کاش برگردی
📚 #کاش_برگردی (شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر شهید)
✍🏻 نویسنده: #رسول_ملاحسنی
🌀 #انتشارات_شهید_کاظمی
🧔🏻 #جوان
🔖 #رمان
برگــ🍀ــے از ڪتاب:
داخل مسجد که شدیم، سعی کردم بی توجه به بقیه یک گوشه را انتخاب کنم و مشغول کار خودم باشم. می شنیدم که بعضی از خانم های روستا مسخره می کردند و می گفتند: «مثلا شب قدره؛ سه تا بچه ردیف کرده اومده مسجد که چی؟ انگار واجبه!»
حرف هایشان را نشنیده گرفتم. یحیی شیرش را که خورد خوابید. زکریا را روی پاهایم خواباندم. صغری مثل همیشه ساکت و مظلوم مشغول بازی شد.
#شهید_زکریا_شیری
☆⇨.. @Pooyagirls ..⇦☆
دخٺراݩپویا/քօօʏaɢɨʀʟs
کاش برگردی 📚 #کاش_برگردی (شهید مدافع حرم زکریا شیری به روایت مادر شهید) ✍🏻 نویسنده: #رسول_ملاحسنی 🌀
🕊🔹🕊🔹🕊🔹🕊🔹🕊🔹🕊🔹🕊🔹
#کاش_برگردی
🌿ننه رقیه پسرت برگشت...😭💔🌿
خۅش آمَدے!بہوطنڪبوترِخونینبال🌿🕊
✨زندگی نامه شهيد زکريا شيری به روايت مادر شهيد✨
برگــ🍀ــے از ڪتاب:
🍃«وقتی زکریا به خانه برگشت، دسته های عزاداری از جلوی خانه ما رد شده بودند.
🍃من هنوز همان جا ایستاده بودم و گریه امانم نمی داد.
🍃زکریا با دیدن گریه های من حالش گرفته شد. پرسید: «ننه رقیه برای چی داری گریه می کنی؟»
🍃با همان بغض گفتم: «وقتی به دنیا اومدی و همون بچگی مجبور شدم بفرستمت اتاق عمل، من تو رو نذر امام حسین علیه السلام کردم، آرزو دارم تورو وسط دسته های عزاداری ببینم. اون وقت این همه هیئت میاد از جلو در خونه ما رد میشه با دوستات رفتی دنبال بازی؟»
🍃گریه من و تلنگر صحبت هایم و برکت نام امام حسین علیه السلام،
✨زکریا را زمین زد،
✨خرد شد
✨و گویی دوباره از نو ساخته شد.
#شهید_زکریا_شیری
#شهدای_خان_طومان
☆⇨.. @Pooyagirls ..⇦☆