#داستان زیبا
خری به درختی بسته بود
#شیطان خر را باز کرد
خر وارد مزرعه همسایه شد و
تر و خشک را با هم خورد
زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید؛
تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و کشتش
#صاحبِخر وقتی صحنه را دید؛
عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت
#صاحبِمزرعه وقتی با جسد
خونین همسرش روبرو شد
صاحب خر را از پای دراورد!
به شیطان گفتند چکار کردی؟!!!
گفت من فقط یک خر را رها کردم!
نتیجه:
- هرگاه میخواهی یک جامعه را خراب کنی خران را آزاد کن!
- به ساعت ها بگویید بخوابند !
- بیهوده زیستن را؛
نیازی به شمارش نیست ...
احمدشاملو