کدوم شخصیت پایتخت رو بیشتر دوست داری؟!🤔 نقی معمولی😉 ارسطو عامل😎 هماسعادت😇 فهیمه معمولی☺️ رحمت الله امینی شالیکار هزار جریبی🙃 بهبود فریبا😃 بهتاش فریبا😂 بهروز فریبا😅 ساراو نیکا معمولی🤗 پنجعلی معمولی🤣 بزن رو شخصیت مورد علاقه ت تا وارد دنیای پایتختی ها شی🤤😍 اگه پایتختی نیستی نیا😊

ممنون از صبوری شما عزیزان🙏🏻 در تایم تبادلات نه کانالی تایید میشه نه رد💥 هدف تبادل پیشرفت کانال هاست👊🏻 شرایط تبادلات: 1⃣کانالتون مذهبی باشه👌🏻 2⃣آمارتون +80 باشه🖐🏻 3⃣ در اینفو تب عضوباشید✌️🏻 جذب بستگی به بنر داره💯 +100جذب هم داشتم💣 برا اطلاع بیشتر از طرز کارم در اینفوتب عضو شید"سنجاقه"🔥 https://eitaa.com/joinchat/2046886010C514de53f6c بعد از مطالعه شرایط و طرز کار؛ اگر شرایط رو داشتید، پی وی در خدمتتونم✋🏻 💫@Makh8807💫

فیلمِ‌بالا‌رو‌باز‌کن؛خوشت‌اومد😌؟ بزن رو لینکِ زیر🕶🔥! ➺ https://eitaa.com/joinchat/3324575867C979c7d2aff - مورد تأیید ستاد چریک‌بازانِ ایتا🤲🏿😌 - مکانِ تجمـ؏ ساندیس خورانِ انقلابی🥤(= - مداحۍ‌ های مناسبتی و استودیویی🤤🎧 ‹مشتری‌ثابتِ‌دو‌بیتے‌هاش‌میشی🤷🏾‍♀😃🌱› ➺ https://eitaa.com/joinchat/3324575867C979c7d2aff [ چی میشھ رد‌ بشۍ‌ از کوچمون🙁😂🤞🏿(: ] #استوری #چریکی #مذهبی #دو_بیتی #مداحی #عاشقونه #خاص #غنی_شده_با_جذابیت #امام_حسینی #استوری_مناسبتی

(🌸بسم رب المهدی🌸) باسلام خدمت نوجوان های گرامی 🌸😍 یک کانال میخواهی که فعالیت های مذهبی داشته باشه و اینکه روایت ها از پیامبران و امامان و چطور از گناه ها دور بشیم ؟!😌🌹 یک کانالی که کلی چیز مفید از (آقا امام زمان) داشته باشه ؟!😌🌸 آیا دوست دارید امام زمان را بیشتر بشناسید؟!😍🌺 آیا میخواید کلیم های جذاب و دیدنی و زیبا از (آقا امام زمان) داشته باشی و ... ؟!😌🍁 آیا دوست دارید که ( آقا امام زمان ) زودتر ظهور کند ؟!🍂😍 شاید الان تعجب کنید چطور امام زمان ظهور کند ؟!😳😢🤷‍♀ ما در این کانال میگوییم که چه گناهایی را ترک کنید و چه کارهایی بکنید از گناهان دور و سپس پاکیزه ازگناها باشید 🙋‍♀🌸 الان بنده بخواهم برای شما بیشتر توضیح بدم وقتتون میگیرم و مزاحمت براتون ایجاد میکنم تا فردا هم طول میکشه براتون بگم از این کانال خوب و دوست داشتنی 🌺🍂 🍁😍 لینک کانال 😍🍁 🌸🍂@Yamahdi_313yar2🌸🍂 😍🙂خوشحال میشیم جوین بدید بودن شما در کانال ما باعث افتخار ما است 😍🙂 🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂 هرکسی عضو شد اجرش با (آقا امام زمان ) 🌹🍁🌹🌸🌹🍁🌸🍂🍁🌹

