eitaa logo
جامعه شناسی مردم
272 دنبال‌کننده
47 عکس
74 ویدیو
4 فایل
تاملاتی تلگرافی درباره جامعه، فرهنگ، سیاست و تاریخ ارتباط با ما: @PopularSociology نشانی ما در روبیکا: https://rubika.ir/Popular_Sociology نشانی ما در تلگرام: t.me/Popular_Sociology نشانی ما در اینستاگرام: https://instagram.com/Popular_Sociology/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻به بهانه درگذشت ابراهیم گلستان ✍ محمدرضا کائینی ابراهیم گلستان در صد‌ویک سالی درگذشت، جلال آل احمد هم امسال صد می‌شود و فروغ فرخزاد نیز، حدودا نود ساله. با این همه به نظر می‌رسد که گلستان، پنج دهه پیش از مرگ مُرد و آن دو نفر دیگر، بیش از این مدت در پسِ مرگشان زنده‌اند و همچنان در ادبیات، فرهنگ و حتی سیاست میدانداری می کنند! راز آن مرگ و این حیات چیست؟ به شهادت آثار و اسناد، نه گلستان به لحاظ دانش، قدرت تشخیص، ذوق، قلم و تصویرسازی ناتوان بود و نه آن دو با فاصله ای زیاد از وی پیش افتاده بودند. حقیقت این است که صِرف توانایی، کسی را مانا نمیکند و به چشم خلق‌الله نمی‌آورد. بسا مراودان متقدم و متاخر گلستان، او را با صفاتی چون: پرمدعا، خودبین، برتری‌طلب، منفعت‌جو، برج‌عاج‌نشین، بددهان و...الخ به خاطر می آورند. در سالیان اخیر هنگامی که این داوری‌ها به گوشِ مرحوم می‌رسید، خود به تجسم عملی این سیاهه مبدل می شد و آنگاه نسل‌های بعد نیز، ماوقع را در پیری‌اش می‌دیدند! علاوه بر این سفارشی‌سازی برای کنسرسیوم نفتی پس از ۲۸ مرداد، او را از چشم بسا اهالی فرهنگ و سیاست انداخت، تاجایی که کارهای بعدی وی را -که رگه‌هایی از انتقاد یا پیش‌بینی آینده را نیز در خود داشت- کمتر کسی جدی گرفت. در همین حال و هوا بود که او از ایران رفت و دیگر بازنگشت. ملخص کلام اینکه به قول آل‌احمد، گلستان "اشرف مخلوقات" بود و هم از‌ این‌روی، در عرصه فرهنگ، روشنفکری و جامعه، چندان نتوانست فضایی را به خویش اختصاص دهد و با آن ماندگار شود. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻واقعیت‌های حجاب در جامعه امروز ایران ▫️گزارش تحلیلی - آماری انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره واقعیت‌های حجاب در جامعه امروز ایران بر اساس نظرسنجی منتشر شد. این گزارش نتایج تجمیعی ۶ پیمایش و مطالعه کلان ملی است که از ابتدای سال ۱۴۰۱ (۶ ماه قبل از حوادث پاییز سال گذشته) تا خرداد ۱۴۰۲ توسط مراکز پژوهشی، دانشگاهی، سیاستگذاری و رسانه‌ای برگزار شده است که تحت عنوان ۱۰ واقعیت حجاب در قالب یک جدول عرضه می‌شود. 🗨"واقعیت" همان است که در واقع موجود است و در جامعه با آن روبرو هستیم. "احساس" تصوری است از واقعیت که رسانه‌ها برساخته و مدام به آن ضریب می‌دهند! 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻 آغاز به کار صفحه جامعه شناسی مردم در پیام رسان بله ▫️به اطلاع مخاطبان گرامی و علاقمندان به مباحث اجتماعی می رساند جامعه شناسی مردم علاوه بر ایتا، اینستاگرام، تلگرام و روبیکا در پیام رسان نیز فعالیت خواهد کرد. نشانی ما در بله: https://ble.ir/popular_sociology 📖 جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻با مسائلمان چگونه مواجه می‌شویم؟ ✍روح الله رشیدی نخستین و مهمترین تحول در مدیریت جامعه، شناسایی درستِ و تفاهم بر و در آن است. ما در همین مرحلۀ نخست، دچار رکود و تعلیق هستیم؛ حتی آن‌گاه که مسئله، مشهود باشد! چرا نمی‌خواهیم صورت مسائلمان روشن باشد؟ یا چرا نمی‌خواهیم دست‌کم در روشِ شناسایی مسئله، تفاهم کنیم؟ لابد به این دلیل که نمی‌خواهیم مسائلمان را حل کنیم! مگر ممکن است جامعه‌ای از حل‌ناشدن مسائلش منتفع شود؟ جامعه که نه؛ ولی گروهی از ذینفعان چرا. تداوم حل‌ناشدگی مسئله، قطعاً گروهی را منتفع می‌کند. شکل و مسیر این انتفاع، متنوع است؛ از تداوم قدرت گرفته تا تکثیر ثروت و تثبیت یک موقعیت. به اینها بیفزایید «تغییر در یک موقعیت و وضعیت دیگر به واسطۀ حل‌ناشده ماندن مسائل» را؛ مانند اینکه گروهی تلاش کنند مسئله یا مسائل جامعه‌ای، حل نشود تا فشار ناشی از این وضعیت، موجب شکست رقیبِ مستقر و واگذار کردن موقعیت شود. اینجا پرسش مهمی سربرمی‌آورد؛ «اگر مسئله "حل" نمی‌شود، پس چه می‌شود؟» اگر «حل» مسئله را منتهای مطلوبِ شکل مواجهه با مسئله بدانیم، در این‌سو می‌توانیم شکل‌های دیگرِ مواجهه با مسئله را به این ترتیب برشماریم: ۱. ول کردن مسئله؛ یعنی مسئله را به زمان واگذار کن تا خودبه‌خود فرسوده شده و در روندها و مسائل جدید، مضمحل شود. بعضی مسائل، به دلیل ماهیت و ویژگی‌های خاص خود، با این شیوه حل شده‌اند؛ اما برخی دیگر، نه تنها حل نشده‌اند که همچون آتش زیر خاکستر به حیات خود ادامه داده‌اند و در شرایط مساعد، گُر گرفته‌ و جامعه را شوکه کرده‌اند. ۲. رفع مسئله؛ یعنی دستکاری در وضعیت و شرایط موثر بر مسئله، به گونه‌ای که پیگیری‌کنندگان مسئله، عطشِ پیگیری مسئله را از دست بدهند. رفع مسئله، از طریق جایگزین‌سازی یک گزینۀ ساده و کم‌هزینه به جای گزینۀ بزرگ‌تر و پیچیده‌تر و پرهزینه‌تر اتفاق می‌افتد. این مداخله می‌تواند در قالب یک پاسخ موقت به تقاضای حل مسئله باشد که پاسخ اصلی نیست، اما موقتاً مسئله را حل‌شده تصویر می‌نماید. ۳. فیصله دادن به مسئله؛ از طریق مذاکره و چانه‌زنی، وضعیتِ مسئله‌مند را به صورت نسبی و کنترل‌شده تغییر می‌دهند تا با ایجاد رضایت نسبی از شرایط، شدت تقاضا (اعتراض) برای حل مسئله کم شود؛ اینجا، مسئله ظاهراً حل می‌شود اما نه به صورت کامل. این سه شیوه، هیچ‌کدام به حل مسئله نمی‌انجامد. حل مسئله چیست؟ حل مسئله، دگرگونی اساسی در وضعیت مسئله (وضعیت موجود) و تحقق وضعیت مطلوب است. این مرتبه از مواجهه با مسئله، نیازمند درک کامل و جامع، هم از وضعیت موجود و هم از وضعیت مطلوب است. درک کامل از وضعیت موجود، به سادگی حاصل نمی‌شود. این کارِ پرزحمت، البته امروزه با شیوه‌های روزآمدتر، اندکی تسهیل شده؛ فقط کافی‌ست به نتایج حاصل از این شیوه‌های امتحان‌پس‌داده تن دهیم. آنچه مانع فهم وضعیت موجود می‌شود، جداافتادگی مدیرانِ حل مسئله از واقعیت جاری است. جداافتادگیِ ذهنی و عینی. این را می‌شود نامید. اشرافیت سیاسی و اقتصادی، یا به بیان ساده‌تر «جدا شدن سفرۀ مدیران حل مسئله از سفرۀ مردم». جدا شدن سفره، استعاره از وضعیتی‌ست که دیگر مسائلِ مردم، مسائل مدیران نیست و بالعکس. فهم‌ناشدگی وضعیت موجود، حتی در واضح‌ترین شرایطِ ممکن، می‌تواند نتیجۀ این جداافتادگی باشد. از این گذشته، در فهم «وضعیت مطلوب» نیز دچار تشتت هستیم. وضع مطلوب، چه ویژگی‌هایی دارد؟ این را مردم به نحوی پاسخ می‌دهند و مدیران به نحوی دیگر. چرا؟ چون این دو، هم‌افق نیستند. هم‌مبنا نیستند. از یک نقطه و از یک منظر، به آیندۀ مطلوب نمی‌نگرند. با فرض تفاهم در «وضعیت موجود و وضعیت مطلوب»، حل مسئله، مستلزم «ارادۀ حل مسئله» است. ارادۀ حل مسئله، همان است که در ابتدا اشاره شد؛ «آیا واقعاً می‌خواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اگر پاسخ، قاطعانه مثبت باشد، تازه با پرسش مهم‌تر دیگری روبرو می‌شویم؛ «چگونه می‌خواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اینجا «الزامات حل مسئله» خودنمایی می‌کند. تا جایی‌که به مسائل اجتماعی مربوط می‌شود، اگر ارادۀ حل مسئله در مدیرانِ حل مسئله وجود داشته باشد، پایبندی به الزامات حل مسئله، یعنی همراه‌سازی حداکثری اجتماع (مردم). اگر مسئله، مسئلۀ اجتماع (مردم) است، نمی‌شود بدون اجتماع، اراده برای حل مسئله کرد. در غیاب مردم، مسئله حل نمی‌شود، بلکه یکی از سه مرتبۀ دیگر پیش می‌آید. اگر فهرست مسائلمان در چند دهۀ اخیر را مرور کنیم، مسائل حل‌شدۀ کمتری در آن می‌بینیم. اغلب مسائلمان را ول کرده‎‌ایم؛ بخشی را رفع کرده‌ایم و بخشی دیگر را فیصله داده‌ایم! جامعه‌ای که نخواهد مسائلش را حل کند، مدام با شوک مواجه می‌شود. شوک‌های مکرر، عقلانیت و حسابگری را زایل می‌کند. در فقدان عقلانیت، مواجهه با مسئله منحرف می‌شود و این چرخه‌ی معیوب، همواره ادامه می‌یابد. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻باید به قانون فرانسه احترام گذاشت؟! ✍ علیرضا زادبر فرانسه و قدم زدن در آن خیابان مشهور پاریس،شانزلیزه،دیدن تئاتر،رفتن به سینما، ادبیات مدرن،کافه های مشهور برای دهه ها آرزوی تازه روشنفکران کشورهای شرقی بود کمتر روشنفکر ایرانی می شناسید که مست و واله آزادیخواهی فرانسه نباشد... ادامه در 👇👇 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻باید به قانون فرانسه احترام گذاشت؟! ✍ علیرضا زادبر ▫️فرانسه و قدم زدن در آن خیابان مشهور پاریس، شانزلیزه، دیدن تئاتر، رفتن به سینما، ادبیات مدرن، کافه های مشهور برای دهه ها آرزوی تازه روشنفکران کشورهای شرقی بود کمتر روشنفکر ایرانی می شناسید که مست و واله آزادیخواهی فرانسه نباشد، به فرانسه سفر نکرده باشد در مدح انقلاب کبیر فرانسه چیزکی ننوشته باشد. مدام آزادی در فرانسه را بر سر ما نکوفته باشد. چشمش را بر سر سالها استعمار آفریقایی ها توسط فرانسوی ها بسته باشد و.. اما... مدارس در فرانسه بازگشایی شد. امروز در یک خبر خواندم که هفتاد و شش دختر مسلمان روز نخست بازگشایی بدلیل رعایت حجاب( بدون چادر البته ) اجازه ورود به مدرسه و تحصیل را ندارند سال ۱۳۵۳ محمدرضا پهلوی چنین قانونی را طی آیین نامه برای محدوده ای از مدارس به ویژه در تهران اجرا کرد بماند. آیا باید به قانون دولت فرانسه احترام گذاشت و چون قانون است باید پذیرفت؟ فرض کنید حق با دولت فرانسه است در این صورت باید فهمید: ۱. در تمام دنیا چارچوب و قانون وجود دارد ۲. قانون میتواند در امور شخصی افراد که جلوه اجتماعی پیدا می کند دخالت کند! ۳. برای تعیین قانون به جنجال رسانه ای نیاز نیست.ساختار تصمیم گرفت و اجرا کرد. ۴. قوانین پوشش در تمام دنیا وجود دارد حدود و میزان آن متفاوت است. ۵. در اینجا "دین" عامل تعیین کننده پوشش نیست، اما باز عرف جامعه و قوانین اجباری وجود دارد. ۶. در ذات هرقانونی عنصر الزام و اجبار وجود دارد. چه اقلیت بپذیرید چه اکثریت نپذیرد. حیف دهه ها روشنفکران ایرانی رسانه های غربدوست چهره رمانتیکی از مهد آزادی، فرانسه برای ما ایرانی ها ساخته بودند. این تصمیمات، زحمات آنان را بر باد میدهد! 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻ناسیونالیسم راست گرا؛ منشاء تغییر نام هند به بهارات | بهارات به کجا می رود؟! ✍ یحیی حمدی ▫️علی الظاهر ماجرا از جایی آغاز شد که دولت هند در دعوت‌نامه‌ خود برای سران جی-۲۰ به جای واژه هند از برای تعریف کشور استفاده کرد و امروز ناندرا مودی، نشست G20 را به عنوان نخست وزیر «بهارات» (نه هند) افتتاح کرد. اما این موضوع جدیدی نبود و حداقل از سال‌ ۲۰۱۴ مقام‌های هندی برای آن‌چه آن‌را «حفظ هویت کشور» می‌خواندند به دنبال تغییر اسم هند به بهارات بودند. نام کشور مهمترین وجه هویتی ساکنان آن را شکل می دهد و تغییر آن همه جوانب هویتی یک کشور را تحت تاثیر قرار می دهد. ریشه بهارات از نظر لغوی به معنای نگه‌دارنده است به ظاهر در برداشت‌های دیگر به معنی منطقه‌ای در بالای اقیانوس و در پایین کوه‌های برفی است؛ از طرفی هم به پادشاهی افسانه‌ای بهاراتا و یا عنوان قبیله‌ای تاریخی در هند باستان بازمی‌گردد. مهاباراتا (یا مهابهاراتا؛ مها= کبیر ) اثر حماسی_تاریخی هندی که منشور هویتی ناسیونالیست ها در این کشور است و داستان آن نبرد بر سر تاج و تخت است؛ نیز بر اساس نام بهارات نامگذاری شده است. این نام با مفهوم آخاند بهارات (Akhand bharat = هند بزرگ یا تجزیه نشده) نیز مرتبط است که سال‌هاست از سوی ناسیونالیست ها ی هندی مطرح می‌شود؛ ایده‌ای که به دنبال اتحاد دوباره همه کشورهای حوزه هند بزرگ است که شامل کشورهای پاکستان، بنگلادش، سریلانکا، میانمار و ... می شود تغییر اسامی البته پیش از اینکه به اسم خود کشور برسد، پیش تر در مورد اسامی شهرها اعمال شده بود و اسامی اسلامی شهرهای مسلمانان نیز تغییر داده شده بود البته فقط در تغییر نام نیز متوقف نشد. حزب حاکم ( )هند ، قانونی ( NRC) در مجلس مصوب کرد که به موجب آن کسانی که نمی توانند هندی بودن خود را با مدارکی که منوط به قبل از جولای ۱۹۸۸ باشد را اثبات کنند از کشور اخراج می شوند. بعدها این قانون با یک اصلاحیه ( CAB) در مجلس هند همراه شد که بر طبق آن این قانون شامل هندوها، بودایی ها و سیک ها نمی شود و فقط مسلمانان را در بر می گیرد. بر این اساس تقریبا ۳۰۰ هزار مسلمان باید از کشور هند اخراج شوند. حزب حاکم هند ( ) ؛ حزب هندو - ملی گرایی است که از سال ۲۰۱۴ با پیروزی در انتخابات هند اکثریت مجلس را بدست آورد و یکی از رهبران خود ( ) را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد. دولت او که از سال ۲۰۱۴ تا اکنون قدرت را در هند در اختیار دارد پیشگام است که در سالهای اخیر جهان را در می نوردید، در آمریکا و در ژاپن از برکشیدگان این نوع ناسیونالیسم جدید راست گرایانه در کشورهای خود بودند که به زیر کشیده شدند. ناراندرا مودی پیش از نخست وزیری هند ، از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ سروزیر ایالت گجرات بود ؛ در سال ۲۰۰۲ هندوها در این ایالت با شورش علیه مسلمانان صدها مسلمان را به قتل رساندند و بزرگترین مسجد مسلمانان در این ایالت را به آتش کشیدند اما نارندا مودی کاری برای حفاظت از مسلمانان نکرد. او حاضر نشد از نقش خود در این جنایت عذرخواهی کند و یا حتی آن را محکوم کند. به قدرت رسیدن نارندرا مودی با گرایشات افراطی هندو - ملی گرایی در کشور متکثر هند موجب نگرانی مسلمانان این کشور شده بود، از جمله اقدامات نارندرا مودی بعد از به قدرت رسیدن علیه مسلمانان، تغییر اسامی اسلامی شهرهای هند و افزایش خشونت ها در کشمیر و اوج آن قانون( NRC) بود و اکنون به تغییر نام کشور رسیده است. پایگاه اصلی قدرت نارندرا مودی در سازمان هندو و راست گرای «راشتر یا سوایا مسواک سنگ» قرار دارد که در ۱۹۲۰ تاسیس شد و مانیفست آن گسترش آئین هندو به عنوان تنها آئین و دین در کل سرزمین هند است. هند با در اختیار داشتن بیشترین جمعیت و همچنین بیشترین رشد اقتصادی جهان، از قدرت‌های نوظهور محسوب می‌شود. پیش بینی می شود مسیری که چین در دو دهه اخیر طی کرده، در آینده نه چندان دور توسط هند نیز دنبال شود. به نظر می رسد هند با حاکمیت ناسیونالیست های راست گرا و رویای بهارات (هند بزرگ که نقشه آن را در پارلمان نصب کرده اند) نه تنها هژمون هندوها در داخل هند که به دنبال هژمون و بلعیدن همسایگان نیز باشد رویایی که شاید تعبیر نشود اما آمریکا قطعا از آن استقبال می کند. 