eitaa logo
جامعه شناسی مردم
240 دنبال‌کننده
28 عکس
58 ویدیو
4 فایل
تاملاتی تلگرافی درباره جامعه، فرهنگ، سیاست و تاریخ ارتباط با ما: @PopularSociology نشانی ما در روبیکا: https://rubika.ir/Popular_Sociology نشانی ما در تلگرام: t.me/Popular_Sociology نشانی ما در اینستاگرام: https://instagram.com/Popular_Sociology/
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 من روشنفکر نیستم ❕ ✍ داریوش سجادی ▫️جلال آل‌احمد تعریف می کرد: روزی در یکی از کوچه پس کوچه‌های مشهد با پوستینی روستائی نشسته بودم که ناغافل یکی از زوار دهات به پشت‌ام زد و بدون آنکه بین خودش و من تفاوتی احساس کنه پرسید: عمو پوستین‌ات رو می فروشی؟ جلال می گفت خدا رو شکر کردم که وسوسه دکترا گرفتن را در من کشت تا با چهار کلاس سواد دانشگاهی خود را از جامعه‌ام دور نبینم و امروز این پیرمرد روستائی من را از جنس خود بداند و ببیند. ــــــــــــــــــ 🔺متاسفانه این آفت قدیمی سالهاست که گریبان گیر فضای دانشگاهی ایران است و جوانان با ورود به دانشگاه و گذراندن چهار واحد عمومی احساس «خود نیچه‌بینی» کرده و با تفرعن و تکبر خود را تافته جدا بافته از جامعه فرض می‌کنند و بینی خود را از بوی تعفن مردم شان(!) گرفته و با کراهت از ایشان روی برگردانده و در توهم روشنفکری و همه چیزدانی و فضیلت و برتری و از ما‌بهترانی، فرو می روند! اطوارهای مسمایان به روشنفکری در سینما «عصر جدید» بعد از تماشای «هامون» مهرجوئی مهوع بود. همان هائی که مهرجوئی در «هامون» کیفرخواستی علیه‌شان صادر کرد که «عمری درس خوندن تا گُهی بشن اما هنوز آویزون‌اند»! جماعتی که با «خودفریبی و توهم» از روشنفکری فقط ادا درآوردن و موی دمب‌اسبی و عینک پنسی و صرف قهوه اسپرسو را عهده‌داری می‌کنند! شخصاً اعتراف می‌کنم: من روشنفکر نیستم! باور به روشنفکری با قرائت ایرانی، تن دادن به تفرعن شیطانی است. همان شیطانی که با ابتلا به خود برتربینی که «من از آتشم» و «انسان از خاک» متفرعنانه از تعبد خداوند تمرد ورزید! وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ أَبَى وَاسْتَكْبَرَ و به فرشتگان گفتيم :آدم را سجده کنيد،همه سجده کردند جز ابليس که سرباز زد و برتری جست. برخلاف سنت Enlightenment که غافلانه و به اشتباه در ایران آنرا Intellectualism می‌انگارند! روشنفکری از این جنس در غرب تنه بر عقلانیت می‌زد. این در حالی است که سنت روشنفکری ایرانی تن دادن به یک دوگانه منحط از تبختر و فخرفروشی و خود برتربینی است. متابعتی از منطق آشنای باینری و فهم دیجیتالی «انسان ایرانی» از جهان و کائنات و متعلقات و محتویاتش! گفتمانی سیاه و سفید که در آن برای ابراز و اثبات وجود و اصلحیت خود لزوماً باید جبهه مقابلی برای خود تعریف کنی که برآیندی از سفلگی و حقارت است. روشنفکر در گفتمان ایرانی برای مانائی وجود پر نخوت خود چاره‌ای ندارد تا بقای خود را محول به خلق جبهه‌ای از تاریک فکران در مقابل خود کند که مختصات هر دو سوی جبهه