eitaa logo
اشعار مارال افشون
264 دنبال‌کننده
66 عکس
38 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پاییز نه،کهنه بهاری خسته و زردم من جنگل دلواپسی ام، کلبه ای سردم جمهوری تنها و خودگردان نمی خواهی؟ من برگه ی رای سفیدم، صندوق دردم! @poem12
هدایت شده از فلانی
7.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. نمی‌ترسی بمیرم پیش از آنکه بگذرم از تو؟ بترس از آن شکایت‌ها که با خود می‌برم از تو چه دارم؟ از تو دارم نیمهٔ تاریک عمرم را شبم از تو غمم از تو همین چشم ترم از تو مرا سوزاندی و روشن رها کردی نترسیدی؟ بگیرد انتقامم را تب خاکسترم از تو؟ توی ظالم که عمری بر غرورم سروری کردی بترس از روز مظلومان که آنجا من سرم از تو که آنجا آه می‌گیرد چه آهی در گلو دارم خودم یک صورِ رستاخیزسازِ محشرم از تو همیشه دیر فهمیدی همیشه دیر برگشتی زمانی یاد گلدان می‌کنی که پرپرم از تو پشیمان گریه خواهی کرد روزی بر سر قبرم دوباره دیر و من از هر زمان کفری‌ترم از تو @folanipoem
امان از ناله ها،از ناله های مادر تب دار امان از خنجر خولی به روی حنجر تب دار امان از باتلاق غم،امان از باتلاق ظلم امان از وحشت مرداب و از نیلوفر تب دار امان از ریگ های داغ،امان از خارهای درد امان از آبله،از اشک های دختر تب دار امان از آیه های زیر پا افتاده قرآن امان از فجر و شمس و ذاریات و کوثر تب دار امان از نیزه و از نیزه و از نیزه و نیزه امان از پیکر و از پیکر و از پیکر تب دار چهل سال است آشوبم،چهل سال است میسوزم از این سجاده و عمامه و انگشتر تب دار چهل سال است هر شب تا سپیده نوحه می خوانم به جای لای لایی ها ، برای اصغر تب دار چهل سال است میسوزم از این بی تاب بودن ها در آغوش سراسر التهاب بستر تب دار امان ای خاطرات شعله ور در کربلای دل، چه میخواهید از جان من ،این خاکستر تب دار انا ابن خیرَ من طافََ و سعیا، حجّ و لبّی★ انا ابن زمزم و هاجر، امام لشکر تب دار اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْعابِدینَ، وَسُلالَةَ الْوَصِیّین ★(أنا ابن خیر من طاف و سعی أنا ابن خیر من حجّ و لبّی منم فرزند بهترین کسی که لباس احرام به تن پوشید و طواف نمود و حج گذاشت و تلبیه گفت. (بخشی از خطبه ی امام سجاد علیه السلام در مسجد جامع شام)) @poem12
enc_17140904366438793649501.mp3
3.03M
دلم برات تنگ شده حسین حسین ستوده
هدایت شده از 🚩 هی هات | جهاندار
🖇 برای ثبت‌نام در کلاس‌های آموزش شعر، تعدادی از اشعار خود را به نشانی @hey_hat در پیام‌رسان ایتا بفرستید. @mehdi_jahandar
هدایت شده از خبر فوری سراسری
9.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ♨️ حاوی صحنه‌های دلخراش لحظات اولیه پس از بمباران گروهی از فلسطینیان از جمله شماری کودک در اردوگاه البریج در مرکز نوار غزه 📌 خبر فوری سراسری @fori_sarasari
اشعار مارال افشون
. ♨️ حاوی صحنه‌های دلخراش لحظات اولیه پس از بمباران گروهی از فلسطینیان از جمله شماری کودک در اردوگاه
زبان واژه‌ها سنگین، نگاه واژه‌ها تبدار هزاران حرف در سینه اسیر لکنت افکار پریده رنگ آبادی، نشسته گرد ویرانی دل آزادگان می‌سوزد از خاکستر اخبار گرفته پیچک غم را بغل دلتنگی خانه پرنده اشک می‌ریزد به روی شانهٔ دیوار تمام باغ‌ها زخمی، تمام نخل‌ها بی‌سر تمام بیدها مجنون، تمام سروها بر دار امان از آتش و از آتش و از آتش و آتش فلسطین طعمهٔ آتش، فلسطین طعمهٔ تکرار کمیت لحظه‌ها لنگ است، ساعت‌ها همه خسته سحر تاریک و شب روشن! زمین خورده زمان انگار نبار ای ابر سربی، رحم کن! باران نمی‌خواهد، گل غمرنگ بی‌گلدان، که تنها مانده در آوار الا سیمرغ حق! قاف عدالت را اگر دیدی بگو ای کوه، خم شو بار غم را از زمین بردار 😭🖤🏴 @poem12
اگرچه شعر تلخی روی دستان دلم مانده ولیکن طعم عشقت، زیر دندان دلم مانده ببین! احساس پرشورم نمک‌گیرت نکرد آخر و عمق زخم‌هایت بر نمکدان دلم مانده! زمستانم، لحاف دست‌هایت را نگیر از من به فکر دست‌هایم باش، بوران دلم مانده من آن نیزار دلخونم، همان نیزار دلتنگی هزاران آه خسته در نیستان دلم مانده پر از رنج عبورم، سنگلاخم، خانهٔ دردم من آن رودم که از فریاد، جریان دلم مانده! جنونِ بند بند خاطراتم را نمی‌دیدی؟ زنی در انفرادی پشت زندان دلم مانده نمی‌بینی مزار خستگی بودم، نمی‌ بینی؟ که روی دست دنیا، نعش بی‌جان دلم مانده؟! نگفتی قاصدک‌های دلم از غصه می‌میرند؟! ندیدی داغ شب‌بو، کنج گلدان دلم مانده؟! پس از بیداری بی‌انتها از قهوهٔ چشمت عجب تقدیر تلخی توی فنجان دلم مانده! شعاع امنِ آمینِ نگاهت را نگیر از من دعایی بی‌اجابت در شبستان دلم مانده بمان رستم! بخوان تا آخر این عشق حماسی را فقط یک قافیه تا آخرین خان دلم مانده @poem12
گرفته قلبِ بهار از سکوتِ دلگیرم ببار ابر ترانه، شکوفه‌ای پیرم غریب، مثل حروف مقطعه هستم میانِ این همه آیه بدونِ تفسیرم @poem12
بسم الله الرحمن الرحیم *💔تقدیم به دلتنگی‌های رباب(س)...* هنوز عطر تو جامانده بین آغوشم چگونه زنده‌ام و بی تو آب می‌نوشم قسم به سرخیِ قندانه‌ی سپیدت که تمام عمر لباس سیاه می‌پوشم! چگونه خونِ تو باران شد و نریخت زمین؟! چگونه چشمه شدم گریه گریه می‌جوشم؟! چقدر گریه کنم تا به خیمه برگردی؟ چرا به جای تو غم‌ سر گذاشت بر دوشم؟ میان خواب تو را...، بین‌ ظرف آب تو را... چگونه می‌شود آن خنده‌ها فراموشم؟! و لای لای مرا باد برد سوی فرات فرات موج مزن! خالی است آغوشم @poem12