eitaa logo
جامعه شناسی مردم
272 دنبال‌کننده
47 عکس
74 ویدیو
4 فایل
تاملاتی تلگرافی درباره جامعه، فرهنگ، سیاست و تاریخ ارتباط با ما: @PopularSociology نشانی ما در روبیکا: https://rubika.ir/Popular_Sociology نشانی ما در تلگرام: t.me/Popular_Sociology نشانی ما در اینستاگرام: https://instagram.com/Popular_Sociology/
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻آمار نگران‌کننده از ورودی‌های کنکور سهم مدارس و دهک‌های مختلف از رتبه‌‌های زیر ۳۰۰۰ کنکور: 🔹دهک اول، دوم و سوم (کم‌برخوردار): ۲ درصد 🔹دهک ۸، ۹ و ۱۰ (برخوردارترین): ۸۰ درصد 🔹دهک اول (ضعیف‌ترین): ۲ دهم درصد 🔹دهک دهم (ثروتمندترین) ۴۸ درصد 🔹مدارس دولتی: ۲.۳ درصد 🔹مدارس غیردولتی: ۸۰ درصد در رشته‌های پزشکی و دندانپزشکی: 🔹دهک اول: ۱.۳ درصد 🔹دهک ۸ و ۹ و ۱۰: ۸۶ درصد در برق شریف: 🔹دهک محروم، ۱ و ۲ و۳: صفر درصد 🔹دهک ۸، ۹ و ۱۰: ۸۷ درصد 🔹دهک دهم: ۶۰ درصد در رشته روانشناسی 🔹دهک محروم: ۲.۹ درصد 🔹دهک مرفه: ۸۰.۴ درصد 🔹این آمار را کبکانیان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی ارائه کرده است. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻تاملی در کنترل شغلی؛ آنچه در انتخاب شغل مهم است! ✍ یحیی حمدی ▫️انتخاب شغل و انتخاب همسر از جمله انتخاب های مهم زندگی هر فردی است و به این دلیل که شغل متقدم بر انتخاب همسر است بر آن نیز اثر گذار است و چون تغییر شغل به سادگی میسر نیست سرنوشت آتی افراد به آن وابسته است. بنابراین این انتخاب برای هر فردی حیاتی است و لازم است بیشتر درباره شغل، نوع و ویژگی های آن به عنوان یک پدیده جامعه شناختی تامل کرد. شغل و رابطه آن با (تحصیلات) یا که فرد دارد(طبعا منبعث از فردی است) موضوع بسیار مهمی است که در کشور ما کمتر به آن توجه می شود و بیشتر افرادی که در جستجوی کار هستند؛ فقط به دست آوردن شغل فکر می کنند و به تبع آن بسیاری از افراد در جامعه ما به کارهایی اشتغال دارند که به تخصص آنها ارتباطی ندارد. از سوی دیگر ( میزان کار مفید) و نیز در کشور ما در سطح پایینی قرار دارد. به نظر می رسد یکی از عواملی که به عدم رضایت صنف های مختلف در ایران منجر شده است به این موضوع برمی گردد. در اینجا توجه شما را به یک مفهوم مهم جلب می کنم ""؛ که به فرایندی اطلاق می شود که طی آن؛ فرد احساس می کند بر آنچه که در محیط کار اتفاق می افتد تاثیر دارد یعنی توانایی تاثیرگذاری بر محیط کار که شامل کنترل و تسلط بر وظایف کاری، سرعت کار، حرکات فیزیکی و نیز کنترل بر محیط اجتماعی کار می شود. مهمترین شاخص های کنترل شغلی عبارت اند از: ارتباط میان تخصص(مهارت) و شغل افراد و آزادی از نظارت؛ بدین صورت که هر چه کار با تخصص(مهارت) فرد ارتباط بیشتری داشته باشد تسلط و کنترل بیشتری نیز بر شغل خود دارد علاوه بر آن آزادی فرد برای تعیین زمان و اینکه در محل کار، چه کاری و چگونه انجام دهد نیز میزان کنترل شغلی را نشان می دهد. کیفیت کار به مهارت های کارکنان و ظرفیت آنها برای کنترل و تصمیم گیری در محل کار بستگی دارد(Gallie, 2012) رابرت بلاونر جامعه شناس آمریکایی؛ در پژوهشی نشان می دهد که کنترل شغلی ارتباط بسیار نزدیکی با اعتبار اجتماعی (پرستیژ) و رضایت شغلی دارد و بر این اساس رضایت شغلی و کنترل شغلی در میان کارکنان ماهر بسیار بیشتر از کارکنان غیر ماهر است یعنی هر چه شغل با مهارت و تخصص فرد ارتباط بیشتری داشته باشد کنترل شغلی او نیز افزایش می یابد. و نیز هر چه کنترل شغلی کمتر باشد فرسودگی شغلی(خستگی و بدبینی در محیط کار) نیز افزایش می یابد. بر این مبنا برخی از صاحبان مشاغل از کنترل شغلی بیشتری برخوردارند مثل پزشکان، اعضای هیئت علمی، معلمان، وکلا و برخی کارمندان دارای مشاغل تخصصی؛ همانگونه که پیش از این آمد، کنترل شغلی با رضایت مندی و نیز رابطه مستقیم دارد و این خود را در و بالای صاحبان این مشاغل نشان می دهد. این موضوع در زندگی خانوادگی و نوع کنش متقابل افراد نیز اثر گذار است به طوری که صاحبان مشاغل دارای کنترل شغلی بیشتر؛ نگرش سهل گیرانه نسبت به کنترل خانواده (همسر و فرزندان) دارند و عکس آن؛ آنها که کنترل شغلی کمتری دارند نسبت به خانواده سخت گیرانه عمل می کنند(حمدی،1387) و این خود را در خشونت در محیط خانه نشان می دهد. بنابراین هر چه رابطه تخصص(مهارت) با شغل بیشتر میزان تسلط فرد بر شغل بیشتر و میزان تسلط بر شغل مترادف است با اضطراب کمتر و رضایت مندی بیشتر؛ رضایت شغلی نیز، میزان بهره وری و کار مفید را به صورت تصاعدی افزایش می دهد و همه اینها تاثیر بسیاری در کیفیت زندگی و نهایتا طول عمر دارد. از سوی دیگر با زندگی خانوادگی فرد نیز ارتباط دارد و کنش اجتماعی او را تحت تاثیر قرار می دهد. بدین ترتیب این مفهوم بایستی مورد توجه نظام آموزشی (برای آگاه سازی و آموزش دانش آموزان و دانشجویان)، مدیران منابع انسانی(در واگذاری پست های سازمانی ) و والدین (در شناسایی علاقه و استعداد فرزندان) قرار گیرد و با اطلاع و آگاهی از آن نسبت به تصمیم سازی و تصمیم گیری اقدام شود. پ.ن: در اینجا تاکید بیشتر روی مشاغل اداری و دفتری است؛ کنترل شغلی در مشاغل آزاد و تجاری بالاتر و در مشاغل کارگری و یدی کمتر است 📖 جامعه‌شناسی مردم@Popular_Sociology
فتح خون از شهید آوینی.pdf
865.7K
🔻کتاب فتح خون| روایت محرم ✍شهید سیدمرتضی آوینی ▫️این کتاب از دو بخش کلی تشکیل شده؛ در بخش اول به وقایع و توصیف ماجراهای پیش‌ آمده از رجب سال۶۰ تا محرم سال۶۱ هجری پرداخته و در بخش دوم که از زبان راوی‌ روایت می‌شود، وقایع و ماجراها به زبان روان و در قالب عبارات بسیار زیبا و جذاب تحلیل و رازگشایی می‌شود؛ همین امر مهمترین مزیت کتاب به شمار می‌رود. نویسنده حقیقت عاشورا و کربلا را فرازمانی و فرامکانی می‌داند و به مخاطبان خود یادآور می‌شود که هر انسانی کربلا و عاشورایی‌ دارد: "... و تو، ای آن كه در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایر تقدیر نهفته بوده ای و اكنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبه بشریت ، پای به سیاره زمین نهاده ای، نومید مشو، كه تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنه خون توست و انتظار می كشد تا تو زنجیر خاك از پای اراده ات بگشایی و از خود و دلبستگی هایش هجرت كنی و به كهف حَصینِ لازمان و لامكان ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان،خود را به قافله سال۶۱هجری برسانی و در ركاب امام عشق به شهادت رسی" 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻کاوشی در آیین های عزاداری تبریزیان | قسمت یکم : درآمد ✍ مهدی نعلبندی ▫️اگر صفویه، اولین حکومت مستقلِ شیعیِ ایرانی باشد، تبریز هم اولین پایتخت این حکومت است و مسجد صاحب‌الأمر، جایی است که شاه اسماعیل اول به نام مولا علی علیه‌السلام، خطبه خوانده و تاج گذاشته و دستور داده مناره‌های ایران بر ولایت علی‌بن‌ابیطالب علیه‌السلام شهادت دهند. شهری که هیئتی‌هایش آن را «دارالهیئات» و «عزاخانة آل‌الله» می‌نامند و بازارش که دست‌ِ بر قضا بزرگ‌ترین بازار سرپوشیده جهان هم هست، روزهای ماه محرمِ هر سال، وقف کشته اشک‌ها می‌شود و تیمچه‌هایش روضه‌خانه و چایخانه میهمانان سیدالشهداء علیه‌السلام. تبریز هم مثل اغلب شهرهای ایران، آیین‌های بومی خود را دارد در عزاداری و هیئت‌گردانی. آیین‌هایی ویژه با نام‌هایی ویژه و مختص تبریز و تبریزی‌ها. تبریز قدیم ـ و معاصر ـ با بیست‌وچهار محله‌اش، هفتاد و دو هیئت داشت به تعداد شهدای کربلا، یعنی هر محله، سه هیئت یا سه سیره. «سیـره» نامی بود مأخوذ از «سیرة‌النبی» که نام کتابی از علامه سید محمدحسین طباطبایی تبریزی نیز هست در باب سیرت و رفتار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و «سیرتنا و سنّتنا» هم نام کتابی است از علامه امینی در باب مهرورزی به اهل‌بیت علیهم‌السلام و آداب سوگواری سالار شهیدان. شکی نیست که «سیره» در نام و شکلش، پیر‌تر و ریش‌سفید‌تر بوده از این دو کتاب. تبریز، شهر محله‌هاست. هر تبریزی، همان‌قدر تبریزی است که نوبری و کوچه‌باغی و شتربانی و باغمیشه‌ای است. شاید بتوان اصلی‌ترین ویژگی تبریز را تا دهه‌های اخیر، محله‌محور بودن فرهنگ بومی آن دانست. شهری که هویت از خرده‌هویت‌های محلاتش می‌گرفت و هر جزء، نماینده‌ای بود از کل و کلیت فرهنگ تبریز، انعکاسی واحد از هویت‌های رنگارنگ محلات تبریز ادامه دارد... 📖 جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻 کاوشی در آیین های عزاداری تبریزیان | قسمت دوم: بیست ‌و‌ چهار محله وهفتاد و دو سیره ✍ مهدی نعلبندی ▫️تبریزِ قدیم در هر محله‌اش سه هیئت داشت. هیئت وقتی در خانه یا مسجدی بود، سیره بود و وقتی می‌آمد کوچه و بازار، می‌شد دسته. اینجا عزاخانه آل‌الله است و در این شهر، هر زمانی از سوگ حسین‌بن‌علی علیه‌السلام نامی دارد و آیینی ویژه خود. باغمیشه، حکم‌آباد، خیابان، قره‌آغاج، امیرخیز، کوچه‌باغ، ویجویه، نوبر، سرخاب، چرنداب، راسته‌کوچه، شتربان، ششگلان، مارالان، سیلاب، لیل‌آباد (لِیلاوا یا مهاد‌ْمَهین)، چوستدوزان، اهراب، عمو‌زین‌الدین، جمشید‌آباد (گامیش‌آوان)، آخونی، بیلانکوه، پل‌سنگی و مقصودیه، بیست‌وچهار محلة تبریز که هر کدام از دویست سال پیش به این سو سه هیئت دارند. دو هیئت برای سینه‌زنان و یکی برای زنجیرزنان. - هیئت عرب محله - هیئت عجم محله - هیئت زنجیرزنان محله تفاوت این سه در سبک عزاداری و پوشش عزاداران است. سبکی که در ریتم و ضرباهنگ وِرد‌ها خود می‌نماید و همین است که هر محله، شاعر خود را دارد و نوحه‌خوان و واعظ و منبری خود را. در تبریز، شاعری نیست که شعر مرثیه نگفته‌ باشد و شاعران بسیاری هستند که جز در رثای اهل‌بیت علیهم‌السلام شعر نگفته‌اند. صافی، شاعر نوبری‌ها بود و شهاب، شاعر کوچه‌باغی‌ها و صحّاف، شاعر سرخاب و بسیاری دیگر که نامشان خود، کتابی مفصل است. و بسیار پیش می‌آمد که اهل سرخاب با شعر صافی اشک می‌ریختند و اهالی نوبر با ابیات صحاف ضجه می‌زدند. روزهای جنگ مشروطه، دولتی‌ها خواستند بین تبریزی‌ها نفاق کنند و دسته‌های عزاداری را به جان هم اندازند؛ اما میرزا علی ثقة‌الاسلام گفت: «هر شب از ماه محرم را یک محله از تبریز، میزبان همه تبریزی‌هاست برای عزاداری». این شد که نقشه استبداد نگرفت. بعد از قاجار که پهلوی‌ها با کشف حجاب و قدغن کردن عزاداری‌، تکیه بر تخت زدند و تکیه‌ها و عزاخانه‌ها را بستند؛ زیرزمین‌ها شد حسینیه و شاعران شدند راویان واقعة عاشورا و مقاتل منظوم یکی پس از دیگری سروده شد. ترکی و فارسی. همین شد که عزای امام حسین علیه‌السلام زبان مادری مردم را هم حفظ کرد. ادامه دارد... 📖 جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻 کاوشی در عزاداری تبریزیان | قسمت سوم: عرب و عجم و زنجیر ✍ مهدی نعلبندی ▫️دسته‌های عرب و عجم، برای سینه‌زنی است. با دو سبک سینه زدن و دو سبکی پوشش عزاداران. عرب: دو دستی به وسط سینه می‌زند با ضرباهنگ سبک، با ریتمی تند، ولی نه به تندی شور. عزاداران در مراسمِ رسمیِ سیره و دسته، دستار بر سر می‌بندند و دامنی می‌پوشند به نام اتک با پیراهنی که چاک از جلو دارد برای فرود آمدن دو دست بر سینه عریان. عجم: با دست راست به سینه‌ی چپ می‌زند با ضرباهنگ سنگین. عزاداران در مراسمِ رسمیِ سیره و دسته، دستار بر سر می‌بندند و کت و شلوار مشکی می‌پوشند و شانه چپ را عریان می‌کنند تا دست بر سینه لخت فرود آید. نوحه‌خوانان عجم، بیشتر در ماهور، چهارگاه و راست‌پنجگاه می‌خوانند. زنجیرزن: با دست راست، زنجیر به سینة چپ می‌زند و بالعکس. دو دستی در دو ضرباهنگ سبک و سنگین و در بحرهای تک ضرب و دوضرب. سبک تبریزی‌ها در زنحیرزنی سه‌تایی است و پس از هر ریتم که شامل سه نواخت زنجیر با دو دست است صدوهشتاد درجه در جای خود می‌چرخند که این چرخش در مراسم بیرونی موحب تنظیم ریتم نواخت‌های کل دسته با چشم می‌شود. عزاداران در مراسمِ رسمیِ سیره و دسته، دستار بر سر می‌بندند و دامنی می‌پوشند به نام اتک با پیراهنی که چاک از پشت دارد برای فرود آمدن زنجیر بر پشت. سبب چاک خوردن پیراهن در سبک عرب و زنجیر را تبعیت از جون‌ بن‌ ابی‌مالک «غلام سیاه» می‌دانند که در روز عاشورا و در میانه محاربه، پیراهن از تن کَند و با تن عریان به مصاف شمشیر‌ها رفت. ادامه دارد... 📖 جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻 کاوشی در عزاداری تبریزیان | قسمت چهارم: به نشانیِ عَلَم ✍ مهدی نعلبندی ▫️هر هیئت، چندین علم دارد. بیرق‌ها و درفش‌هایی سیاه که نام هیئت را بر سینه دارند. درفش‌هایی سه گوش، برای راهنمایی عزاداران به خانه‌ای که هیئت در آنجا برپاست و در برنامه مکتوب هیئت؛ همراه خیابان فلان و کوچه بهمان، نوشته می‌شود "به نشانی علم" که یعنی علم‌ها را بگیر و بیا تا محلِ هیئت. علم‌ها از چپ و راست خیابان اصلی با فاصله‌های دویست متری نصب می‌شوند تا آستانه کوچه اصلی که دو علم در دو طرف کوچه قرار می‌گیرد و باز چیدن علم‌ها تا درِ خانه‌ای که بیرق چهار گوش بزرگی با دو دسته بلند بر سر در خانه نصب می‌شود‌ اسم بیرق بزرگ چهارگوش، «عَلَمِ سر در» است که همه باید از زیر آن رد شوند تا نعلین برکنند و داخل جرگه شوند. قدیم‌تر‌ها کسانی هم بودند که اطراف علم می‌ایستادند و عزاداران را راهنمایی می‌کردند به محلِ هیئت. به اینان می‌گفتند «عَلَم آغاسی»، یعنی بیرق‌بان، اینان بیشتر زمانی به کار آمدند که پهلوی‌ها عزاداری را قدغن کردند و نشد که در کوچه‌ها علم بزنند. عزاداران می‌رسیدند به بیرق‌بانان و نشانی هیئت را از علم‌آغاسی می‌گرفتند و زمانی هم پیش آمد که همه چیز قدغن شد و مردم سنگ چیدند در کوچه‌ها و خیابان‌ها، یا کاه ریختند در مسیر و عزاداران از چینش سنگ‌ها و رد کاه، راه عزاخانه‌ها را یافتند و رفتند و نشستند به گریه برای حسین فاطمه سلام‌الله علیهما. تبریز که بزرگ‌تر شد، محله‌ها جای خود را به شهرک‌ها دادند و هیئت‌هایی تشکیل شدند که نه در یک محله که در شهر و خانه‌ها می‌چرخیدند. در سال‌های اخیر خانه‌ها هم جای خود را به مساجد دادند تا هیئتی‌ها دست همّت بالا زنند و مساجد را بازسازی کنند و رونق دهند. در این میان بودند و هستند هیئت‌هایی که در روزهای دفاع از دین و میهن در جبهه‌ها شکل گرفتند و بانیانش اکنون در قهقهة مستانه‌شان عند ربّهم یرزقون‌اند. همه این‌ها هنوز هستند و خواهند بود. نامی اگر نمی‌بریم به این سبب است که نام‌ها بسیارند و در این بارگاه، گمنامانند که نام‌آورترینانند. ادامه دارد... 📖 جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻 کاوشی در عزاداری تبریزیان | قسمت پنجم: شاخسِی - بخش اول ✍ مهدی نعلبندی ▫️شاخسِی، آیین عزاداری ویژة مردم آذربایجان است. آیینی که در اصل، حماسی و رزمی است و ریشه در شب عاشورا دارد. شاخسِی، بومی‌شده عبارت «شاه حسین» است و آیین اصلی عزاداری خیابانی آذری‌هاست. مردم، شانه‌به‌شانه هم وِرد می‌گیرند و دو عبارت «شاخسِی» و «واخسِی» را مانند ترجیع وِرد‌ها تکرار می‌کنند و شعار حیدر و صفدر را به نشانةرجزهای یاران امام حسین علیه‌السلام تکرار می‌کنند. استاد زرین‌قلم با استناد به همین واقعه که ذکر آن در بخش بعدی این نوشتار خواهد رفت، شعری سروده که ورد زبان شاه‌حسین‌گویان تبریز در سال‌های اخیر است: شاخسیی اوّلده بیر عدّه مفاخر باشلادی پیـروان بوذر و عمـار یاسر باشلادی شاخسیی اول حبیب بن مظاهر باشلادی بو سببدن بیر بیله شور و نوا شاخسیده دیر سردسته یا «دسته‌باشی» در شاخسی، یکی از حسینیان سالخورده و پیشکسوت است که شمشیر در دست می‌گیرد و دسته را هدایت می‌کند و بقیه عزاداران نیز چوب‌دست‌هایی به بلندای شمشیر در دست می‌گیرند و با امام علیه‌السلام اعلام بیعت می‌کنند. شیپور و طبل نیز بخشی از شاخسی است که بر وجه حماسی و رزمی آیین می‌افزاید. مشهور است که آیت‌الله میرزا فتاح شهیدی، شاخسی را با نام «علمسیز سیره» یا «هیئت بدون علم» یاد کرده است که همه و همه به آن دعوت‌اند. هر چه اشعار سیره، فاخر و فخیم است؛ اشعار در شاخسی، شفاهی و روان‌‌تر است و مناسب کوی و برزن و تابع ریتم و نوای وِردی که دسته‌باشی می‌گیرد. در اطراف تبریز، اعضای دسته به جای برداشتن چوب، دست راست را بر زانوی راست فرود می‌آورند و دست چپ در همه انواع شاخسی بر شانه کناردستی قرار می‌گیرد تا گردان عزاداران تشکیل شود. ادامه دارد... 📖 جامعه شناسی مردم ✅ @Popular_Sociology
🔻 کاوشی در عزاداری تیریزیان | قسمت ششم: شاخسِی - بخش دوم ✍ مهدی نعلبندی ▫️بنا بر روایت مقتل‌الحسین، نافع‌بن‌هلال نقل کرده است که «در شب عاشوراء، امام علیه‌السلام وارد خیمه خواهرشان زینب سلام‌الله علیها شدند. من در برابر خیمه به انتظار امام بودم که شنیدم زینب کبری به امام عرض کرد: آیا شما یارانت را امتحان کرده‌ای؟ من نگرانم که آنان نیز به ما پشت و در هنگامه درگیری شما را تسلیم دشمن کنند! امام در پاسخ فرمودند: به خدا سوگند اینان را امتحان کرده‌ام؛ پس آنان را مردانی یافتم که سینه سپر کرده‌اند به گونه‌ای که مرگ را به گوشه چشم می‌نگرند و به مرگ در راه من همچون طفل شیرخواره به سینه مادر انس دارند. چون این سخن را از امام شنیدم، گریان نزد حبیب‌بن‌مظاهر رفتم و ماجرا را باز گفتم. حبیب گفت: به خدا سوگند، اگر انتظار امر امام نبود، هم‌اینک با این شمشیرم به سپاه دشمن حمله‌ور می‌شدم. [نافع می‌گوید] به حبیب گفتم: گمان می‌کنم باید خواتین را تسکین خاطری داد. آیا می‌توانی یارانت را جمع کنی تا نزد آن‌ها رفته و خاطرشان را آسوده کنیم؟ حبیب از جای برخاست و فرمود: ای یاران مردانگی!‌ ای شیران! چون شیران شرزه از آشیان خود به درآیید! سپس به بنی‌هاشم گفت: به خیمه‌های خویش بازگردید که چشمانتان بیدار مباد! بعد از آن به اصحاب خود نظر کرد و آنچه از نافع شنیده بود برایشان بازگفت. همگی گفتند: به آن خدایی که بر ما منت نهاد که در اینجا گرد هم آییم قسم که اگر انتظار فرمان حسین علیه‌السلام نبود، اکنون با شتاب بر آنان حمله می‌کردیم تا جان را پاک و چشم را روشن سازیم. حبیب از خداوند برای آنان طلب خیر کرد و خواست همراه او بیایند تا نزد بانوان حرم روند و خاطرشان را آسوده سازند. او به راه افتاد و یاران از پی‌ او روان شدند؛ وقتی حبیب به نزدیک حرم اهل‌بیت رسید، ندا در داد: ای حرم رسول خدا ! این شمشیرهای جوانان و جوانمردان شماست که به غلاف نخواهد رفت؛ مگر آنکه سر از تن بدخواهانتان جدا سازد؛ این نیزه‌های پسران شماست؛ سوگند یاد کرده‌اند که فقط بر سینه کسی فرود آیند که از دعوتتان سر بر تافته باشد. در این هنگام زنان حرم، گریان از خیمه‌ها خارج شدند و گفتند: ای پاکان! از دختران رسول‌الله و ناموس امیرالمؤمنین دفاع کنید! در آن حال همه منقلب و گریان شده بودند. تبریزی‌ها همین واقعه را نخستین مراسم شاخسِی در تاریخ می‌دانند و به تأسی از حبیب‌بن‌مظاهر که با یارانش رو به نجف کردند و ندای حیدر و صفدر در دادند، آیینی حماسی را ترتیب می‌دهند. ادامه‌ دارد.. 📖جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻 کاوشی در عزاداری تبریزیان | قسمت هفتم: سوداخانه عشق ✍ مهدی نعلبندی ▫️بازار تبریز، محرم هرسال میزبان دسته‌های عزاداران امام عشق است. آیینی که قدیم‌تر‌ها از اول محرم و فردای رؤیت هلال آغاز می‌شد و آغازش در دهه‌های اخیر از هشتم محرم هر سال است و در این روز‌ها همه حجره‌های بازار، می‌شود حسینیه و فرش‌ها و قالیچه‌های نفیس بر کف حجره‌ها پهن و سماور‌ها روشن می‌شود تا عزاداران، لختی بنشینند و گلویی‌ تر کنند و عرقی خشک و عزاداری از سر گیرند. هر روز از نماز ظهر تا نیمه‌های شب. معمرین و سالخوردگان هیئت‌های تبریز می‌گویند که مراسم بازار دو علت داشت؛ یکی عدم حضور بانوان در بازار و راحتی عزاداران برای آنکه سینه‌ عریان کنند و بی‌ریا اشک بریزند و واهمه نامحرم نداشته باشند و دیگر آنکه در زمستان‌های پرسوز و گداز و تابستان‌های پرشرر تبریز، این صحن مسقف بازار است که بهترین محافظ و سایه‌بان عزاداران از سرمای سوزان و گرمای گدازنده است. و باز می‌گویند که همه حجره‌ها در این تیمچه‌ها وقف فرزندان فاطمه‌ سلام‌الله‌علیهاست در این چند روز عزاداری و شرط معامله در بیع وشراء حجره‌ها. مراسم بازار تبریز، بیش از دویست سال سابقه دارد و همه ساله با نظم و شکوهی ویژه برگزار می‌شود. عزاداران، عزا می‌دارند و میانداران، کاه بر سر می‌پاشند و نوحه‌خوانان، نوحه می‌خوانند. مراسمی یگانه در جهان و بی‌نظیر در نوع خود. آیینی که تا دوازدهم محرم برقرار است و روز دوازدهم، مختصِ «یخه باغلاما»، یعنی بستن یقه‌هایی که در عزای قتیل دشت نینوا گشوده شدند و پیراهن‌ها چاک خوردند در این چند روز و یقه‌ها که بسته شد، کار، تمام نیست؛ چرا که از فرداروز و بعد از نماز صبح، بر کف تیمچه‌ها فرش می‌گسترند تا واعظان، مقتل بخوانند و نوحه‌خوانان، نوحه تا اربعین و آخر ماه صفر که پایان عزاداری تبریزی‌هاست در مشهد و در حضور امام رضا علیه‌السلام ادامه دارد... 📖 جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻 کاوشی در عزاداری تبریزیان | قسمت هشتم و آخر: حنجره‌های وقفی ✍ مهدی نعلبندی ▫️نوحه‌خوانی در تبریز، شغل نیست. هیچ نوحه‌خوانی کسب معاش از خواندن نوحه نمی‌کند و اغلب نوحه‌خوانان با شغل خود معروف بوده و هستند. اینان، حنجره‌شان وقف امام عشق است. آنان که باید در مجالس ختم بخوانند و به عشرخوانی مشغول شوند و گره از کار خانواده های داغ‌دیده بگشایند تا عزایشان بی‌رونق نشود، مأجورند و مشهور به «عرش‌خوان».که معادل تبریزی همان «عشره‌خوان» است. نوحه‌خوان در هیئت‌های تبریز، اگرچه رکن هیئت است؛ اما نه متکلم وحده است، و نه اول و آخر هیئت با است. محتوای سیره شاید بر همان منوال سیرتنا و سنّتنا، متکی به روحانی هیئت است و سخنرانیِ واعظِ هیئت، بخش لاینفکِ مراسم است و پیش از آن نیز قرائت قرآن و تصحیح حمد و سوره با نظمی ویژه، رد خور ندارد. سیره با زیارت عاشورا و قرائت قرآن آغاز می‌شود و موسم نوحه‌خوانی بعد از سخنرانی روحانی هیئت است. نوحه‌خوان هیئت چند خطی برای ورود به روضه‌ای که موقف آن در پایان سخنرانی واعظ مشخص شده می‌خواند و پس از آن همه‌ی نوحه‌خوانان حاضر در هیئت در همان موقف و با اشعاری دیگر و در همان بحر و گاه حتی در همان ردیف پایانی اشعار می‌خوانند و سپس یکی از نوحه‌خوانان دم می‌گیرد برای ریتم سینه‌زنی یا زنجیرزنیِ مرسومِ هیئت و می‌رسد به شور و پایان مجلس، که باز با نوحه‌خوان خود هیئت است. رسم و آیینی که سینه به سینه از استاد به شاگرد و از نسلی به نسلی منتقل می‌شود و همه ساله پویایی خود را از سنتی دیرین می‌گیرد و از رونق نمی‌افتد و نخواهد افتاد؛ چرا که حسین علیه السلام را حرارتی در دل های اهل ایمان است که خاموشی نخواهد دید. 📖 جامعه شناسی مردم @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻سیاست زدایی و سوژه مدرن ✍ حسین نجفی انقلاب اسلامی لحظه تجدید سیاست در ایران است،لحظه ای که آینده ما از گذشته غرب جدا می شد و خودمان سرنوشت پیدا کردیم تا میانه بزم به میدان رزم برسیم و به " انسان سیاسی" بدل شویم انسان سیاسی آینده دارد پس امیدوار است سودای گذر دارد اما برای ساختن، این انسان اقامه گر عهد و تاریخی است شگرف به همین سبب امام(ره) می فرمود"دشمنان ما از آدم (سیاسی) می ترسند و گرنه کاری به نماز و دعا و ذکر ما ندارند" این فهم سبب می شد امام "سیاست ما" را "عین دیانت ما" بداند و بسیجیان خود را برای تحقق آیه"ان تقوموا لله مثنی و فرادی" به میدان تاریخ فرا بخواند به نظر می رسد غرب سرنوشتش را محقق کرده و آینده ای ندارد،جایی که آینده ندارد سیاست تمام می شود و اتمام سیاست یعنی مرگ انسان و شروع حیوان بی آینده برای بقا چاره ای جز سیاست زدایی و حذف انسان سیاسی ندارد حذف مانند به شهادت رساندن سردار سلیمانی سیاست زدایی یعنی تولید سوژه ای غیر سیاسی، منفعل و مصرف کننده که هیچ روایتی از عالم جز لذت و شهوت را نمی تواند مشق کند و این نقص عظیم با بزک رسانه ای پنهان می شود سلبریتی،پایان تاریخ انسان و آخرالزمان انسانیت است درحالیکه قهرمان در تقابل با سلبریتی اوج سیاستمداری است و سیلبریتی اوج انفعال و بی هویتی انسان سوژه مدرن نفسش بریده است و حیوان حریصی است که تنها می تواند نرخ شهوات و نفسانیات خود را با کمک علم و رسانه به حداکثر برساند او سودا و سرنوشتی ندارد و تمام رستاخیز عالم او به فربه شدن تن می رسد و در این مسیر ابایی از عبور از مرزهای اخلاقی و انسانی ندارد ✅ @Popular_Sociology
🔻سالروز بر دار کردن شیخ فضل الله نوری ✍ جلال آل احمد ▫️به هر صورت از آن روز بود که نقش غرب زدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار، همچون پرچمی می دانم که به علامت استیلای غرب زدگی پس از دویست سال بر بام سرای این مملکت افراشته شد. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻از رقص سلبریتی‌ها تا حسینیه معلی و خونی بر دست روشنفکرانِ جامعه‌نشناس ✍ شهاب اسفندیاری ▫️گزارش اخیر آفکام از کاهش تماشای سنتی تلویزیون در بریتانیا خبر می‌دهد. رفته رفته از تعداد تماشاگرانی که در ساعات پربیننده «پای تلویزیون می‌نشینند تا ببینند چه نشان می‌دهد» کاسته می‌شود و تماشای انتخابی و شخصی بر سکوهای مختلف افزایش می‌یابد. البته رسانه‌های بزرگ خدمت عمومی مانند بی‌بی‌سی هم با راه‌اندازی پلتفرم‌های جدید بر بستر اینترنت مانند iPlayer مخاطبان خود در فضای مجازی را افزایش داده‌اند. همان‌طور که در ایران هم تلوبیون سکویی محبوب برای تماشای انتخابی و شخصی برنامه‌های تلویزیون را فراهم آورده است. نکته قابل توجه در گزارش آفکام آمار بینندگان مهمترین مناسک تلویزیونی و پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی در بریتانیا است. در سال ۲۰۲۲ مسابقه فوتبال انگلستان - فرانسه در جام‌جهانی با ۱۶/۱ میلیون بیننده در رتبه‌ی اول و مراسم تشییع جنازه ملکه با ۱۳/۲ میلیون در جایگاه دوم قرار دارد. پر بیننده‌ترین برنامه‌ی تولیدی BBC در انگلستان یک مسابقه‌ی رقص سلبریتی‌ها است که ۱۹ سال سابقه‌ی پخش دارد. این برنامه در موفق‌ترین فصل خود ۱۱ میلیون بیننده داشته است. اگر جمعیت بالای ۱۲ سال آن کشور (حدود ۵۷ میلیون نفر) را در نظر بگیریم، این برنامه حدود ۲۰٪ بیننده داشته است. مقایسه‌ی این آمار با آخرین نظرسنجی در مورد مخاطبان ویژه برنامه‌های محرم در تلویزیون ایران قابل توجه است. پر بیننده‌ترین برنامه‌ی دهه‌ی اول محرم در ایران حسینیه‌ی معلی بود. بر اساس نتایج نظرسنجی ۳۰/۶ ٪ از مردم (بالای ۱۲ سال) تماشاگر این برنامه بودند؛ یعنی حدود ۲۰ میلیون نفر. این که یک برنامه‌‌ی مذهبی مانند «حسینیه معلی» سهم مخاطبش از جامعه‌ی ایران بزرگتر از سهم مخاطب یک مسابقه‌ی رقص سلبریتی‌ها از جامعه‌ی بریتانیا است، قاعدتاً برای هر جامعه‌شناس حقیقت‌جو و تحلیل‌گر منصفی باید محل تأمل باشد. بی‌گمان جایگاه نهاد دین و گستره‌ و عمق نفوذ آن در این دو جامعه بسیار بسیار متفاوت است. این که افرادی مثل نقل و نبات از «زوال مرجعیت