را نیز شخصاً و برگرفته از خوشآیندها و ناخوشآیندهای سلیقگی خود فهم و معنا و قرائت می کند. خاک بر صورت چنین روشنفکری باید پاشید که برای اثبات ارجحیت و اصلحیت‌اش، جامعه خود را متهم به تاریک‌فکری می کند. دو گانه «روشن فکر ـ تاریک فکر» تبلور عینیتی شیطانی از صباوتی گریم شده است. به باورم ، روشنفکر را با چنین مختصاتی نباید برسمیت شناخت و همه انسان‌ها بیرون از آن «دوگانه شیطانی» همزمان «عوام و خواص» اند. چه آن چوپانی که در دل کوه تخصص گوسفندگردانی دارد نسبت به استاد دانشگاه به اعتبار تخصص‌اش خواص محسوب می‌شود. هم چنان که آن استاد دانشگاه به اعتبار جهل‌اش از تخصص چوپانی، نزد چوپان عوام خواهد بود! هم چنان که همان استاد در مقابل چوپان مفروض در حوزه تخصص خود خواص است و چوپان در آن حوزه عامی است. بخشی از مقاله من روشنفکر نیستم! https://bit.ly/2kQAth4 📖 جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
به مناسبت ۲۹ اسفند 🔻دولت مصدق، نهضت نفت و گفتمان استقلال خواهی در ایران ✍ یحیی حمدی ▫️پس از پیروزی مشروطه بر اثر تضعیف دولت مرکزی، هرج و مرج به معنای واقعی کلمه کشور را در بر گرفت و امنیت از مردم سلب شد و عملا دولت خارج از تهران وجود خارجی نداشت. در چنین شرایط ساختاری کودتای سوم اسفند رخ داد و رضا خان با نظر دو قدرت جهانی که کشور را در اشغال داشتند و با حمایت مستقیم یکی از آنان (انگلیس) به قدرت رسید. گفتمان سلطنت پهلوی، هویت ایرانی را دو قدم به پیش (تجدد) و یک قدم به پس ( ایران باستان که بر مبنای آن سلطنت مشروعیت پیدا می کرد) تعریف می کرد در این گفتمان کوشش می شد تا با در هم آمیخته شود و در مقابل ( ) هویتی را برساخت کند. از نظر سیاست خارجی نیز سیاست حاکم تا پیش از مصدق؛ سیاست بود که همیشه دولت های ایران آن را اجرا می کردند و در آن به قدرت های بزرگ امتیازاتی داده می شد و در مقابل نیز امتیازاتی اخذ می شد اما میان این داده ها و ستاده ها تفاوت به غایت فاحش بود و تاریخ ایران از دوره مواجهه با روس و انگلیس مشحون از آنهاست. پس از شهریور ۲۰ و در اثر اشغال کشور ؛ جریانی (جبهه ملی) به وجود آمد که تا سالها بعد منشأ اثر در جامعه ایرانی بود متشکل از دو جناح و بود و نقطه اشتراک آنها نفرت از بود که رهبری آن را دکتر محمد بر عهده داشت این جریان حاصل احساس تحقیر ملی بود که سالها ایرانیان از آن رنج می بردند. بدین ترتیب یک گفتمان جدیدی در ایران مقابل سلطنت شکل گرفت که را در منافع ملی و جستجو می کرد یعنی اینکه مفهوم استقلال وارد ادبیات اجتماعی ایران شد و اولین مصداق آن سرمایه ملی ایران بود که مطرح شد و این جبهه خواستار ملی کردن شرکت نفت و کوتاه شدن دست انگلیس از آن و مداخله در سیاست ملی و نقض حاکمیت ملی ایران شد. در شرایط ساختاری این چنین ( تضعیف قدرت شاه و اوج گیری گفتمان استقلال خواهی) مصدق به نخست وزیری رسید. سیاست توسط مصدق به اجرا درآمد که در آن قرار بود به هیچ یک از قدرت های بزرگ باج داده نشود و در مقابل بیگانگان