📖 جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻اسطوره‌ای در افق هستی ✍ حسن رحیم‌پور ازغدی ▫️این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگی‌های رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که از زبان حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام توصیف شده است: «دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمی‌شد؛ «مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(ص) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشه‌داری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟ «لِیسَت لَهِ راحةٌ» هرگز پیامبر را بی‌دغدغه نمیدیدیم، همیشه دغدغۀ چیزی داشت. «طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوت‌های طولانی بود. «لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانی‌که لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، الا وقتی‌که حرف زدن، ضرورت و فایده‌ای میداشت. لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بی‌اراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچ‌وقت از او نمیترسیدیم. نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچ‌کس و هیچ‌چیز را نمیگفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاه‌قاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت. رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟ سیدالشهداء میفرماید: بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم». «مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع میکرد و از او چیزی و کمکی میخواست، محال بود که بی‌جواب و با دست خالی برگردد؛ پیغمبر اگر داشت، میداد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه میکرد، از او عذر میخواست، به او آرامش میداد و به‌گونه‌ای سخن میگفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود. هیچ‌کس از محضر(ص) پیامبر ناراحت بیرون نمیرفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان میرفتند و در ساحت قدس او قرار میگرفتند، از جلسه که بیرون می‌آمدند، نمیتوانستند از او متنفّر باشند. «و صارَ لَهُم أباً» برای مردم پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچ‌کس بی‌دلیل، احترامی بیش از بقیه یا بی‌احترامی قائل نمیشد. اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی میچرخید و حتی به سخنان افراد که گوش میداد، به‌طرز مساوی گوش میداد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت. مجلس پیامبر (ص) مجلس صدق حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچ‌وقت صدا بلند نمیشد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن میگفتند و همه متواضع بودند. به بزرگ‌ترها و مُسنّ‌ترها احترام میگذاشتند و با کوچکترها با مهربانی برخورد میکردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم میداشتند. چهرۀ پیامبر(ص) شاد بود، ابرو گره نمیکرد، مگر آنگاه که بی‌عدالتی یا منکری را میدید. «سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت میشد با او رابطه برقرار کرد. «لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود. «و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیب‌گیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمیکرد. «و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود. 📎پ.ن : تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانی‌ای است که در کتاب شریف «معانی‌الاخبار، ص۸۲» نقل شده است. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تهران؛ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹؛ ساعت ۱۶ : یک پیام تاریخی در ساعات اول جنگ ساعاتی پس از بمباران فرودگاه مهرآباد توسط رژیم صدام، آیت‌الله خامنه‌ای به عنوان نماینده امام خمینی(ره) پیامی رادیویی خطاب به ملت ایران صادر می‌کنند. ایشان در این پیام تاریخی؛ ملت را رسما از تهاجم صدام به کشور باخبر کرده و آنان را به حفظ آرامش و رد شایعات دعوت میکنند و به مردم اطمینان میدهند که ارتش جمهوری اسلامی در برابر تجاوزکنندگان خواهد ایستاد. 📖 جامعه‌شناسی مردم ‌‎‌‏✅ @Popular_Sociology
🔻چرا جنگ در دوره شاه با عراق طولانی نشد؟ | دروغ بزرگ تاریخی! ✍ علیرضا زادبر ▫️دروغ بزرگ تاریخی اینکه درگیری ایران و عراق در دوره شاه بدلیل قدرت ارتش شاهنشاهی به نتیجه ختم نشد و فورا عراق شکست خورد! ۲۳ بهمن ۱۳۵۲ پس از درگیری سنگین مرزی، عراق به شورای امنیت شکایت کرد. ایران نیز مدعی شد عراق به عرب‌زبان های خوزستان سلاح می رساند تا با دولت مرکزی بجنگند. ۹ اسفند ۱۳۵۲ شورای امنیت به منطقه نماینده مخصوص اعزام نمود. لوئیس مونوز سفیر مکزیک به عنوان نماینده دبیرکل به منطقه آمد و فورا درخواست آتش بس داد. ایران و عراق پذیرفتند. مساله حل نشد. موقتی بود. مرداد ۱۳۵۳ نمایندگان ایران و عراق در استامبول دیدار کردند‌. اما نه تنها بحران حل نشد که رویارویی بزرگ دیگری در پیش بود. اما به ناگاه مساله حل و مسکوت ماند! چرا؟ چگونه؟ این همان بخش تاریخ است که بازگو نمیکنند. در ۲۲ و ۲۳ نوامبر سال ۱۹۷۴ یعنی اول و دوم آذر ۱۳۵۳، جلسه مهمی برگزار شد‌. بین پرزیدنت جرالد فورد رئیس جمهور آمریکا و لئونید برژنف دبیرکل حزب کمونیست شوروی در ولادی وستک ملاقاتی برای توافق امنیتی برگزار شد‌. مقدمه تشکیل کنفرانس امنیتی هلسینکی، یکی از مفاد مهم چه بود؟ "خاموش کردن کانون‌های جنگ و بحران" نباید بحران جدیدی بین بلوک شرق و غرب بوجود آید. یکی از کانون‌های احتمالی وقوع بحران که دو قدرت جهانی را درگیر میکرد عراق و ایران بود. عراق متاثر از شوروی و ایران در بلوک غرب بود. آمریکا نیز دست شوروی را در آسیا شرقی باز گذاشت و شوروی موافقت کرد آمریکا در خاورمیانه دست باز داشته باشد. این توافق قدرت های بزرگ مانع آغاز جنگ شد. و دولت های کوچک تابع آن بودند‌. یک ماه از کنفرانس ولادی وستک نگذشته بود که وزیران خارجه ایران و عراق در ترکیه ملاقاتی ترتیب دادند. و بعدتر با پادرمیانی انورسادات و بومدین به آشتی شاه و صدام مبادرت کردند‌. تمام این مسیر به اسفند ۱۳۵۳ و قرارداد الجزایر ختم گردید. در زمان شاه جنگ بین عراق و ایران تا درگیری مرزی پیش رفت. ایران آتش گشود، عراق حمله توپخانه ای داشت. ایرانیان را از عراق اخراج کردند‌‌. ارتش ایران کامیون کامیون به مرز میفرستاد تا ایرانیان اخراجی را به داخل کشور بیاورند. اما جنگ ایران و عراق در زمان پهلوی با توافق امنیتی دو قدرت جهان آمریکا و شوروی در ولادی وستک به صلح انجامید و جلوی جنگ را گرفتند‌. استدلال هم عدم آغاز درگیری جدید در جهان بود. این بخش از تاریخ را برای جوان امروزی نمی گویند تا در توهم بماند 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻صلح با اسرائیل ممکن نیست یوسف اباذری ▫️از توافق اسلو، ۳۰ سال می‌گذرد. توافقی پنح‌ساله بین سازمان آزادی‌بخش فلسطین و اسرائیل که قرار بود بنایی برای حل و فصل مناقشه طولانی آنها باشد. در ازای این توافق، فلسطین می‌توانست دولت خودگردانی تأسیس کند و نیز اسرائیل ملزم به تعهداتی از جمله در خصوص عقب‌نشینی از نقاط مختلفی شد. در نهایت اما اسرائیل نه تنها عقب‌نشینی نکرد بلکه اجازه تشکیل دولت فلسطینی را هم نداد. گویا آنچه از پیمان اسلو به جا ماند، تجربه‌ای بود که می‌گفت اسرائیل به هیچ تعهد بین‌المللی پایبند نخواهد ماند و همچنان بعد از ۷۵ سال هنوز موجودیت اسرائیل به عنوان یک رژیم آپارتاید در منطقه حاکم است. دکتر یوسف اباذری، استاد جامعه‌شناسی، اینجا درباره ماجرا و ذهنیتی سخن می‌گوید که می‌خواهد مسئله آزادی فلسطین، مسئله‌ای به غایت سیاسی و انسانی را با مقوله صلح با اسرائیل بپوشاند. اباذری تأکید می‌کند صلح با اسرائیلی که به هیچ پیمانی تاکنون پایبند نمانده به هیچ وجه ممکن نیست./ سیمافکر 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻طوفان الاقصی؛ به چه قیمتی!؟ ✍ علی نادری آیا حماس تبعات حمله خود به اسرائیل را نمی‌دانست؟ پس چرا حمله کرد؟ چرا ایران، با جلو انداختن حماس، مردم غزه را قربانی اهداف منطقه‌ای خود کرده؟ اصلا چه دلیلی دارد از عملیات حماس دفاع کنیم؟ به نظرم اینها سوالات مهم این روزهاست. اگر بخواهیم برای این سوالات پاسخی بیابیم، به نظرم این گفتگوی چالشی کریستن امانپور در CNN با «حسام زملط»، سفیر دولت خودگردان فلسطین یکی از بهترین‌هاست. «حسام زملط» فتحاوی است. از چهره‌های بسیار نزدیک به محمود عباس، جنبش فتح و دولت خودگردان فلسطین. شیوه فتح با شیوه گروه‌هایی مثل حماس حزب‌الله لبنان و جهاد اسلامی، برای مقابله و یا تعامل با اسرائیل خیلی متفاوت است. فتح سال ۱۹۹۳ و بعد از قرارداد اسلو، سلاح را زمین گذاشت و به این راضی شد که نه ۴۷ درصد زمین‌های سرزمین خودش بر اساس بیانیه ۱۹۴۷ را که حتی ۲۲ درصد زمین‌های فلسطین بر اساس توافق ۱۹۶۷ را هم که شده با مذاکره در اختیار بگیرد و به همزیستی مسالمت آمیز با اسرائیل تن بدهد. در اسلو پای این برگه را هم امضا کرد و قرار شد کرانه باختری، باریکه غزه ‌و قدس شرقی را در اختیار بگیرد و از دعوا کنار بکشید. اینها خیلی فرق داشتند با حماس و جهاد و حزب اللهی که اساسا موجودیت اسرائیل را نامشروع می‌دانستند و می‌گفتند کل سرزمین فلسطین برای ماست و باید با این اشغالگر جنگید و زمین را آزاد کرد. طبیعتا این ایده، یعنی گفتگو و کنار آمدن، پشتیبانانی در منطقه هم داشت. از مصر انورسادات به بعد گرفته تا عربستان سعودی و اردن و بلوک کشورهای همراه با سعودی. نتیجه‌اش هم این بود که هر بار گروه‌های مقاومت وارد درگیری نظامی با اسرائیل می‌شدند، این گروه و همراهانش در منطقه یا کنار می‌کشیدند و در مقابل جنایات سکوت می‌کردند، یا حتی چراغ خاموش، با اسرائیل هم جهت می‌شدند تا این برهم زنندگان صلح را هر طور که شده گوشمالی بدهد. نمونه‌اش رفتار این بلوک‌سیاسی در جنگ ۳۳ روزه با حزب الله و در جنگ ۲۲ روزه با حماس ‌‌و جهاد که عملا پشت آنها را خالی کردند. «حسام زملط» یکی از چهره‌های اصلی این جریان صلح و سازش است، نماینده دولت خودگردان در امریکا بوده، مشاور محمود عباس و حالا نماینده آنها در لندن. اما حالا همین چهره، خیلی محکم از اقدام حماس دفاع می‌کند. هم در CNN و هم در کفتگو با BBC استدلالش چیست؟ می‌گوید ما با اسرائیل صلح کردیم. با هم قرارداد بستیم و توافق کردیم، ما که حماس نبودیم، بودیم؟ آنها را قبول هم نداشتیم. آمدیم پای توافق. اما همان زمین‌های توافق شده، همان ۲۲ درصد را هم اسرائیل کامل به ما نداد، این به کنار، هر روز در همان زمین‌ها شهرک جدید ساخت. غزه را هم‌محصور کرد تا حیاتش را بگیرد. روزانه از فلسطینی‌ها بازداشت کرد و آنها را کشت. امریکا حتی یکبار اجازه نداد علیه این خلف وعده در شورای امنیت اجماعی صورت بگیرد. او هر روز پیش آمد و غرب از او حمایت کرد. مگر غزه دیگر چیزی برای از دست دادن دارد؟ دومیلیون مردمش ته خط هستند و به نقطه جوش رسیده‌اند، چرا علیه اسرائیل اقدام نظامی نکنند. در حالیکه در منطقه، کشورها یکی یکی پشت‌شان را خالی کردند و به سمت عادی سازی روابط با همین اسرائیل پیمان شکن و ظالم و همین نتانیاهو پیش می‌رفتند. او‌ می‌گوید حتی دادگاه بین المللی لاهه هم شکایت ما را رسیدگی نکرد. این مردم ته خط هستند، آنها را از چیزی نترسانید. اسرائیل در ظلم آنقدر زیاده‌روی کرد که دیگر جایی برای سکوت سازش‌کارترین‌ها و اهل صلح‌ترین‌ها هم باقی نگذاشت، اینرا حتی عربستان سعودی هم در بیانیه‌اش مطرح کرد. این‌ها را برای کسانی می‌نویسم که می‌گویند مگر حماس نمی‌دانست اسرائیل چگونه پاسخ می‌دهد، یا آنهایی که می‌گویند حماس را جمهوری اسلامی ایران پیش انداخت تا موازنه قدرت در منطقه را به نفع خود تثبیت کند. نخیر! ماجرای طوفان الاقصی ماجرای هیچکدام از این ها نیست. تصمیم ملتی است که همه راه‌ها را رفته، صلح کرد، ظلم‌کشیده، نادیده گرفته شده و حالا قیام کرده است. ممکن است تبعات این قیام به لحاظ راهبردی به سود ایران هم باشد، اما تصمیمش با خود آنها بوده است. آنها از ظلم زیاد به ستوه آمدند و قیام کردند، مگر می‌شود این مظلومیت بزرگ را دید و هیچ نگفت؟ یا گوشه‌ای نشست و به قیام این ملت علیه ظلم بی‌پایان ایراد گرفت؟ لا یحب الله الجهر بالسوء الا من ظلم 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 قصاب بیمارستان غزه؛ با وقاحت و از سالها پیش؛ سلاخی کودکان و حمله به بیمارستان ها را هدف خود می دانست نتانياهو نخست وزیر رژیم غاصب؛ در مقابل وزیر خارجه وقت آمریکا درباره نگرانی های افکارعمومی از حمله به مدارس، مساجد، بیمارستان ها و... و کشتار غیر نظامیان و کودکان در غزه؛ کشتار کودکان را هدف اصلی خود اعلام می کند با همین وقاحت که می بینید در مقابل دشمنی این چنین ددمنش، چه باید کرد جز مقاومت لطفا این چند ثانیه را با دقت بنگرید با این درندگان جز با زبان قدرت نمی توان سخن گفت 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻 به بهانه بازپخش پدرسالار؛ تاملی در ارتباط میان هنر و جامعه ✍ یحیی حمدی ▫️در ؛ ارتباط هنر با جامعه ای که در آن شکل گرفته بررسی می شود بر این مبنا در این مطالعات نه به توصیف آثار هنری و نه به فلسفه پیدایش آن پرداخته نمی شود بلکه به بررسی چگونگی تاثیر پذیری و یا تاثیرگذاری آن نسبت به جامعه توجه می شود؛ از این منظر هنر را می توان با دو رویکرد بررسی کرد: الف) در رویکرد ؛ اعتقاد بر این است که تاثیر آثار هنری بر جوامع معاصر خود انکار ناپذیر بوده و این آثار به رفتارها، ارزش ها و تحولات اجتماعی شکل دهد و با هنر می توان ایده ها و افکاری را در اذهان جای داد و ارزش ها و ایدئولوژی های جدید را در جامعه نهادینه کرد. بنابراین از این منظر هنر به عنوان روندی تاثیرگذار (مثبت یا منفی) بر جامعه تلقی می شود. ب) در رویکرد ؛ هنر آئینه ای است جامعه معاصر خود را بازتاب می دهد، هنرها از ارزش ها، اعتقادات و جریان های موجود در جامعه ای که هنر، در آن به وجود آمده سرمنشاء می گیرد. (ن.ک به ویکتوریا الکساندر، ۱۳۹۰) هنرها، آن چه را که از جامعه معاصر خود، به لحاظ محتوایی، دریافت می کنند گاهی با وضوح و گاه در لفافه در قالب رمز به طور نمادین نشان می دهند. ابتدای سرآغاز تحول ساختاری در جامعه ایران است دولت موسوم به سازندگی در پی تغییر ساختار جامعه ایران است؛ این موضوع را از اقتصاد (تعدیل ساختاری ) تا فرهنگ (تغییر ارزش ها) دنبال می کند و نتیجه آن خود را در نیمه این دهه نشان می دهد: دگردیسی در ساختار اقتصاد، فرهنگ و سیاست تلویزیون در آن دوره تنها رسانه فراگیر در جامعه ایران بود به طوری که برخی سریال های آن؛ خیابان ها را خلوت می کرد و مخاطبان آن تقریبا همه مردم را شامل می شد و تاثیر آن در مخاطب بسیار معنادار بود. چند سریال در آن دوره بسیار تاثیرگذار و پرمخاطب بود که و همسران از آن جمله بودند؛ پدرسالار که در سال هفتاد و دو ساخته شد داستان خانواده گسترده ای را روایت می کند که در یک محله قدیمی و سنتی تهران با کوچه های قدیمی و خانه های بزرگ ویلایی زندگی می کنند که در راس آن اسدالله خان (به پسوند خان توجه کنید) قرار دارد، پسران با عروس ها و نوه ها در همان خانه زندگی می کنند. پسرها و یکی از دامادها نان خور پدر محسوب می شوند ( یا در تعمیرگاه پدر کار می کنند یا روی تاکسی پدر) بنابراین ساختار قدرت در این خانواده چنان که از اسم سریال هم بر می آید پدرسالار است. ماجرا از آنجا گره می خورد که آذر، عروس کوچک خانواده ( از قضا برادرزاده اسدالله خان نیز هست) که حاضر به سکونت در خانه عمو نمی شود و بر علیه این ساختار می شورد. ویژگی شخصیتی آذر که نماینده نسل جدید با ویژگی های مدرن محسوب می شود هم متفاوت با باقی عروس هاست بر خلاف اسلافش خانه دار نیست و در بیرون کار می کند و تحصیل کرده است، می خواهد مستقل باشد و برای خود زندگی کند! این خواسته به تدریج به دیگر عروس ها هم سرایت می کند و آنها نیز ندای استقلال سر می دهند و پاسخ اسدالله خان نیز همه یا هیچ است و همه را از خانه بیرون می کند و از کار، بیکار ؛ او امیدوار است که تحریم اثر کند و فرزندان سر به راه شوند. اما کار آنگونه که او می خواهد پیش نمی رود و در نهایت این جدال بین نسلی با شکست اسدالله خان پایان می پذیرد و او با قبول شکست و مفاهمه با فرزندان، به فروش خانه بزرگ و خرید آپارتمان برای هر کدام از فرزندان و استقلال آنها و تغییر سبک زندگی رضایت می دهد. در سکانس های متعدد این سریال ما شاهد المان ها و نشانه هایی از تضاد میان ساختار سنتی و مدرن و شکاف نسلی هستیم که گاه با دیالوگ هایی آشکار بیان می شود؛ خانواده گسترده _هسته ای، خانه ویلایی_آپارتمان، خانه دار_شاغل، پیر_جوان و... که در همه این تضادها پیروزی با شق دوم است. این سریال را از هر دو منظر که ذکر آن رفت می توان نگاه کرد اما به نظر می رسد رویکرد شکل دهی بهتر آن را می تواند تبیین کند، پدرسالار روایت دگردیسی جامعه ایران در دهه هفتاد است که می خواهد سبک زندگی جدیدی را جایگزین سبک زندگی پیشین کند که لازمه آن تغییر در نگرش ها و ارزش هاست که آن را در اذهان مخاطبان خود ایجاد می کند. این سریال در تقابل میان آذر و اسدالله خان چاره را در کنار آمدن با نسل جدید و اجابت خواسته های آنها و در نهایت تغییر در ساختار قدرت در خانواده می داند؛ چنان که غیر از آن هم راهی نیست. اصرار به حفظ وضعیت موجود غیر از آسیب به خود(سکته اسدالله خان) نتیجه ای ندارد. در این مسیر مخاطبان را نیز به همین نتیجه می رساند که راه همین است: تغییر که دهه هفتاد سرآغاز آن است. 📖 جامعه‌شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻جنگ غزه تئوری خواهد ساخت! ✍ ابراهیم فیاض در گفتگو با وطن امروز ▫️عربستان می‌خواهد رشد کند و در درجه اول، امنیت برای او مهم است. عربستان می‌خواست امنیت خود را با اسرائیل تعریف کند اما پس از جنگ غزه باید آن را با ایران تعریف کند. این شروع شده بود که اسرائیل نگذاشت. الان غرب در اوکراین هم در حال شکست است. گفتند اگر جنگ در فلسطین ادامه یابد حتما اوکراین شکست می‌خورد، خصوصا الان در آستانه زمستان که این اتفاق رخ می‌دهد. نکته مهم این است که این جنگ تئوری می‌سازد. این جنگی که حاج قاسم طراحی کرده بود با ساختاری که امروز دیدم تئوری می‌سازد. حاج قاسم در شب آخر سفر به لبنان اینها را طراحی کرده و گفته بود اینها را بنویسید و نوشته‌اند که اینها الان رخ می‌دهد. حزب‌الله هنوز وارد جنگ نشده است، سوریه هنوز وارد جنگ نشده است. همین الان نیروهایی که با داعش جنگیدند در سوریه زیاد هستند. اینها می‌توانند وارد جنگ فلسطین شوند. اردن هم جلوی مردم را گرفته تا وارد این جنگ نشوند. اسرائیل همینطور در حال فروپاشی است، چون برای جنگ‌های غیرمتمرکز آفریده نشده. 🔗 برای مطالعه متن کامل گفتگوی وطن امروز با دکتر ابراهیم فیاض استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران به اینجا بروید 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻برنی سندرز، مترقی‌ترین، چپ ترین و عدالتخواه‌ترین سیاستمدار آمریکا میگوید با آتش بس مخالف است چون «نمیشود با حماس که خواهان نابودی اسراییل است آتش بس برقرار کرد و کشورهای عربی هم میدانند حماس باید برود.» . این لحظه‌ها را خوب به خاطر بسپارید. وقتی به بمباران بچه‌های فلسطین میرسد همه سیاستمداران آمریکایی، از راست افراطی تا چپ مترقی یک موضع دارند: بیشتر بکُشید. / جدال 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻طوفان‌الاقصی با سیاست آمریکایی چه کرد؟ جان مرشایمر ▫️منطقه‌ی غرب آسیا همواره جایگاهی راهبردی در سیاست جهانی داشته و به همین دلیل، نوع کنش بازیگران سیاسی این منطقه، برای قدرت‌های بین‌المللی، معنادار بوده است. از اینجاست که این قدرت‌ها همیشه خواهان تسلط بر روند سیاست این منطقه بوده‌اند. خصوصا با توجه به تکاپوهای سالیان اخیر، در عرصه‌ی مناسبات جهانی قدرت، نظم بخشیدن به سیاست غرب آسیا، یکی از دغدغه‌های دولت ایالات متحده‌ی آمریکا بوده تا بتواند قدرت خود را در جهان، حفظ کرده و تداوم ببخشد. جان مرشایمر، یکی از نظریه‌پردازان نامدار سیاست بین‌الملل است. او در این نشست که درباره‌ی وضعیت سیاست جهانی است، گفته است که حمله‌ی طوفان‌الاقصی ضربه‌ی تکان‌دهنده‌ای به اهداف آمریکا در عرصه‌ی جهانی وارد آورده است؛ چراکه آمریکا برای پیش بردن مقاصد خود، در منطقه‌ی غرب آسیا نوعی ثبات می‌خواهد که تأمین‌کننده‌ی منافعش باشد. اما این عملیات جنبش حماس، نه تنها آرامش منطقه را بر هم زده؛ بلکه موضع برخی بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای را نیز، در برابر آمریکا قرار داده است./ سیمافکر 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻نمایش سومین پرده از درونیات یک تفکر❗️ ✍ محمدرضا کائینی ▫️به باور این قلم،‌ محمدجواد ظریف تاکنون سه بار از درونیات خویش رونمایی کرده است: نوبت نخست، در فایل صوتی لو رفته/لو داده شده از وی بود، که او ایرانیان را صاحب گرایشات قرن‌نوزدهمی در تقدم میدان بر دیپلماسی دانست. وی همچنین بر اساس این ایده، اسطوره آنان یعنی شهید قاسم سلیمانی را مذمت نمود. غافل از اینکه در دنیای امروز، اگر ظفرمندی در میدان نباشد، در دیپلماسی برای شما تره هم خُرد نخواهند کرد! نوبت دوم در گفتار کلاب‌هاوس بود، که وی مردم و مسئولان را، به پی جویی ایده‌هایی فراتر از امکانات و مقدورات خویش متهم کرد. البته در همان فتره نیز، بسا به وی متذکر شدند: اگر قرار بود که بشر به مقدورات خویش اکتفا کند و در پی آمالش روان نشود، کماکان در غارها می زیست! بار سوم نیز در نشست چند روز قبل دانشگاه تهران، قید دین و اخلاق و تعهدات مربوطه را زد و در آمد: سیاست خوب، حوالت فلسطین به فلسطینیان است و گرنه ما را بمباران خواهند کرد و در این روند، تنها مردم کشته می شوند و مسئولان سالم می مانند! البته هنوز مشخص نیست، که گوینده از گروه نخست است، یا واپسین؟ این بار و به گمان نگارنده، این اوست که به قرن نوزدهم تمایل نشان داده‌ است! چه اگر ایران عمق راهبردی خویش را رها کند و آدرس هست و نیست خود را کف دشمن بگذارد، از قضا و احتمالا بیشتر مورد حمله یا بمباران قرار می گیرد و تمامی ابزارهای بازدارندگی خویش را از کف خواهد داد! گذشته از این همه، پرسش اینجاست که فردی با این حجم از عقاید متباین با مبانی نظام، چگونه چهل‌و‌چهارسال در مناصب کلیدی آن به کار گرفته شده و خود از نقش آفرینی در سیستمی با این حجم از اعوجاج، احساس بدی نداشته است؟ از همه بامزه‌تر، او و دوستانش از چه روی گمان برده اند که با این حد از آشکارسازی تفکرات زرد، همچنان و در آینده می توانند این نظام را نمایندگی کنند؟! 