فضایل و مناقب حضرت زینب- مقاله.pdf
912.5K
حکایات و شفایافتگان به حضرت زینب سلام الله علیها
#سخنرانی_مکتوب
#متوسطه_به_بالا
آذر ماه (2).pdf
557.7K
شاخصه : #محبت به خداواهلبیت علیهم السلام
عنوان درس : #بانوی وفادار
مقطع: #متوسطه دوم
تدوین : سرکارخانم اولادنبی از مبلغات مدارس امین استان #گلستان
#درسنامه
#پانزدهم_رجب
#متوسطه_دوم_به_بالا
محبت به اهل بیت ##.pdf
1.91M
شاخصه : #محبت به خداواهلبیت علیهم السلام
عنوان درس : #شیرزن کربلا
مقطع: #متوسطه دوم
تدوین : سرکارخانم صفدری از مبلغات مدارس امین استان #گلستان
#درسنامه
#پانزدهم_رجب
#متوسطه_دوم_به_بالا
borooshoor zendeginame h.zaynab (www.mplib.ir).pdf
2.42M
✅ بروشور « خلاصه زندگی نامه حضرت زینب سلام الله علیها
✍خانم عسکری معاون پرورشی دبیرستان شاهد شهید نادعلی پور استان گیلان شهرستان ماسال
#بروشور
#وفات
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#همه_مقاطع
سیاه پوش تواَم. نامت را مینویسم و بزرگی ات، تمام تنم را میلرزاند. نامت را مینویسم و صبرت را تاب نمیآورم. لابه لای روزهای خاکستری اندوهت، آنچنان فرو میشکنم که حتی خویش را فراموش میکنم. بانو! بیابان، دنبال گامهای استوارت، سالهاست که از تاریخ، روبه روی صبر عظیمت به زانو درآمده است. کربلا، چراغ در دست راه افتاده است. بانو! تاریخ، بر جادههای تاریک خویش، همچنان میتازد و تو سربلند ایستاده ای با اندوهان سرشارت. بانو!ثانیهها برایت قدم به قدم رنج آورده اند و تو، قدم به قدم صبر کرده ای. چشمهای زمان، همچنان از خوابی سنگین میسوزد؛ رنجی که سالها تو را تنها به صبوری شناخت. بر کتفهای گسترده آسمان، ملائک، پیکرت را آرام آرام میبرند. فریادهایی شکسته، دهانهایی عزادار، خاک در هم میپیچد، گلدستههای دمشق، چشم به راه کبوتران زایر تواند. شهر، در اندوه تناور خویش پیچیده است. نامت را مینویسم و انگشتهایم بوی بالهای سوخته شاپرکان غریب میگیرد. نامت را مینویسم و چشمهایم میسوزند. نامت را مینویسم و میگریم. بانو!تو را با بزرگی ات، تو را با صبرت، تو را با اندوهی که سالها در سینه داشتی و دم نزدی، تو را تنها با تمام وجودم ـ همین چشمهای ناچیز ـ اشک میریزم.
#دلنوشته
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#محبت_و_عشق_به_خدا_قران_اهل_بیت
#متوسطه_به_بالا
زینبی که آن روی سکه عفت فاطمی است، پردهنشین خانه وحی است، پرورده غیرتهاست. همان خاتونی است که زنان کوفه صف اندر صف در انتظار دیدار اویند تا در درس تفسیرش بیاموزند که چنین بیمانند تفسیر قرآن بر سرنیزه خوانده شده را فریاد میکند، چنانکه به قدرت قرآن، جانهای بیوجدان اهل شهر نفاق را زنده کرد و حیات حسینی به رگهامان تزریق کرد. آرى، به خدا که تاریخ در محضر زینب(س) از پا درآمده و خود را به دست باکفایتش داده تا تاریخ و شریعت محمدی، همه و همه را از نو بسازد
#دلنوشته
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#محبت_و_عشق_به_خدا_قران_اهل_بیت
#متوسطه_به_بالا
چگونه باورمان شود؟
چشمها بیبهانه اشک میریزند
بی بهانه، نه!
که رفتنت، بیدرنگترین بهانه اشکهای من است.
لحظهها، داغدار غمی بزرگاند
آبها، در خروشند مصیبت عظمای خاک را
کلمات، مرثیه میشوند، غم غربت تو را
ای شرافت مدام
ای نجابت تمام
ای کهکشان صبر
ای زبان گویای علی علیه السلام
هرجا خاکی، آبی، خرابهای میبینم
ناگاه، نامت، بر دروازههای اندیشهام سبز میشود
هر جا قافلهای میبینم
عجیب دلم به یاد غربت لحظههایت، میگیرد
بانو!
بر دیدگان مبهوت من
شوراب ناگزیری است
که هر روز، در فراغ تو، جاری میشود
چگونه باورمان شود بانو!
رفتنت؟
چگونه باورمان شود خاموشی فانوس مهربانیات؟!
چگونه تو نیستی که هنوز، هُرم خطبههای آتشینت ریشههای ظلم و ستم را میسوزاند؟!
چگونه تو نیستی که هنوز، درختان از شنیدن داستان رنجهایت قد خم میکنند؟!
و باران بیوقفه، به یاد روزهای بیکسیات
بی حسین!
بی عباس!
بی رقیه!
اشک میشود و از چشمها باریدن آغاز میکند!؟
بانو!
چگونه باورمان شود که تو نیستی؟!
