فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزا همش پریشونم کربلا💔(:
#حسینستوده
شور5.mp3
15.91M
رویاهامگرفتهمشرنگِکربلا . .
دلمبراتتنگهکربلا :)
#حسینستوده
InShot_۲۰۲۳۰۴۰۷_۱۹۵۴۵۹۷۰۸_۲۰۲۳_۰۴_۰۷_۱۹_۵۸_۵۱_۰۹۰.mp3
4.62M
3:40 :) من به جای تو زیارت میرم ..
#محمدحسینحدادیان
مداحیپلیر
حلالمکن حسین :)💔 #حسینطاهری
حسینجان
ساعات آخر است ، گدا را حلال کن :)
هدایت شده از لباس شخصی
27.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امشب دیگه بغل سیدالشهدا
روضه میخونید آقا سید..
@Moderate
May 11
هدایت شده از الوُجوم ؛
این هایی که الان دارن در 63 سالگی
شهید میشن یعنی در سال 1340
به دنیا اومدن
و سال 1342 وقتی از امام خمینی
پرسیدن یارهای تو کجا هستند
امام فرمود : یاران من در گهواره هستند!
45.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با جملهی یموت یرنی عشق میکنم ..
من با ابالحسن حسنی عشق میکنم :)
May 11
[WWW.FOTROS.IR]ma97102910.mp3
15.47M
ببین میتوانی بمانی بمان ..
عزیزم تو خیلی جوانی بمان :))💔
#حاجمحمودکریمی | *نسخههیئتی
May 11
مداحیپلیر
تا که مادر رفت ، انگار از پدر چیزی نماند
در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد ..
#فاطمیه
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
ثُمّ بَکَیا جَمیعاً ساعة؛ سپس هر دو در واپسین خلوت عاشقانه خویش، سخت گریستند. بغض روزها فروخردهٔ سنگشده در گلویشان ناگهان شکست و بالاخره اشک ریختند. سپس زهــراء چون مادری سالخورده و عطوف سر به زانوی علی گذاشت و دستهای نحیف رنگباخته بر گونههایش کشید که اشک نریز عزیزقلبم؛ چاره چیست؛ بگذار آخرین تصویر چشمانم از علی، همان چهره مردانه استوار باشد که هرگز چین به گوشه چشمانش نمیآمد. اشک نریز؛ که تو خود شایستهتری بر اشکریختن، و از طلوع فردا تو مظلومترین مرد تاریخی. یکّه و تنها. همین.
هدایت شده از عجم علوی | مهدی مولایی
فَرَجَعَ؛ تاریخ هیچننوشته که «فَرَجَعوا». تاریخ هیچ فعل جمع ننوشته. تاریخ حواسجمع بوده. رسم در تمام جهان است که بعد از دفن و تجهیز میت، طایفه و عشیره متوفی زیر شانههای خانوادهاش را بگیرند و گلاب بر چهرهاش بپاشند و به خانه بیاورندش. همصحبتش شوند و سه روز غذا طبخ کنند و لحظهای تنهایش نگذارند. تاریخ اما نوشته که «فَرَجع». تنها برگشت. بیهیچ همراه. سپس با خانهای ساکت مواجه شد. و تاریک. و سرد. و بستری خالی از فاطمه در آن کنج مهیب و کشنده خانه. آنگاه تکیه بر دیوار زد و نشست؛ کوهی تکیهزده بر دیوار. گریست و شانههایش لرزید و از ریشهایش قطره اشک چکید و زیر لب گفت که من حالا مظلومترین مرد تاریخم. همین.
درد من از اینه که مردم امروز به حرم حضرت
زینب(س) از دست حرامیها پناه آورده بودن
حالا پناهگاه عالم حرم حضرتزینب هم آتیش
زدن.و روضهای که موقع آتیش گرفتن خیام باز
تداعی شد"خودم پناهِ عالمم،کدوم طرف فرار کنم..."
https://t.me/Tanha_128