🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۳۶)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۱۵_باغ بهشت ص ۵۵
🔹️...آنجا مي توانستيم به هركجا كه مي خواهيم سر بزنيم، يعني همين كه اراده مي كرديم، بدون لحظه اي درنگ، به مقصد مي رسيديم!
❖ @pmsh313 ❖
🔹️پسر عمه ام در دوران#دفاع_مقدس#شهيد شده بود. يك لحظه دوست داشتم جايگاهش را ببينم. بلافاصله وارد باغ بسيار زيبايي شدم.
🔹️مشكلي كه در بيان مطالب آنجاست، عدم وجود مشابه در اين دنياست. يعني نمي دانيم زيباييهاي آنجا را چگونه توصيف كنيم؟!
🔹️كسي كه تا كنون شمال ايران و دريا و سرسبزي جنگلها را نديده و هيچ تصوير و فيلمي از آنجا مشاهده نكرده، هرچه برايش بگوييم، نمي تواند تصور درستي در ذهن خود ايجاد كند.
🔹️حكايت ما با بقيه مردم همين گونه است. اما بايد طوري بگويم كه بتواند به ذهن نزديك باشد.من وارد باغ بزرگي شدم كه انتهاي آن مشخص نبود.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️از روي چمنهايي عبور مي كردم كه بسيار نرم و زيبا بودند. بوي عطر گلهاي مختلف مشام انسان را نوازش مي داد. درختان آنجا، همه نوع ميوهاي را در خود داشتند.
🔹️ميوه هايي زيبا و درخشان.من بر روي چمنها دراز كشيدم. گويي يك تخت نرم و راحت و شبيه پر قو بود. بوي عطر همه جا را گرفته بود. نغمه پرندگان و
صداي شرشر آب رودخانه به گوش مي رسيد. اصلا نمي شود آنجا را توصيف كرد.
🔹️به بالاي سرم نگاه كردم. درختان ميوه و يك درخت نخل پر از خرما را ديدم. با خودم گفتم: خرماي اينجا چه مزه اي دارد؟يك باره ديدم درخت نخل به سمت من خم شد. من دستم را بلند كردم و يكي از خرماها را چيدم و داخل دهان گذاشتم.
❖ @pmsh313 ❖
🔹️نمي توانم شيريني آن خرما را با چيزي در اين دنيا مثال بزنم.در اينجا اگر چيزي خيلي شيرين باشد، باعث دل زدگي مي شود. اما آن خرما نمي دانيد چقدر خوشمزه بود. از جا بلند شدم. ديدم چمنها
به حالت قبل برگشت.
🔹️به سمت رودخانه رفتم. در دنيا كنار رودخانه ها،
زمين گل آلود است و بايد مراقب باشيم تا پاي ما كثيف نشود.اما همين كه به كنار رودخانه رسيدم، ديدم اطراف رودخانه مانند بلور زيباست! به آب نگاه كردم،آنقدر زلال بود كه تا انتهاي رود مشخص بود. دوست داشتم داخل آب بپرم.
🔹️اما با خودم گفتم: بهتر است سريع تر به سمت قصر پسر عمه ام بروم.ناگفته نماند. آن طرف رود، يك قصر زيباي سفيد و بزرگ نمايان بود. نمي دانم چطور توصيف كنم. با تمام قصرهاي دنيا متفاوت بود. چيزي شبيه قصرهاي يخي كه در كارتونهاي بچگي مي ديديم،
❖ @pmsh313 ❖
🔹️تمام ديوارهاي قصر نوراني بود. مي خواستم به دنبال پلي براي عبور از رودخانه باشم، اما متوجه شدم، اگر بخواهم مي توانم از روي آب عبور كنم! از روي آب گذشتم و مبهوت قصر زيباي پسر عمه ام شدم.
🔹️وقتي با او صحبت مي كردم، مي گفت: ما در اينجا در همسايگي اهل بيت(ع) :هستيم. ما مي توانيم به ملاقات امامان برويم و اين يكي از نعمتهاي بزرگ#بهشت_برزخي است. حتي مي توانيم به ملاقات#دوستان_شهيد و شهداي محل و دوستان و بستگان خود برويم.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