#مدح_امام_صادق سلاماللهعلیه
#مرثیه_امام_صادق سلاماللهعلیه
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت...
به سمت مغرب اگر رفت عمر خورشیدش
هزار قلّهٔ پر نور در مشارق داشت
چه با شُکوه غم خود به دل نهان میکرد
چه شِکوهها که از آن فرقهٔ منافق داشت
به غیر داغ محرم گلی ز باغ نچید
چقدر روضهٔ گودال در دقایق داشت
خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت
هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که «قال الامامُ صادق» داشت
سخن به محضرش این است ای حقیقت علم
ندیده چشم زمانه طلوع این همه حلم
کدام بغض گلوگیر در پگاهت بود
که رو به پنجرهٔ آسمان نگاهت بود
هنوز در تب شمشیر علم و حکمت توست
حریم مدرسههایی که رزمگاهت بود
گواه گفتهام این نخلها که همچو علی
شب مدینه پر از بغضِ سر به چاهت بود
نمانده جز گل لاله به باغ ابراهیم
که بین خانه فقط شعلهها پناهت بود
چنان به نیمهشبی میشکست حرمت تو
که قلب دشمن تو نیز عذرخواهت بود
چه خوب میشد اگر دست کم سه شمع و ضریح
به قبر سادهٔ ارواحُنا فداهت بود
برای غصهٔ تو کاش جای صبری بود
و دست کم به مزار تو سنگ قبری بود
#جواد_محمد_زمانی
@poem1401
#مناجات_با_خدا
پر از تب و غم و آهم مگر نمی بینی
غریق بحر گناهم مگر نمی بینی
در این جهان که دل من اسیر آن گشته
بدون پشت و پناهم مگر نمی بینی
شکسته باده ام اما دل مرا مشکن
بده به میکده راهم مگر نمی بینی
گمان مکن که دل شب تکبّری دارم
به عجز خویش گواهم، مگر نمی بینی
مگو که از چه صدایت برون نمی آید
فتاده در ته چاهم مگر نمی بینی
دلم ز هجر شهیدان شکسته شد یا رب
سرشک دیده گواهم مگر نمی بینی
بگو به مهدی زهرا که من به هر لحظه
به انتظار نگاهم مگر نمی بینی
#جواد_محمد_زمانی
@poem_ahl
#زبان_حال_حضرت_قاسم سلاماللهعلیه
#مرثیه_حضرت_قاسم سلاماللهعلیه
با آن که در ره است خطرها و بیم ها
سخت است بگذرم ز عسل ها، شمیم ها
اصلأ درست نیست بمانم در این قفس
در فصل سرخ پر زدن یا کریم ها
سخت است کار با پدر از دست داده ها
ای وای از شکستن قلب یتیم ها
یا اذن رفتنم بده یا جان من بگیر
تلخ است حرف «نه» ز دهان کریم ها
از آن چه قاسم تو به بازوش بسته است
افتاده ای به یاد مدینه، قدیم ها
من را ببخش نام تو را داد می زنم
قصدم نبود بشکند این جا حریم ها
اما تنم به زیر سم اسب نخ نماست
مانند فرش های قدیمی، گلیم ها
سوغات کربلا برای مدینه است
عطری که برده اند از تن این نسیم ها
حالا به نوجوان تو چون روز روشن است
معنای سایه های «بلا»ها، «عظیم»ها
#جواد_محمد_زمانی
@poem_ahl