🌱
⁉️ چگونه بر خاكى كه آلوده به ميكروب است تيمّم كنيم؟
در آيين اسلام دستور داده شده در موقع دسترسى نداشتن به آب، به جاى غسل و وضو، بر خاك تيمّم كنند؛ آيا خاك هايى كه محتوى انواع و اقسام ميكروبها و وسيله انتقال آن است چگونه مى توان بر آن تيمّم كرد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
مطابق آنچه در علوم طبيعى ثابت شده، خاك تميز و پاك در مقابل ميكروبها مصونيّت دارد و غالب ميكروبها نمى توانند در خاك به زندگى خود ادامه دهند؛ اين مصونيّت به سبب موجودات جاندار ذرّه بينى بسيار ريزى است كه در خاك وجود دارد.
اين موجودات دشمن سرسخت ميكروب هاى موذى است؛ بطورى كه مثلًا اگر لاشه و مردارى كه با خود ميليونها ميكروب همراه دارد، زير خاك مدفون گردد؛ اين جانداران ذرّه بينى فوراً شروع به تجزيه و از هم پاشيدن لاشه مى كنند و به زودى قواى ميكروبها را شكست داده و آنها را معدوم مى سازند.
بنابراين، برخلاف آنچه تصوّر شده، خاك پاك و بدون آلودگى نه تنها از تأثّر در برابر ميكروبها مصون است؛ بلكه دشمن سرسخت آنهاست و دير يا زود شرايط زندگى آنها را از بين مى برد.
بدين ترتيب خاك تميز، پس از آب - كه مهم ترين وسيله شستشوى طبيعت و مبارزه با پليدىها و ميكروب هاست - يك عامل تطهير و مبارزه با ميكروب است.
با توجّه به اين حقيقت مهم، معلوم مى شود كه دستور اسلام در مورد تيمّم بر خاك - در صورت دسترسى نداشتن به آب - كاملًا با كشف علوم طبيعى مطابق است.
نكته اساسى در اين باره كاملًا بايد مورد توجّه قرار گيرد اين است كه در قرآن در آيه مربوط به تيمّم، پاكيزه بودن خاك شديداً تأكيد شده و چنين آمده: «فَتَيَمَّوُا صَعِيداً طَيِّباً؛ با خاك پاكى تيمّم كنيد». [1]
در اخبارى كه از پيشوايان دينى ما در مورد اين دستور مذهبى نقل شده، پاكى و تميزى خاك تيمّم صريحاً سفارش شده است؛ در كتاب «وسايل الشّيعه» دو حديث از امام صادق عليه السلام در اين باره نقل شده كه فرمود: خاك تيمّم را از زمين هايى كه زير پاى مردم است و مردم روى آن رفت و آمد مى كنند تهيّه نكنيد». [۲]
اين تأكيد براى اين است كه خاكى كه در اين زمين هاست غالباً در معرض آلوده شدن و كثافت است؛ ولى خاك هايى كه در زير پاى مردم نبوده و در نتيجه دور از دسترس است، غالباً تميز و پاكيزه مى باشد.
__________________________
[۱]: سوره نساء، آيه ۴۳
[۲]: وسايل الشّيعه، ج طهارت، باب تيمّم
🌻
📕 پاسخ به پرسشهای مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٣۶٧
#تیمم #خاک
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ گناهان كبيره و صغيره چيست؟
چگونه مى توان گناهان صغيره و كبيره را از هم تشخيص داد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
سرچشمه تقسيم گناهان به صغيره و كبيره، در حقيقت آيات قرآن مجيد است كه يكى از آن ها، آيه: «انْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّر عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ؛ اگر از گناهان بزرگى كه از آن نهى مى شويد پرهيز كنيد، گناهان كوچك شما را مى پوشانيم» [١] مى باشد.
اكنون بايد ديد كه ميزان كوچك و بزرگ بودن گناه چيست؟
فقهاى ما مى گويند: هر گناه - خواه كبيره باشد خواه صغير - از آن جا كه مخالفت با فرمان خداوند است در حدّ ذات خود گناه بزرگ است.
ولى مقياس كوچك و بزرگ بودن گناه اين نيست كه گناه و نافرمانى را نسبت به ساحت مقدّس خداوند بسنجيم؛ زيرا روى اين سنجش، همه آنها كبيره است؛
بلكه اين تقسيم از نظر سنجش يك دسته گناه نسبت به دسته ديگر است. در اين سنجش عموم گناهان دو قسمند؛ يك دسته، گناهان كبيره و دسته دوّم گناهان صغيره.
اكنون بايد ديد ميزان در شناسايى كبيره از صغيره چيست؟
راه شناسايى اين دو قسم از يكديگر زياد است كه معروف ترين آنها در ميان دانشمندان اين است كه هرگناهى كه در برابر ارتكاب آن وعدّه عذاب در قرآن و روايات داده شده، آن گناه كبيره است؛
مانند قتل نفس كه قرآن درباره آن چنين مى فرمايد: «وَ مَنْ يَقْتُل مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيها؛ و هركس فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازات او دوزخ است در حالى كه جاودانه در آن مى ماند». [٢]
برخى از دانشمندان قيد ديگرى افزوده اند و مى گويند: گناه كبيره، گناهى است كه براى ارتكاب آن وعدّه عذاب داده شود و يا لااقل اكيداً از آن نهى شده باشد؛
چه بسا گناهانى داريم كه در آيات قرآن مجيد در برابر ارتكاب آن وعدّه عذاب داده نشود، امّا بطور اكيد و يا با نهى هاى مكرر از ارتكاب آن جلوگيرى به عمل آمده است.
مثلًا، هرگاه فرض كنيم كه درباره ربا فقط همين جمله نازل مى شد كه مى فرمايد:
«فَانْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ؛ اگر (چنين) نمى كنيد، بدانيد خدا و رسولش با شما پيكار خواهند كرد!» [٣]
همين جمله به تنهايى نشانه كبيره بودن رباخوارى بود؛ و اگر در آيات و روايات ديگر وعدّه عذاب به رباخواران داده نمى شد، همين نهى اكيد و جلوگيرى شديد از آن، نشانه بزرگ بودن گناه «رباخوارى» محسوب مى گرديد،
روى اين حساب، بزرگ و كوچك بودن گناهان يك امر «نسبى» نيست؛ بلكه اين دو دسته هركدام مرز جداگانه اى دارد؛ و هرگز يك گناه نمى تواند هم صغيره و هم كبيره باشد؛
زيرا اگر در ارتكاب آن وعده عذاب داده شده و يا نهى اكيد از آن شده است، آن گناه كبيره است و در غير اين صورت صغيره خواهد بود.
____________________________
[١]: سوره نساء، آيه ۳۱
[٢]: سوره نساء، آيه ۹۳
[٣]: سوره بقره، آيه ٢٧٩
🌻
📕 پاسخ به پرسشهای مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٣۶٩
#گناه #کبیره #صغیره
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ دروغ مصلحت آميز چيست؟
دروغ مصلحت آميز در اسلام چه حكمى دارد و آيا پيامبران و پيشوايان بزرگ چنين دروغى مىگفتهاند؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
دروغ ذاتاً كار فوق العاده بدى است و بسيارى از مشكلات و بدبختىها و نابسامانى هاى اجتماع كنونى ما بر اثر همين دروغ است. در بعضى از بياناتى كه از ائمّه اهل بيت عليهم السلام رسيده، دروغ را كليد ساير گناهان شمرده اند!
ولى در عين حال در پاره اى از موارد استثنايى، پيش آمدهايى مى كند كه اگر انسان در آن جا راست بگويد فتنه و فساد بزرگى برپا مى شود در حالى كه اگر راست نگويد آتش فتنه خاموش مى گردد؛
مثلًا، هرگاه ميان دو نفر اختلاف شديدى باشد و يكى از آنها پشت سر ديگرى بدگويى كند و ما هم بشنويم و بدانيم كه اگر در برابر سؤالاتى كه مى شود راست بگوييم و بدگويى هاى او را فاش كنيم، آتش فتنه اى برپا مى شود كه ممكن است تلفات و خسارات مهمّى به بار آورد؛
بديهى است در چنين موردى راست گفتن كار غلطى است و هيچ عاقلى نمى تواند بگويد در چنين موردى هم بايد راست گفت، اين يك قانون مسلّم عقلى است كه هرگاه فساد چيزى از اصلاح آن بيشتر باشد، ما بايد از آن چيز بپرهيزيم.
قوانين اسلامى نيز اين حكم عقلى را تأييد نموده و در چنين موارد استثنايى، از روى ضرورت دروغ گفتن را تجويز مى كند. ولى به دو موضوع بايد مؤكّداً داشت:
نخست اين كه اين موضوع كاملًا جنبه استثنايى دارد و جز در شرايط خاصّى دروغ گفتن جايز نيست و نبايد عدّهاى موضوع «دروغ مصلحت آميز» را دستاويز كرده و بدون جهت و يا براى به دست آوردن منافع شخصى دروغ بگويند و اين عمل زشت را به نام اين كه مصلحت! ايجاب كرده، مرتكب شوند.
دوّم اين كه اسلام بقدرى به موضوع دروغ اهمّيّت داده كه حتّى در مواردى كه ضرورت ايجاب مى كند كه انسان دروغ بگويد، دستور «توريه» [۱] داده است و در ميان دانشمندان و فقهاى ما اين فتوا مشهور است.
منظور از «توريه» اين است كه در موارد ضرورى به جاى دروغ گفتن، جملهاى گفته شود كه شنونده به گمان خود از آن مطلبى استفاده كند در حالى كه منظور گوينده چيز ديگرى بوده است؛
مثلًا: كسى از ما بپرسد آيا فلان كس درباره من چنين حرف بدى زده؟ ما در جواب مى گوييم: نه و منظورمان اين باشد كه به اين عبارت نگفته - اگر چه همان مطلب را به عبارت ديگر گفته است - ولى شنونده از كلمه «نه» چنين مى پندارد كه اصلًا آن حرف درباره او گفته نشده است.
اگر در كلمات پيشوايان دين - به مقتضاى ضرورت و حفظ جان و مال مردم و جلوگيرى از اختلافات و فتنه ها - دروغ مصلحت آميزى بوده باشد، حتماً از قبيل توريه است كه دروغ محسوب نمى گردد.
اين نكته هم ناگفته نماند، در مواردى كه وظيفه انسان توريه يا دروغ مصلحت آميز باشد، اگر راست بگويد گناه كرده و هر فسادى به وجود بيايد او مسؤول است!
روشن است كه در آيات قرآن هيچ گونه دروغ مصلحت آميز و توريه وجود ندارد، يعنى درباره آيات و احكام الهى اصولًا چنين ضرورتى مفهوم ندارد.
____________________________
[۱]: « توريه» بر وزن« توصيه» سخنى است كه دو معنا دارد، گوينده از آن معنا خاصّى را كه حقيقت است اراده كرده و شنونده معنا ديگرى مى فهمد.
🌻
📕 پاسخ به پرسشهای مذهبی (آية الله مکارم شیرازی)، ص٣٧۵
#دروغ #توریه
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ برجسته ترين ويژگى هاى امام حسين عليه السلام چیست؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
چهار ويژگى، برجستگى بيشترى نسبت به ساير ويژگىهای ایشان دارند، كه عبارت اند از:
.
١. پدر امامان عليهم السلام است:
يكى از ويژگى هاى برجسته امام حسين عليه السلام، اين است كه امامان اهل بيت عليهم السلام، از نسل اويند.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: إنَّ اللّهَ... اختارَ مِنَ الحُسَينِ الأَوصِياءَ مِن وُلدِهِ، يَنفونَ عَنِ التَّنزيلِ تَحريفَ الغالينَ، وَانتِحالَ المُبطِلينَ، وتَأويلَ المُضِلّينَ، تاسِعُهُم قائِمُهُم...
خداوند، از فرزندان حسين، اوصيايى را برگزيد كه از قرآن، تحريف غاليان و نسبت نادرست باطل گرايان و تأويل گم راهان را دور مى كنند، كه نُهمين آنان، قائم آنهاست.
.
٢. سَرور شهيدان است:
يكى ديگر از برجسته ترين ويژگى هاى امام حسين عليه السلام، اين است كه او سَرور شهيدان در دنيا و آخرت است.
در حديث قدسى آمده است: أما إنَّهُ سَيِّدُ الشُّهَداءِ مِنَ الأَوَّلينَ وَالآخِرينَ فِى الدُّنيا وَالآخِرَةِ. بدانيد كه او سَرور شهيدان از اوّلين و آخرين، در دنيا و آخرت است.
همچنين امام صادق عليه السلام مى فرمايد: ما مِن شَهيدٍ إلّا ويُحِبُّ أن يَكونَ مَعَ الحُسَينِ عليه السلام، حَتّى يَدخُلُوا الجَنَّةَ مَعَهُ. هيچ شهيدى نيست، مگر اين كه دوست دارد كه همراه حسين عليه السلام باشد و با او وارد بهشت شود.
.
