعنی اینکه بدانی تا حسین‌ع نیامده، ولیّ امر، مسلم است. 🍂 یادمان پنجم شوال سالگرد ورود مسلم به کوفه. https://eitaa.com/piyroo
آنجا هم ( عراق ) دست از کار فرهنگی برنداشته بود. بچه های حشد الشعبی (بسیج عمومی عراق) حدود هشتاد میلیون پول به او داده بودند تا برایشان چفیه ، پرچم و اقلام فرهنگی تهیه کند ، به او اطمینان داشتند. حدود چهل هزار چفیه برای حشد الشعبی خریده بود ، آخرین باری که آمده بود خانه ، ماه مبارک رمضان بود. مقدار زیادی پارچه زرد آورده بود و ما کمکش کردیم و آنها را در ابعاد 20 سانتیمتر برش دادیم ، هادی اسامی معصومین را با خط زیبا نوشت و با خودش به نجف برد. یکی از اساتید اخلاق هادی در نجف بعد از شهادتش گفته بود ، به مادر هادی سلام برسانید و بگویید او یک شبه ره صد ساله را پیمود ، من به حال او غبطه می خورم.. 📕 پسرک فلافل فروش 🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ https://eitaa.com/piyroo 🕊 🕊
توی خط مقدم، هر وقت بیکار می‌شد یا نوبت نگهبانیش می‌رسید، درس می‌خواند. خبر قبولیش تو پزشکی دانشگاه تهران وقتی به خانوادش رسید که وحید رضا شهید شده بود. 🌹 « 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🔺جبهه بود و جنگ و بود و ... 🌹 و البته کلی شوخی و حس و حال خوب😁 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
❤️هادی دلها ✅او ویژگی های خاصی داشت : 🔸همیشه بود. 🔹مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی را می گفت. 🔸مداومت داشت بر خواندن 🔹مانند الگوی خودش از کمک به غافل نمی شد. 🔸روحیه و داشت و در این راه شخصیت کاذب برای خودش نساخته بود. 🔹عاشق، حامی، تابع و مدافع بود. 🔸 او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد. 🔹وقتی شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر_را_خدا_آزاد کرد، یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کارهش خداست و همه کارها برای خداست. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
✅ معجزه توسل به حضرت زهرا (س) 🌷یقین کردم که قطع نخاع شده ام. چون هیچ حسی نداشتم. خون از صورت و گردنم جاری بود. در همان حال به مادرسادات توسل پیدا کردم و گفتم: خدایا اگر صلاح میدانی به حق مادر پهلو شکسته مرا شفا بده تا دستگیر دیگران باشم. 🌷 این حرفها را با خودم زمزمه کردم. یکباره دیدم که حس به دستانم برگشت بعد پاهایم و... دستم را دراز کردم و اسلحه را برداشتم. 🌷افسر عراقی کمی جلوتر از من ایستاده بود. هدفگیری کرده و شلیک کردم. 🌷 با کشته شدن افسر عراقی بقیه سربازان دشمن فرار کرده و رزمندگان ما جلو آمدند. بعد هم مرا به بیمارستان آوردند. 💐پزشکان می‌گویند گلوله به گردن و نخاع تو اصابت کرده. اما اینکه قطع نخاع نشدی یک معجزه است. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌺🍃 زن که وارد مغازه شد🏠 چهره ی در هم رفت. سرش را انداخت زیر، داشت زیر دندانش هایش پاره می شد.😰 هرچه زن می پرسید کیلویی چند⁉️ جواب نمی داد. آخرش هم گفت: ما نمی فروشیم. زن با عصبانیت😡 گفت مگه دست ؟ پس چرا در ات را نمی بندی؟ همان طور که سرش زیر😥 بود گفت: هروقت را درست کردی بیا تا بهت جنس بدم.👌 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo