May 11
May 11
🔸 ابوجَعفَر الکُليني في الصَحیح عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلاَّدٍ ، قَالَ : سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرِّضَا عليهالسلام يَقُولُ : « لَيْسَ الْعِبَادَةُ كَثْرَةَ الصَّلَاةِ وَالصَّوْمِ ، إِنَّمَا الْعِبَادَةُ التَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ».
🔹 ابوجعفر کلینی در حدیثی صحیح از معمر بن خلاد نقل می کند که گفت: « شنیدم ابالحسن الرضا علیه السلام می فرمود : عبادت به نماز و روزه بسيار نيست، عبادت به تفكر در امر خداوند عزوجل است.»
.
بسم الله الرحمن الرحیم.
أتوکل علیه و به أستعین.
🌓 در این سال های متمادی، از روزهای تقریبا دور که تازه وبلاگ نویسی و مجازی نویسی در حال پا گرفتن بود، بارها دعوت، تحریک یا حتی راغب شدم که صفحه ای مجازی داشته باشم و بنویسم....
طبعا در ایام جوانی و در همان بسترهای نصفه و نیمه، گاهی مرتکب هم شده بودم، اما استمرار چنین کارهایی هیچ وقت برایم جدی یا موجه نبود. در واقع رسانه و رسانه ای شدن هرگز برایم جذاب نبوده و نیست.
🎈 ولی در این روز های میانی تیر ماه و در فاصله یک هفته ای میان دو دور انتخابات ریاست جمهوری در ایران، که به احتمال زیاد سرنوشت یک دهه ای ایران و منطقه به آن گره خورده، آشوب و آشفتگی عجیبی در ذهن و روحم جریان دارد؛ روزها و ساعت های خطیر و پرخطری است؛ در داخل هیچ کس راضی نیست، و در منطقه همه منتظر یک اتفاق بزرگ مثل جنگ فراگیر یا فروپاشی هستند؛همه چیز به گونه ای سحر آمیز در حال تغییر است، محاسبات نه درست می گویند و نه کاملا غلط، نه آنچه می خواهیم در دست است و نه آنقدر دور که از دسترس ما خارج باشد.
تمام کسانی که دلم بهشان گرم است هشدار تکاپو می دهند، چون موقعیت خطیری است؛ اما آشفته حالی همه گیر است و به هم ریختگی موج می زند؛ هیچ کسی تصویر قانع کننده ای از واقعیت ندارد؛ همه منتظر نتیجه ای عجیب هستند؛ یا خیلی خوب یا خیلی بد .
🌀 مسئله پیچیده تر و سهمگین تر است؛ جوانان مسلمان پس از طوفان الاقصی بغض فروخورده اند،هیچ جریان و جماعت و نهضتی حنایش رنگ ندارد، به دیده حسرت به همه چیز می نگرند، حتی تحصن های دانشگاه های غرب؛ اینان یا آماده انفجارند یا در حال دگردیسی؛ اما جوان شیعه چشمش به مراجع است، که همگی در کهنسالی هستند، عن قریب است که فضای اجتماعی شیعه چند پاره بشود.
⭕️ بالاخره در این روزهای داغ نجف و در تنهایی خنکای شط کوفه، فرّ ایزدی برای من هم حلول کرد و قانع شدم که باید بنویسم، مستمر و مداوم، در مورد موضوعی که بیشترین دغدغه عمرم را صرف آن کرده ام، « امر سیاسی».
دور نمی دانم، بلکه رجاء واثق دارم که این « امر سیاسی » مصداقی از «امر الله» باشد که معمر بن خلاد از آقا و مولای ما امام رضا علیه السلام نقل کرده که «عبادت، تفکر در امر الله است».
🌎 « تلك الدار الآخرة نجعلها للذين لا يريدون علوّا في الأرض ولا فسادا....»
علی اصغر نجابت
12 تیر 1403
یوم المباهله
.
بسم الله تعالی
و أعوذ به من همزات الشیاطین
📌« أم حسبتم أن تدخلوا الجنة ولما يأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم؛ مستهم البأساء والضراء وزلزلوا حتى يقول الرسول والذين آمنوا معه متى نصر الله، ألا إنّ نصر الله قريب»
🔴 بازخوانی « امر سياسی»
📎 انتخابات تمام شد، به همان تیزی و تلخی که محاسبه می شد؛ و ماییم و لشکری شکست خورده و یک چشم انداز چندین ساله که بی اندازه مبهم یا شاید تیره گون است.
🔗 دوستانم مختلف هستند، چند دسته شدند:
♦️ عده ای ساده دل و لوح، پیِ مقصرند. چه کلاهی بی نمد تر از شش فقیه.
🔹جماعت کثیری به فکر مجاهدان خسته هفته پیش هستند و در تدارک تیمارشان توضیح می دهند که ما مأمور به نتیجه نیستیم و وعده اجر و نصرت آتی می دهند؛ مثل عزیزی که آیات شروع احد را نوشته و از مبلغان الهی خواسته از جماعتشان نترسند و محکم ادامه دهند، که حتما خدا و مردم ایران با مایند.
🔸رفیق شفیقی که کأن زودتر دیده بانی کرده بود و شصتش خبر داشت، دیروز پیش دستی کرد و نوشت که انتخابات معقولی بود و بدنه اجتماعی رشد سیاسی کرد و نهاد علم درگیر تر شد؛صدیق دیگری هم برای ختم نزاع نوشته پیروزی چرتکه ای را رها کنید، پیروزی حقیقی در رشد مردم است.
🔻عده ای هم با دست کلاهشان را از سر برداشتند و افزایش مشارکت را تبریک می گویند. که از اول هم این مهم بوده نه شخص منتخب
🔺معممی هم که خیز برداشته بود سوار زین شود و از آنطرف افتاده، لباسش را می تکاند و با قوت می گوید: ما به تو افتخار می کنیم مرد و از کنار تو بودن هیچ پشیمان نیستیم.....
🔔 واقعیت این است که مسئله هیچ کدام از اینها نیست، مسئله « امر سیاسی » است که ما نمی خواهیم به آن تن بدهیم یا حتی دقیق فکر کنیم؛ بپذیریمش و قاعده مندش کنیم، کاش این انتخابات ها ما را سیاست می کرد تا بلکه « امر سیاسی » را بازخوانی کنیم.
🔔 واقعیت این است که علی بن ابیطالب در سقیفه بنی ساعده حاضر نشد، اما در شورای شش نفره حاضر شد و علی الظاهر اگر می پذیرفتند، گردن می گرفت؛ حکمیت را هم به زور به او تحمیل کردند، اما ملتزم شد و ظاهرا اگر به ثمره می نشست، گردن می نهاد.....
🔔 واقعیت این است که ما دائما « فلولا حضور الحاضر ....» را تکرار می کنیم تا لازم نباشد شکست هایمان را محاسبه کنیم، چون نهایتش می شود « هذه دنیاکم أزهد عندی من عطفة عنز...» این امر سیاسیِ دنیازدهِ بوگندو.
ولی هیچ وقت « ما راعنی الا والناس کعرف الضبع الیّ، ینثالون عليّ من کل جانب ....» را با خودمان تکرار نمی کنیم.
فما راعنی....
فما راعنی....
.
حوزه علمیه هنوز به حکومت نرسیده است
در این انتخابات، حوزه علمیه همه توان خود را بسیج کرد تا مردم را به انتخاب درست برساند، همه علما، سخنرانان، نهادهای دینی پشت سر کاندیدای ارزشی قرار گرفتند اما کاندیدای رقیب که نه برنامه خاصی داشت، نه جاذبه ای، نه کارنامه ای، نه بیانی و با وجود نقطه ضعف های آشکار با فاصله قابل توجه ای پیروز شد و ریاست جمهوری کشور ایران را برعهده گرفت. این نشان می دهد حوزه علمیه از مناسبات اجتماعی عقب مانده است و از جایگاه راهبری و هدایت اجتماعی فرسنگ ها فاصله دارد. حداکثر توان او اعزام مبلغ به تعدادی روستا و مسجد است که طیف خاصی از مومنین را پوشش می دهد.
نتیجه این انتخابات فرصت خوبی است که مسئولین حوزه علمیه (خصوصاً شورای عالی حوزه) و نهادهای وابسته همچون دفتر تبلیغات و جامعه مدرسین و... عملکرد خود را نقادی و آسیب شناسی کنند. چرا با طیف وسیعی از مردم بیگانه شده ایم و زبان مشترک نداریم؟ باید بپذیریم بخش وسیعی از جامعه نه مسجد می آیند و نه حرم و نه هیئت و نه پای تلوزیون سمت خدا می بینند، در نتیجه هیچگاه با روحانیت مواجهه ندارند. ساختارهای تبلیغی حوزه در تبلیغ و ارشاد این بخش از جامعه دچار انسداد است، لذا اگر همه طلبه ها را هم برای تبلیغ گسیل دارد، نمی تواند این طیف را پیدا کند و با آن سخن بگوید. بله تبلیغ چهره به چهره تا حدی می تواند این مشکل را جبران کند ولی باز چند درصدی بیشتر توفیق ندارد.
ریشه مشکل، پیچیده شدن مناسبات زندگی انسان مدرن شهری است که اجازه حضور روحانیت را به آن نمی دهد، درحالیکه تبلیغ حوزوی در سطح مناسبات روستایی باقی مانده است. مناسبات مدرن زندگی شهری، نیازی به طلبه و روحانیت پیدا نمی کند و تمام شئون زندگی را بر مدار علم و فناوری های جدید و با تکیه بر شبکه های جهانی پیش می برد.
امروزه ابزار اداره چنین انسانی، ساختارهای اجتماعی و الگوهای حکمرانی است که نقش حوزه های علمیه به عنوان جریان دهنده دین در عرصه حیات اجتماعی نیز در آنها کمرنگ و حداقلی است. شکل گیری ساختارهای پیچیده سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قوانین، برنامه ها، آئین نامه هایی که همگی سبک زندگی انسان امروزی را تعیین می کند، چه نسبتی با دین برقرار می کند؟ اگر دینی بودن آنها را صرفاً به عبور از فیلتر شورای نگهبان دانستیم که عدم مخالفت قطعیه آن احراز نشود، به نحوی که انواع مکتب های مدرن لیبرال و سرمایه داری نیز با اندک ظاهرسازی از آن عبور می کنند، نباید انتظار داشته باشیم، انسانی که محصول تربیت این ساختارهاست، در بزنگاه انتخابات انتخابش دینی باشد.
حوزه علمیه (مشخصاً شورای عالی حوزه) هشدار حدود دو دهه پیش رهبری مبنی بر مدیریت تحول را جدی نگرفت و همچون دیگر مطالبات رهبری مانند علوم انسانی اسلامی به فراموشی سپرد، اکنون نتایج این کم کاری را نمی توان با رزمایش چند روزه طلاب جوان جبران کرد و جامعه را به تشخیص درست و صواب رساند. مسأله عمیق تر از کم کاری در جهاد تبیین و معرفی دستاوردهای دولت شهید رئیسی است، مساله سکولاریسم پنهان و ساختاری حوزه و حکومت است، حوزه هنوز به حکومت نرسیده است!
یحیی عبدالهی
@yahyayahya
بسمه تعالی
💠 فاضل گرانقدر و برادر نازنینم یحیی عبدالهی، در تبیین آنچه در انتخابات اخیر رخ داده، به ویژه از زاویه دید کنش حوزه علمیه، متن تحلیلی و پر نکته بالا 👆را منتشر کردند و نوک پیکان را به سمت «عدم تحول در حوزه علمیه» نشانه رفته اند.
من شاید با نتیجه به دست آمده همدل باشم، اما به نظرم در صورت بندی مسئله خللی وجود دارد که نباید از کنار آنها عبور کرد.
صورت بندی مسئله در فراز ابتدایی نوشته بالا به این شکل نمایان است که کاندیدای ارزشی هم برنامه دارد و هم جاذبه و هم تا حدودی بیان خوب، کاندیدای رقیب نه برنامه دارد و نه جاذبه و نه حتی بیان خوب، نقاط ضعف دیگری هم دارد؛ پس چرا مردم به کاندیدای رقیب رای دادند؟ جوابش روشن است، چون ما نتوانستیم ویژگی های کاندیدای خودمان را برای مردم بیان کنیم، ما- یعنی حوزه علمیه - با اینکه تمام امکاناتمان را بسیج کردیم ، اما زبان مشترک و مواجهه مستقیم با مردم یا حداقل قسمت زیادی از مردم نداریم و نمی توانیم حرفمان را به آنها برسانیم؛ بنابراین مردم به کاندیدای رقیب رای می دهند.
اگر مسئله به شکل بالا صورت بندی شود، پاسخ آن روشن است، حوزه علمیه باید متحول شود و همراه با ساحت اجتماعی مردم حرکت کند، بلکه در گام بالاتر اداره و نبض حرکت جامعه را به دست بگیرد.
❌ اما به نظرم صورت بندی بالا درست نیست؛ فارغ از صحت این مطلب که حوزه علمیه نیاز به تحول دارد و در حال حاضر نیز به بخش قابل ملاحظه ای از مردم - که بیشتر در آن بخشی که مشارکت نکردند نمود دارند - دسترسی نداشته و با آنها مواجهه مستقیم و زبان مشترک ندارد؛ اما علت رأی آوردن رقیب عجالتا ربط مستقیمی به این نکته ندارد.
اکثریت آن بخشی از مردم ایران که در انتخابات مشارکت کردند،با حوزه علمیه زبان مشترک و مواجهه مستقیم دارند؛ حرف حوزه علمیه هم به آنها رسیده است و ویژگی های کاندیدای ارزشی را هم دیده و شنیده اند؛ اما قاطبه آنها به کاندیدای رقیب رای دادند.
◾️ در صورت بندی بالا یک نوع ساده سازی گمراه کننده وجود دارد:
الف خوب است، ب بد است، مردم هم حتما گزینه خوب را انتخاب می کنند، پس اگر مردم گزینه ب را انتخاب کردند، یعنی درست برایشان توضیح داده نشده و مطلب صحیح منتقل نشده است، و گرنه طبیعتا الف را انتخاب می کردند. یعنی مشکل اصلی در زبان و طریق انتقال محتوا است.
این گزاره ها را حتی اگر در مورد انتخاب های شخصی یک فرد بپذیریم، روشن است که به هیچ وجه قابل تعمیم به انتخاب جامعه نیست.
🟥 در حال حاضر در ایران منتخب مردم از طریق یک فناوری اجتماعی پیچیده به نام « رأی گیری مستقیم و یکپارچه» به دست می آید؛ این فناوری برای خودش لوازم و شرایطی دارد که به طور مستقیم بر نتیجه تاثیر می گذارد و به هیچ وجه قابل چشم پوشی و حذف از تحلیل نیست.
به زبان ساده تر، رقیب شما مواجهه مستقیم تر یا زبان مشترک و گویا تری با مردم ایران، به نسبت شما ندارد؛ بلکه شاید در این زمینه از حوزه علمیه بسیار عقب تر است؛ تنها نکته این است که او این فناوری اجتماعی و لوازمش را بهتر از شما می شناسد؛ رقیب شما به گونه ای با ویژگی های فناوری « رأی گیری مستقیم و یکپارچه» بازی می کند و پیج و مهره های آن را شل و سفت می کند که خروجی آن مشروب مطلوب خودش باشد، نه سرکه مطلوب شما؛ و این مطلب ارتباط چندانی به نحوه تعامل با انگور های ورودی به دستگاه ندارد.
⭕️ شاید واقعیت این است که ما نمی خواهیم وجود و هویت داشتن این واسطه را بپذیریم و قبول کنیم که در کشور ما از طریق این فناوری اجتماعی است که نظر مردم أخذ می شود و رئیس جمهور مشخص می شود؛ این یعنی ما بخش مهم و تاثیر گذاری از« امر سیاسی » در کشور را نمی بینیم و لوازم و ویژگی ها و قواعد خاص « رأی گیری مستقیم و یکپارچه» را ملاحظه نمی کنیم و هیچ مطالعه و تأملی در مورد آن نداریم.
روشن است که این فناوری، تنها راه به دست آوردن نظر جامعه و مشارکت دادن آراء توده مردم در نحوه اداره حکومت نیست.
هم اکنون در دنیا انواع مختلف انتخابات اعم از مستقیم و غیر مستقیم وجود دارد؛ به نظرم لازم است اول وجود این فناوری واسطه و موثر بودنش را بپذیریم؛ سپس نه تنها در مورد ویژگی های و لوازم این فناوری دقت و مطالعه کنیم، بلکه تلاش کنیم راه های جایگزین و تجربه شده در دنیا را نیز درست مطالعه و تحلیل کنیم؛ در گام نهایی می توانیم فناوری مناسب با ایران و جمهوری اسلامی را طراحی کنیم .
🛑 « إنما عماد الدين وجماع المسلمين والعدة للأعداء، العامة من الأمة؛ فليكن صغوك لهم وميلك معهم»
@politicsQ
هدایت شده از بر پا
امر سیاسی
🔺دیدم خیلی از دوستان ما کلیدواژه فیلسوفان سیاسی آلمان را انتخاب کردهاند به عنوان پرچم گفتمان خود. مقوله "احیای امر سیاسی".
لیبرالیسم صحنه ای تصویر میکند که درش "آزادی" و "رقابت" صحنهگردانند و عملا باعث جلوتر افتادن عده ای از دیگران بدون جنگ و خون ریزی میشوند.
اگر دیدید مفهوم جنگ و مبارزه را حذف کردند و به جای آن رقابت را قرار دادند احتمال بدهید بنا است وارد چارچوب غرب لیبرال شوید. اگر دیدید مفهوم جامعه و جهان و امر کلان را حذف کردند و به جای آن امر خرد و کارهای کوچک را قرار دادند، باز نگران همین موضوع باشید. اگر دیدید شما را در بستر یک صحنه روالمند عادی قانونی قرار میدهند و برای نقطه های بحران و استثنا ایده ای ندارند، و نقش حاکم را صفر کردند باز نگران همین نکته باشید.
