eitaa logo
« پُرسانــــــــــــــ پُرسانــــــــــــــ » «...ن‌...»
28 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
992 ویدیو
20 فایل
بسم‌الله الرحمن‌الرحیم انا اعطیناک #الکوثر فصل لربک #وانحر ان شانئک هو #الابتر قرآن،حدیث،دعا،احکام،متن،شعر،و... (جهان، انقلاب اسلامی، ولایت فقیه) پُرسان‌پُرسان تا آسمان
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام الله اگر فردى درباره شخصی يا مؤسسه‏‌اى حرفى زد، ما چه ‏اى داريم؟ آيا داريم كنيم؟ ! آيا وظيفه داريم حتى بگوييم «ما كه نمى‏‌دانيم، خدا عالم است»، «من چه مى‏‌دانم؟ شايد باشد، شايد [هم] نباشد»؟ ! آيا وظيفه داريم در مجالس نَقل كنيم، بگوييم « چنين چيزى مى‏‌گويند »؟ به طريق اولى‏ ! ‏‌_ما_چيست؟ مادام كه اقامه نشده و شرعاً بر ما ثابت نشده است، بايد بگوييم است مادام كه بيّنه شرعى نيست، نه حق داريم بازگو كنيم، نه حق داريم بگوييم ، چه مى‏‌دانيم، شايد هست، شايد نيست و نه حق داريم كنيم؛ بلكه وظيفه داريم بگوييم؛ [ ] هر وقت شرعاً ثابت شد، آن‏وقت وظيفه ما مبارزه كردن است البته در هر موردى وظيفه‏‌اى داريم در بعضى از مسائل، بايد مبارزه كنيم، در بعضى از مسائل حاكم شرعى بايد وظيفه ‏اش را انجام بدهد مثل مورد زنا قرآن مى‏‌گويد: اى مسلمين - نسبت به تهمتی که به یکی از همسران پیامبر(ص) زده شد (قضیه افک) - با اين زبان به زبان كردن، دهان به دهان كردن، گناه بزرگى مرتكب شديد اگر نبود براى شما مسلمان‌ها فضل و رحمت الهى در دنيا و در آخرت، هر آينه مى‌رسيد به شما عذاب عظيم، هم در دنيا و هم در آخرت، به خاطر چيزهايى كه در آن وارد شديد، يعنى درباره آن چيزها بدون دليل حرف زديد فقط لطف خدا جلو عذاب دنيا و آخرت را گرفت پس متوجه‌باشيد، ديگر چنين‌كارى نكنيد سوره نور : آیات ۱۱ الی ۱۳ استاد جلد ‏۲۶ گزیده صفحه ۴۱۳
به‌نام الله انسان تا در این دنیا هست و رشته حیاتش باقی است و تا وقتی که مرگ مستقیماً به او روی نیاورده است؛ مهلت برای کردن دارد تنها در وقتی که انسان در چنگال مرگ گرفتار است و هیچ امیدی به نجات ندارد، توبه مورد قبول واقع نمی‌شود قبل از آن ساعات و لحظات آخر که در تعبیرات حدیثی نامیده شده‌است (یعنی لحظه‌ای که انسان مرگ را و جهان دیگر را معاینه میکند، به چشم می‌بیند؛ در عین اینکه هنوز زنده است، دنیای دیگر را در مقابل خود حاضر می‌بیند) توبه انسان قبول است ولی در آن لحظات توبه مقبول نیست همچنان که در عالم آخرت هم توبه معنی ندارد نه انسان در آنجا حال توبه پیدا می‌کند و نه فرضاً اگر بخواهد توبه کند - که قطعاً توبه واقعی نخواهد بود و فقط یک عمل ظاهری است - توبه او پذیرفته است! اما اینکه چرا توبه در لحظه معاینه قبول نیست؟ قرآن تصریح میکند که: فَلَمّا رَاوْا بَأْسَنا قالوا امَنّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ کفَرْنا بِما کنّا بِهِ مُشْرِکینَ یعنی همینکه انتقام ما را دیدند می‌خواهند توبه کنند و توبه شان را نمیپذیریم در ساعتی که آن انتقام ما رسید، اظهار ایمان کردن و اظهار توبه کردن فایده ندارد، چرا؟ برای اینکه توبه تنها پشیمانی و بازگشت نیست؛ یعنی اگر انسان تحت هر عاملی فقط از راه کج خود بازگردد، این توبه شمرده نمی‌شود توبه آن وقت است که یک انقلاب درونی در وجود انسان پیدا می‌شود، یعنی نیروهای مقدسی که در درون انسان نهفته است علیه نیروهای شهوانی و غضبی و شیطانی وجود انسان و تبهکاری‌های او قیام کنند و زمام مملکت وجود انسان را در دست بگیرند این معنای توبه است توبه یعنی انقلاب درونی در انسان انسان وقتی به مرحله‌ای می‌رسد که احساس می‌کند در چنگال مرگ گرفتار است و عذاب الهی را می‌بیند، بدیهی است که در آنجا اظهار ایمان می‌کند اما این اظهار ایمان، انقلاب مقدس درونی نیست شماره ۲۳ صفحه ۵۵۵
به‌نام✨الله✨ قافله چندین ساعت راه رفته بود آثار خستگی در سواران و در مركب‌ها پدید گشته بود همینكه به منزلی رسیدند كه آنجا آبی بود، قافله فرود آمد نیز كه همراه قافله بود شتر خویش را خوابانید و پیاده شد قبل از همه چیز، همه در فكر بودند كه خود را به آب برسانند و مقدمات نماز را فراهم كنند بعد از آنكه پیاده شد، به آن سو كه آب بود روان شد، ولی بعد از آنكه مقداری رفت، بدون آنكه با احدی سخنی بگوید به طرف مركب خویش بازگشت اصحاب و یاران باتعجب با خود می‌گفتند آیا اینجا را برای فرودآمدن نپسندیده است و می‌خواهد فرمان حركت بدهد؟ چشمها مراقب و گوشها منتظر شنیدن فرمان بود تعجب جمعیت هنگامی زیاد شد كه دیدند همینكه به شتر خویش رسید، زانوبند را برداشت و زانوهای شتر را بست و دومرتبه به سوی مقصد اولی خویش روان شد فریادها از اطراف بلند شد: ای رسول خدا! چرا ما را فرمان ندادی كه این كار را برایت بكنیم، و به خودت زحمت دادی و برگشتی؟ ما كه با كمال افتخار برای انجام این خدمت آماده بودیم در جواب آنها فرمود: هرگز از دیگران در كارهای خود كمك نخواهید، و به دیگران اتكا نكنید ولو برای یك قطعه چوب مسواك باشد. محدث‌قمی - ص ۶۹ - داستان راستان - ج ۱۸ ص ۱۹۹