صورت گیرد. محمدرضا پهلوی با کینه ای که از مصدق دارد در کتاب ماموریت برای وطنم درباره او می گوید: «اطلاعات عمومی او بسیار ناچیز بود و این مسئله همیشه مرا به حیرت می انداخت، زیرا هر چند در خارج تحصیل کرده بود ؛ از سایر کشورهای جهان تقریبا هیچ اطلاعی نداشت و نقطه ضعف معلوماتی او مخصوصا در مسائل اقتصادی بود»! در مبارزه برای ملی کردن نفت، جریان مذهبی که بیشترین نفوذ را در جامعه ایران داشت وارد شد و همه مسلمانان را تشویق کرد تا با پیوستن به مبارزه ملی کردن صنعت نفت، علیه دشمنان اسلام و ایران بجنگند (ن ک به آبراهامیان ؛ ایران بین دو انقلاب)و در این میان با از میان برداشتن نقش اساسی در هموار کردن مسیر ملی شدن نفت ایفا کردند. گر چه این دوره زیاد به طول نیانجامید و با تشتت در میان نیروهای استقلال خواه و نیز اشتباه مصدق و کاشانی ۲۸ مرداد رخ داد و دولت ملی مصدق سقوط کرد و دوباره همان روند پیشین احیا شد، اما تاثیری شگرف در تحولات آتی ایران داشت که مهمترین آن افزودن مفهوم به ادبیات اجتماعی ایران و (که آن را می توان به مقاومت در برابر بیگانگان تعبیر کرد) به ادبیات سیاست خارجی ایران است که بعدها خود را در تحولات منتهی به انقلاب اسلامی نشان داد. 📖جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
به مناسبت ۲۸ مرداد 🔻دولت مصدق، نهضت نفت و گفتمان استقلال خواهی در ایران ✍ یحیی حمدی ▫️پس از پیروزی مشروطه بر اثر تضعیف دولت مرکزی، هرج و مرج به معنای واقعی کلمه کشور را در بر گرفت و امنیت از مردم سلب شد و عملا دولت خارج از تهران وجود خارجی نداشت. در چنین شرایط ساختاری کودتای سوم اسفند رخ داد و رضا خان با نظر دو قدرت جهانی که کشور را در اشغال داشتند و با حمایت مستقیم یکی از آنان (انگلیس) به قدرت رسید. گفتمان سلطنت پهلوی، هویت ایرانی را دو قدم به پیش (تجدد) و یک قدم به پس ( ایران باستان که بر مبنای آن سلطنت مشروعیت پیدا می کرد) تعریف می کرد در این گفتمان کوشش می شد تا با در هم آمیخته شود و در مقابل ( ) هویتی را برساخت کند. از نظر سیاست خارجی نیز سیاست حاکم تا پیش از مصدق؛ سیاست بود که همیشه دولت های ایران آن را اجرا می کردند و در آن به قدرت های بزرگ امتیازاتی داده می شد و در مقابل نیز امتیازاتی اخذ می شد اما میان این داده ها و ستاده ها تفاوت به غایت فاحش بود و تاریخ ایران از دوره مواجهه با روس و انگلیس مشحون از آنهاست. پس از شهریور ۲۰ و در اثر اشغال کشور ؛ جریانی (جبهه ملی) به وجود آمد که تا سالها بعد منشأ اثر در جامعه ایرانی بود متشکل از دو جناح و بود و نقطه اشتراک آنها نفرت از بود که رهبری آن را دکتر محمد بر عهده داشت این جریان حاصل احساس تحقیر ملی بود که سالها ایرانیان از آن رنج می بردند. بدین ترتیب یک گفتمان جدیدی در ایران مقابل سلطنت شکل گرفت که را در منافع ملی و جستجو می کرد یعنی اینکه مفهوم استقلال وارد ادبیات اجتماعی ایران شد و اولین مصداق آن سرمایه ملی ایران بود که مطرح شد و این جبهه خواستار ملی کردن