میدانستم قبلاً تورا دیدهام ، اولین بار که عکست را دیدم فهمیدم . انگار قرار بود در مقطعی در این زندگی با هم ملاقات کنیم . با دوستهایم دربارهاش حرف زدم اما فکر میکردند دیوانهام که هزاران نفر هرروز همین حرف را دربارهی هزاران نفر دیگر میزنند . فکر کردم حق با آنهاست اما زندگی ، زندگی مرا به سوی تو آورده . تو آن آمدی تا مرا پیدا کنی ، مگر نه ؟
حرفی به من بزن ، آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو میبخشد جز درک حس زنده بودن از تو چه میخواهد ؟