eitaa logo
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
166 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
761 ویدیو
15 فایل
حس‌#حسین‌را‌هرڪس‌در‌وجودش‌ندارد‌ هیچ‌ندارد..(؛" ڪل‌الارض‌ڪربلا‌ ‌ڪل‌یوم‌عاشورا‌ یعنی ‌‌باید‌در‌هر‌زمانی‌، هرمڪانی‌، هر‌لحظه‌اے ‌یاور#‌مهدے‌ باشی حرفے❣💭 سخنے🗣 انتقادے بود💥 در خدمتم🤝🏻 ناشناسمونه https://harfeto.timefriend.net/464676878
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 ﷽ 🌸 🌸🍃🌺🍃🌸 .... ساعتی گذشت تا سرانجام به قدرت سرم و آمپول هم که شده، درد مادر آرام گرفت و نغمه ناله هایش خاموش شد. هر چند تشخیص دردش پیچیده بود و سرانجام دکتر را وادار کرد تا لیست بلندی از آزمایش و عکس بنویسد، ولی هرچه کردیم اصرارمان برای پیگیری آزمایش ها موثر نیفتاد و مادر می خواست هرچه زودتر به خانه بازگردد. در راه برگشت، بی حال از دردی که کشیده بود، سرش را به صندلی تکیه داده و کلامی حرف نمی زد. شاید هم تاثیر داروهای مسکن چشمانش را اینچنین به خماری کشانده و بدنش را سست کرده بود. ساعت یازده شب بود که مادر خوابش برد. به صورتش که آرام به خواب رفته و دیگر اثری از درد و ناراحتی در خطوطش پیدا نبود، نگاهی کردم و آهسته از اتاق خارج شدم. عبدالله کلافه در میان کتاب هایش دنبال چیزی می گشت و تا مرا دید، با نگرانی سوال کرد:" خوابش برد؟" سرم را به نشانه تایید تکان دادم که پدر همچنان که به پشتی تکیه زده و تلوزيون تماشا می کرد، صدایم زد:" الهه! شام چی داریم؟" با این حرف پدر، تازه به فکر افتادم که عبدالله و پدر چیزی نخورده اند. مجید هم از یکی دو ساعت بیش که از بیمارستان برگشته بودیم، در خانه تنها بود و دوست نداشتم بیش از این تنهایش بگذارم، ولی چاره ای جز تدارک غذایی برای پدر نداشتم که با همه خستگی به آشپرخانه رفتم. خوشبختانه در یخچال ماهی تازه بود و در عرض نیم ساعت ماهی ها را سرخ کرده و سفره شام را انداختم. پدر خودش را جلو کشید و پای سفره نشست و بی معطلی مشغول شد. از این همه بی خیالی اش ناراحت شدم و خواستم بروم که عبدالله صدایم کرد:" الهه جان! ای کاش آقا مجید هم بگی بیاد پایین با هم شام بخوریم." همچنان که در اتاق را باز می کردم، گفتم:" قبل از این که مامان حالش بد شه، برای خودمون شام گذاشته بودم." و خواستم بروم که چیزی به خاطرم رسید و تاکید کردم:" اگه مامان دوباره حالش بد شد، خبرم کن!" و عبدالله با گفتن" باشه الهه جان!" خیالم را راحت کرد و رفتم. در اتاق را که باز کردم، دبم مجید همان طور که روی مبل نشسته، از خستگی خوابش برده است. آهسته در را پشت سرم بستم و به آشپزخانه رفتم. ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
چرا‌امشب‌انقدر‌حال‌و‌هوایِ‌مشهد توی‌دل‌عشاق‌ِ‌رضا'ع' افتاده؟!💔😔
🌐 لوح حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: سوابق انقلابی و مبارزات دوران طاغوت در کنار حضور پیوسته و همیشگی در همه‌ی دورانهای انقلاب و اشتغال به مسئولیتهای بزرگ در اداره‌ی کشور همچون ریاست قوه‌ی قضاییه و عضویت در شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی، و در کنار فعالیت علمی و فقهی، شخصیتی جامع و اثرگذار از این عالم جلیل پدید آورده بود. ۹۹/۹/۱۹ ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
هدایت شده از ᬉداࢪاݪقرار
🔴📷 کمال واقعی در اتاق عملیات سریال خانه امن کیست؟ 🔹در بخشی از سریال خانه امن بر قاب دیوار اتاق عملیات عکس یک شهید رخ‌نمایی می‌کند؛ شهیدی که در حوزه امنیت کشور نقش بسزایی داشته است. 🔹شهید کمالی از نیروهای موثر اطلاعات سپاه و هسته موسس تیم‌های عملیات وزارت اطلاعات بود. 🔹کمال ماجرای نیمروز و کمال خانه امن ادای دینی به این شهید بزرگوار است که در اسفندماه ۱۳۶۶ در منطقه شاخ شمیران عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
نمیدانی‌زدلتنگی چہ‌حالی‌دارم ‌این‌شب‌ها(:"💔🌱
اینچنین‌بی‌واسطه‌حلّالِ‌هرمشکل‌شده ظاهراًعباس!درواقعِ‌ابوفاضل‌شده✨ ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
نمیدانی‌زدلتنگی چہ‌حالی‌دارم ‌این‌شب‌ها(:"💔🌱
هـمـه‌ےحـرف‌مـا... درایـن‌یـڪ‌بـیـت‌اسـت!❤️ فـرقـےنـداردشـب‌جـمـعـه‌بـاشـدیـاشـنـبـه دل‌ڪه‌ڪربـلایےبـاشـد... زمـان‌ومـڪـان‌نـمـیـشـنـاسـد! سـتـاره‌ےتـڪ‌دنـیـا... تـمـام‌احـسـاس‌م... تـویے‌بـراے‌هـمـیـشه‌مـخـاطـب‌خـاص‌م... ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
Reza Narimani - Avalin Bari Ke Omadam Haram.mp3
16.16M
اولین‌بارۍکہ‌اومدم‌حرم خوب‌یادمہ خستگۍهاۍتوراه‌سفرم خوب‌یادمہ حرفاوسفارشاۍمادرم خوب‌یادمہ(:" 🎤 ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
اولین‌بارۍکہ‌اومدم‌حرم خوب‌یادمہ خستگۍهاۍتوراه‌سفرم خوب‌یادمہ حرفاوسفارشاۍمادرم خوب‌یادمہ(:" #گوش‌
چقدرحرف‌دلِہ... نہ!؟ ماگوشت‌وپوست‌واستخونمون‌باڪربلاو اشڪ‌وسینہ‌زنۍگرھ‌خوردھ(:" چجورۍآخہ‌جدابشیم‌ازشماارباب؟ میدونم‌ڪہ‌میتونیم‌توخونہ‌بازم‌ڪنارتون باشیم... ولۍآقاخودتون‌بهترمیدونین چقدراین‌هیئتا چقدراین‌محیط‌اثرداشت‌رومون... هرهفتہ‌براۍڪارهامون‌برنامہ‌ریزۍمیکردیم ڪہ‌شب‌جمعہ‌هیئت‌باشیم... چۍشدڪہ‌تبدیل‌شدبہ‌خاطرھ؟ آقا...ماروببخش مابہ‌شماوهیئتت‌ایمان‌نداشتیم...:) اگہ‌الان‌توۍاین‌شرایطیم‌بازم‌ایمان‌داریم‌بہ‌ حرف‌ولۍامرمون... اماآقامگہ‌ڪارۍدارھ‌یہ‌لحظہ‌یہ‌گوشہ‌نگاهتون...:)))؟؟؟ آقاماداریم‌گوشہ‌خونہ‌جون‌میکنیم... زندگۍبدون‌شمااصلامعناندارھ دلمون‌واسہ‌اون‌زمان‌ڪہ‌زندگیمون‌رومدار حسین‌وروضہ‌هاش‌میچرخیدتنگ‌شده... آقاماداریم‌بیچاره‌میشیم... بازڪردن‌یہ‌راھ‌فرارومیانبربراۍشماڪہ‌ڪارۍ ندارھ‌ارباب... بخداڪہ‌محتاجیم‌بہ‌شما... دریاب‌ماروحسینِ‌زهرا:))))) ❤️ ♡  (\(\      („• ֊ •„)  ♡ ┏━∪∪━━━━━━┓  @porofail_me