شرکت نفت و کوتاه شدن دست انگلیس از آن و مداخله در سیاست ملی و نقض حاکمیت ملی ایران شد. در شرایط ساختاری این چنین ( تضعیف قدرت شاه و اوج گیری گفتمان استقلال خواهی) مصدق به نخست وزیری رسید. سیاست توسط مصدق به اجرا درآمد که در آن قرار بود به هیچ یک از قدرت های بزرگ باج داده نشود و در مقابل بیگانگان صورت گیرد. محمدرضا پهلوی با کینه ای که از مصدق دارد در کتاب ماموریت برای وطنم درباره او می گوید: «اطلاعات عمومی او بسیار ناچیز بود و این مسئله همیشه مرا به حیرت می انداخت، زیرا هر چند در خارج تحصیل کرده بود ؛ از سایر کشورهای جهان تقریبا هیچ اطلاعی نداشت و نقطه ضعف معلوماتی او مخصوصا در مسائل اقتصادی بود»! در مبارزه برای ملی کردن نفت، جریان مذهبی که بیشترین نفوذ را در جامعه ایران داشت وارد شد و همه مسلمانان را تشویق کرد تا با پیوستن به مبارزه ملی کردن صنعت نفت، علیه دشمنان اسلام و ایران بجنگند (ن ک به آبراهامیان ؛ ایران بین دو انقلاب)و در این میان با از میان برداشتن نقش اساسی در هموار کردن مسیر ملی شدن نفت ایفا کردند. گر چه این دوره زیاد به طول نیانجامید و با تشتت در میان نیروهای استقلال خواه و نیز اشتباه مصدق و کاشانی ۲۸ مرداد رخ داد و دولت ملی مصدق سقوط کرد و دوباره همان روند پیشین احیا شد، اما تاثیری شگرف در تحولات آتی ایران داشت که مهمترین آن افزودن مفهوم به ادبیات اجتماعی ایران و (که آن را می توان به مقاومت در برابر بیگانگان تعبیر کرد) به ادبیات سیاست خارجی ایران است که بعدها خود را در تحولات منتهی به انقلاب اسلامی نشان داد. 📖جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻 آیا انقلاب اسلامی پدیده ای مدرن است؟ بخش سوم: آغاز پهلوی دوم تا کودتای ۲۸ مرداد ✍ یحیی حمدی ▫️ویژگی شاخص پهلوی نسبت به قاجار و ماقبل آن روی کار آمدن با کودتا و توسط بیگانگان بود و تداوم آن نیز با نظر آنها بود. بنابراین رضاشاه توسط همان‌ها که آمده بود برکنار شد اما توانست با مشاوره فروغی؛ سلطنت را در خانواده اش حفظ کند و پسرش به سلطنت رسید. در این شرایط که کشور در اشغال متفقین بود و پهلوی دوم در نقش دستیار آنان و در ازای حفظ تسلطش بر قوای نظامی پیشنهاد مشارکت در اهداف جنگی آنان را مطرح کرد. او با اطلاع از تنفر مردم از مشی رضا شاه تلاش کرد متفاوت از پدرش رفتار کند و با لباس غیر نظامی در سوگند شاهی اش؛ سوگند یاد کرد که مطابق قانون اساسی مشروطه، نه حکومت که سلطنت کند. (ن.ک به آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب) محمدرضا پهلوی از نظر شخصیتی نیز متفاوت از پدرش بود؛ شخصیت ضعیف او به همراه آشفتگی حاصل از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران و تجربه تلخی که از استبداد رضاخانی باقی مانده بود؛ زمینه را برای بی عملی دولت و ایجاد نوعی فضای باز در جامعه فراهم آورد و آتش های زیر خاکستر فعال شد . فروپاشی ساختار سیاسی پرده از کشمکش ساختار اجتماعی ایران(بازتعریف هویت ایرانی و تقلیل آن با نادیده