🔺 لیبرالیسم انسان را مثل بهائم میپسندد. زندگی در دالانهای کوچک ابهام و مشغولیتهای خرد و کوچک و آرزوهای شخصی. این زندگی متوجه نمیشود که به نام رقابت، کانونهای ثروت و قدرت شکل میگیرد و فربه میشود و قد میکشد و آنگاه همو برایتان قانون میگذارد و حاکم پشت پرده ای میشود. لیبرالیسم روی واقعیت پرده ای از نفاق و حماقت میکشد که شما پشت سر حقوق و تکالیف و قانون، مقوله قدرت و جنگ را نبینید و دوشیده شوید در حالیکه حواستان به چمنزار است. کار خیر کنید در این بستر، کمک به همان کانونهای ثروت و قدرت و نفاق است.
🔺ابزار جدیدشان امروز چیست؟ حیات مجازی و رسانهای. او شما را در این بستر مشغول میکند به خودتان، به تمایزات و اختلافات خردتان، کم کم از هم غایب میشوید، امر کلان را نمیبینید بلکه خود را میبینید، حاکمیت مطلق پشت صحنه مجازی را نمیبینید، اسیر روالهای دنیای مجازی میشوید و همگی مشغول یک رقابت مسخره کسب شهرت میشوید.
🔺امر سیاسی با این توضیح ممکن است جذاب به نظر بیاید ولی این تصویر از امر سیاسی شما را از متن زندگی جدا میکند، از طبیعت انسانی و حیوانیت انسان دور میکند، حال آنکه طبیعت و حیوانیت بستر رشد انسان است. این نگاه نسبت به مفهوم زندگی نامهربان است، نسبت به مفهوم خانواده بی تفاوت است، اینها را سیاسی نمیداند، کلمه پیشرفت را به زبان نمیآورد، عدالت را بیشتر به معنای سلبیاش یعنی نفی ظالم و مفسد میفهمد و نه ایجابی. مفهوم امر سیاسی یک فهم چپ و ناقص به حیات شما میدهد. با این گفتمان تاب نمیآورید. طرفدارانی تخیلی و احساسی شبیه صحنه نازیسم ایجاد میکنید، همان بستری که این فلسفه درش رویید، عموم مردم را نمیتوانید با خود همراه کنید، تک تک این مفاهیم استرسزا و عذاب آور است حق هم دارند چون مثل زندگی رهبانی مسیحیت که نفی زندگی طبیعی میکرد به نام معنویت، این نفی زندگی طبیعی میکند به نام مبارزه کلان.
🔺احیای امر انقلابی امام اما، اینگونه نیست. او میگفت همین زندگی شخصی را با رویکردی کلان و توجه به دشمن و توجه به قدرت انجام دهید تا رشد کنید، همین زندگی خانوادگی را. همانطور که درباره معنویت نیز چنین میگفت. چرا؟ چون بستر امر انقلابی بلوغ و ارتقا و رشد معنوی است. هر کس میتواند در یک بستر طبیعی اما معنوی کمک کننده پیشرفت کشور باشد و ایجاد کننده عدالت. جنگ حتی در چنین بستری فهم میشود، جنگ به شما هویت میدهد اما نه با نفی دیگری بلکه جنگ خود برخاسته از یک دارایی عمیق هویتی است که در شما وجود دارد، دستنوشته های حاج قاسم را مرور کنید.
🔺بگذارید در ایام ما بعد انتخابات این نکته را هم اشاره کنم. بستر گفتمانی که سعید جلیلی از آنجا برخاست بیشتر شبیه اندیشه های انقلابی امام بود لکن این گفتمان با نگاه و گفتمان چپ به امر سیاسی توسط برخی از نزدیکانش نفله خواهد شد ، پذیرش اجتماعی هم نخواهد داشت. در دو قطبی ها هم شکننده خواهد بود، ساده نگیرید وقتی تمرکز از رویکرد اثبات کننده و ایجابی "نقش پر شکوه برای هر ایرانی" و "جهش ایران"، به سمت تمرکز بر رویکرد نفی کننده "دولت سوم روحانی" سوق پیدا کرد. چون جلیلی جماعتی را نداشت که سخن نوی او را تبیین کنند و جذاب و حیات بخش به دست مردم برسانند، لذا مساله بالعکس شد برای او. حالا هم در ادامه فضای سرخوردگی هواداران او را داریم به جای عزم بر ادامه مسیر، فضای متهم کردن اقوام و دیگر افراد را داریم به جای نقد علل عدم فهم و پذیرش گفتمان خودی.
@ali_mahdiyan