✍زینب مسرور
#دلنوشته
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#محبت_و_عشق_به_خدا_قران_اهل_بیت
#متوسطه_به_بالا
خداحافظ ای ام المصائب
خداحافظ ای زخمهای دلت یادگار نینوا! دیگر امشب به مرور خاطرات سرخ پرپر شدن کبوتران نخواهی پرداخت؛ که تو نیز کبوترانه کوچ خواهی کرد تا به کاروان آسمانی حسین بپیوندی.
زمین، چه عرصه تنگی برای پارههای دل فاطمه و علی بود! گرچه از همان روز که رأس حسین را بر نیزهها بردند، بهانههای زندگیات، به پایان رسیده بود.
مگر گلهای چیده وجودت ای ام المصائب، چقدر میتوانستند در آب دیدگانت، زندگی را ادامه دهند؟
از امشب، اشکهای فراق یوسف تو، بر دامن پیراهن خونینش سرریز خواهد شد و زمینیان، داغدار جای خالی تو خواهند بود.
آن روز که هُرم خطبههایت، شام را گرفته بود و دودِ آه از دلت برخاست، در میان خاک عطش، ریشه دواندی تا امروز، وقتی خاک، تو را در برمی گیرد، نام تو در جای جای خاطرات کربلا شکوفه کند.
هنوز شنیده میشود که چگونه قلب سنگهای خارا را آب کردی و شعله صبرت، بر همگان روشن کرد که چگونه بی برادر، یتیم میشوند.
ای دخترِ یتیمنوازترین مرد زمین! پاسخ «ما رأیت الّا جمیلا»ی تو، هنوز در گوش تاریخ میپیچد. بدرود، ای زیباترین تصویر صبر!
یا زینب! صبر آزموده تو در فرهنگ لغات عاشورا، قشنگترین واژهها را بعد از حسین آفرید و حسین که بی طاقت از دوری تو بود، امشب، دعای تو را مستجاب کرد و این گونه بود که سفر، تو را برگزید تا بر پهلوی شکسته مادرت، مرهم شوی.
امشب، کوه به دریا میپیوندد تا منظره غروب حسرت را در قلبمان بیافریند. امشب، طناب اسارت جهان خاکی، از دستهای زینب باز خواهد شد و فرشتگان صف بسته، نوای «ارجعی الی ربّک» را برای او خواهند سرود.
یا عقیله بنیهاشم! اگر روزی از عون و محمد خواستی تا برای پیوستنت به حسین علیه السلام دعا کنند، آیا میدانستی که چه زود، هنگامِ استجابت فرا خواهد رسید؟
امشب، تو را سبکتر از بال فرشتگان و روشنتر از روز و زیباتر از نخستین سپیده دم آفرینش، به سوی آسمانیان خواهند برد؛ چرا که نهایت آرزویت، پیوستن به حسین بود و هرکه به حسین نپیوندد، مرداب خواهد شد.
تشنه توایم یا زینب! دعا کن که قلبهایمان به لاهوت و ملکوت، گره بخورد و به راستی:
کی با فنای تن ز تو کس دور میشود
شمع از گداختن همگی نور میشود
✍رزیتا نعمتی
#دلنوشته
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#محبت_و_عشق_به_خدا_قران_اهل_بیت
مصائب زینب سلام الله علیها در مدینه
زینب، دختری پنج ساله بود که پیامبر اکرم از دنیا رفت او در سنی بود که فقدان جدّ بزرگوارش را درک می کرد، او به چشم خود دید که پیکر مطهر رسول خدا را از خانه برده و به خاک سپردند.چند ماهی نگذشته بود که به سوگ مادرش خانم فاطمه زهرا (س) نشست، او به چشم خود دید که مادرش چگونه با ضربات مغیره و قُنفُذ، نقش زمین گشت و با بدنی مجروح در بستر بیماری قرار گرفت.
زینب، حدودا، سی و پنج سال داشت که نوبت داغ پدر فرا رسید. علی (ع) بر اثر ضربتی که از شمشیر زهرآلود ابن ملجم خورده بود، از پای در امد و او را بر روی دوش به خانه آوردند، زینب با دیدن پدر، خود را به روی او انداخت و زخم او را با اشک چشم شستشو داد.
بعد از شهادت پدر، نوبت به برادرش امام حسن (ع) رسید، او بانویی چهل و پنج ساله بود که دید چگونه آن نامردان به امام خود خیانت کردند، خیمه او را تاراج نمودند و جانماز از زیر پایش کشیدند. یکی ردای وی را برد و دیگری جراحتی به پای او رسانید، ناچار شد کار را به معاویه واگذار کند. زینب در هنگام مجروحیت برادر، پرستاری وی را به عهده گرفت تا بهبود یافت. او گمان می کرد که چون برادرش کار را به معاویه واگذاشته است، جانش محفوظ خواهد ماند، ولی با توطئه و نیرنگ معاویه و سمّ جعده، امام را در حالی که آن روز، روزه گرفته بود، به هنگام افطار مسموم کردند و به شهادت رساندند. اما این انتهای مصیبت نبود بلکه زینب (س) شاهد توطئه ننگین دیگری بود که با تحریک عایشه و مروان بدن مطهر برادرش آماج تیرهای کینه توزانه قرار گرفت به گونه ای که هفتاد تیر تابوت را به بدن دوخته بود.
#سخنرانی_کوتاه
#پانزدهم_رجب
#وفات_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#همه_مقاطع