💠 لیست کلیه مطالب عرضه شده در کانال جهت دسترسی شما عزیزان حضورتان تقدیم میگردد .
🔻راهنمای جستجو مطالب کانال :
ابتدا گزینه مورد نظر را لمس کرده پس از چند ثانیه در قسمت گوشه صفحه، نشان فلش بطرف بالا ( ^ ) را بزنید
📜 مهدویت 🔻🔻🔻
#دانستنیهای_مهدویت
#مخالفان_امام_زمان_عج (5)
#پیامبران_و_مهدویت (89)
#جلوه_های_پنهانی_امام_عصر (93)
#سلوک_مهدوی (37)
#القاب_صاحب_الزمان_عج (13)
#سپاهیان_آسمانی_حضرت_مهدی_عج (5)
#پایتخت_جهانی_حکومت_امام_زمان_عج (11)
#ملاقات_با_امام_زمان (11)
#ظهور_ناگهانی (16)
#سرپرستی_شیعه_در_عصر_غیبت (7)
#ویژگیهای_یاران_امام_زمان عج (33)
#زندگی_مهدوی_در_سایه_ی_دعای_عهد (63)
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#سرخدا_و_باده_فروش (13)
#دعای_فرج_متن_عربی_و_ترجمه
📗 معرفی معصومین 🔻🔻🔻
#حضرت_امام_علی_علیه_السلام (6)
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها (18)
#گزارش_لحظه_شهادت_حضرت_زهرا_س (16)
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام (8)
#امام_حسین_علیه_السلام (17)
#امام_سجاد_علیه_السلام (9)
#امام_محمد_باقر_علیه_السلام (4)
#حضرت_امام_جعفر_صادق_علیه_السلام (9)
#حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام (13)
#حضرت_امام_رضا_علیه_السلام (14)
#حضرت_امام_جواد_علیه_السلام (18)
#حضرت_امام_هادی_علیه_السلام (13)
#حضرت_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام (10)
#حضرت_مهدی_امام_زمان عج (40)
📚 داستانهای قرآن 🔻🔻 معرفی پیامبران
#احسن_القصص
#حضرت_آدم_عليه_السلام (14)
#داستان_حضرت_یحیی_علیه_السلام (8)
#داستان_حضرت_خضر_علیه_السلام (4)
#داستان_حضرت_هود_علیه_السلام (8)
#داستان_اصحاب_فیل (6)
#زندگینامه_حضرت_موسی_ع (41)
#زندگینامه_زیبای_طالوت_و_داوود (13)
#داستان_اصحاب_کهف (6)
#داستان_سلیمان_نبی_ع (6)
داستان_عیسی_و_مریم (7)
#داستان_اصحاب_اخدود (4)
📑 داستانها 🔻🔻🔻
📋 #هفت_شهر_عشق (101)
📝 #بانوی_چشمه (32)
📃 #آخرین_عروس (33)
📃 #لذت_آغوش_خدا (171)
📃 #کتاب_کشتی_پهلو_گرفته (105)
📝 #هیچ_کس_به_من_نگفت (27)
📃 #غفلت_از_یار (14)
📃 #داستان_ظهور (22)
🔊 #داستان_کوتاه
📑 #داستانهای_پندآموز
📕 #سلام_بر_ابراهیم (13)
📖 جلسات و دروس 🔻🔻🔻
🔊 #اسامی_و_القاب_امام_زمان
🔊 #شیطاڹ_شناسي (52)
🎧 #شرح_مناجات_شعبانیه (11)
📃 #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم (86)
📃 #حدیث_مفضل (29)
🎞 #گنج_عظیم (3)
🔊 #پرواز_در_آسمان_رجب۲ (14)
🔊 #شهر_مه_گرفته (20)
🔊 #کشتی_نجات (11)
🔊 #سحرنامه (21)
🔊 #حرفهای_من_و_خدا (29)
🔊 #ماه_عسل_۹۸ (17)
🔊 #شرح_دعای_افتتاح (29)
🔊 #عرفان_در_کلاس_عرفه۹۸ (5)
🔊 #راضی_به_رضای_تو (45)
🔊 #باران_رحمت (20)
🔊 #شاه_کلید (6)
🔊 #ما_قیام_میکنیم (19)
🔊 #تنبلی_و_بی_حوصلگی (59)
🔊 #کشتی_نجات (11)
🔊 #روی_پای_خدا (14)
🔊 شرح #کتاب_آن_سوی_مرگ (39)
🔊 شرح #کتاب_سه_دقیقه_در_قیامت (95)
🔊 #مبانی_دین_فطری (24)
🔈 #توجهات_ماه_رجب
🔈 #مراقبات_ماه_رجب (5)
🔊 #استغفار (22)
