eitaa logo
پیام معنوی
3.8هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
62 فایل
🍎نکته ها و پیام های معنوی🍎 🍒اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّآلِ مُحَمَّدٍوَّعَجِّلْ فَرَجَهُم🍒 🛑لطفا برای نشر مطالب با مدیر کانال هماهنگ باشید🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸️﷽🔸️ ⚡(۶۳) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۲۸_مدافعان حرم ص ۸۹ 🔹️ديگر يقين داشتم كه ماجراي شهادت همكاران من واقعي است. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️در روزگاري كه خبري از نبود، چطور بايد اين حرف را ثابت مي كردم؟ براي همين چيزي نگفتم. 🔹️اما هر روز كه برخي همكارانم را در اداره مي ديدم، يقين داشتم يك شهيد را كه تا مدتي بعد، به خود خواهد رسيد ملاقات مي كنم. 🔹️هيجان عجيبي در ملاقات با اين دوستان داشتم. مي خواستم بيشتر از قبل با آنها حرف بزنم و ... 🔹️من يک شهيد را که به زودي به مي رفت مي ديدم. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️اما چطور اين اتفاق مي افتد؟ آيا جنگي در راه است!؟ 🔹️چهار ماه بعد از عمل جراحي و اوايل مهرماه 1394 بود كه در اداره اعلام شد: كساني كه علاقمند به حضور در صف هستند، مي توانند ثبت نام كنند. 🔹️جنب وجوشي در ميان همكاران افتاد. آنها كه فكرش را مي كردم، همگي ثبت نام كردند. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️من هم با پي گيري بسيار يافتم تا همراه آنها، پس از دوره#تكميلي، راهي شوم. 🔹️آخرين شهر مهم در شمال سوريه، يعني شهر حلب و مناطق مهم اطراف آن بايد آزاد مي شد، نيروهاي ما در منطقه مستقر شدند و كار آغاز شد. چند مرحله عمليات انجام شد و ارتباط تروريستها با تركيه قطع شد. محاصره شهر كامل شد... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @pmsh313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️ ⚡(۶۴) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۲۸_مدافعان حرم ص ۹۰ 🔹️...مرتب از خدا مي خواستم كه همراه با به ملحق شوم. ديگر هيچ علاقه اي به حضور در دنيا نداشتم. 🔹️مگر اينكه بخواهم براي رضاي خدا كاري انجام دهم. من ديده بودم كه شهدا در آن سوي هستي چه جايگاهي دارند. لذا آرزو داشتم همراه با آنها باشم. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️كارهايم را انجام دادم. وصيت نامه و مسائلي كه فكر مي كردم بايد جبران كنم انجام شد. آماده رفتن شدم. 🔹️به ياد دارم كه قبل از اعزام، خيلي مشكل داشتم. با رفتن من موافقت نمي شد و... اما با ياري خدا تمام كارها حل شد. 🔹️ناگفته نماند كه بعد از ماجراهايي كه در اتاق عمل براي من پيش آمد، كل رفتار و اخلاق من تغيير كرد. يعني خيلي مراقبت از اعمالم انجام مي دادم، تا خداي نكرده دل كسي را نرنجانم، حق الناس بر گردنم نماند. ديگر از آن شوخي ها و سر كار گذاشتن ها و... خبري نبود. 🔹️يكي دو شب قبل از عمليات، رفقاي صميمي بنده كه سالها با هم همكار بوديم، دور هم جمع شديم. يكي از آنها گفت: شنيدم كه شما در، حالتي پيدا كرديد و... ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️خلاصه خيلي اصرار كردند كه برايشان تعريف كنم. اما قبول نكردم. من براي يكي دو نفر، خيلي سر بسته حرف زده بودم و آنها باور نكردند. لذا تصميم داشتم كه ديگر براي كسي حرفي نزنم. 🔹️جوادمحمدي، سيديحيي براتي، سجاد مرادي، برادر كاظمي، برادر مرتضي زارع و شاه سنايي و... در کنار هم بوديم. آنها مرا به يكي از اتاق هاي مقر بردند و اصرار كردند كه بايد تعريف كني. 🔹️من هم كمي از ماجرا را گفتم، رفقاي من خيلي منقلب شدند. خصوصاً در مسئله حق الناس و. 🔹️چند روز بعد در يكي از عملياتها حضور داشتم. در حين عمليات مجروح شدم و افتادم. جراحت من سطحي بود اما درست در تيررس دشمن افتاده بودم. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️هيچ حركتي نمي توانستم انجام دهم. كسي هم نمي توانست به من نزديك شود. شهادتين را گفتم. در اين لحظات منتظر بودم با يك گلوله از سوي تك تيرانداز تكفيري به برسم. 🔹️در اين شرايط بحراني، عبدالمهدي كاظمي و جواد محمدي خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند. آنها خيلي سريع مرا به سنگر منتقل كردند. خيلي از اين كار ناراحت شدم. 🔹️گفتم: چرا اين كار رو كرديد؟ ممكن بود همه ما رو بزنند. جواد محمدي گفت: تو بايد بماني و بگويي كه در آن سوي هستي چه ديده اي... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @pmsh313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