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻جناب پروفسور کاش مثل نوجوانی آدم منصفی بودید! ▫️یورگن هابرماس یکی از شاخص‌‌ترین چهره‌های فلسفی معاصر آلمان روز دوشنبه، در بیانیه‌ای با اشاره به بحث‌هایی که درباره درگیریهای غزه در آلمان درگرفته ابراز عقیده کرد: عملیات ارتش اسرائیل علیه این اقدامات تروریستی به لحاظ اصولی موجه است، ولی راهبر این عملیات باید باید اصل تناسب، اجتناب از کشتن غیرنظامیان و و پیشبرد جنگ با ملاحظه دستیابی به صلح در آینده باشد طرح این اظهارات ما را به یاد نامه مرحوم روح‌الله نامداری انداخت که چند سال پیش خطاب به پروفسور هابرماس؛ فيلسوف اجتماعی آلمانی منتشر کرد؛ متن این نامه هنوز هم قابل تأمل است برای مطالعه این نامه به اینجا بروید👇👇 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻جناب پروفسور کاش مثل نوجوانی آدم منصفی بودید! ✍ روح الله نامداری ▫️یورگن هابرماس یکی از شاخص‌‌ترین چهره‌های فلسفی معاصر آلمان روز دوشنبه، در بیانیه‌ای با اشاره به بحث‌هایی که درباره درگیریهای غزه در آلمان درگرفته ابراز عقیده کرد: عملیات ارتش اسرائیل علیه این اقدامات تروریستی به لحاظ اصولی موجه است، ولی راهبر این عملیات باید باید اصل تناسب، اجتناب از کشتن غیرنظامیان و و پیشبرد جنگ با ملاحظه دستیابی به صلح در آینده باشد طرح این اظهارات ما را به یاد نامه مرحوم روح‌الله نامداری انداخت که چند سال پیش خطاب به پروفسور هابرماس؛ فيلسوف اجتماعی آلمانی منتشر کرد؛ متن این نامه هنوز هم قابل تأمل است: جناب پروفسور، من دانشجوی کارشناسی ارشد جامعه شناسی هستم و چند وقت است که به مطالعه آثار شما مشغولم. آثار شما مهم هستند و فکر می‌کنم که در جامعه‌شناسی امروز نیز نقش تعیین‌کننده‌ای داشته باشند. مدرنیته پروژه ناتمام است و جهان سرمایه‌داری امروز نقص‌های دارد که شما به برخی از آنها اشاره کرده‌اید و قصد دارید بنایی را بگذارید که به تحقق شرایط بهتر کمک کند. شما با نقد عقلانیت ابزاری عقلانیت ارتباطی را طرح کرده‌اید، بنا به همان حقیقت توافقی که به آن اشاره کرده‌اید امروز بیشتر -اگر نگوییم همه- مردم جهان بر صحت و ضرورت عقلانیت ارتباطی و انتقادی تأکید می‌کنند. به راستی انتقاد می‌تواند ما را بر بسیاری از بحران‌ها و ناملایمات پیروز کند. جامعه شناس و روشنفکر باید همواره ناظر بر کنش در حوزه عمومی باشد و با انتقاد از ارتباط تحریف شده جلوگیری کند. جامعه شناس با مشروع سازی‌ها و ایدئولوژی‌ورزی‌ها مخالفت کند. جناب پروفسور، این نظرات شما خیلی مهم هستند و به نظر من باید جدی‌تر تلقی شوند، جامعه عقلانی وقتی شکل خواهد گرفت که روشنفکران، متفکران و جامعه‌شناسان از وظیفه نقادی خویش چیزی کم نگذارند. اما جناب پروفسور می‌خواهم نظر شما در مورد مسئله مهمی بدانم، شما گفته‌اید که جامعه شناس باید نظر به زیست جهان بکند و به نقددرمانی بپردازد که نقد درمانی نیاز ضروری جهان امروز ماست. جناب پروفسور در زیست جهان امروز که من به عنوان یک دانشجوی جامعه شناسی در آن نظر می کنم، سرزمینی را می‌بینم به نام فلسطین، که سال‌هاست در آن جنگ و کشتار ادامه دارد، الان نه روز است که درگیری شدیدی جریان دارد. کودکان و زنان و پیران و سالخوردگان بی‌گناه کشته و دریده می‌شوند. اسرائیل برای این کشتارها دست به مشروع‌سازی می‌زند. اما آنچه باورش برای من دشوار است اینکه جامعه شناسی هنجاری همچون شما سکوت کرده است، شما که ارتباطی تحریف شده را بر نمی‌تابید چگونه امروز چشمان خود را بر این جنایت‌ها بسته‌اید، چرا به این مشروع‌سازی‌ها انتقاد نمی‌کنید؟ من از شما می‌خواهم که در مورد کشتار مردم مظلوم فلسطین تحلیل جامعه شناختی خود را برای همگان طرح کنید. از شما می‌خواهم که به سکوت رسانه‌های غرب در برابر این جنایات انتقاد کرده و مانع سلطه شوید. سوال آخرم اینکه به نظر شما چرا امروز متفکران و جامعه شناسان غربی در برابر این مسئله سکوت کرده‌اند؟ یادتان هست که گفته بودید: در سن پانزده یا شانزده سالگی در مقابل رادیو می‌نشستم و به آنچه در دادگاه نورنبرگ می‌گذشت گوش می‌دادم. وقتی می‌دیدم دیگران به جای اینکه در برابر آن فضاحت فرو روند، به بحث و جدل درباره عادلانه بودن محاکمه، شیوه‌های دادرسی و سوالهای قضایی می پردازند. اولین گسست در من پدید آمد، گسستی که هنوز هم پابرجاست. مطمئنا به خاطر حساسیت و زودرنجی نوجوانی‌ام بود که نمی‌توانستم مانند اکثر بزرگترها واقعیت یک بیدادگری جمعی را نادیده بگیرم./ فرهیختگان 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻فیلسوف و جنایت ؛ درباره اخلاق جنگ و اظهارنظر تاسف‌بار یورگن هابرماس | بخش اول ✍ پرویز امینی ▫️پیش از ورود به بحث، باید به یک نکته متدولوژیک اشاره کنم، وقتی ما با یک رویداد با یک پدیدار روبه‌رو می‌شویم، پرسش‌هایی وجود دارد که آن پرسش‌ها نحوه مواجهه ما با آن پدیدار و رویداد را در آن شکل می‌دهد. به‌شکل متعارف، ما می‌توانیم از پنج پرسش صحبت کنیم: پرسش اول ما پرسش توصیفی است، چیستی آن رویداد و پدیدار، چگونگی شکل‌گیری و برخی از پیامدهای بالفعلی را که دارد مورد توجه قرار می‌دهیم. پرسش دوم، پرسش از چرایی آن رویداد و پدیدار است. وقتی این چرایی معطوف به علت‌شناسی است، از مفهوم تبیین استفاده می‌کنیم. گاهی این چرایی معطوف به دلیل‌شناسی و معنا‌شناسی است، از تفسیر استفاده می‌کنیم. در آنجا دنبال معنا یا دلیل آن اتفاق هستیم. علت یک امر بیرونی و خارجی است، دلیل یک امر درونی، معناشناسانه و معرفت‌شناسانه است. پرسش سوم معطوف به مساله آینده‌پژوهانه است، اینکه این رویداد و پدیدار احتمالا به چه وضعیتی ختم می‌شود یا چه سناریوهایی برای ختم این پدیدار یا رویداد پیش روی ما وجود دارد. پرسش چهارم یک سوال تجویزی است که بسته به اینکه ما که هستیم، چه موقعیتی داریم، چه جایگاهی از نظر اجتماعی، سیاسی، مدیریتی، ‌انگیزه‌ها و ایدئولوژی داریم باید تنظیم کنیم که نسبت به این رویداد چه واکنشی نشان می‌دهیم. اما پرسش پنجم، یک سوال هنجاری است و به یک شکلی با این چهار سوال ممکن است ارتباط داشته باشد، اما متفاوت است. ما در اینجا درمورد اینکه رویداد چگونه رخ داده، چرا رخ داده و چه خواهد شد، سوال نمی‌کنیم. اینجا حکم اخلاقی مدنظر است. بحثی که ما در این گفتار می‌خواهیم انجام دهیم، معطوف به سوال پنجم است، یعنی می‌خواهیم ماجرای فلسطین یا ماجرایی را که در غزه در جریان است به‌لحاظ اخلاقی یا حکم اخلاقی مورد پرسش و ارزیابی قرار دهیم. این پرسش از این جهت مهم است که برخی فیلسوفان مانند هابرماس در این باره صحبت کردند و متناسب با صورتبندی‌ای که از این مساله و پدیدار داشتند، وارد قضاوت‌های اخلاقی شدند. مساله فلسطین را چطور می‌فهمیم؟ حکم اخلاقی ما درمورد مساله غزه و فلسطین، ناظر به این است که ما چه صورتبندی‌ای از مساله داریم، یعنی پرسش‌های پیشینی که انجام دادیم، پرسش‌های یک تا چهار و نحوه پاسخگویی ما به چهار پرسش تاثیر سرنوشت‌ساز و مهمی در شکل دادن به حکم اخلاقی ما دارد. دو صورتبندی کلان درباره ماجرا فلسطین می‌توان داشت؛ یکی اینکه ماجرای فلسطین را ذیل اشغالگری و ضداشغالگری ترسیم کرد یا به‌تعبیر دیگری ذیل استعمار و ضداستعمار آن را تقسیم کرد یا اینکه ما ماجرای فلسطین را حول یک نزاع بین یک ساختار سیاسی و جنبش اعتراضی ببینیم. نزاعی که بین دو قومی که یا به‌لحاظ عربیت یا اسلامیت دربرابر یک قوم دیگر که معطوف به یهود هستند، درحال منازعه است و برای تصرف یا اعمال اقتدار در سرزمینی که روی آن اختلاف دارند. این دو صورتبندی از مساله است که هرکدام به پیامدهای متفاوتی هم منجر می‌شود. اگر ما جمع‌بندی یا صورتبندی اول را قبول داشته باشیم، مساله فلسطین- اسرائیل را ذیل دوگانه استعمارگر و استعمارشونده تقسیم کنیم، پیامدهایی که بتوانیم حکم اخلاقی درباره‌اش بدهیم، متفاوت خواهد بود. مثلا برای داوری اخلاقی نقطه آغاز را نمی‌توانیم 7 اکتبر قرار دهیم و عملیات حماس را به‌عنوان متجاوز یا برخی تعابیر حرکت تروریستی درنظر بگیریم و پاسخ اسرائیل را به حماس یک پاسخ موجه از موضع دفاع درنظر بگیریم یا مثلا توفیق یا عدم‌توفیق طرفین را در میزان تلفات یا در میزان هزینه‌هایی که برای همدیگر ایجاد کنند، تعریف کنیم. ادامه دارد... 📖 جامعه‌شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻 فیلسوف و جنایت ؛ درباره اخلاق جنگ و اظهارنظر تاسف‌بار یورگن هابرماس | بخش دوم ✍ پرویز امینی چرا نباید جریان استعمارزدایی را شکست‌خورده نامید؟ اگر این دوگانه استعمارگر و استعمارشونده را بپذیریم، آن وقت جریانی که به شکل‌های مختلف سیاسی و نظامی درحال استعمارزدایی است یا رفتار ضداستعمارگرانه دارد، مادام که بر این رویه و بر این‌ انگیزه تلاش، مقاومت و ایستادگی می‌کند، ولو اینکه هزینه زیادی بپردازد یا تلفات زیادی بدهد، ما نمی‌توانیم آن را مغلوب و شکست‌خورده قلمداد کنیم، زیرا برای یک ارزش بسیار حیاتی درحال نبرد است و مادام که این وضعیت تداوم دارد و این جریان ضداشغالگری موضوعیت دارد، قابل ارزش‌گذاری منفی نیست. در این باره مثلا تجربه الجزایر و جریان ضداشغالگری آن و مقاومتی که دربرابر استعمار فرانسه انجام شد، یک نمونه و مصداق از همین شکل از استعمار است که بالغ بر صدسال این اشغالگری ادامه داشته ‌است. جریاناتی به‌شکل مبارزاتی شکل گرفتند و هزینه‌های انسانی و غیرانسانی سنگینی این مقاومت و جریان ضداستعماری در الجزایر داشته و البته به پیروزی و استقلال الجزایر و پایان دادن به جریان اشغالگری منجر شده است. تفاوتی که البته مساله استعمار در جایی مانند الجزایر و جاهای دیگر دنیا با فلسطین دارد، این است که نوع استعمار در فلسطین از نوع استعمار اسکانی یا استعمار مهاجرنشین است، یعنی برخلاف برخی دیگر اشکال استعمار که استعمارگر از منابع طبیعی و نیروی انسانی آنجا استفاده می‌کرد و نوعی آپارتاید و تحقیر بومیان را درپی داشت، اما تلاش یا حرکتی برای خارج کردن بومیان از آن منطقه نمی‌کرد و دیگرانی را جایگزین آنها در این سرزمین قرار نمی‌داد، مثل تجربه‌هایی در کانادا، استرالیا، آمریکا و حتی آفریقای جنوبی. نوع استعماری که در فلسطین صورت می‌گیرد، یک استعمار اسکانی و مهاجرنشین است. حتی کسانی که تا قبل 1967 و حمله‌ای که اسرائیل به کشورهای عربی کرد (و بخشی از آن را اشغال کرد و برخی معتقدند که تا سه‌برابر وسعت سرزمینی پیدا کرد) اسرائیل را مصداق استعمار نمی‌دانستند. بعد از این تاریخ (1967) اسرائیل را یک قوای اشغالگر و استعماری متکی به حمایت‌های برخی امپراتوری‌ها مانند انگلیس و بعد آمریکا می‌دانند. اختلاف‌نظر چنین دیدگاهی با فیلسوفی مانند هابرماس در همین جا شکل می‌گیرد. او دفاع اسرائیل را موجه می‌داند و حماس را یک حرکت تروریستی می‌خواند. این دیدگاه به این دلیل است که نوع صورت‌بندی که هابرماس از این مساله دارد ذیل استعمارگر و استعمارشونده نیست. او حرکت حماس را نقطه آغاز می‌داند و به تجربه تاریخی این مساله یعنی آغاز استعمار و اشغال در هفت هشت دهه پیش توجه ندارد. بنابراین این صورت‌بندی که ما ماجرای فلسطین و اسرائیل را ذیل استعمارگر و استعمارشونده ترسیم کنیم یا نه برای اینکه چه حکم اخلاقی بدهیم در این ماجرا، بسیار مهم و موثر است. اما اگر صورت‌بندی دومی داشته باشیم که معطوف به این باشد که نزاع و جنگی بین یک جنبش اعتراضی با یک ساختار سیاسی هست یا دو نیروی قومی که بر سر سرزمینی با یکدیگر می‌جنگند، آن وقت نوع بحث و نوع ارزیابی اخلاقی متفاوت خواهد شد که ذیل اخلاق جنگ معمولا این بحث می‌شود. ۴ نظریه درباره اخلاق جنگ حال اگر نزاع امروز غزه و اسرائیل را ذیل مفهوم جنگ طرفینی تعبیر کنیم و جنگ را هم به‌عنوان یک حرکت خشونت‌آمیز سازمان‌یافته و هدفمند که شدت و استمرار دارد و اهدافی سیاسی را دنبال می‌کند توصیف کنیم آن وقت چهار نظریه درباره اخلاق جنگ قابل طرح است که بین آنها دو نظریه جدی‌تر است. نظریه اول، نظریه صلح‌طلبی است که معتقد است ما در هیچ شرایطی اخلاقا اجازه نداریم نسبت به دیگران خشونت بورزیم یا به کشتن انسان‌های دیگر مبادرت کنیم، ولو اینکه آنها بخواهند دنبال کشتن و قتل ما باشند. دیدگاه دوم دیدگاه جنگ‌طلبی است که جنگ را مظهر ظهور فضایل انسانی و شکوفایی استعداد‌های انسان‌ها می‌داند و در هر شرایطی جنگ را یک امر مطلوب می‌داند. دیدگاه سوم که دیدگاهی رئالیستی است معتقد است جنگ و صلح را نباید اخلاقی قضاوت کرد یا درباره‌اش تصمیم گرفت. جنگ و صلح مشروط به اینکه منافعی داشته باشند قابل قبول هستند. اگر جنگ منافع ما را تامین می‌کند جنگ مطلوب است و اگر صلح منافع ما را تامین می‌کند صلح؛ در این زاویه مساله اصلی تامین منافع است چه با صلح و چه با جنگ. دیدگاه چهارم نظرگاهی است که از آن تحت عنوان جنگ عادلانه یاد می‌کنند، جنگ عادلانه به تعبیر آگوستین قدیس جنگی است که در آن ‌انگیزه دینی وجود داشته باشد؛ جنگی که با دستور کلیسا مشروع می‌شود. در دوره متاخر هم یک فیلسوف یهودی آمریکایی به نام والزر که جزء کامنتارین‌ها و جماعت‌گراها دسته‌بندی می‌شود معتقد است که ما می‌توانیم تحت شرایطی از جنگی به نام جنگ عادلانه صحبت کنیم که اخلاقی هم هست. ادامه دارد... 📖 جامعه‌شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻فیلسوف و جنایت ؛ درباره اخلاق جنگ و اظهارنظر تاسف‌بار یورگن هابرماس | بخش سوم ✍ پرویز امینی جنگ در چه شرایطی عادلانه است؟ از دیدگاه والزر جنگ عادلانه در سه مرحله قابل ارزیابی است، یک مرحله پیشاجنگ، مرحله دوم حین جنگ است و مرحله سوم مرحله پساجنگ. در مرحله پیشاجنگ چندین شرط برای عادلانه بودن جنگ گذاشته‌اند، اولین یا شاید مهم‌ترین شرط این است که جنگ با‌ انگیزه دفاعی صورت بگیرد. در این صورت‌بندی یکی از مصادیق جنگ دفاعی جنگ پیش‌دستانه است، یعنی ظاهرا مبادرت به جنگ با شما آغاز می‌شود اما‌ انگیزه‌ها پیش‌دستانه است، یعنی شما اطلاع داری یا خبر داری یا جمع‌بندی دارید که جنگی علیه شما در حال وقوع است. مایکل والزر با چنین نگاهی دو جنگ افغانستان و عراق را ارزیابی می‌کند. او جنگ با افغانستان را پیش‌دستانه و دفاعی می‌داند اما جنگ با عراق را به دلیل اینکه مدعای سلاح‌های کشتار جمعی در آن ثابت نشده است غیراخلاقی می‌شمرد. شرط دومی که در وضعیت پیشاجنگ برای جنگ عادلانه در نظر گرفته می‌شود این است که تمام راه‌های مسالمت‌آمیز اعم از مذاکره دیپلماسی، میانجیگری و... برای حل منازعه طی شده باشد و به شکست انجامیده باشد و راهی جز جنگ باقی نمانده باشد. این هم جنگ را عادلانه و اخلاقی می‌کند. سوم هم اینکه از یک منشا مشروعی مجوز جنگ صادر شده باشد که این موضوع در جنگ‌های بین‌المللی خیلی مناقشه‌برانگیز است که این منشأ مشروع برای صدور مجوز برای جنگ چیست؟ شرط چهارم واکنش تخریبی متناسب با تهاجم باشد. شرط پنجم با ‌انگیزه درست انجام شود. شروط حین جنگ که منتج به اخلاقی شدن نبرد می‌شود دوتاست، یکی تمایز و دیگری تناسب؛ در تمایز بحث تفکیک بخش‌ها و افراد و اماکن غیرنظامی از اماکن نظامی است و مشروعیت جنگ و اخلاقی بودن جنگ این است که اهداف غیرنظامی مورد تعدی و تجاوز قرار نگیرد. اینکه سلاح‌های کشتار جمعی نامشروع تلقی می‌شود و درباره‌اش موضع اخلاقی اتخاذ می‌شود از این زاویه است که در استفاده از آنها امکان تمایز بین بخش‌های نظامی غیرنظامی وجود ندارد‌. دوم شرط عادلانه بودن حین جنگ تناسب است، یعنی پاسخی که شما به تهاجم طرف مقابل می‌دهید باید متناسب با تخریبی که او کرده است باشد. در شرایط پساجنگ برای عادلانه و اخلاقی بودن چند تا نکته وجود دارد. یک نکته این است که متجاوزان هرکه هستند باید مورد تنبیه قرار بگیرند، میزان جبران خسارت با خسارتی که ایجاد شده متناسب باشد، از سوی دیگر نباید طرف مغلوب تحقیر شود به شکلی که صلح برقرار نشود و ‌انگیزه برای شعله‌ور کردن جنگ پدیدار شود. آیا واکنش اسرائیل اخلاقی بود؟ حال اگر مساله غزه را از موضوع اخلاق جنگ بررسی کنیم و صورت‌بندی اشغالگر و اشغال‌شونده، یا استعمار و ضداستعمار را هم در نظر نگیریم و به شرایط پیشاجنگ، حین جنگ و پساجنگ توجه کنیم، می‌بینیم که باز به لحاظ اخلاقی آن طرف جنگ که محکوم و کارش به لحاظ اخلاقی غیرقابل دفاع است، اسرائیل است و آن طرفی که به لحاظ اخلاقی قابل دفاع است، جریان مقاومت یا حماس است. مثلا در پیشاجنگ عملیات طوفان الاقصی ولو پیش‌دستانه دفاعی است و اینکه هیچ راه‌حلی از راه‌حل نظامی باقی نمانده و همه مسیرهای دیگر که تجربه کردند به سرانجام نرسیده است، صهیونیست‌ها در سال جاری میلادی بیش از 200 فلسطینی را در غزه کشته‌اند. انگیزه آزادی‌بخش وجود داشته است نه توسعه‌طلبی و اشغالگری و مجوز مشروعی به‌عنوان یک انسان مسلمان یا انسانی که حقوق اساسی‌اش نقض شده است برای جنگ دارد. در حین جنگ می‌بینیم که اسرائیل نه تمایز و نه تناسب را رعایت نکرده است. غیرنظامیان و مکان‌های غیرنظامی هدف اول هستند. اکثریت کشته‌شدگان کودکان و زنان هستند. تناسب هم ندارد؛ یعنی آنچه در حال انجام است از نظر تلفات و ویرانی که ایجاد می‌کند در مقایسه با آنچه طوفان الاقصی رقم زده تناسب هم ندارد. بنابراین اگر موضع دوم را هم اتخاذ کنیم و از آن موضع مساله را ارزیابی کنیم هیچ فیلسوفی نمی‌تواند از اسرائیل دفاع کند و اقدامش را اخلاقی و عادلانه ارزیابی کند. 📖 جامعه‌شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻عصبانی ترین استان های ایران ❗️ این تیتر رسانه ها در هفته گذشته بود و منجر به بحث های زیادی در فجازی شد: استناد این خبر به آمارهای سازمان پزشکی قانونی ایران بر می گشت که طی آن؛ سال گذشته بیش از ۵۹۱ هزار نفر برای نزاع به این سازمان مراجعه کرده‌اند که نسبت به سال ۱۴۰۰ افزایش داشته است" بر این اساس اردبیل، آذربایجان شرقی، زنجان، همدان و خراسان شمالی به ترتیب عصبانی‌ترین استان‌ها در سال ۱۴۰۰ بودند. پس از آن، البرز، قزوین، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و گیلان در رتبه‌های بعد قرار داشتند. اما این داده ها و گزاره حاصل از آن چقدر دارای اعتبار است؟ ادامه در👇👇👇 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻عصبانی ترین استان ها؛ آیا این گزاره معتبر است؟! ✍ یحیی حمدی ▫️هفته پیش در رسانه ها خبری منتشر شد با این تیتر: "عصبانی ترین استان های ایران" استناد این خبر به سخنان رئیس سازمان نظام روانشناسی در همایش روز جهانی سلامت در مهرماه سال جاری بود که او در آن همایش گفته بود: "بنا بر آمارهای سازمان پزشکی قانونی ایران، سال گذشته بیش از ۵۹۱ هزار نفر برای نزاع به این سازمان مراجعه کرده‌اند که نسبت به سال ۱۴۰۰ افزایش داشته است" بر اساس آمارهایی که فتحی آشتیانی با استناد به داده های سازمان پزشکی قانونی ارائه داده بود، اردبیل، آذربایجان شرقی، زنجان، همدان و خراسان شمالی به ترتیب عصبانی‌ترین استان‌ها در سال ۱۴۰۰ بودند. پس از آن، البرز، قزوین، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری و گیلان در رتبه‌های بعد قرار دارند. و در مقابل استان‌های سیستان و بلوچستان، هرمزگان، بوشهر، خوزستان و خراسان جنوبی نیز کمترین آمار نزاع نسبت به جمعیت ثبت کرده‌اند و بر این اساس نتیجه گیری کرده بود آنها کمتر عصبانی هستند! پس از آن در رسانه ها خاصه فجازی بحث های فراوانی درگرفت؛ که ای داد ملت چقدر عصبانی شده اند و خشونت بالا رفته است و هر کسی هم از ظن خود تحلیلی نسبت به عوامل آن ارائه می کرد که دامنه آن از اقتصاد تا سیاست را دربر می گرفت. اما برای تحلیل امر اجتماعی باید ابتدا به مبنا و اعتبار این داده ها نگاه کرد که اگر داده دارای اعتبار نباشد واقعیت را بازنمایی نخواهد کرد و صرفا یک تیتر هیجانی است که به درد رسانه های زرد می خورد. برای اطمینان از داده؛ و آن بایستی مورد سنجش قرار گیرد تا در صورت وجود آنها به نتایج حاصل از آن اطمینان کرد. بنابراین ابزار جمع آوری داده ها در مرحله اول باید از اعتبار برخوردار باشد و در مرحله دوم دارای روایی (پایایی) باشد. اعتبار ( validity) چیست؟ اعتبار بدین معناست که روش یا ابزار به کار رفته تا چه حد می تواند خصوصیت مورد نظر را سنجش کند ( تعداد نزاع کنندگان مراجعه کننده به پزشکی قانونی تا چه حد می تواند عصبانیت در کشور را اندازه گیری کند ؟) برای تعیین اعتبار هم روش هایی وجود دارد که اعتبار صوری، اعتبار محتوا و... از جمله آنهاست که توضیح آن بحث مفصلی را می طلبد. روایی یا پایایی (Reliability ) روایی یعنی اگر در چند زمان (موقعیت) مختلف در یک جمعیت از آن استفاده کنیم در نتیجه بدست آمده اختلاف چندانی مشاهده نشود به عبارت دیگر ابزار اندازه گیری در شرایط یکسان تا چه اندازه نتایج یکسانی به ما می دهند (تکرار نتایج). برای اندازه گیری روایی از شاخصی به نام ضریب پایایی استفاده می کنند. اکنون بار دیگر برگردیم به خبر " عصبانی ترین استان ها" که داده های آن به این شرح است : در سال گذشته (۱۴۰۱) بیش از ۵۹۱ هزار نفر برای نزاع در پزشکی قانونی تشکیل پرونده داده اند و این آمار نسبت به سال پیش از آن افزایش داشته است (چقدر؟ معلوم نیست) بر این اساس استان های مختلف را نسبت به جمعیت رده بندی کرده و نتیجه گرفته اند عصبانی ترین استان ها کدامند اما با توجه به مباحث بالا با پرسش های زیر می توان پی به اعتبار و روایی این داده ها برد: - آیا با این سنجه (تعداد پرونده های نزاع) می توان شاخص عصبانیت را سنجش کرد؟ - تکلیف آنها که به پزشکی قانونی مراجعه نمی کنند چه می شود؟ - عوامل اجتماعی مراجعه و عدم مراجعه به پزشکی قانونی را چگونه می توان در نتیجه اعمال کرد؟ - تعداد ۵۹۱ هزار نفر می تواند نمونه نمایایی از جمعیت ۸۵ میلیونی ایران باشد؟ - آیا می توان این تعداد را به کل جمعیت تعمیم داد؟ با کدام معیار؟ - مراجعان به پزشکی قانونی دارای چه ویژگی هایی هستند ( جنسیت، طبقه، محل سکونت _ روستا، شهر، کلان شهر_ تحصیلات و...) این خبر و داده های آن و نتیجه حاصل از آن نه دارای اعتبار است و نه روایی دارد در بهترین حالت دچار بایاس است یعنی بخشی از واقعیت را به کل تسری می دهد. بنابراین این داده ها و شبیه آنها هیچ امر اجتماعی را بازنمایی نمی کنند و تنها به کار رفع هیجانات روزمره و تیتر رسانه های زرد می آیند. امر اجتماعی را نباید به هیجانات ژورنالیستی موسمی تقلیل داد که در غیر آن صورت برنامه ریزی اجتماعی ما به خطا می رود. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology