🔻 فضای مجازی چگونه احمق میکند؟
✍ پرویز امینی
▫️ کتاب «فقر احمق میکند» زوایه جالبی را برای تبیین مسئله فقر طرح میکند. این کتاب که به قلم یک روانشناس و یک اقتصاددان نوشته شده، بر این فرض استوار است که فقر با ایجاد اشتغالات ذهنی فراوان ذیل نیازهای روزمره و ضروری مثل تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت و درمان، تحصیل فرزندان و...، پهنای باند ذهن افراد فقیر را اشغال کرده و این اشغال شدن، موجب ایجاد اختلال در قوای شناختی افراد فقیر میشود. این اختلال شناختی باعث اتخاذ تصمیمات بد در آنها شده و اساساً احمق بودن درواقع همین تصمیمات بدی است که مثلاً موجب ترجیح نفع کوتاهمدت بر نفع درازمدت شده یا نوعی از ناتوانی را در پی دارد که برآمده از تحلیل پیامدهای تصمیم و تصمیم بدی است که حالا پایه تصمیمات بد دیگر میشود. درواقع این تصمیمات بد نیست که افراد را فقیر میکند بلکه این فقر است که موجب تصمیمات بد در افراد شده است. بنابراین سیاستهای رفع فقر از این جهت توجیه میشوند که تلاش دارند تا پهنای باند ذهنی افراد را باز کرده و به تبع آن، افراد شرایط اتخاذ تصمیمات بهتری برای خود و جامعه داشته باشند.
مشابه همین منطق، میتوان ادعا کرد؛ فضای مجازی نیز بهخصوص به شیوهای که غالباً در ایران استفاده میشود؛ مانند فقر میتواند تولیدکننده نادانی باشد. درواقع شاید بتوان گفت: فضای مجازی، احمق میکند!
مصداق بارز این احمق شدن را اما میتوان در بسیاری از چهرههای ورزشی، هنری و موسیقیایی دید که تحت عنوان سلبریتی شناخته میشوند. برخی حرفها و گزارههایی که از سوی این افراد طرح و بیان میشود، چنان عجیبوغریب و بیحسابوکتاب است که انسان را در وضعیت «ما هیچ؛ ما نگاه» قرار میدهد.
حال میتوان پرسید چرا و چگونه فضای مجازی احمق یا نادان میکند؟ فضای حاکم بر شبکههای اجتماعی مثل توئیتر و اینستاگرام متکی بر کنشها و شاخصهایی نظیر آمار لایک، فالوئر، ریپلای، ریتوئیت و میزان ایمپرشن و... است. این یعنی شاخصهای کمّی فوق، سنجه وزنکشی حرفها و مواضع و دیدگاههاست. این وضعیتِ ساختاری اما به تدریج در قوای شناختی افراد دائمالمصرف که مدام در معرض آن هستند، ایجاد اختلال میکند. اختلالی که باعث میشود جدیترین معیار و دغدغه در تولید پیام، چه از منظر محتوایی و چه به جهت فرمی، ناظر به همین جلب توجه آماری باشد. به بیان دیگر اینکه «چه بگویم و چگونه بگویم» تا بیشترین بازخورد و توجه اجتماعی را جلب کنم، به مهمترین دغدغه کاربران شبکههای اجتماعی تبدیل میشود. در واقع در این ساختار، کسب کف و هورا، جایگزین واقعیت و استدلال میشود تا در فضایی که واقعیت و استدلال کمارزش است، به ناچار، نادانی تولید و توسعه یابد.
طبیعتاً پیامد طرح پرسش بالا و انتقال آن از حاشیه به متنِ فعالیتِ یک فرد در شبکههای اجتماعی، این است که پرسشهای عقلانیتسازِ حرف و سخن، به حاشیه میرود. مثلا این پرسشها که آیا این موضع بر واقعیت متکی است؟ آیا اخباری که مبنای اعلام مواضعاند، از فیلتر راستیآزمایی عبور کردهاند؟ آیا این مواضع با باورها و عقاید من سازگار است؟ آیا احساسات عمومی و منافع هموطنان من در این موضع لحاظ شده است؟ آیا این میزان و به این شکل حرف زدن به حل مسئله کمک میکند؟ و سئوالاتی از این دست که به مواضع ما عقلانیت میبخشد، از دستور بحث خارج میشود. و اینچنین، فضای شبکه اجتماعی که میتواند موجد آگاهی و خردورزی باشد، به مهلکه ترویج و گسترش نادانی میافتد.
