eitaa logo
~°| پُــڔوفــٰايْــݪِ ݥَــݩ |°~
164 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
761 ویدیو
15 فایل
حس‌#حسین‌را‌هرڪس‌در‌وجودش‌ندارد‌ هیچ‌ندارد..(؛" ڪل‌الارض‌ڪربلا‌ ‌ڪل‌یوم‌عاشورا‌ یعنی ‌‌باید‌در‌هر‌زمانی‌، هرمڪانی‌، هر‌لحظه‌اے ‌یاور#‌مهدے‌ باشی حرفے❣💭 سخنے🗣 انتقادے بود💥 در خدمتم🤝🏻 ناشناسمونه https://harfeto.timefriend.net/464676878
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 ﷽ 🌸 🌺🍃🌸🍃🌺 ...... نمی دانم چقدر در آن حال خوش بودم و همان طور که صورت غرق اشکم را به آسمان سپرده و دلِ پُر دردم رابه دست خدا داده بودم، چقدر زیر لب با امام علی (ع) نجوا کردم که متوجه شدم مجید قرآن کوچکی را به سمتم گرفته و آهسته صدایم می زند:" الهه جان! قرآن رو بگیر رو سرِت!" پرده ضخیم اشک را از روی چشمانم کنار زدم و دیدم همه با یک دست قرآن ها را به سر گرفته و دست دیگر را به سوی آسمان گشوده اند. مراسم قرآن به سر گرفتن را پیش از این در تلویزیون دیده بودم و چندان برایم غریبه نبود، گرچه اذکار و دعاهایی را که می خواندند، حفظ نبودم و نمی توانستم کلمات را به طور دقیق تکرار کنم. قرآن را روی سرم قرار داده، با چشمانی که غرق دریای اشک شده و صدایی که دیگر توان گذر از لایه سنگین بغض را نداشت، خدا را به حق خودش سوگند می دادم:" بِکَ یا الله...." سوگندی که احساس می کردم بازگشتی ندارد و بی هیچ حجابی دلم را به آستان پروردگارم متصل کرده است. سوگندی که به قلب شکسته ام اطمینان می داد تا رسیدن به آرزویم فاصله زیادی ندارم و هم اکنون پیک اجابت از جانب خدایم می رسد و بعد نام عزیزترینِ انسان ها و شریف ترینِ پیامبران را به درگاه خدا عرضه داشتم:" بِمُحَمَّدِِ...." همان کسی که بهانه بارش رحمت خدا بر همه عالم است و حتی تکرار نام زیبایش، قلبم را جلا می داد. دیگر آسمان دلم به هم پیچیده، دریای اشک روی ساحل مژگانم موج می زد و لب هایم از شدت طوفان ناله به لرزه افتاده بود و حالا باید کسانی را صدا می زدم که به زعم شیعه، برترین اولیای خدا بودند و به رأی اهل سنت از بندگان محبوب درگاه الهی و برای دست کوتاه و چشم امیدوار من، بهترین واسطه استجابت دعایم! همه باورها و اعتقاداتم را کنار زده و بی توجه به تاریخ اسلام و عقاید اهل سنت و جماعت، از سویدای دلم صدا میزدم:" بِعَلیِِ.... بِفاطِمَه.... بِالحَسَنِ.... بِالحُسَینِ...." دیگر فراموش کرده بودم هر آنچه از مباحث اهل سنت آموخته بودم که داشتم میان میدان عشق بازی، یک تنه جانبازی می کردم و بی پروا از همه چیز و همه کس، برای بیماری دعا می کردم که همه از زنده ماندنش قطع امید کرده بودند و حالا من به شفای کاملش دل بسته بودم! تنم به لرزه افتاده بود از نغمه پر سوز و گداز دختر اهل سنتی که با طنین هزاران شیعه یکی شده تا عرش خدا قد می کشید! ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 |🦋|•••→ @porofail_me