نشسته بودم پایه سیستم یک هفته می شد که خبری از داوود نداشتیم که فرشید اومد گفت:آقا محمد گفته بیاین جلسه داریم بهش گفتم تو برو من میام یک دقیقه بعد بلند شدم رفتم درو باز کردم دیدم همه نشستن دو نفر خانوم هم نشسته بودم که من نمی شناختمشون آقا محمد گفت که ساعد داوود رو گروگان گرفته پاهام سست شد نتونستم وایسم که چشم هام سیاهی رفت وقتی چشامو باز کردم تو بیمارستان بودم آقا محمد بالا سرم بود بهش گفتم من چم شد گفت :یه شک عصبی بهت وارد شده گفتم چند روز اینجام گفت سه روزه ازش پرسیدم از داوود چخبر گفت داریم روی محلی که بردنش کار می کنیم بدونیم کجاست بعد فردا صبحش مرخصم کردن رفتم سایت دیدم یکی نشسته کنار صندلی من به آقا محمد گفتم این خانومه کیه اونجاست گفت خانوم حسینی هستن تازه استخدام شدن از این به بعد با هم کار می کنین اقا محمد رفت منم رفتم دیدم کههه......... دوست داری ادامشو بخونی👆 بیا توی این کانال👇 @ghandoo

•میخای توی زندگیت یه تحولی ایجاد کنی•🍯• •میخوای مثبت نگر بشی•🗝• •دوست داری ارامش داشته باشی•🩺• •انگیزه برای زندگیت نداری•🐳• •اینجا جاته•🦋• •یه کانال مخصوص دخترا•🧶• •دخترای نوجوون و جوونای با انگیزه•🐥• •اگه وارد کانال شدی بهت تبریک میگم•🐚• •تو یکی از دخترایی هستی که قراره متحول بشه•🐾• •من قهرمان زندگیمو توی اینه دیدم•🙂💕• •این کانال تقدیم به تو •🌽• @tosiehaayeman

کانال کاردستی های جذاب☆♡ یه. کانال آوردم همه این ها کلی چیز های باحال ناب می زاره ببین😉⚡️♥️👇🏻💟 زنگ اسلایم 🌈 زنگ کاردستی⭐️ زنگ خنده😂 زنگ پروفایل💫 زنگ تم 🌸 وپر از چالش های هیجانی💕 زنگ نقاشی 💋 تازه کلی هم سوپرایز چیز های باحال دیگه هم می زاره✨🤩💜 لطفاً مارو حمایت کنید😃 @zzzzpzp زود باش عضو شو تا دیر نشده😍✨💜

#رمان_نگاه_عشق الهه: بابا: چه خبرتونه مادر و دختر صداتون تا ته کوچه میاد! من: هیچی بابا یدونه سوسک اومده بود! بابا باخنده: ای خدا بدویید بریم دیر شد دیگه! من: الان میایم! مامان سوسکه رو جمع کرد انداخت تو سطل آشغال و رفت حاضر شد منم رفتم حاضر شدم و یه رژلب کم رنگ و یه خط چشم نازک کشیدم ! چادرمم زدم سرم و یه عطر خوشبو زدم و رفتم تو هال . من: من حاضرم! مامان: چقد زود حاضر شدی! بابا: حالا که حاضری برو ماشین خودتو یا ماشین منو از تو پارکینگ در بیار! من: چشم! رفتم ماشین رو درآوردم و مامان و بابا هم اومدن و رفتیم سمت خونه مامان پروین! من: شما برید تا من بیام! مامان: باشه دختر پس زودتر بیا! من: چشم! رفتن ماشین رو پارک کردم و میخواستم برم تو که همه چی سیاه شد... رضا: داشتیم میرفتیم خونه پروین خانم ! نزدیک بودیم که دیدم رامین یه کیسه سیاه انداخت دور سر الهه و بردش انداختش تو صندوق عقب ماشین! من: مامان جا..ن شما و بابا برید تو ؛ من یه چند دقیقه دیگه میام! مامان: باشه پسرم مراقب خودت باش! من: باشه چشم! مامان و بابا که پیاده شدن، رفتم دوییدم و سوار ماشین شدم پامو گذاشتم رو گاز و فقط فشار میدادم تا اینکه دیدم داره الهه رو میبره تو یه خونه متروکه! چند تا قلدر اونجا وایساده بودن البته بدون حساب کردن رامین! اصلا برام مهم نیست که چه بلایی ممکنه سرم بیاد؛ فقط میخواستم الهه رو نجات بدم! اگه می خوای بدونی که چه اتفاقی واسشون می افته بزن رو لینک👇🏻😍 https://eitaa.com/joinchat/4208263303C7b6080e166

🌱سلام اگه از این پروفایل ها میخوای سریع عضوشو یه کانال پیدا کردم پر استوری📹 و پروفایل بسیجی دخترانه👩🏼 و پسرونه👦🏻 نظامی مذهبی مناسبتی سیاسی خلاصه همه نوع ببین خیلی محشره این کانال فقط کافیه عضو این کانال شی https://eitaa.com/joinchat/1026162785Cc27964462d عضو شو دیگه منتظرما کپی از بنر حرام