#داستان
#آیت_الله_میلانی نقل نموده اند:
روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت #حرم #اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام #امام_حسین(ع) به آن جوان را شنیدم
از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است #امام_جماعت #کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟
پاسخ داد #پدر و #مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده #زیارت آمدن را نداشتند؛
قرار بر این شد هر #شب_جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم
یک شب #جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم
وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار #گریه می کند؛
پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟
پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای؛
اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم
آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟
هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم
تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود
وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد #ان_شاء_الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند
و این شد که من هربار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را میشنوم
السلام علیک یا #ابا_عبدالله_الحسین(ع)
#داستان
#آیت_الله_میلانی نقل نموده اند:
روزی جوانی را دیدم که در کمال ادب سمت #حرم #اباعبدالله آمد و سلام داد و من نیز جواب سلام #امام_حسین(ع) به آن جوان را شنیدم
از جوان پرسیدم چه کرده ای که به این مقام رسیدی درحالیکه من پانزده سال است #امام_جماعت #کربلا هستم و جواب سلامم را نمی شنوم؟
پاسخ داد #پدر و #مادر پیر و از کارافتاده ای داشتم که دیگر توانایی پیاده #زیارت آمدن را نداشتند؛
قرار بر این شد هر #شب_جمعه یکی از والدینم را روی پشتم سوار کنم و به زیارت ببرم
یک شب #جمعه که بسیار خسته بودم و نوبت پدرم بود، خستگی و گرسنگی و تشنگی ام را به رویشان نیاوردم و پدرم را سوار بر پشتم به زیارت امام حسین علیه السلام آوردم و برگرداندم
وقتی خسته به خانه رسیدم دیدم مادرم بسیار #گریه می کند؛
پرسیدم مادرم چرا گریه می کنی؟
پاسخ داد پسرم می دانم که امشب نوبت من نبود و تو هم بسیار خسته ای؛
اما می ترسم که تا هفته ی بعد زنده نباشم تا به زیارت اباعبدالله بروم
آیا می شود امشب مراهم به زیارت ببری؟
هرطور بود مادرم رو بر پشتم سوار کردم و به زیارت رفتیم
تمام مدت مادرم گریه می کرد و دعایم می نمود
وقتی به حرم رسیدیم دعا کرد #ان_شاء_الله هربار به امام حسین علیه السلام سلام بدهی، خود حضرت، سلامت را پاسخ بدهند
و این شد که من هربار به زیارت اباعبدالله علیه السلام مشرف می شوم و سلام می دهم، از داخل مضجع شریف صدای جواب سلام حضرت را میشنوم
السلام علیک یا #ابا_عبدالله_الحسین(ع)