🔸️﷽🔸️ ⚡(۶۶) ⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی 💢۲۸_مدافعان حرم ص ۹۲ 🔹️...چند روز بعد، آماده عمليات شديم. جيره جنگي را گرفتيم و تجهيزات را بستيم. خودم را حسابي براي آماده كردم. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️من آرپي جي برداشتم و در كنار رفقايي كه مطمئن بودم شهيد مي شوند قرار گرفتم. گفتم اگر پيش اينها باشم بهتره. احتمالا ً با تمام اين افراد همگي با هم شهيد مي شويم. 🔹️نيمه هاي شب، هنوز ستون نيروها حركت نكرده بود كه جواد محمدي خودش را به من رساند. 🔹️او كارها را پيگيري مي كرد. سريع پيش من آمد و گفت: الان داريم مي رويم براي عمليات، خيلي حساسيت منطقه بالاست. او مي خواست من را از همراهي با نيروها منصرف كند. 🔹️من هم به او گفتم: چند نفر از اين بچه ها به زودي شهيد مي شوند. از جمله بيشتر دوستاني كه با هم بوديم. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️من هم مي خواهم با آنها باشم، بلكه به خاطر آنها، ما هم داشته باشيم. دستور حركت صادر شد. من از ساعتها قبل آماده بودم. 🔹️سر ستون ايستاده بودم و با آمادگي كامل مي خواستم اولين نفر باشم كه مي كند. 🔹️هنوز چند قدمي نرفته بوديم كه جواد محمدي با موتور جلو آمد و مرا صدا كرد. خيلي جدي گفت: سوارشو، بايد از يك طرف ديگر، خط شكن محور باشي. 🔹️بايد حرفش را قبول مي كردم. من هم خوشحال، سوار موتور جواد شدم. ده دقيقه اي رفتيم تا به يك تپه رسيديم. به من گفت: پياده شو. زود باش. ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️بعد جواد داد زد: سيديحيي بيا.سيد يحيي سريع خودش را رساند و سوار موتور شد. من به جواد گفتم: اينجا كجاست، خط كجاست؟ نيروها كجايند؟ 🔹️جواد هم گفت: اين آرپي جي را بگير، برو بالاي تپه. بچه ها تو را توجيه مي كنند. رفتم بالاي تپه و جواد با موتور برگشت! اين منطقه خيلي آرام بود. 🔹️تعجب كردم! از چند نفري كه در سنگر حضور داشتم پرسيدم: چه كار كنيم. خط دشمن كجاست؟ يكي از آنها گفت: بگير بشين. اينجا است. بايد فقط مراقب حركات دشمن باشيم. 🔹️تازه فهميدم كه جواد محمدي چه كرده! روز بعد كه عمليات تمام شد، وقتي جواد محمدي را ديدم، با عصبانيت گفتم: خدا بگم چي كارت بكنه، برا چي من رو بردي؟! ❖ @pmsh313 ❖ 🔹️او هم لبخندي زد و گفت: تو فعلا نبايد شهيد شوي. بايد براي مردم بگويي كه آن طرف چه خبر است. مردم رو فراموش کرده اند. براي همين جايي تو را بردم كه از خط دور باشي. 🔹️اما رفقاي ما آن شب به خط دشمن زدند. سجاد مرادي و سيد يحيي براتي كه سر ستون قرار گرفتند، بودند، مدتي بعد مرتضي زارع، بعد شاه سنايي و عبدالمهدي کاظمي و... در طي مدت کوتاهي تمام رفقاي ما كه با هم بوديم، همگي پركشيدند و رفتند. 🔹️درست همان طور كه قبلا ديده بودم. جواد محمدي هم بعدها به آنها ملحق شد. بچه هاي اصفهان را به ايران منتقل كردند. من هم با دست خالي از ميان به ايران برگشتم. با حسرتي كه هنوز اعماق وجودم را آزار مي داد. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @pmsh313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
📢 دفاع از انسانهای مظلوم و ستمدیده، وظیفه واجب اسلامی و انسانی ماست! اگر ببینیم و بشنویم فریاد دادخواهی و مظلومیتشان را و هیچ اقدامی نکنیم، معصیت کرده‌ایم و توبیخ میشویم. 🌴 سوره نساء 🌴 🕋 وَ مَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّـهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ «75» ⚡️ترجمه: شما را چه شده كه در راه خدا و (در راه نجات) مردان و زنان و كودكان مستضعف نمى‌جنگيد!!! ☀️@pmsh313❀ ╰━━❀🕊❀🌼❀🕊❀━━╯