انگاشتن هویت اسلامی و هویت قومی) که با مشت آهنین رضاشاه سرکوب شده بودند کنار زد و گسست و بحران در برخی مناطق کشور از جمله آذربایجان و جنوب کشور را رقم زد... با اعاده حاکمیت دولت در همه مناطق کشور؛ پهلوی دوم در سال ۱۳۲۵ خود را تا حدودی تثبیت کرد. در این شرایط و متاثر از اشغال کشور و تحقیر ایران؛ جریانی (جبهه ملی) به وجود آمد که تا سالها بعد منشأ اثر در جامعه ایرانی بود جبهه ملی متشکل از دو جناح و بود و نقطه اشتراک آنها نفرت از بود که رهبری آن را دکتر محمد مصدق بر عهده داشت این جریان حاصل احساس تحقیر ملی بود که سالها ایرانیان از آن رنج می بردند. بدین ترتیب یک گفتمان جدیدی در ایران مقابل سلطنت شکل گرفت که را در منافع ملی و جستجو می کرد یعنی اینکه مفهوم استقلال وارد ادبیات اجتماعی ایران شد و اولین مصداق آن سرمایه ملی ایران بود که مطرح شد و این جبهه خواستار ملی کردن شرکت نفت و کوتاه شدن دست انگلیس از آن و مداخله در سیاست ملی و نقض حاکمیت ملی ایران شد. در شرایط ساختاری این چنین ( تضعیف قدرت شاه و اوج گیری گفتمان استقلال خواهی) مصدق به نخست وزیری رسید. سیاست موازنه منفی توسط مصدق به اجرا درآمد که در آن قرار بود به هیچ یک از قدرت های بزرگ باج داده نشود و در مقابل بیگانگان صورت گیرد. محمدرضا پهلوی با کینه ای که از مصدق دارد در کتاب ماموریت برای وطنم درباره او می گوید: «اطلاعات عمومی او بسیار ناچیز بود و این مسئله همیشه مرا به حیرت می انداخت، زیرا هر چند در خارج تحصیل کرده بود ؛ از سایر کشورهای جهان تقریبا هیچ اطلاعی نداشت و نقطه ضعف معلوماتی او مخصوصا در مسائل اقتصادی بود»! در مبارزه برای ملی کردن نفت، جریان مذهبی که بیشترین نفوذ را در جامعه ایران داشت وارد شد و همه مسلمانان را تشویق کرد تا با پیوستن به مبارزه ملی کردن صنعت نفت، علیه دشمنان اسلام و ایران بجنگند (ن ک به آبراهامیان ؛ ایران بین دو انقلاب)و در این میان فدائیان اسلام با از میان برداشتن رزم آرا نقش اساسی در هموار کردن مسیر ملی شدن نفت ایفا کردند. گر چه این دوره زیاد به طول نیانجامید و با تشتت در میان نیروهای استقلال خواه و نیز اشتباه مصدق و کاشانی ۲۸ مرداد رخ داد و دولت ملی مصدق سقوط کرد و دوباره همان روند پیشین احیا شد، اما تاثیری شگرف در تحولات آتی ایران داشت که مهمترین آن افزودن مفهوم به ادبیات اجتماعی ایران و (که آن را می توان به مقاومت در برابر بیگانگان تعبیر کرد) به ادبیات سیاست خارجی ایران بود. ادامه دارد... 📖جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
