eitaa logo
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
166 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
761 ویدیو
15 فایل
حس‌#حسین‌را‌هرڪس‌در‌وجودش‌ندارد‌ هیچ‌ندارد..(؛" ڪل‌الارض‌ڪربلا‌ ‌ڪل‌یوم‌عاشورا‌ یعنی ‌‌باید‌در‌هر‌زمانی‌، هرمڪانی‌، هر‌لحظه‌اے ‌یاور#‌مهدے‌ باشی حرفے❣💭 سخنے🗣 انتقادے بود💥 در خدمتم🤝🏻 ناشناسمونه https://harfeto.timefriend.net/464676878
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 ﷽ 🌸 🌸🍃🌺🍃🌸 .... با نگاه مهربانش، چشمان به خونه نشسته ام را نوازش می کرد و باز دلش آرام نمی شد که با کف هر دو دستش، اشک هایم را از روی گونه هایم پاک می کرد و نوایی گرم و دلنشین دلداری ام داد:" توکلت به خدا باشه الهه جان! ان شاء الله خوب میشه! غصه نخور عزیزدلم!" سپس برای لحظاتی ساکت شد و بعد با لحنی گرفته ادامه داد:" الهه جان! مامانت باید یه راه طولانی رو طی کنه تا درمان بشه. تو این راه همه باید کمکش کنیم و تو از همه بیشتر باید هواشو داشته باشی. تو نباید از خودت ضعف نشون بدی. باید با روحیه بالایی که داری به اونم امید بدی..." که صدای در خانه سخنش را ناتمام گذاشت. وحشتزده روی تخت نیم خیز شدم و پرسیدم:" نکنه مامان باشه؟ حتما عبدالله بهش گفته..." مجید از لب تخت بلند شد و با گفتن" آروم باش الهه جان!" از اتتق بیرون رفت. روی تخت نشستم و با قلبی که طنین تپش هایش را به وضوح می شنیدم، گوش می کشیدم تا ببینم چه خبر شده که صدای گرفته عبدالله را شنیدم. چند کلمه ای با مجید صحبت کرد که درست نفهمیدم و پس از چند دقیقه با هم به اتاق آمدند. عبدالله با دیدن صورت پژمرده و خیس از اشکم، بغض کرد و همانجا در پاشنه در نشست. مجید کنار تختم زانو زد و سوالی که در دل من آشوبی به پا کرده بود، از عبدالله پرسید:" به مامان گفتی؟" عبدالله سرش را پایین انداخت و زیر لب پاسخ داد:" نتونستم..." سپس سرش را بالا آورد و رو به من کرد:" الهه من نمی تونم! تو رو خدا کمکم کن. .." با شنیدن این جمله، حلقه بی رمق اشکم باز جان گرفت و روی صورتم قدم گذاشت. با نگاه عاجزانه ام به مجید چشم دوخته و با اشک های گرمم التماسش می کردم تا نجاتم دهد و مثل همیشه حرف دلم را شنید که با صدایی که رنگ غیرت گرفته بود، به جای من، پاسخ عبدالله را داد:" عبدالله! به الهه رحم کن! مگه نمی بینی چه حالی داره؟ الهه اگه با این وضع بیاد پایین چه کمکی می تونه بکنه؟ اگه مامان الهه رو اینجوری ببینه که بدتره!" عبدالله کلافه شد و با لحنی عصبی گله کرد:" مجید! تا همین الانم خیلی دیر شده! مامان رو باید همین فردا ببریم بیمارستان! امشب باید بهش بگیم، تو میگی من چی کار کنم؟" ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 |🦋|•••→ @porofail_me