🔊 #چگونه_عبادت_کنم ؟ (54)
📖 #تفسیر_زیارت_عاشورا (47)
📖 #شرح_و_تفسیر_دعای_عصر_غیبت (102)
🔊 #پای_مهدی_بمان (7)
🔊 #شـب_لـیلة_الـرغائـب
🔊 #عظمت_های_ماه_مبارک_رمضان (7)
🔊 #حرفهای_من_و_خدا (30)
🔊 #تاثیر_درک_خلقت_بر_معنویت (15)
🔊 #مهندسی_فهم_قرآن (15)
🔊 #وادی_شفاعت (8)
🔊 #شه_شناس (--)
🔊خ 165 نهج البلاغه #شگفتی_طاووس
🎥 #زندگی_پس_از_زندگی (27)
🔊 #درهای_دوزخ (23)
🔊 #امانتهای_زندگی_من (22)
🔊 #موانع_استجابت_دعا (42)
🔊 #نماز_مهمترین_عبادت_در_اسلام (9)
🔊 کتاب #آه (مقتل امام حسین ع) (19)
🎥 #احسان_حسین ع ( 5 )
🔊 #سلوک_در_مکتب_روضه (11)
🔊 #مبحث_امامت (23)
🔊 #مقتل_محرم (6)
🔊 #مهارتهای_کلامی (27)
🔊 #مبحث_معراج_پیامبر_اسلام (ص) 27
🔊 #با_حسین_از_دنیا_تا_عقبی (5)
🔊 #بشارتهای_اربعین (7)
🔊 #نماز_خواندنی_نماز_خواستنی (10)
🔊 #قانون_جذب_قانون_جذبه (5)
🔊 #مبحث_جن (16)
📗 کتاب صوتی #خیاط_شهر_ما (۴)
🔊 #شرح_دعای_ندبه
🔊 #رهایی_از_غم (۱۱)
🔊 #کارگاه_خویشتن_داری
🔊 #کارگاه_انصاف (۴۸ج 🎧)
🎧 #داستان_صوتی_روز_آخر
🔊 #سیاحت_غرب (زندگی پس از مرگ)
🔊 #شرح_دعای_ندبه
🏴 #سالگرد_شهید_سلیمانی
🔊 #مقام_عرشی_حضرت_زهرا س (۱۹ ج)
📗 #دانشنامه_امام_مهدی_عج (pdf)
📗 کتاب صوتی #سلام_بر_ابراهیم_جلد_2
📗 #علی_از_زبان_علی_علیه_السلام 🎧
📗 #روزگار_قائم_مقامی
🔊 #فاطمه_و_افکار_عمومی (۵ ج)
🎧 #داستان_صوتی_روز_آخر ( ۱۳ ق)
🎧 #فضل_القرآن 📗 #اصول_کافی ( ۲۴ ج)
🔊 #ارتباط_موفق
#داستان_دزدی_که_میخواست_زنا_کند
✅در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در بارهاش نمیداد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شبها به خانههای مردم دستبرد میزد.
یک بار، هنگامی که روز بود، خانهای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانهای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر میبرد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه میزیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت میگذراند.
دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهرهای از مال و ثروت، و بهرهای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت:
«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّهدار کردم، پس از مدّتی میمیرم و به دادگاه الهی خوانده میشوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!»
از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت:
«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایهای روی دیوار خانهام دیدم. احتمال میدهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما میخواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمیخواهم؛ زیرا از مال دنیا بینیازم.»
در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبتآمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کردهای؟»
- نه!
- حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟
- اختیار با شماست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!»
جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانهاش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد.
زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفتزده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!
جوان پاسخ داد:
«ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانهات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!»
زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است!»
منبع: عرفان اسلامی، حسین انصاریان، ج 8 ، ص254.
#داستانهای_پندآموز
ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
━═━⊰✾🍃🌸🍃✾⊱━═━
✍ JOin 🔜 @pm_Basirat
🍃🌺🍃🌺🍃
💠✨ #داستانهای_پندآموز
🌷🍃با پیـرمــردِ مـــؤمنـی، درمسجــد نــشسته بـودم. زن جوانی صورت خود گرفته بود و برای درخواست ڪمڪ داخل خانهی خـدا شد.
🌷🍃پــیرمــــــردِ مــــؤمـن٬ دســــت در جیب ڪرد و اسڪناس ارزشمندی به زن داد. دیگران هم دست او را خالی رد نڪردند و سڪهای دادند.
🌷🍃جــــوانـی از او پـرسیــد: پــــول شیــرین است چگونه از این همه پول گذشتی؟ سڪه ای می دادی ڪافی بود!!
پیرمرد تبسمی ڪرد و گفت:پسرم صدقه٬ هفتاد نوع بلا را دفع میڪند.
🌷🍃 از پـــول شیـــرینتـــر، جــــــــان و سلامتی من است ڪه اگر اینجا٬ از پولِ شیرین نگذرم، باید در ساختمانِ پزشڪان بروم و آنجا از پولِ شیرین بگذرم و شربت تلخ هم روی آن بنوشم تا خدا سلامتیِ شیرینِ من را برگرداند! بدان ڪه از پول شیرینتر، سلامتی٬ آبرو٬ فرزند صالح و آرامش است.
🌷🍃 به فـــرمـایــش حضـــرت علـی (ع) چه زیاد است عبرت و چه ڪم است عبرتگیرنده.
وأَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ ۛ وَأَحْسِنُوا ۛ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ 📚بقره آیهی 195
و (از مال خود) در راه خدا انفاق ڪنید و خود را با (دوری از انفاق) به مهلڪه و خطر در نیفڪنید و نیڪویی ڪنید ڪه خدا نیڪوڪاران را دوست میدارد.
📡 @pm_Basirat 💯
ڪانال تجلّـــی بصیرتـ❀
✨﷽✨
✅داستان میرداماد و دختر شاه عباس صفوی :
✍شب هنگام (میرداماد) – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد در را بست و با انگشت به طلبه بیچاره اشاره کرد که سکوت کند و هیچ نگوید. دختر پرسید: شام چه داری؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر که شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهای از اتاق خوابید. صبح که دختر از خواب بیدار شد و از اتاق خارج شد ماموران، شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند شاه عصبانی پرسید چرا شب به ما اطلاع ندادی! محمد باقر گفت: شاهزاده تهدید کرد که اگر به کسی خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد…
شاه دستور داد که تحقیق شود که آیا این جوان خطائی کرده یا نه؟ و بعد از تحقیق از محمد باقر پرسید چطور توانستی در برابر نفست مقاومت نمائی؟ محمد باقر ۱۰ انگشت خود را نشان داد و شاه دید که تمام انگشتانش سوخته و … علت را پرسید. طلبه گفت: چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه می نمود هر بار که نفسم وسوسه می کرد یکی از انگشتان را بر روی شعله سوزان شمع میگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدین وسیله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا، شیطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ایمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهیز کاری او خوشش آمد و دستور داد همین شاهزاده را به عقد میر محمد باقر در آوردند و به او لقب میرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وی به عظمت و نیکی یاد کرده و نام و یادش را گرامی می دارند. از مهمترین شاگردان وی می توان به ملا صدرا اشاره نمود.
#داستانهای_پندآموز
تجلّـــی بصیرتـ☀️
༺ @pm_Basirat
«ٱللَّٰهُمَّ صَلِّ عَلىٰ مُحَمَّدٍ وَآل مُحَمَّدٍ وعَجِّل لِوَلِيِّكَ ٱلْفَرَج وَٱلْعَافِيَةَ وَٱلنَّصْرَ»