دین»، «دین‌گریزی»، «افول باورهای مذهبی»، و حتی «فروپاشی اجتماعی» در ایران سخن می‌گویند بیشتر از جنس «آرزو اندیشی» است. ‏این که برخی بدون توجه به این تفاوت‌های بنیادین در جایگاه و قدرت نهادهای اجتماعی و سازمان‌های مدنی و ساختارهای حقیقی قدرت، مطالبه‌ی دگرگونی ناگهانی ساختارهای حقوقی و تحقق یک جامعه‌ی سکولار و بی‌اعتنا به نهاد دین و ارزش‌ها و هنجارهای آن را طرح می‌کنند، آرزو اندیشی است. ظاهراً برخی ترجیح می‌دهند که «جامعه‌نشناس» باشند و به ترویج و نشر پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک و گزاره‌های سیاسی خود اکتفا کنند. این رویکرد اگر صرفاً یک تفنن نظری بود اشکالی نداشت. فاجعه آنگاه رخ می‌دهد که برخی تصویر برساخته‌ی این روشنفکران و جامعه‌شناسان از جامعه را باور کنند. آن جوانی که فکر و ذهنش از این تصورات آکنده شده که «دین در حال زوال است»، و «جامعه در حال فروپاشی است»، و «نظام به زودی سقوط می‌کند»، طبعأ با محاسبات غلط ممکن است خطر کند و وارد میدان مبارزه‌ای خیالی شود که پیروزی در آن خیلی نزدیک و در دسترس به نظر می‌رسد. ‏بر این اساس، آنها که چنین تصاویر جعلی از جامعه را برمی‌سازنند و ترویج می‌کنند در همه‌ی مصائب و هزینه‌هایی که بر نسل جوان تحمیل شده، شریک و مسئول‌اند‌. در مرور وقایع تلخ پائیز سال گذشته، این حقیقت را بی‌پرده باید گفت که برخی روشنفکران و جامعه‌شناسان خون بر دستان خود داشتند. 🔗پ.ن: ۱:به قید «برخی» در جمله‌ی آخر لطفاً دقت شود. بودند جامعه‌شناسان و فعالان اجتماعی و سیاسی که در بحبوحه‌ی همان حوادث تلخ کف خیابان‌ها، هشدار می‌دادند که این حکومت «پوشالی» نیست و «براندازی» آن نه ممکن است و نه مطلوب. البته شاید این صداها معدود بود و کمی هم دیر. ۲:برخی دوستان نکته‌سنج ممکن است بگویند اگر تلویزیون ایران هم رقص سلبریتی‌ها پخش کند چه بسا بیشتر از حسینیه معلی بیننده داشته باشد. به این بزرگواران عرض شود که آفتاب آمد دلیل آفتاب! این که چنان برنامه‌هایی از تلویزیون ایران پخش نمی‌شود، خود دلیل است بر نفوذ و قدرت نهاد دین. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کاش هیچوقت جلوی هیچ دوربینی ظاهر نشود! این کاکویی که نامش را نمی‌دانم و نشانش هم...در یک قاب تار و مخدوش، در ظلمت شب، با یقه آبی و جامه زحمتکشی، با دست‌هایی به مثال جیب، تهی...به سمت یک ابلیس مسلح می‌رود، انتحاری و بی‌پروا، ... یحتمل گفته صدی نودونه گلوله‌اش به شقیقه‌ام می‌مالد ولی اگر یک در صد نمالد، می‌مالمش به زمین...مالید، مثل بهترین کشتی تختی، پهلوان کوبیدش زمین...جسم‌هایی در صف انتظار زمین‌گیر شدن عمودی ماندند، جان‌هایی پاک بر تن‌هایشان سکونت یافتند... ادامه در 👇👇 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
‍🔻کاش هیچوقت جلوی هیچ دوربینی ظاهر نشود! ✍ محمدصادق فرامرزی ▫️این کاکویی که نامش را نمی‌دانم و نشانش هم...در یک قاب تار و مخدوش، در ظلمت شب، با یقه آبی و جامه زحمتکشی، با دست‌هایی به مثال جیب، تهی...به سمت یک ابلیس مسلح می‌رود، انتحاری و بی‌پروا... یحتمل گفته صدی نودونه گلوله‌اش به شقیقه‌ام می‌مالد ولی اگر یک در صد نمالد، می‌مالمش به زمین...مالید، مثل بهترین کشتی تختی، پهلوان کوبیدش زمین...جسم‌هایی در صف انتظار زمین‌گیر شدن عمودی ماندند، جان‌هایی پاک بر تن‌هایشان سکونت یافتند... همین کاکویی که نامش را نمی‌دانم و نشانش هم...کاکو، خواستم بگویم کوله‌پشتی واژه‌هایم، انبان حرف‌هایم، ذهن بیقرارم؛ هیچکدام چیزی ندارد که به تو بگوید، تو بزرگتر از کلمات منی...فقط می‌خواهم مقابل هیچ دوربینی ظاهر نشوی، جواب هیچ خبرنگاری را ندهی، هیچوقت سیمایت آشکارتر از آن چند فریم لرزان و تاریک نشود، در پس پرده غیب بودنت را دوست دارم... وقتی از تمام انسان‌ها خسته می‌شویم، وقتی امید به بند آخرش بند می‌شود و ناامیدی تنها پاسخمان، می‌خواهم سیمای ناآشنایت را پشت کالبدهایی که نمی‌شناسم حدس بزنم...با خودم بگویم که هنوز چه مردانی پشت نقاب سادگی، بی میز و منصب، برادر مانده‌اند، داداش بزرگترمانند...کاکوی ما! من ایران را دوست دارم، به شکل غیرمنطقی و جدیدا غیراستانداردش...هنوز وقتی یکی مدال می‌گیرد و پرچم بالا می‌رود مثل دوران کودکی دور اتاق می‌دوم، وقتی تصاویر جنگ را می‌بینم از تاخیر به دنیا آمدنم شرمنده می‌شوم و دلم می‌خواهد کوچه‌ای از خرمشهر به خون من آزاد می‌شد، هرسال به سالگرد سقوط هواپیمای عباس بابایی که می‌رسیم جانم تیر می‌کشد که آشناترین هم‌زمین من به آسمان‌ها در آسمان ابدی شد، هربار جایی از شهر نو نوار می‌شود مثل یک توریست مقابلش خشکم می‌زند و با ذوق نگاهش می‌کنم، وطن مثل سیمای مادر است که لای چین و چروکش اصیل‌ترین زیبایی‌ها جا خوش کرده است...وقت‌هایی که هیچ امیدی نیست و توان پذیرش ناامیدی هم، به آدم‌هایی که نمی‌شناسمشان فکر می‌کنم، دانشمندانی که بیم ترور نگذاشته هیچوقت نامشان جایی ثبت شود، آدم‌هایی که با گردنی باریک‌تر از مو مقابل گردن کلفت‌ها ایستادند و جوری حذف شدند که گویی هرگز نبوده‌اند، همه آنها که خواستند و نتوانستند اما از خواستن، پشیمان نشدند، کاکویمان مرزش تا نتوانستن میلی‌متری بود و اگر نمی‌توانست اسمش لای فهرست روزانه قربانیان فراموش می‌شد، هیچوقت نمی‌فهمیدیم چه پهلوانی بوده... ایران من به شانه‌های استوار کاکوهایی تکیه داده که بعید است هیچوقت بشناسمشان! 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻نظر متفاوت فاطمی و مصدق در فاصله وقایع ۲۵ و ۲۸ مرداد | غلام این مماشات پدر تو ما را آخر به اعدام می‌‌‌کشاند! 👤 غلامحسین مصدق (فرزند دکتر مصدق) ▫️خاطرم هست که روز ۲۵ مرداد که شبش قرار شد کودتا بکنند و پدر مرا بگیرند، نتوانستند بگیرند و رفتند سراغ دکتر [حسین] فاطمی در شمیران. دکتر فاطمی را با [احمد] زیرک‌زاده و [جهانگیر] حق‌شناس، بیچاره‌ها را گرفتند و بردندشان حبس، و فاطمی را ریختند تو خانه‌اش. حتی شنیدم که با زنش هم کاری کردند چی کردند توهین کردند به بچه‌اش و کتک زدند و اينها. حالا این شب ۲۵ مرداد بود. شنبه شب، بین شنبه و یکشنبه بود، روز ۲۵ یکشنبه بود شب ۲۵ مرداد بود. من خودم اتفاقاً هتل دربند [بودم]، چون به اصطلاح تشریفات بابایم را هم خودم می‌‌‌کردم، با آمریکایی‌ها هم ارتباط داشتم دوست بودم اینها. با هندرسن دوست بودم، با مستر وارن که رئیس اصل ۴ بود با من دوست بود خیلی اینها، ما رفیق بودیم در نتیجه وارن را دعوتش کردم به شام با هندرسن شام می‌‌‌خوردیم در هتل دربند. شام می‌‌‌خوردیم و ساعت ۱۱ و ۱۱:۳۰ بود که آمدم منزل بخوابم. آمدم منزل بخوابم صبح ساعت یک بعد از نیمه‌شب دیدم که خواهرم تلفن می‌‌‌کند که «فلان‌کس می‌‌‌دانید چه خبر شده؟ کودتا خواستند بکنند.» گفتم «چه بوده؟ چه کودتایی؟» گفت «بله نصف شب رفتند سراغ آقا که آقا را بگیرند و نتوانستند آقا را بگیرند و نصیری رفته کاغذ عزل آقا را از شاه برده آنجا.» گفتم «والله خبر ندارم تا ببینم پدرم [چه می‌گوید].» بابا، خانه‌اش با من پنجاه قدم راه بود، [تلفنی از او پرسیدم] «من بیایم آنجا الان؟» گفت «نه، نه.» [پرسیدم:] «اصلاً چه شده آخر؟» گفت «هیچی، خواستند قلقلک بدهند چیز مهمی نیست. تو راحت بخواب. صبح بیا پهلوی من. صبح زود ييا.» من هر روز صبح زود ساعت شش می‌‌‌رفتم پهلوی پدرم. فشار خونش را می‌‌‌گرفتم یک آمپول بکوزین به او می‌‌‌زدم می‌‌‌آمدم، این کار من بود. صبح که ساعت شش رفتم پهلوی پدرم ساعت شش ونیم هفت ربع کم، دکتر فاطمی مئل دیوانه‌ها از شمیران آمده، آزاد شده آمده مو‌های سرش راست روی سرش، جوشی هم بود دیوانه، داد زد و رفت پهلوی پدرم. وقتی از پیش پدرم آمد بیرون گفت «غلام..» دستش را بلند کرد عصا هم دستش بود چون از وقتی که عمل کرده بود عصا دستش بود. دستش را بلند کرد گفت «غلام، این مماشات پدر تو آخر ما را به اعدام می‌‌‌کشد.» فاطمی آمده بود پهلوی پدر من که «الان برو پشت راديو و عزل شاه را بخوان. [برو] پشت رادیو [اعلام کن] که شاه رفته، تمام شده و فرار کرده، مملکت را گذاشته.» شاه رفته [بود] ولی [ما] نمی‌دانستیم شاه کجا رفته. شاه غیبش زد يک دفعه. چون [عوامل کودتا] به او گفته بودند که تو برو رامسر اگر دیدی که [یخ کودتا] گرفت این چیز [برگرد به تهران]، این نقشه‌ای بود که هندرسن و اشرف و اینها با آلن دالس ريخته بودند که شاه فرار کند برود به رامسر و اگر این کودتا گرفت و نصيری آمد و خلع سلاح کرد دستگاه منزل پدر مرا، آن وقت آنها برگردند. اگر نشد شاه اینجا فرار کند برود. نشد و شاه با ثریا فرار کردند. با خانم آمدند به بغداد و از بغداد آمدند به رم. پدرم گفت «شاه کجا رفته؟ شاه کجا رفته؟» که هیچ خبر دیگری نداشت و فاطمی می‌‌‌گفت که شما الان بیا پشت راديو و این را بگو. پدرم گفت «نه من نمی‌توانم این کار را بکنم، من قسم وفا[داری] به شاه خوردم، من به قرآن قسم خوردم، من برای کسی قسم نمی‌خوردم.» پدر من وقتی عهد رضاشاه که مجبور شد قسم بخورد به رضاشاه قسم نخورد. هی این را پس انداخت هی طفره رفت تا روز آخر داشت دوره مجلس تمام می‌‌‌شد دوره ششم مجلس تمام می‌‌‌شد. پدرم گفت «بالاخره معلوم شد که باید قسمت را بخوری.» پدرم گفت چه کارکنم؟ رفت شمایل حضرت امیر را پیدا کرد آورد که من به پادشاه اسلام به حضرت امیر قسم می‌‌‌خورم که به مشروطیت باوفا باشم و به شاه خیانت نکنم.» [این طور] قسم خورد. [آن روز پدرم در جواب فاطمی] گفت «من قسم خوردم برای شاه، قسم قرآن خوردم. من آدمی نیستم که زیر قول و شرافتم بزنم. مع‌هذا شاه می‌‌‌خواهم ببینم کجاست؟ چه شده؟» از هیچ‌چیز خبر نداشت پدر من. «چطور شده؟ چطور نشده؟ تا بعد ببينيم یک فکری بکنیم. من که نمی‌توانم بروم پشت رادیو فریاد بزنم که شاه مجبور شده فرار کرده و رفته و مملکت جمهوری شده. من که نمی‌توانم این کار را بکنم.» نکرد پدر من که فاطمی اوقاتش تلخ شد و به من گفت «غلام این مماشات پدر تو ما را آخر به اعدام می‌‌‌کشاند.» و همین هم شد اتفاقاً. اعدامش کردند. بخشی از مصاحبه غلامحسین مصدق فرزند دکتر مصدق با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار دوم تاریخ مصاحبه: ۱۱ تیر ۱۳۶۳ مصاحبه‌ کننده: حبیب لاجوردی 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
به مناسبت ۲۸ مرداد 🔻دولت مصدق، نهضت نفت و گفتمان استقلال خواهی در ایران ✍ یحیی حمدی ▫️پس از پیروزی مشروطه بر اثر تضعیف دولت مرکزی، هرج و مرج به معنای واقعی کلمه کشور را در بر گرفت و امنیت از مردم سلب شد و عملا دولت خارج از تهران وجود خارجی نداشت. در چنین شرایط ساختاری کودتای سوم اسفند رخ داد و رضا خان با نظر دو قدرت جهانی که کشور را در اشغال داشتند و با حمایت مستقیم یکی از آنان (انگلیس) به قدرت رسید. گفتمان سلطنت پهلوی، هویت ایرانی را دو قدم به پیش (تجدد) و یک قدم به پس ( ایران باستان که بر مبنای آن سلطنت مشروعیت پیدا می کرد) تعریف می کرد در این گفتمان کوشش می شد تا با در هم آمیخته شود و در مقابل ( ) هویتی را برساخت کند. از نظر سیاست خارجی نیز سیاست حاکم تا پیش از مصدق؛ سیاست بود که همیشه دولت های ایران آن را اجرا می کردند و در آن به قدرت های بزرگ امتیازاتی داده می شد و در مقابل نیز امتیازاتی اخذ می شد اما میان این داده ها و ستاده ها تفاوت به غایت فاحش بود و تاریخ ایران از دوره مواجهه با روس و انگلیس مشحون از آنهاست. پس از شهریور ۲۰ و در اثر اشغال کشور ؛ جریانی (جبهه ملی) به وجود آمد که تا سالها بعد منشأ اثر در جامعه ایرانی بود متشکل از دو جناح و بود و نقطه اشتراک آنها نفرت از بود که رهبری آن را دکتر محمد بر عهده داشت این جریان حاصل احساس تحقیر ملی بود که سالها ایرانیان از آن رنج می بردند. بدین ترتیب یک گفتمان جدیدی در ایران مقابل سلطنت شکل گرفت که را در منافع ملی و جستجو می کرد یعنی اینکه مفهوم استقلال وارد ادبیات اجتماعی ایران شد و اولین مصداق آن سرمایه ملی ایران بود که مطرح شد و این جبهه خواستار ملی کردن شرکت نفت و کوتاه شدن دست انگلیس از آن و مداخله در سیاست ملی و نقض حاکمیت ملی ایران شد. در شرایط ساختاری این چنین ( تضعیف قدرت شاه و اوج گیری گفتمان استقلال خواهی) مصدق به نخست وزیری رسید. سیاست توسط مصدق به اجرا درآمد که در آن قرار بود به هیچ یک از قدرت های بزرگ باج داده نشود و در مقابل بیگانگان صورت گیرد. محمدرضا پهلوی با کینه ای که از مصدق دارد در کتاب ماموریت برای وطنم درباره او می گوید: «اطلاعات عمومی او بسیار ناچیز بود و این مسئله همیشه مرا به حیرت می انداخت، زیرا هر چند در خارج تحصیل کرده بود ؛ از سایر کشورهای جهان تقریبا هیچ اطلاعی نداشت و نقطه ضعف معلوماتی او مخصوصا در مسائل اقتصادی بود»! در مبارزه برای ملی کردن نفت، جریان مذهبی که بیشترین نفوذ را در جامعه ایران داشت وارد شد و همه مسلمانان را تشویق کرد تا با پیوستن به مبارزه ملی کردن صنعت نفت، علیه دشمنان اسلام و ایران بجنگند (ن ک به آبراهامیان ؛ ایران بین دو انقلاب)و در این میان با از میان برداشتن نقش اساسی در هموار کردن مسیر ملی شدن نفت ایفا کردند. گر چه این دوره زیاد به طول نیانجامید و با تشتت در میان نیروهای استقلال خواه و نیز اشتباه مصدق و کاشانی ۲۸ مرداد رخ داد و دولت ملی مصدق سقوط کرد و دوباره همان روند پیشین احیا شد، اما تاثیری شگرف در تحولات آتی ایران داشت که مهمترین آن افزودن مفهوم به ادبیات اجتماعی ایران و (که آن را می توان به مقاومت در برابر بیگانگان تعبیر کرد) به ادبیات سیاست خارجی ایران است که بعدها خود را در تحولات منتهی به انقلاب اسلامی نشان داد. 📖جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻آنومی اجتماعی و مخدوش شدن هنجار حیای عمومی ✍ سید آرش وکیلیان ▫️چند روز پیش در مترو ، چند پسر لات جلوی یک دختر بی حجاب شروع کردند شوخی جنسی کردن و او هم تذکر داد که ادب را رعایت کنند، اما آنها توجه نکردند و شخص دیگری اعتراض نکرد. پریروز ظهر فروشگاه شهروند بودم، یک دختر دوازده سیزده ساله که رکابی پوشیده بود با مادر و پدرش برای خرید آمده بود. برای نصیحت جلو رفتم و مودبانه گفتم این لباس مناسب نیست و ممکنه یک پسری بیاید تکه زشتی بیاندازد، مادر برگشت و گفت مهم نیست یا مسأله ای نیست. دقیقا این «مهم نیست یا مسأله ای نیست» کانون مسأله ماست. در شرایطی که عملا رعایت پوشش تا حدی آزاد شده و حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد رهگذران تهرانی هم بی حجاب هستند و مردم هم آن را معادل بی حیایی محسوب نمی کنند، مشخص نیست که مرزهای حیا کجا قرار دارد؟! یعنی ممکن است عده ای شوخی جنسی دختران و پسران را بی حیایی تلقی کنند (مثل آن خانم بی حجاب در مترو) یا برخی آن را هم نوعی آزادی مجاز بدانند. ممکن است برخی کم پوششی مثلا رکابی را بی حیایی تلقی کنند و برخی هم نکنند. ممکن است هر روز خبر یا فیلمی از چهره ای [فرد مورد توجهی] منتشر شود که با همکارش رابطه جنسی برقرار کرده است. افراد خویشتنداری را کنار نهاده و حسب میل خود هر طور دوست دارند رفتار میکنند. از یک طرف شاهدیم که برخی دانشجویان پارسال پاییز به سهولت فحش های رکیک جنسی را استفاده کردند. اما یک نفر تعریف میکرد وقتی با برخی از دختران پرشور طرفدار جنبش[شورش] زن زندگی آزادی که ظاهراً مرزهای حیا را در نوردیده بودند صحبت می‌کرده و درباره رابطه آزاد جنسی اشاره صریح کرده ، آن دخترها تا بناگوششان سرخ شده بود. طبعا حیا در مناسبات اجتماعی معنادار میشود و یک مسأله شخصی نیست، اما جامعه ما در قبال اینکه هنجار باحیایی کجاست سردرگم شده. این وضع عواقب عینی دارد و مثلا ممکن است اگر کسی با شوخی جنسی متعرض دختر بی حجابی شود، برخی از شاهدان بگویند به ما چه ، لابد خودش دوست داشته!!! مشکل این وضعیت آن است که وقتی هنجارهای غیرت، عفت و حیا گم شود، قواعد درونی جامعه نمی تواند رفتار افراد را تنظیم کند و آن وقت باید حکومت یا مثلا مدیریت سازمان ها و شرکت ها و دانشگاه ها با قوه قاهره مرزی را که فکر میکنند مطابق با شریعت یا مورد حمایت اکثریت است، با زور تحمیل کنند و طرف مقابل هم که ازادی رفتاری را حق خودش می داند یا با آن قدرت حاکم سر ستیز دارد ، با جسارت آن را نقض کند. در چنین شرایطی هرچند باید نسبت به حیا تذکر داد اما احتمالا کار دعوا می رسد چون هر طرف خود را بر حق می داند. پ.ن: توضیح برای آنها که فکر میکنند متن راجع به حجاب است: اگر راجع به حجاب می خواستم بنویسم چیز دیگری مینوشتم. مسأله حجاب از نظر من الان حول اختیاری یا الزامی بودن آن صورت‌بندی شده است. اما موضوع این متن بی هنجاری و آشفتگی مرز حیای اخلاقی است که از نظر برخی بی‌حجابی را هم شامل می شود و از نظر برخی دیگر رفتار و گفتار جنسی را هم شامل نمیشود. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻سوم شهریور ۱۳۲۰ را فراموش نکنید! ✍ علیرضا زادبر ▫️سحرگاه سوم شهریور ۱۳۲۰ منصورالملک نخست وزیر در خانه بزرگ و مجلل خود خوابیده بود که با صدای پیشکارش از خواب بیدار شد. سفیر انگلیس و روس پشت درب خانه نخست وزیر ایران بودند و به جناب منصور اطلاع دادند ارتش انگلیس از جنوب و روسها از شمال وارد کشور شده اند و ایران دیگر کشور بی طرف نیست. همان صبح گاه برخلاف عادت، جناب نخست وزیر به کاخ رضاشاه رفت و از سلیمان بهبودی خدمتکار امین شاه خواست که اعلیحضرت قَدرقدرت را بیدار کند که مملکت و پادشاهی او در خطر است. چه کسی جرات دارد را بیدار کند؟ وحشتناک تر اینکه چه کسی جرات دارد این خبر را به شاه برساند!! سربازان ارتش فرار کردند، افسرها لباس ها را آتش زدند، جوانان تهرانی سَرهای خود را تراشیدند تا سربازها شناسایی نشوند هر دو لشگر تهران از هم پاشید. رضاشاه از شاهی افتاد و به ژوهانسبورگ تبعید شد. بعدتر انگلیسیها قصد داشتند نواده قاجار را به قدرت بازگرداند اما او که افسر نیروی دریایی ارتش انگلیس بود حتی فارسی نمیدانست با اصرار و زیرکی فروغی انگلیسی‌ها به ادامه حکومت پهلوی رضایت دادند. البته گزینه و چاره ای دیگری هم نداشتند. . تهرانی های جنگ زده ترس عمومی احتمال حضور روس ها در تهران بود انزلی و رشت سقوط کردند انگلیسی ها از جنوب وارد کشور شدند مردم قطحی زده کشور اشغال شده بحران نان و آرد به خیابان ریختند! تصور این بود که رضاشاه طرفدار دارد در دفاع از او آمده اند! قرار است از شاهشان دفاع کنند! اما مردم با پایکوبی فرش ها را در خیابان آویران کردند آویزان کردن فرش برای آراستن شهر سنتی بود که در جشن ها برپا میشود کشور سقوط کرده! قحطی! جنگ! جشن برای چیست؟ جشنِ سقوط شاهنشاه بود رضاشاه از کشور باید برود! مردمی که شاهنشاه را با تمام وجود درک کرده و با او زندگی کرده بودند شاد بودند اما دهه ها بعد منوتو و ایران اینترنشنال مستندهای تاریخی متعددی ساختند که نسل امروز بگوید: روحت شاد! . . سوم شهریور تا ۲۰ شهریور سال ۱۳۲۰ را مطالعه کنید. هیچ گاه برایتان نقل نمی کنند چون اُبهت تصویری که از پهلوی ساخته اند فرومی پاشد. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻به بهانه درگذشت ابراهیم گلستان ✍ محمدرضا کائینی ابراهیم گلستان در صد‌ویک سالی درگذشت، جلال آل احمد هم امسال صد می‌شود و فروغ فرخزاد نیز، حدودا نود ساله. با این همه به نظر می‌رسد که گلستان، پنج دهه پیش از مرگ مُرد و آن دو نفر دیگر، بیش از این مدت در پسِ مرگشان زنده‌اند و همچنان در ادبیات، فرهنگ و حتی سیاست میدانداری می کنند! راز آن مرگ و این حیات چیست؟ به شهادت آثار و اسناد، نه گلستان به لحاظ دانش، قدرت تشخیص، ذوق، قلم و تصویرسازی ناتوان بود و نه آن دو با فاصله ای زیاد از وی پیش افتاده بودند. حقیقت این است که صِرف توانایی، کسی را مانا نمیکند و به چشم خلق‌الله نمی‌آورد. بسا مراودان متقدم و متاخر گلستان، او را با صفاتی چون: پرمدعا، خودبین، برتری‌طلب، منفعت‌جو، برج‌عاج‌نشین، بددهان و...الخ به خاطر می آورند. در سالیان اخیر هنگامی که این داوری‌ها به گوشِ مرحوم می‌رسید، خود به تجسم عملی این سیاهه مبدل می شد و آنگاه نسل‌های بعد نیز، ماوقع را در پیری‌اش می‌دیدند! علاوه بر این سفارشی‌سازی برای کنسرسیوم نفتی پس از ۲۸ مرداد، او را از چشم بسا اهالی فرهنگ و سیاست انداخت، تاجایی که کارهای بعدی وی را -که رگه‌هایی از انتقاد یا پیش‌بینی آینده را نیز در خود داشت- کمتر کسی جدی گرفت. در همین حال و هوا بود که او از ایران رفت و دیگر بازنگشت. ملخص کلام اینکه به قول آل‌احمد، گلستان "اشرف مخلوقات" بود و هم از‌ این‌روی، در عرصه فرهنگ، روشنفکری و جامعه، چندان نتوانست فضایی را به خویش اختصاص دهد و با آن ماندگار شود. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻واقعیت‌های حجاب در جامعه امروز ایران ▫️گزارش تحلیلی - آماری انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره واقعیت‌های حجاب در جامعه امروز ایران بر اساس نظرسنجی منتشر شد. این گزارش نتایج تجمیعی ۶ پیمایش و مطالعه کلان ملی است که از ابتدای سال ۱۴۰۱ (۶ ماه قبل از حوادث پاییز سال گذشته) تا خرداد ۱۴۰۲ توسط مراکز پژوهشی، دانشگاهی، سیاستگذاری و رسانه‌ای برگزار شده است که تحت عنوان ۱۰ واقعیت حجاب در قالب یک جدول عرضه می‌شود. 🗨"واقعیت" همان است که در واقع موجود است و در جامعه با آن روبرو هستیم. "احساس" تصوری است از واقعیت که رسانه‌ها برساخته و مدام به آن ضریب می‌دهند! 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻 آغاز به کار صفحه جامعه شناسی مردم در پیام رسان بله ▫️به اطلاع مخاطبان گرامی و علاقمندان به مباحث اجتماعی می رساند جامعه شناسی مردم علاوه بر ایتا، اینستاگرام، تلگرام و روبیکا در پیام رسان نیز فعالیت خواهد کرد. نشانی ما در بله: https://ble.ir/popular_sociology 📖 جامعه شناسی مردم@Popular_Sociology
🔻با مسائلمان چگونه مواجه می‌شویم؟ ✍روح الله رشیدی نخستین و مهمترین تحول در مدیریت جامعه، شناسایی درستِ و تفاهم بر و در آن است. ما در همین مرحلۀ نخست، دچار رکود و تعلیق هستیم؛ حتی آن‌گاه که مسئله، مشهود باشد! چرا نمی‌خواهیم صورت مسائلمان روشن باشد؟ یا چرا نمی‌خواهیم دست‌کم در روشِ شناسایی مسئله، تفاهم کنیم؟ لابد به این دلیل که نمی‌خواهیم مسائلمان را حل کنیم! مگر ممکن است جامعه‌ای از حل‌ناشدن مسائلش منتفع شود؟ جامعه که نه؛ ولی گروهی از ذینفعان چرا. تداوم حل‌ناشدگی مسئله، قطعاً گروهی را منتفع می‌کند. شکل و مسیر این انتفاع، متنوع است؛ از تداوم قدرت گرفته تا تکثیر ثروت و تثبیت یک موقعیت. به اینها بیفزایید «تغییر در یک موقعیت و وضعیت دیگر به واسطۀ حل‌ناشده ماندن مسائل» را؛ مانند اینکه گروهی تلاش کنند مسئله یا مسائل جامعه‌ای، حل نشود تا فشار ناشی از این وضعیت، موجب شکست رقیبِ مستقر و واگذار کردن موقعیت شود. اینجا پرسش مهمی سربرمی‌آورد؛ «اگر مسئله "حل" نمی‌شود، پس چه می‌شود؟» اگر «حل» مسئله را منتهای مطلوبِ شکل مواجهه با مسئله بدانیم، در این‌سو می‌توانیم شکل‌های دیگرِ مواجهه با مسئله را به این ترتیب برشماریم: ۱. ول کردن مسئله؛ یعنی مسئله را به زمان واگذار کن تا خودبه‌خود فرسوده شده و در روندها و مسائل جدید، مضمحل شود. بعضی مسائل، به دلیل ماهیت و ویژگی‌های خاص خود، با این شیوه حل شده‌اند؛ اما برخی دیگر، نه تنها حل نشده‌اند که همچون آتش زیر خاکستر به حیات خود ادامه داده‌اند و در شرایط مساعد، گُر گرفته‌ و جامعه را شوکه کرده‌اند. ۲. رفع مسئله؛ یعنی دستکاری در وضعیت و شرایط موثر بر مسئله، به گونه‌ای که پیگیری‌کنندگان مسئله، عطشِ پیگیری مسئله را از دست بدهند. رفع مسئله، از طریق جایگزین‌سازی یک گزینۀ ساده و کم‌هزینه به جای گزینۀ بزرگ‌تر و پیچیده‌تر و پرهزینه‌تر اتفاق می‌افتد. این مداخله می‌تواند در قالب یک پاسخ موقت به تقاضای حل مسئله باشد که پاسخ اصلی نیست، اما موقتاً مسئله را حل‌شده تصویر می‌نماید. ۳. فیصله دادن به مسئله؛ از طریق مذاکره و چانه‌زنی، وضعیتِ مسئله‌مند را به صورت نسبی و کنترل‌شده تغییر می‌دهند تا با ایجاد رضایت نسبی از شرایط، شدت تقاضا (اعتراض) برای حل مسئله کم شود؛ اینجا، مسئله ظاهراً حل می‌شود اما نه به صورت کامل. این سه شیوه، هیچ‌کدام به حل مسئله نمی‌انجامد. حل مسئله چیست؟ حل مسئله، دگرگونی اساسی در وضعیت مسئله (وضعیت موجود) و تحقق وضعیت مطلوب است. این مرتبه از مواجهه با مسئله، نیازمند درک کامل و جامع، هم از وضعیت موجود و هم از وضعیت مطلوب است. درک کامل از وضعیت موجود، به سادگی حاصل نمی‌شود. این کارِ پرزحمت، البته امروزه با شیوه‌های روزآمدتر، اندکی تسهیل شده؛ فقط کافی‌ست به نتایج حاصل از این شیوه‌های امتحان‌پس‌داده تن دهیم. آنچه مانع فهم وضعیت موجود می‌شود، جداافتادگی مدیرانِ حل مسئله از واقعیت جاری است. جداافتادگیِ ذهنی و عینی. این را می‌شود نامید. اشرافیت سیاسی و اقتصادی، یا به بیان ساده‌تر «جدا شدن سفرۀ مدیران حل مسئله از سفرۀ مردم». جدا شدن سفره، استعاره از وضعیتی‌ست که دیگر مسائلِ مردم، مسائل مدیران نیست و بالعکس. فهم‌ناشدگی وضعیت موجود، حتی در واضح‌ترین شرایطِ ممکن، می‌تواند نتیجۀ این جداافتادگی باشد. از این گذشته، در فهم «وضعیت مطلوب» نیز دچار تشتت هستیم. وضع مطلوب، چه ویژگی‌هایی دارد؟ این را مردم به نحوی پاسخ می‌دهند و مدیران به نحوی دیگر. چرا؟ چون این دو، هم‌افق نیستند. هم‌مبنا نیستند. از یک نقطه و از یک منظر، به آیندۀ مطلوب نمی‌نگرند. با فرض تفاهم در «وضعیت موجود و وضعیت مطلوب»، حل مسئله، مستلزم «ارادۀ حل مسئله» است. ارادۀ حل مسئله، همان است که در ابتدا اشاره شد؛ «آیا واقعاً می‌خواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اگر پاسخ، قاطعانه مثبت باشد، تازه با پرسش مهم‌تر دیگری روبرو می‌شویم؛ «چگونه می‌خواهیم مسائلمان را حل کنیم؟» اینجا «الزامات حل مسئله» خودنمایی می‌کند. تا جایی‌که به مسائل اجتماعی مربوط می‌شود، اگر ارادۀ حل مسئله در مدیرانِ حل مسئله وجود داشته باشد، پایبندی به الزامات حل مسئله، یعنی همراه‌سازی حداکثری اجتماع (مردم). اگر مسئله، مسئلۀ اجتماع (مردم) است، نمی‌شود بدون اجتماع، اراده برای حل مسئله کرد. در غیاب مردم، مسئله حل نمی‌شود، بلکه یکی از سه مرتبۀ دیگر پیش می‌آید. اگر فهرست مسائلمان در چند دهۀ اخیر را مرور کنیم، مسائل حل‌شدۀ کمتری در آن می‌بینیم. اغلب مسائلمان را ول کرده‎‌ایم؛ بخشی را رفع کرده‌ایم و بخشی دیگر را فیصله داده‌ایم! جامعه‌ای که نخواهد مسائلش را حل کند، مدام با شوک مواجه می‌شود. شوک‌های مکرر، عقلانیت و حسابگری را زایل می‌کند. در فقدان عقلانیت، مواجهه با مسئله منحرف می‌شود و این چرخه‌ی معیوب، همواره ادامه می‌یابد. 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology
🔻باید به قانون فرانسه احترام گذاشت؟! ✍ علیرضا زادبر فرانسه و قدم زدن در آن خیابان مشهور پاریس،شانزلیزه،دیدن تئاتر،رفتن به سینما، ادبیات مدرن،کافه های مشهور برای دهه ها آرزوی تازه روشنفکران کشورهای شرقی بود کمتر روشنفکر ایرانی می شناسید که مست و واله آزادیخواهی فرانسه نباشد... ادامه در 👇👇 📖 جامعه‌شناسی مردم @Popular_Sociology