آنچه مایه تأسف است، این است که کژکارکردهای رسانههای اجتماعی در سطح عموم مردم منحصر نبوده و به سطح نخبگان سیاسی و فکری و فرهنگی و حتی تصمیمگیران و تصمیمسازان کشور نیز تعمیم یافته است. آنجا که این افراد نیز در رقابت بیانتهای دیدهشدن، خود را تابع قواعد مبتذل این فضا کرده یا حداقل این فضا را مرجع تحلیل یا مبنای فهم فضای اجتماعی قرار میدهند. اینک تعداد زیادی از افراد را میشناسم که بعد از فعال شدن در بستر شبکههای اجتماعی، به جهت سطح دغدغه و مواضعشان، نسبت به پیش از فعالیت در این فضا، افت قابلتوجهی داشتهاند. تلختر آنکه اگرچه پیامدهای نادانی و گسترش آن همیشه خطرناک و پرهزینه است اما هزینه توسعه نادانی در میان تصمیمسازان، تصمیمگیران و سیاستمداران با هزینه نادانی سلبریتیها هم قابلمقایسه نیست چراکه اگر تبعات نادانی گروه دوم تنها به بخشی از هوادارانشان بازمیگردد، هزینههای نادانی اینها، بهناچار به میلیونها شهروند ایرانی تحمیل خواهد شد.
#فضای_مجازی
#شبکه_های_اجتماعی
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
🔻چرا برخی در شبکههای اجتماعی متصلب و پرخاشگر میشوند؟
✍ وحید یامین پور
▫️یکبار حلقه دوستانتان را در اینستاگرام و توییتر مرور کنید. دوست دارید چه کسانی را دنبال(فالو) کنید؟ هماکنون بخش دنبال شوندههای صفحهی خود را باز کنید و به قیافهی افراد نگاه کنید.
حالا یک صفحه را که هیچ شباهتی به شما ندارد باز کرده و دنبالکنندههای آنرا تماشا کنید. مثل این میماند که در دو اتاق مجاور، دو جهان کاملا متفاوت و بلکه گاه متضاد در جریان است. شما به طور ناخواسته حلقهای از افراد متشابه را شکل دادهاید و جهان خود را مطابق سلیقه و میل خود ساختهاید.
جالب این است که پلتفرمها هم به این میل و کشش درونی شما اشراف دارند و کاملاً آگاهانه افرادی را برای دنبال کردن به شما پیشنهاد میدهند که در انتخابهای قبلی شما، رگههای مشابه آنرا پیدا کردهاند. در واقع این جزئی از مهمترین کارکرد هوشمندانهی شبکههای اجتماعی است که کاری کنند تا شما به حداکثر رضایت از زندگی در آن محیط برسید.
این همان چیزی است که الی پاریسر به آن «حباب فیلتری» میگوید. محیطی که شما بر اساس کششها و علایقتان ترتیب دادهاید و ناخواسته اکثر کسانی که با شما تفاوت معناداری داشتهاند را فیلتر کردهاید. این اتفاق چند نتیجه دارد: نخست اینکه شما را از شنیدن و دیدن ایدهها و افکار متفاوت محروم میکند و دوم اینکه به تدریج شما را در پافشاری بر آنچه هستید، غیرمنعطفتر و متصلبتر میسازد و سومین نتیجهی آن ازدیاد خشونت کلامی و بی پروایی در استفاده از تعابیر آزاردهنده است. اتفاقی که نوعی اقدام تلافیجویانهی مجازی است.
حالا حاصل سه نتیجهی فوق را در هم ضرب کنید تا بتوانید وضعیت روانی کسانی که پیش از شکل دادن به ارتباطات عمیق میان فردی، در حبابهای فیلتر شده خود را محاصره کردهاند دریابید. من نام این وضعیت را گذاشتهام گرفتار شدن «در محاصره خود».
#شبکه_های_اجتماعی
📖 جامعه شناسی مردم
✅ @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻وسعت و عمق نفوذ
▫️وسعت و عمق نفوذ و حضور فرماندهان آمریکایی در پلتفرمهای واتساپ، اینستاگرام و فیسبوک، همراه با معرفی افسران نظامی و اطلاعاتی_امنیتی آمریکا در شبکه های اجتماعی
کشور ما به دفعات مورد حمله و هجمه این سلاحهای مدرن و مخرب دشمن قرار گرفته است در حالیکه هنوز متاسفانه طرحی منطقی (سیاست گذاری) برای مواجهه با این سکوهای مهاجم در دستور کار ما نیست
#شبکه_های_اجتماعی
#سواد_رسانه_ای
📖 جامعهشناسی مردم
✅ @Popular_Sociology