٣. تربتش بركاتى دارد:
ديگر ويژگى برجسته امام حسين عليه السلام، بركات تربت پاك اوست، چنان كه از امام صادق عليه السلام روايت شده:
إنَّ اللّهَ عَوَّضَ الحُسَينَ عليه السلام مِن قَتلِهِ أن جَعَلَ الإِمامَةَ مِن ذُرِّيَّتِهِ، وَالشِّفاءَ فى تُربَتِهِ...
خداوند، در برابر كشته شدن حسين عليه السلام، امامت را در نسل او قرار داد و شفا را در تربتش.
.
۴. زيارتش بركاتى دارد:
هر چند زيارت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و ساير اهل بيت عليهم السلام، بركات فراوانى براى زائر دارد؛
ولى در مورد زيارت هيچ يك از اهل بيت عليهم السلام، به اندازه زيارت امام حسين عليه السلام تأكيد نشده و زيادتِ ثواب و بركاتى كه براى زيارت امام حسين عليه السلام ذكر شده، براى هيچ يك از آنان نيامده است.
بى ترديد، تأكيد و تشويق احاديث اسلامى در مورد زيارت امام حسين عليه السلام، به دليل آثار فوق العاده مثبتِ آن در سازندگى معنوى و بالندگى جامعه اسلامى است.
🌻
📕 گزیدهٔ دانشنامهٔ امام حسین علیه السلام، ص١١۴
#امام_حسین
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ واقعهٔ عاشورا
واقعهٔ عاشورا دروازهای از نور است. به نظر شما دلایل اصلی شکلگیری این واقعهٔ مهم چه بود؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
در ساختمان نهضت مقدس حسینی سه عنصر اساسی دخالت داشته است و مجموعاً سه عامل به این حادثه بزرگ شکل داده است:
یکی اینکه بلافاصله بعد از درگذشت معاویه، یزیدبن معاویه فرمان میدهد که از حسین بن علی علیه السلام الزاماً بیعت گرفته شود. امام در مقابل این درخواست امتناع میکند.
آنها فوق العاده اصرار دارند، به هیچ قیمتی از این تقاضا صرف نظر نمیکنند، و امام شدیداً امتناع دارد و به هیچ قیمتی حاضر نیست به این بیعت تن بدهد. از همین جا تضاد و مبارزه شدید شروع میشود.
عامل دومی که در این نهضت تأثیر داشته است و باید آن را عامل درجه دوم و بلکه سوم به حساب آورد این است که پس از آنکه امام به واسطه درخواست بیعت در چنین شرایطی قرار میگیرد که از آن طرف اصرار و از طرف ایشان انکار است، به مکه مهاجرت میکنند.
پس از یکی دو ماه اقامت در مکه، خبر چگونگی قضیه به مردم کوفه میرسد. آنوقت مردم کوفه به خود آمده، امام را دعوت میکنند.
برعکسِ آنچه ما غالباً میشنویم و مخصوصاً در بعضی کتب مینویسند دعوت مردم کوفه علت نهضت امام نیست، نهضت امام علت دعوت مردم کوفه است.
نه چنان بود که بعد از دعوت مردم کوفه امام قیام کرد، بلکه بعد از اینکه امام حرکت کرد و مخالفت خود را نشان داد و مردم کوفه از قیام امام مطلع شدند، چون زمینه نسبتاً آمادهای در آنجا وجود داشت، مردم کوفه گرد هم آمدند و امام را دعوت کردند.
عامل سوم، عامل امر به معروف و نهی از منکر است. این عامل را خود امام مکرر و با صراحت کامل و بدون آنکه ذکری از مسأله بیعت و دعوت اهل کوفه به میان آورد، به عنوان یک اصل مستقل و یک عامل اساسی ذکر نموده و به این مطلب استناد کرده است.
🌻
📕 مجموعه آثار (شهید مطهری)، ج١٧، ص٢١٢
#امام_حسین #عاشورا
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ چرا امام حسین عليه السلام اهل بیتش را همراه خود برد؟
دلیل اصرار حضرت امام حسين عليه السلام نسبت به ضرورت حضور اهل بیت مکرمشان در ماجرای خونین دشت کربلا چه بود؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
خطر این سفر را همه پیش بینی میکردند، یعنی یک امر غیرقابل پیش بینی حتی برای افراد عادی نبود.
لهذا قبل از آنکه ایشان حرکت کنند تقریباً میشود گفت تمام کسانی که آمدند و مصلحت اندیشی کردند، حرکت دادن اهل بیت به همراه ایشان را کاری برخلاف مصلحت تشخیص دادند؛
یعنی آنها با حساب و منطق خودشان که در سطح عادی بود و به مقیاس و معیار حفظ جان اباعبدالله و خاندانش علیهم السلام، تقریباً به اتفاق آراء به ایشان میگفتند:
رفتن خودتان خطرناک است و مصلحت نیست یعنی جانتان در خطر است، چه رسد که بخواهید اهل بیتتان را هم با خودتان ببرید.
اباعبداللَّه عليه السلام جواب داد: نه، من باید آنها را ببرم. به آنها جوابی میداد که دیگر نتوانند در این زمینه حرف بزنند، به این ترتیب که جنبه معنوی مطلب را بیان میکرد، که مکرر شنیدهاید که ایشان استناد کردند به رؤیایی که البته در حکم یک وحی قاطع است.
فرمود: در عالم رؤیا جدّم به من فرموده است:«انَّ اللَّهَ شاءَ انْ یراک قَتیلًا»، گفتند: پس اگر اینطور است، چرا اهل بیت و بچهها را همراهتان میبرید؟ پاسخ دادند: این را هم جدّم فرمود: «انَّ اللَّهَ شاءَ انْ یراهُنَّ سَبایا» (١)
خدا خواسته است تو شهید باشی، جدّم به من گفته است که رضای خدا در شهادت توست. جدّم به من گفته است که خدا خواسته است اینها اسیر باشند؛
یعنی اسارت اینها رضای حق است، مصلحت است و رضای حق همیشه در مصلحت است و مصلحت یعنی آن جهت کمال فرد و بشریت.
در مقابل این سخن، دیگر کسی چیزی نگفت یعنی نمیتوانست حرفی بزند. پس اگر چنین است که جدّ شما در عالم معنا به شما تفهیم کردهاند که مصلحت در این است که شما کشته بشوید، ما دیگر در مقابل ایشان حرفی نداریم.
همه کسانی هم که از اباعبداللَّه عليه السلام این جملهها را میشنیدند، اینجور نمیشنیدند که آقا این مقدّر است و من نمیتوانم سرپیچی کنم.