به مناسبت ۲۹ اسفند 🔻دولت مصدق، نهضت نفت و گفتمان استقلال خواهی در ایران ✍ یحیی حمدی ▫️پس از پیروزی مشروطه بر اثر تضعیف دولت مرکزی، هرج و مرج به معنای واقعی کلمه کشور را در بر گرفت و امنیت از مردم سلب شد و عملا دولت خارج از تهران وجود خارجی نداشت. در چنین شرایط ساختاری کودتای سوم اسفند رخ داد و رضا خان با نظر دو قدرت جهانی که کشور را در اشغال داشتند و با حمایت مستقیم یکی از آنان (انگلیس) به قدرت رسید. گفتمان سلطنت پهلوی، هویت ایرانی را دو قدم به پیش (تجدد) و یک قدم به پس ( ایران باستان که بر مبنای آن سلطنت مشروعیت پیدا می کرد) تعریف می کرد در این گفتمان کوشش می شد تا با در هم آمیخته شود و در مقابل ( ) هویتی را برساخت کند. از نظر سیاست خارجی نیز سیاست حاکم تا پیش از مصدق؛ سیاست بود که همیشه دولت های ایران آن را اجرا می کردند و در آن به قدرت های بزرگ امتیازاتی داده می شد و در مقابل نیز امتیازاتی اخذ می شد اما میان این داده ها و ستاده ها تفاوت به غایت فاحش بود و تاریخ ایران از دوره مواجهه با روس و انگلیس مشحون از آنهاست. پس از شهریور ۲۰ و در اثر اشغال کشور ؛ جریانی (جبهه ملی) به وجود آمد که تا سالها بعد منشأ اثر در جامعه ایرانی بود متشکل از دو جناح و بود و نقطه اشتراک آنها نفرت از بود که رهبری آن را دکتر محمد بر عهده داشت این جریان حاصل احساس تحقیر ملی بود که سالها ایرانیان از آن رنج می بردند. بدین ترتیب یک گفتمان جدیدی در ایران مقابل سلطنت شکل گرفت که را در منافع ملی و جستجو می کرد یعنی اینکه مفهوم استقلال وارد ادبیات اجتماعی ایران شد و اولین مصداق آن سرمایه ملی ایران بود که مطرح شد و این جبهه خواستار ملی کردن شرکت نفت و کوتاه شدن دست انگلیس از آن و مداخله در سیاست ملی و نقض حاکمیت ملی ایران شد. در شرایط ساختاری این چنین ( تضعیف قدرت شاه و اوج گیری گفتمان استقلال خواهی) مصدق به نخست وزیری رسید. سیاست توسط مصدق به اجرا درآمد که در آن قرار بود به هیچ یک از قدرت های بزرگ باج داده نشود و در مقابل بیگانگان صورت گیرد. محمدرضا پهلوی با کینه ای که از مصدق دارد در کتاب ماموریت برای وطنم درباره او می گوید: «اطلاعات عمومی او بسیار ناچیز بود و این مسئله همیشه مرا به حیرت می انداخت، زیرا هر چند در خارج تحصیل کرده بود ؛ از سایر کشورهای جهان تقریبا هیچ اطلاعی نداشت و نقطه ضعف معلوماتی او مخصوصا در مسائل اقتصادی بود»! در مبارزه برای ملی کردن نفت، جریان مذهبی که بیشترین نفوذ را در جامعه ایران داشت وارد شد و همه مسلمانان را تشویق کرد تا با پیوستن به مبارزه ملی کردن صنعت نفت، علیه دشمنان اسلام و ایران بجنگند (ن ک به آبراهامیان ؛ ایران بین دو انقلاب)و در این میان با از میان برداشتن نقش اساسی در هموار کردن مسیر ملی شدن نفت ایفا کردند. گر چه این دوره زیاد به طول نیانجامید و با تشتت در میان نیروهای استقلال خواه و نیز اشتباه مصدق و کاشانی ۲۸ مرداد رخ داد و دولت ملی مصدق سقوط کرد و دوباره همان روند پیشین احیا شد، اما تاثیری شگرف در تحولات آتی ایران داشت که مهمترین آن افزودن مفهوم به ادبیات اجتماعی ایران و (که آن را می توان به مقاومت در برابر بیگانگان تعبیر کرد) به ادبیات سیاست خارجی ایران است که بعدها خود را در تحولات منتهی به انقلاب اسلامی نشان داد. 