اباعبداللَّه عليه السلام هیچ وقت به این شکل تلقی نمیکرد. اینطور نبود که وقتی از ایشان میپرسیدند چرا زنها را میبرید، بفرماید اصلًا من در این قضیه بی اختیارم و عجیب هم بیاختیارم،
بلکه به این صورت میشنیدند که با الهامی که از عالم معنا به من شده است، من چنین تشخیص دادهام که مصلحت در این است و این کاری است که من از روی اختیار انجام میدهم ولی براساس آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص میدهم.
____________________________
(١): بحار الأنوار، ج ۴۴، ص٣۶۴
🌻
📕 مجموعه آثار (شهید مطهری)، ج١٧، ص٣٩۶
#امام_حسین #کربلا
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ هدف عزاداری
به نظر شما هدف اصلی از عزاداری و سوگواری در ایام ماه محرم چیست؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
عاشورا روز تجدید حیات ماست.
در این روز میخواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خودمان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم.
ما نمیخواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش بشود، نمیخواهیم روح فداکاری در راه حق در ما بمیرد.
این فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی علیهما السلام بخشیده شدن!
گناه کنیم، بعد در مجلسی شرکت کنیم و بگوییم خوب دیگر گناهانمان بخشیده شد. گناه آن وقت بخشیده میشود که روح ما پیوندی با روح حسین بن علی علیهما السلام بخورد.
اگر پیوند بخورد، گناهان ما قطعاً بخشیده میشود ولی علامت بخشیده شدنش این است که دومرتبه دیگر دنبال آن گناه نمیرویم.
اما اینکه از مجلس حسین بن علی علیهما السلام بیرون برویم و دومرتبه دنبال آن گناهان برویم، نشانه این است که روح ما با روح حسین بن علی علیهما السلام پیوند نخورده است.
🌻
📕 مجموعه آثار (شهید مطهری)، ج١٧، ص١٩٠
#امام_حسین #عزاداری
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ حق، دادنی یا گرفتنی؟!
به طور کلی از منظر دین، حق دادنی است یا گرفتنی؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
بعضی مکتبها بر این اساس است که حق دادنی است؛ یعنی آن حقی را که ظالم گرفته است، باید پس بدهد؛ اگر نداد دیگر نداده است، چون حق دادنی است نه گرفتنی.
مسیحیت بر این اساس درست شده که: به ظالم میگوییم حق را به تو بدهد، تو کاری با او نداشته باش. ای کسی که حقت پایمال شده است!
توصیه میکنیم، خواهش میکنیم تا حق را به تو بدهند. مبادا یک وقت خودت برای گرفتن حق قیام کنی که این برخلاف شأن انسانیت و اخلاق است. از نظر اینها حق دادنی است.
یک عده میگویند: حق فقط گرفتنی است. مگر ممکن است انسانی که حقی را خورده است بیاید و به یک شکلی آن حق را بدهد؟ یعنی اینها منکر عاطفه و انسانیت و وجدان انسانی هستند.
از نظر اسلام، حق هم گرفتنی است و هم دادنی؛ یعنی از دو جبهه باید برای استیفای حق مبارزه کرد. اسلام آن کسی را که حق را ربوده است، با تعلیم و تربیت خودش آماده پس دادن میکند - و کرده است - و به این قناعت نمیکند.
در عین حال به آن کسی که حقش ربوده شده است میگوید: حق گرفتنی است، تو هم باید برای حق خودت قیام کنی و آن را بگیری.
اسلام آن ضعیفی را که حق خود را نمیتواند مطالبه کند، به رسمیت نمیشناسد. جامعهای که در آن، ضعفا آنقدر ضعیف النفس باشند که نتوانند حقوق خود را مطالبه کنند، یک جامعه اسلامی نیست.
🌻
📕 مجموعه آثار (شهید مطهری)، ج٢٣، ص٢۶۵
#حق #حقوق
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ استقبال از محرم
چرا به استقبال محرم میرویم؟!
آیا این کار مدرکی دارد؟!
.
.
.
⭕ پاسخ:
اول یک روایت بگویم: عده ای حضور امام صادق علیه السلام بودند شاعری هم آمده بود. ائمه ما هر وقت در خانه خود چشمشان به شاعری میافتاد میگفتند بخوان. میخواهم گریه کنم.
میگویند به استقبال محرم رفتن دیگر چیست؟ استقبال ندارد؟ مدرک ندارد؟ چرا مدرک ندارد؟ تو مدارک را ندیدی؟
اولین کسی که به استقبال محرم آمد، پروردگار بود. چند هزار سال قبل از اینکه محرم ایجاد شود. او به استقبال آمد.
او به جبرئیل گفت: برو به آدم بگو این اسمی که دلت را لرزاند با لب تشنه میکشند. بچه هایش از تشنگی میمیرند. پوست بدن بزرگانشان از تشنگی جمع میشود.
این استقبال از محرم است. تمام انبیاء برای ابی عبدالله (عليه السلام) گریه کرده اند. این استقبال است. تمام درختان، تمام ماهیان دریا، تمام پرندگان هوا برای ابی عبدالله (عليه السلام) گریه کردند.
تازه به دنیا آمده بود. پیغمبر و علی و زهرا (علیهم السلام) دور قنداقه نشستند و گریه کردند. این استقبال از محرم است. چرا به استقبال محرم نرویم؟ چرا؟
استقبال که خیلی مدرک دارد. چرا نرویم. چرا حرفهایی میزنید که دل دشمن را شاد میکند. حداقل بیایید دل اهل بیت را شاد کنید.
بخوان، شاعر شروع به خواندن کرد: امام حالا که خودشان در اوج گریه بودند داشتند تماشا میکردند به اصحاب، برگشتند با حزن و غصه به یکی از آنها گفتند: چرا گریه نمی کنی؟
برای این چرا گریه نمی کنی، من یک مدرکی الان نقل میکنم: برادران، خواهران به خدا قسم، این برای من ثابت شده است من یک ذره درس خواندم و میفهمم. ثابت شده برای من که گریه برای ابی عبدالله (علیه السلام) واجب است نه مستحب. اگر مستحب بود که امام صادق نمی گفت چرا گریه نمی کنی؟
دستش را از روی صورتش برداشت معلوم میشود که دست روی صورتش بود ناله نداشت. چرا گریه نمی کنی؟ دستش را بر داشت. گفت آقا اشکم را میبینی؟ دارم گریه میکنم.
فرمود اینجوری نمی خواهم گریه کنی. ما این گریه را قبول نداریم. نمی خواهیم. آنهایی که میگویید آرام آرام گریه کنید این روایات را ندیده اید!
نمی خواهم اینجوری گریه کنید. میخواهید گریه کنید صرخه بزن. یعنی هرچه فشار میخواهی به سینهات بیاور داد بزن فریاد بزن ناله کن با فریاد بگو وای حسین کشته شد وای حسین جان.
بعد امام صادق (علیه السلام) فرمود: خدا رحمت کند (دعای امام که مستجاب است)، خدا رحمت کند هر کسی که در گریه بر حسین (علیه السلام) ما فریاد بزند، ناله بزند.
🌻
📕 سخنرانی شیخ حسین انصاریان، محرم ۱۴۳۹، تهران حسینیه همت
#محرم #امام_حسین
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ حرف حق، تلخ است!
در عرف ما بسیار شایع است که میگویند: «حرف حق تلخ است»؛ مگر غیر از این است که در نهاد انسان، میل به حقیقت و صداقت نهاده شده، پس چرا حقیقت در نظر بسیاری از مردم ناگوار و تلخ است؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
از یک نظر هیچ چیزی در ذات خود تلخ یا شیرین، زشت یا زیبا، خوشبو یا بدبو نیست.
این امور چیزهایی هستند که ذهن ما آنها را خلق میکند اما نه به طور گزاف و بی حساب.
مقصود این است که تلخی و یا شیرینی و یا زشتی و زیبایی و یا خوشبویی و بدبویی با ساختمان و اوضاع و احوال طبع ما و مزاج روحی و جسمی ما ارتباط دارد.
اینکه میگویند حقیقت شیرین و لذیذ است، برای طبیعتها و روحیههای سالم و بیغرض است که خواهان واقعیاتی میباشند که هست.
اما برای یک روحیه بیمار و آلوده به اغراض، گاهی حقیقتی از هر تلخی تلختر است تا آنجا که تاب مواجه شدن با آن را ندارد.
از علی علیه السلام سؤال شد که اسلام را توصیف کند. فرمود: طوری توصیف خواهم کرد که تاکنون کسی توصیف نکرده است؛ فرمود: اسلام تسلیم است.
این کلمه بسیار بزرگ است؛ یعنی حقیقت اسلام عناد نداشتن و تعصب نداشتن و لجاج نداشتن با حقیقت است، اسلام این است که بشر درباره حقیقت تسلیم باشد.
🌻
📕 مجموعه آثار (شهید مطهری)، ج١٧، ص١٩٨
#حقیقت #صداقت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ علم به شهادت
اگر امام حسین علیه السلام علم به شهادت خود داشتند، چرا به کربلا رفتند؟ و اگر علم نداشتند، پس روایاتی که دلالت بر علم ائمه علیهم السلام دارد را چگونه باید توجیه کرد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
گاهی شرایط به گونهای است که آدمی، به ناچار برای رسیدن به مقصد و مقصود خویش، هر کاری انجام می دهد؛ حتی اگر بداند به مرگ او می انجامد.
رزمندگان اسلام که در دوران دفاع مقدس، برای عبور از میدان مین، بر هم سبقت می گرفتند، می دانستند سرانجام داوطلب شدن و سبقت گرفتن برای رفتن به میدان مین، شهادت آنان است،
ولی چون می دانستند برای دفاع از نظام اسلامی، چاره ای جز این نیست، پا در این میدان بی بازگشت می گذاشتند.
حرکت امام حسین علیه السلام به سوی کربلا نیز از این قبیل بود؛ زیرا انحراف در حکومت اسلامی به جایی رسیده بود که اگر قیام عارفانه آن حضرت و یاران باوفایش نبود، اسلام به پایان رسیده بود:
«و علی الإسلام السّلام إذ قد بلیت الأمّة براع مثل یزید» و این انحراف، جز با شهادت امام حسین علیه السلام قابل اصلاح نبود.
پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام از دو علم برخوردارند:
علومی که از راههای عادی به دست می آید و علومی که از راههای غیر عادی و غیر متعارف به دست می آید.
با توجه به اینکه دنیا نشئه تکلیف است و آن پیشوایان نور نیز همانند سایر مردم، مکلّف به تکالیف الهی بودند، مکلّف به استفاده از علوم غیر عادی نبودند و تنها باید طبق علم عادی رفتار می کردند.
البته در مواردی که خداوند به آنها اجازه می داد، از علوم غیر عادی برای اعجاز و اثبات حق بودن دعوت یا دعوا استفاده می کردند.
پس استفاده از علوم غیر عادی به اذن خاص الهی بستگی داشت، نه به اراده خودشان.
چون آن ذوات نورانی در تمام ابعاد علمی و عملی، معصوم و مصون بودند و اراده آنان تابع اراده الهی بود، هرگز در استفاده از علوم غیر عادی، از امر خداوند سرپیچی نمی کردند.
حتی در قضا نیز مأمور بودند که به علم عادی عمل کنند. به همین سبب، پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
هرگز به قضای من مغرور نشوید و نگویید چون پیغمبر در این نزاع به نفع ما داوری کرد، پس حق با ماست؛
زیرا من نیز در بین شما با شهادت و قسم حکم می کنم؛ درحالی که برخی از شما در اقامه دلیلِ مَحکمه پسند، قوی تر و خوش بیان تر از طرف مقابل خود است.
پس هر کسی که من به نفع او حکم کردم، ولی حق با طرف مقابل بود، بداند که قضای من چیزی را تغییر نمی دهد، بلکه او قطعهای آتش را به خانه خود خواهد برد:
«إنما أقضی بینکم بالبیّنات و الأیمان و بعضکم ألحن بحجته من بعض، فأیّما رجل قطعتُ له من مال أخیه شیئاً فإنما قطعتُ له به قطعة من النار»
بنابراین، آگاهی ائمه علیهم السلام از سرنوشت غیبی خودشان تکلیف آور نبود. از این جهت از آن علم استفاده نمی کردند؛ مگر در مواردی خاص که از سوی خداوند متعال مأمور استفاده از آن می شدند؛
وگرنه معیار تکلیف، علم عادی بود، نه علم غیر عادی. از این رو، اگر از راههای عادی، به نقشه دشمن پی می بردند و شرایطشان همانند شرایط امام حسین علیه السلام نمی بود، حتماً برای خنثی کردن آن، اقدام می کردند.
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرده است:
هر امامی که نداند به چه مصیبتی گرفتار خواهد شد و چه بر سر او خواهد آمد، چنین کسی، اساساً حجّت خدا بر خلق او نیست:
«أیّ إمام لا یعلم ما یصیبه و إلی ما یصیر فلیس ذلک بحجة لله علی خلقه».
در برخی روایات آمده است:
امام معصوم علیه السلام به جزئیات آنچه بر سر او خواهد آمد، آگاهی دارد و این آگاهی را از صحیفهای که در اختیار او قرار می گیرد، کسب می کند و آنگاه که مأموریت های ذکر شده در آن صحیفه به پایان می رسد، می فهمد که عمر او نیز به پایان رسیده است:
«… إن لکلّ واحدٍ منّا صحیفة فیها ما یحتاج إلیه أن یعمل به فی مدّته فإذا انقضی مافیها ممّا أُمر به عرف أنّ أجله قد حضر…».
🌻
📕 اخلاق در قرآن، ج۳، ص۴۵۷
#علم #شهادت
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ اشک بر امام حسین (ع)
از امام صادق علیه السلام نقل است هركس به اندازهٔ بال مگسی برای امام حسين عليه السلام گريه كند تمام گناهان او آمرزيده ميشود،
چگونه گریه برامام حسین علیه السلام تمام گناهان حتی گناهان مشتمل بر حق الناس را می آمرزد؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
روايات به اين مضمون درباره گريه بر اباعبد الله و زيارت امامان معصوم و بعض اعمال مستحبي و .... وارد شده است كه دلالت دارد اين اعمال ثواب فراوان داشته و باعث آمرزش گناهان مي شود؛
اما اولا اين وعدهها اجمالي است و قيد و شرط آنها در روايات ديگر به صراحت و بارها ذكر شده است. مثلا آيه شريفه مي فرمايد:
"إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين"
خدا فقط از باتقوايان مي پذيرد.
(مائده، ٢٧)
اين آيه قيد عامي را به همه عبادات و اعمال ما مي زند و آن "رعايت تقوا " است. خدا در اين آيه با حصر "انما" اعلام مي كند كه فقط از باتقوا ها مي پذيرد؛ بنا بر اين اگر كسي تقوا سرلوحه اعمالش نباشد ، به اندازه آب، دردي از او دوا نخواهد كرد.
پس اين وعده ها اجمالي است و با قيد و شرط است و اميد زا مي باشد و بنده را به سوي خدا جلب مي كند و تا شرط حقيقي اش حاصل نشود، قطعي نمي گردد، ولي همين اميد كافي است و عامل مهمي در جهت حركت و رسيدن به صلاح و فلاح است،
از اين رو در روايات از پيامبر و امامان آمده كه اگر بر انجام كاري بنا به روايتي ما وعده ثوابي داده باشيم و شما براي رسيدن به آن ثواب، آن عمل را به جا آوريد، به آن ثواب مي رسيد حتي اگر آن روايت به واقع از ما نباشد.
و اين خود اخلاص و باور و ايمان است. زيرا به خاطر وعده پيامبر اين كار را انجام مي دهد يعني به نبوت پيامبر و به صداقت ايشان و به قيامت و حاكميت مطلق خدا باور دارد كه مي خواهد اين كار را انجام دهد تا به آن پاداش برسد،
و تا زماني كه اين باور و اعتقاد را نقض نكرده و زير پا ننهاده، مؤمن است و شرط ثواب را دارد و اگر با گناهش اين عمل را نقض كرد، ثوابي را كه كسب كرده، ضايع مي نمايد.
نكته ديگر اين كه انجام عبادت و عمل صالح با خلوص، جهاد اكبر است و بسيار سخت مي باشد و سختي خالصانه به جا آوردن عمل، كمتر از سختي توبه خالصانه نيست،
و وقتي توبه واقعي همه گناهان گذشته را مي آمرزد و به حسنه تبديل مي كند، چرا اشكي كه خالصانه براي اباعبد الله ريخته شده، چنين نباشد؟ مگر خداوند در باره توبه نمي فرمايد:
"إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَنات"
مگر كساني كه توبه كنند و ايمان آورند و عمل صالح انجام دهند، كه خداوند گناهان آنان را به حسنات تبديل ميكند.
(فرقان، ٧٠)
بله همان گونه كه توبه واقعي فرد را منقلب مي كند و به جبران گذشته وامي دارد، اشك واقعي و ناشي از عشق خالصانه به امام حسين هم انسان را منقلب كرده و به جبران گذشته وامي دارد و او به ياري خدا بر جبران حقوق خدا و خلق كه ضايع كرده همت مي كند،
و اگر هم نتواند و فرصت نيابد اين حقوق را جبران كند، خداوند از جانب او آن قدر به طلبكارنش عطا مي كند تا از او بگذرند و گناهش در ارتباط با آنها محو شود.
خداوند حقوق بندگانش را بدون رضايت آنان نمي بخشد ولي مي تواند از خزانه بيكران خود آن قدر به آنان عطا كند تا از بنده اش در گذرند.
بنا بر اين يك قطره كوچك اشك خالصانه اي كه براي امام حسين از چشم جاري شود به منزله كيميايي است كه وجود فرد را منقلب ساخته و مس وجودش را طلا ساخته و زمينههاي آمرزش گناهان گذشته و گناهان احتمالي آينده اش را فراهم مي آورد،
زيرا او را به عالم عشق به مظهر پاكي ها مي برد و از همه زشتي ها متنفر ساخته به جبران گذشته و ساختن آينده واداشته و در آينده هم اگر لغزشي ناخواسته از او سر زد به سرعت پشيمان شده و جبران مي كند زيرا مي خواهد همرنگ مولايش اباعدالله علیه السلام باشد.
ما نبايد مانند مسيحيان گمان كنيم كه ابا عبدالله علیه السلام فدا شده تا امت از جهنم نجات يابند و او همه گناهان امت را به دوش گرفته و ما فقط با گريه بر او مي توانيم بهشتي شويم.
امام حسين عليه السلام امام ما است و راهي را گشوده تا ما رهرو آن راه باشيم و عشق و ارادت است كه ما را به آن راه مي برد و گريه طليعه اين عشق است.
📕https://www.pasokhgoo.ir/node/95251
#گریه #گناه
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ گریه بر امام حسین (ع)
آيا در حديث است كه هركس نام امام حسين عليه السلام را شنيد بايد گريه كند؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
گريه و اشك براي امام حسين عليه السلام داراي اجر و قرب بالايي است تا آن حد كه پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله و امامان عليهم السّلام كسي كه آمادگي گريه كردن را ندارد، به تباكي (خود را به گريه درآوردن) دعوت كردهاند تا ياد امام حسين عليه السلام در همه قرون و اعصار در خاطرهها زنده بماند.
اجر و مزد گريه براي آن حضرت بسيار عظيم و بزرگ است و خداوند خود ضامن آن ميباشد. خود حضرت امام حسين عليه السلام مي فرمايد: أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا اسْتَعْبَرَ؛ من كشته اشكم و هيچ مومني مرا ياد نمي كند مگر آن كه اندوهش مي گيرد و گريه مي كند.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ كُنَّا عِنْدَهُ فَذَكَرْنَا الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عليهما السّلام وَ عَلَي قَاتِلِهِ لَعْنَةُ اللَّهِ فَبَكَي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ بَكَيْنَا- قَالَ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَقَالَ قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عليهما السّلام أَنَا قَتِيلُ الْعَبْرَةِ لَا يَذْكُرُنِي مُؤْمِنٌ إِلَّا بَكَي؛
در كتاب كامل الزيارات از ابن خارجه نقل مي كند كه گفت: ما نزد امام جعفر صادق علیه السلام بوديم و نامي از امام حسين عليه السلام برده شد، امام صادق علیه السلام گريان شد و ما هم گريستيم.
سپس آن بزرگوار فرمود: امام حسين عليه السلام فرموده: من كشته اشك مي باشم، هيچ مؤمني ياد آور من نميشود مگر اينكه گريان خواهد شد.
احياء و زنده داشتن نهضت عاشورا (و نام امام حسين) موجب زنده نگه داشتن و ترويج دائمي مكتب قيام و انقلاب در برابر طاغوتها و تربيت كننده و پرورش دهندة روح حماسه و ايثار است.
گريه بر مصائب سالار شهيدان باعث زنده نگه داشتن نهضت حسيني است. گريستن در سوگ شهداي كربلا، تجديد بيعت با عاشورا و فرهنگ شهادت و تغذيه فكري و روحي با اين مكتب است.
اشك ريختن نوعي بيعت و امضا كردن پيمان و قرارداد دوستي با سيد الشّهدا و ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان حضرت است.
به تعبير شهيد مطهري «گريه بر شهيد، شركت در حماسه او و هماهنگي با روح وي و موافقت با نشاط و حركت او است».
امام رضا علیه السلام به ريان بن شبيب، كه روز اول محرم به محضر آن حضرت شرفياب شد، فرمود: «يا ابن شبيب ان كنت باكيا لشيئ فابك علي الحسين فانه ذبح كما يذهب الكبش...فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا؛
اي پسر شبيب اگر بر مصيبتي گريه مي كني، بر حسين بن علي عليهما السّلام گريه كن چون كه آن بزرگوار را همانند گوسفند سر بريدند و به شهادت رسيدند...؛ سپس فرمود: در حزن ما محزون ودر شادي ما شاد باش».
درست است كه در روايات ما امر وجوبي به اين نشده است كه بر نام و مصائب امام حسين عليه السلام بايد گريه كرد اما تاكيدات فراواني بر اين امر شده است كه هم آثار دنيوي و هم آثار اخروي فراواني بر آن بار است كه سزاوار است انسان به آن مانوس گردد،
خصوصا در رواياتي كه امام حسين عليه السلام خود را كشته اشك مي داند و اين به نوعي سفارش گريه بر نام حسين عليه السلام است،
و روايت دومي كه امام رضا عليه السلام سفارش به گريه بر حسين عليه السلام مي نمايد. اما اين كه باشنيدن نام امام گريه كردن واجب و الزامي باشد صحت ندارد.
📕https://www.pasokhgoo.ir/node/95249
#گریه #امام_حسین
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ علت عزاداری بیشتر در دهه اول محرم و روزهای قبل از شهادت امام حسین (علیه السلام)
چرا ما به دهه اول محرم بیشتر بهاء می دهیم درصورتی که باید بعد از شهادت امام حسین علیه السلام بیشتر عزاداری کنیم؟ چرا قبل از شهادت عزاداری می کنیم؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
عشق و محبّت به حضرت باعث شده كه دوستداران امام حسين علیه السلام پيش از عاشورا خود را آماده كنند و لباس هاى سياه بپوشند، نيز مساجد، تكايا و حسينيه ها را سياهپوش كنند.
عزادارى براى اباعبدالله علیه السلام يك عزادارى معمولى نيست؛ بلكه تبديل به فرهنگ فراگير شده است. وقتى تبديل به فرهنگ شد، ديگر زمان و مكان نمى شناسد، از اين رو تا نسيم محرّم به مشام جان ميوزد، پوشيدن لباس عزا و سياه پوش كردن كوچه و خيابان ها و مساجد و تكيه ها شروع ميشود.
البته در غير محرم نيز عزادارى براى امام حسين عليه السلام در فرصت هاى مناسب برگزار ميشود، شيعيان به دستور اولياى دين مخصوصاً به دستور امامان بعد از امام حسين براى زنده نگه داشتن اهداف امام و فرهنگ عاشورا تلاش و كوشش ميكنند.
امام باقر عليه السلام در زمينه برپايى عزا در خانهها براي امام حسين ميفرمايد:
«بايد بر حسين ندبه و عزادارى و گريه كنيد. بر اهل خانه خود دستور دهيد كه بر او بگريند. با اظهار گريه و ناله بر حسين مراسم عزادارى بر پا كنيد. يكديگر را با گريه و تعزيت در سوگ حسين ملاقات كنيد.»
در روايت ديگر، يكي از ياران امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه در محضر امام بوديم، از حسين عليه السلام ياد كرديم و بر قاتلانش لعن نموديم، امام گريست، ما نيز گريه كرديم،
سپس حضرت سر را بلند كرد و فرمود: حسين عليه السلام فرمود: «... أنا قتيل العبرة، لا يذكرني مؤمن إلاّ بكى؛ من كشته سرشكم، هيچ مؤمني به ياد من نميافتد مگر اينكه اشك مي ريزد.»
رمز جاودانگى نهضت حسينى نيز زنده نگه داشتن و بزرگداشت شعاير بوده است. امام خميني فرمود: «الان هزار و چهارصد سال است كه با اين منبرها با اين روضه ها و با اين مصيبت ها و با اين سينه زنى ها (دين اسلام) را حفظ كرده اند».
عزاداري، احياى خط خون و شهادت و رساندن صداى مظلوميت آل على به گوش جهانيان است. عزاداران حسينى پروانگان شيفته نورند كه شمع محفل خويش را يافته از شعله شمع، پيراهن عشق پوشيده اند و آماده جان باختن و فدا شدن اند.
نقش عزادارى در حفظ فرهنگ عاشورا مهم است. آثار و بركات خوبى براى بشر داشته و خواهد داشت.
افزون بر اين كاروان امام حسين روز دوم محرّم سال ۶١ هجرى وارد كربلا شد، بعد از آن سپاه كوفيان به تدريج وارد شدند و عزا و مصيبت خاندان اهل بيت علیهم السلام از همان زمان آغاز شد.
روز نهم (تاسوعا)، كاروان امام را محاصره كامل كرده و روز دهم (عاشورا) آن بزرگوار و يارانش را به شهادت رساندند.
بنابراين چون اصل گرفتارى حضرت از دهه اول محرم آغاز شده است، پيروان حضرت از اوّل محرم عزادارى بيشتري مىكنند.
از نظر تاريخي آغاز عزاداري در دهه اول محرم آن هم به صورت فراگير همانند عزاداري امروزه را مي توان در عصر معزالدوله ديلمى ازسلسله آل بويه دانست.
معزالدّوله اولين كسى است كه فرمان داد مردم شيعه بغداد در دهه اوّل محرم براى حضرت امام حسين عليه السلام سياه بپوشند. بازار را سياه پوش كنند. در روز عاشورا دكّان ها را ببندند و از طباخى جلوگيرى كنند و تعطيل عمومى نمايند.
او اين فرمان را در سال ٣۵٢ صادر نمود و از آن تاريخ اين مراسم در تمام كشورهاى اسلامى از جمله ايران تا اوايل سلطنت سلجوقيان معمول بود، كه تا به امروز ادامه دارد.
📕https://www.pasokhgoo.ir/node/81090
#امام_حسین #عزاداری
⁉️ @PorsemanShia
🌱
⁉️ انگیزه قیام امام حسین (ع)
دلایل برای رد این ادعا که "امام حسین (علیه السلام) فقط برای حکومت قیام کرد و عاشورا یک دعوای سیاسی - قبیله ای بوده است" چیست؟
.
.
.
⭕ پاسخ:
شهيد مطهري به اين سؤال، چنين پاسخ مي دهد:
نهضت چند ماهيتى
پديدههاى اجتماعى مىتوانند در آن واحد چند ماهيتى باشند قيام امام حسين (علیه السلام) از آن پديدههاى چند ماهيتى است، چون عوامل مختلف در آن اثر داشته است.
مثلًا يك نهضت مىتواند ماهيت عكس العملى داشته باشد يعنى صرفاً عكس العمل باشد، و مىتواند ماهيت آغازگرى داشته باشد.
اگر يك نهضت ماهيت عكس العملى داشته باشد، مىتواند يك عكس العمل منفى باشد در مقابل يك جريان، و مىتواند يك عكس العمل مثبت باشد در مقابل جريان ديگر. همه اينها در نهضت امام حسين(ع) وجود دارد.
١. عامل تقاضاى بيعت
يكى از عوامل كه به يك اعتبار (از نظر زمانى) اولين عامل است، عامل تقاضاى بيعت است، يزيد مىخواهد بيعت بگيرد.
بيعت كردن يعنى امضا كردن و صحّه گذاشتن امام حسين عليه السلام عكس العمل نشان مىدهد، عكس العمل منفى. بيعت مىخواهيد؟ نمى كنم.
٢. عامل دعوت مردم كوفه
عامل ديگرى هم در اينجا وجود داشت كه باز ماهيت نهضت حسينى از آن نظر ماهيت عكس العملى است، ولى عكس العمل مثبت نه منفى؛
اينجا يك دعوت است از طرف مردمى كه مدعى هستند ما از سر و جان و دل آمادهايم، كوفه اصلًا اردوگاه بوده است، مردم اين شهر از امام حسين دعوت مىكنند در مجموع شايد حدود صدهزار نفر به او نامه نوشتهاند، مسلمانانى قيام كردهاند،
امام بايد به كمك آنها بشتابد امام حسين عليه السلام از اول حركتش معلوم بود كه مردم كوفه را آماده نمىبيند، مردم سست عنصر و مرعوب شدهاى مىداند.
در عين حال جواب تاريخ را چه بدهد؟ قطعاً اگر امام حسين به مردم كوفه اعتنا نمىكرد، همين ما كه امروز اينجا نشستهايم مىگفتيم: چرا امام حسين جواب مثبت نداد.
٣. عامل امر به معروف و نهى از منكر
روز اولى كه امام حسين از مدينه حركت كرد، با اين شعار حركت كرد من به حكم وظيفه امر به معروف و نهى از منكر بايد قيام كنم؛
و نيز مسأله اين نبود كه چون مردم كوفه از من دعوت كردهاند قيام مىكنم (هنوز حدود دو ماه مانده بود كه مردم كوفه دعوت كنند)،
بلكه مسأله اين بود كه دنياى اسلام را منكرات فرا گرفته است؛ من به حكم وظيفه دينى، به حكم مسؤوليت شرعى و الهى خود قيام مىكنم.
امام حسين عليه السلام فرمودند: من براى سركشى و عداوت و فساد كردن و ظلم نمودن از مدينه خارج نشدم؛ بلكه، و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدى أريد ان آمر بالمعروف و انهى عن المنكر.
يعنى جز اين نيست كه من به منظور ايجاد صلح و سازش در ميان امت جدم خارج شدم، من در نظر دارم امر به معروف و نهى از منكر نمايم.
من مي خواهم مطابق سيره جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرم على بن ابى طالب عليهما السّلام رفتار نمايم.
كسى كه مرا به جهت اينكه حق مي گويم قبول كند او بحق سزاوارتر است و كسى كه دست رد بسينه من بگذارد من صبر مي كنم تا خدا كه بهترين حكم كنندگان است بين من و او داورى نمايد.
در عامل اول، امام حسين عليه السلام مدافع است. به او مىگويند: بيعت كن، مىگويد: نمىكنم؛ از خودش دفاع مىكند.
در عامل دوم، امام حسين عليه السلام متعاون است. او را به همكارى دعوت كردهاند، جواب مثبت داده است.
در عامل سوم، امام حسين عليه السلام مهاجم است. در اينجا او به حكومت وقت هجوم كرده است. به حسب اين عامل، امام حسين عليه السلام يك مرد انقلابى است، يك ثائر است، مىخواهد انقلاب كند.
درباره نقش طلب قدرت در نهضت كربلا نيز بايد گفت كه: خواست قدرت پديده اي زشت و منكر نيست. اگر چه اكثر صاحبان قدرت، از قدرت سوء استفاده كرده و سبب تصور منفي از طلب قدرت شده باشند.
اگر كسي بخواهد قدرت به دست آورد، تا مانع ظلم ظالمان شود، نيكي ها و فضائل را ترويج كند، خواست قدرت براي او به اندازه همين اهداف زيبا و نيكو است.
ارزش قدرت در نظر ائمه علیهم السلام را مي توانيم در كلمات و عمل امير المؤمنين علیه السلام ببينيم.
حضرت قدرت را تنها زماني ارزشمند مي دانند كه با آن بتوانند مانع ستمكاران شوند، و دنياي فارغ از نگاه الهي، در نگاه حضرت، پست تر از آب بيني يك بز است:
حضرت علي علیه السلام: اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزش تر است.
📕https://www.pasokhgoo.ir/node/78649
#امام_حسین #قیام
⁉️ @PorsemanShia