📖جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻آقای عقلانیت! لطفاً مردم را نترسانید ✍ روح الله رشیدی ▫️دکتر محسن رنانی در دهه‌های اخیر با تمرکز روی مفاهیمی مانند و ، اسم و رسمی برای خود دست و پا کرده است. او در نشر دیدگاه‌هایش، فعال و خلاق بوده و می‌کوشد ایدۀ خود را عمومی کند. ظهور اجتماعی و سیاسی دارد و از این جهت توانسته از برخی هم‌قطاران دانشگاهی‌اش پیشی گرفته و مخاطبان بیشتری را با خود همراه نماید. ابتدایی‌ترین و بدیهی‌ترین تصویری که از چنین چهره‌هایی نزد مردم و علاقمندان علوم انسانی و اجتماعی ساخته می‌شود، تصویرِ یک انسان آزاداندیش، اهل مدارا، روادار و مردم‌مدار و... است؛ همان ویژگی‌هایی که بارها در قالب دستورالعمل‌های اخلاقی ذیل ایدۀ مرکزی توسعه و عقلانیت برشمرده‌اند. در کشاکش رویدادها و منازعات اجتماعی و سیاسی، اما پرده‌ها می‌افتد و بسیاری از دستورالعمل‌ها، مدعاها، گفتارها و آموزه‌های جذاب و خوش‌رنگ، رنگ می‌بازند و آن روشنفکرِ نسخه‌پیچ و اصلاح‌گر و الهام‌بخش، به یکباره در هیبت یک آدم تندمزاج و عصبی و برچسب‌زن ظاهر می‌شود! رنانی، پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و مشخص شدن ترکیب آرای کاندیداها در استان‌های مختلف، از فرط عصبانیت، به این دلیل که میزان آرای رقیب در اصفهان بیشتر بوده، زبان به طعن و تعریض و تحقیرِ همشهریانش گشوده و اصفهان را نامیده است! چنین رفتار خشن و تحقیرآمیزی، شاید اگر از سوی برخی تندروهای حاشیه‌ای سر می‌زد، چندان عجیب نبود، اما وقتی شخصی با یال و کوپال و منادیِ عقلانیت و انسان‌مداری، اینگونه عنانِ اعتدال از کف می‌دهد و همزمان دست به تحقیرِ روستا و روستاییان از یک سو و همشهریانش از سوی دیگر می‌زند، باید به سوگ نشست. این حد از عصبیت و خشونت و تحکم علیه گروهی از مردم، صرفاً به این دلیل که آنها مانند محسن رنانی فکر نمی‌کنند، عبرت‌انگیز و درس‌آموز است. این و حذفی و این اندیشۀ تبعیض‌آلود، چگونه می‌تواند بلندگوی توسعه و عقلانیت و دموکراسی باشد؟ عقلانیتی که میوۀ آن، تلاش برای گروه بزرگی از مردم و از آنها باشد، تنها به درد سخنرانی‌های سرگرم‌کننده و کتاب‌سازی‌های زرد و بازاری می‌خورد. رنانی البته تنها روشنفکری نیست که باور مکتوم خود را در بزنگاه‌ها علنی می‌کند. دیگرانِ پرتعدادی هم سال‌ها با نشر آموزه‌های توسعه‌گرایانه و ترویج ایدۀ تساهل و تسامح، پرمشتری شده‌اند، اما در کش و قوس‌های سیاسی و اجتماعیِ نه چندان پرمخاطره و دشوار، نشان داده‌اند که توپِ توسعه‌شان فقط برای فرودستان و ضعفا پُر است. استانداردهای دوگانۀ این چهره‌های پرمدعا، بارها و بارها در ساحاتِ اجتماعی، فرهنگی، هنری، سیاسی و... رخ نموده و آنها همچنان با همین تضادها و تعارض‌ها تقدیس و تکریم می‌شوند. ما نمی‌گوییم علیه کسی موضع نگیرد؛ او آزاد است حتی نفسِ گروهی از مردم را که انتخابشان مانند او نیست، ببُرد؛ اما قبل از این بگیر و ببند، دکانِ خطابه در باب توسعه‌گرایی و عقلانیت و دموکراسی را تخته کند و جلوی دکانش بنشیند و به هر کس که دلش خواست، متلک بیندازد! 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology